۱۶٬۲۶۹
ویرایش
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
و خدا، بر او و بر برادرش منت نهاده و فرموده: «وَ لَقَد مَنَنّا عَلَى مُوسَى وَ هَارُون». و نيز بر آن دو بزرگوار سلام كرده، فرموده: «سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُون». و نيز او را به بهترين مدح و ثنا ستوده و فرموده: «وَ اذكُر فِى الكِتَابِ مُوسَى إنّهُ كَانَ مُخلَصاً وَ كَانَ رَسُولاً نَبِيّاً وَ نَادَينَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الأيمَن وَ قَرّبنَاهُ نَجِيّاً». و نيز فرموده: «وَ كَانَ عِندَ اللهِ وَجِيهاً». و نيز فرموده: «وَ كَلّمَ اللهُ مُوسَى تَكلِيماً». | و خدا، بر او و بر برادرش منت نهاده و فرموده: «وَ لَقَد مَنَنّا عَلَى مُوسَى وَ هَارُون». و نيز بر آن دو بزرگوار سلام كرده، فرموده: «سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُون». و نيز او را به بهترين مدح و ثنا ستوده و فرموده: «وَ اذكُر فِى الكِتَابِ مُوسَى إنّهُ كَانَ مُخلَصاً وَ كَانَ رَسُولاً نَبِيّاً وَ نَادَينَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الأيمَن وَ قَرّبنَاهُ نَجِيّاً». و نيز فرموده: «وَ كَانَ عِندَ اللهِ وَجِيهاً». و نيز فرموده: «وَ كَلّمَ اللهُ مُوسَى تَكلِيماً». | ||
و | و نيز، آن جناب را در سوره «انعام»، و در چند جاى ديگر، در زمرۀ انبياء ذكر كرده، و در آيه هاى ۸۴ - ۸۸ سوره «انبياء»، او و ساير انبياء را ستوده، به اين كه ايشان پيامبرانى نيكوكار و صالح بودند، كه خدا بر عالَميان اجتباء و برتری شان داده بود، و به سوى صراط مستقيم هدايتشان كرده بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۸ </center> | ||
و در سوره | و در سوره «مريم»، در آيه ۵۸ ايشان را چنين ستوده كه: اينان، از كسانى هستند كه خدا بر آنان انعام كرده است. در نتيجه، صفات زير براى موسى جمع شده است: اخلاص، تقريب، وجاهت، احسان، صلاحيت، تفضيل، اجتباء، هدايت و انعام، كه در مورد مناسب با آن ها، هر يك از اين صفات در اين كتاب، مورد بحث قرار گرفته، و همچنين پيرامون معناى نبوت و رسالت و تكليم گفتگو شده است. | ||
و اما كتابى كه بر آن جناب نازل | و اما كتابى كه بر آن جناب نازل شده، قرآن كريم، آن را «تورات» معرفى نموده، و در سوره «احقاف»، آيه ۱۲ آن را به دو وصف «امام» و «رحمت» توصيف نموده. در سوره «انبياء»، آيه ۴۸ آن را «فرقان» و «ضياء» خوانده. در سوره «مائده»، آيه ۴۴ آن را «هدى» و «نور» خوانده. و در سوره «اعراف»، آيه ۱۴۵ فرموده: «وَ كَتَبنَا لَهُ فِى الألوَاحِ مِن كُلّ شَئٍ مَوعِظَةً وَ تَفصِيلاً لِكُلّ شَئ: برايش در الواح از هر چيزى موعظه اى، و نيز براى هر چيزى تفصيلى نوشتيم. | ||
چيزى كه | چيزى كه هست، خداى تعالى، در چند جاى قرآن كريم، كه او را به اوصاف مزبور ستوده، فرموده كه: بنى اسرائيل، تورات را تحريف كردند و در آن اختلاف نمودند. تاريخ هم مؤيّد گفتار قرآن است. | ||
براى اين كه به طورى كه در جلد سوم اين كتاب، در ذيل قصص مسيح «عليه السلام» گذشت، خاطرنشان كرديم كه بعد از آن كه «بخت نصر»، فلسطين را فتح كرد و هيكل (معبد يهود) را ويران ساخت و تورات را سوزانيد، و در سال پانصد و هشتاد و هشت قبل از ميلاد، يهود را از فلسطين به سوى بابل كوچ داد، در سال پانصد و سى و هشت قبل از مسيح، يعنى پنجاه سال بعد، كورش پادشاه، بابل را فتح نمود و به يهود اجازه داد تا به سرزمين خود، فلسطين بروند، و در آن جا «عزراى كاهن»، تورات را برايشان از بر نوشت. پس تورات اصلى منقرض شده و آنچه در دست است، محفوظات «عزراء» است. | |||
<span id='link35'><span> | <span id='link35'><span> | ||
«'''۲ - آنچه از سرگذشت موسى، كه در قرآن آمده است'''»: | «'''۲ - آنچه از سرگذشت موسى، كه در قرآن آمده است'''»: | ||
نام آن جناب از هر پيغمبرى | نام آن جناب از هر پيغمبرى ديگر، در قرآن كريم بيشتر آمده، و به طورى كه شمرده اند، نامش، در صد و شصت و شش جاى قرآن كريم ذكر شده، و در سى و شش سوره از سوره هاى قرآن، به گوشه هايى از داستان هايش، يا به طور اجمال و يا به تفصيل اشاره شده. | ||
و در بين انبياء «عليهم السلام»، به كثرت معجزه اختصاص يافته، كه قرآن كريم، بسيارى از معجزات باهره وى را ذكر كرده. مانند: اژدها شدن عصاى او، نور دادن دستش، ايجاد طوفان، مسلط كردن ملخ، شپش، قورباغه و خون بر مردم، شكافتن دريا، نازل كردن منّ و نيز سَلوَى، و جوشاندن دوازده چشمه از يك سنگ با زدن عصا، زنده كردن مُردگان، و بلند كردن كوه طور بالاى سر مردم، و غير اين ها. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۹ </center> | ||
همان طور كه گفتيم، در كلام خداى تعالى، گوشه هايى از داستان هاى آن جناب آمده، وليكن تمامى جزئيات و دقائق آن ها را ذكر نفرموده، بلكه به چند فصل از آن ها، كه ذكرش در هدايت، و ارشاد خلق اهميت داشته، اكتفا كرده، و اين دأب و روش قرآن كريم، در اشاره به داستان هاى همه انبياء و امت ها است، كه از هر داستان، آنچه كه ذكرش مايه عبرت و هدايت خلق است، ذكر مى كند. | |||
و از داستان هاى موسى، آنچه كه ذكرش اهميت دارد كه گفتيم كلياتش در قرآن آمده، اين است كه: | |||
آن جناب در مصر، در خانه مردى اسرائيلى به دنيا آمد، و در روزهايى به دنيا آمد كه فرعونيان، به دستور فرعون، پسر بچه هاى بنى اسرائيل را سر مى بريدند، و مادر موسى (به دستور خداى تعالى)، او را در صندوقى نهاده، به دريا انداخت. فرعون او را از دريا گرفت، و به مادرش برگردانيد تا شيرش دهد، و تربيتش نمايد و از آن روز، در خانه فرعون نشو و نما كرد. | |||
و | آنگاه به سنّ بلوغ رسيده و مردى قبطى را مى كشد، و از مصر به سوى مدين فرار مى كند. چون ترس اين را داشته كه فرعونيان، به قصاص آن مرد قبطى، به قتلش برسانند. | ||
سپس مدتى مقرر كه همان ده سال باشد، در مدين، پيش شعيب مكث نموده و خدمت كرد، و با يكى از دختران او ازدواج نمود. | |||
و پس از به سر رساندن آن مدت مقرر، به اتفاق اهل بيتش از مدين بيرون آمده، در بين راه آن جا كه كوه طور واقع است، از طرف آن كوه آتشى مى بيند، و چون راه را گُم كرده بودند، و آن شب هم شبى بسيار تاريك بوده، به اميد اين كه كنار آن آتش كسى را ببيند، و راه را از او بپرسد، و هم آتشى برداشته با خود بياورد، به خانواده اش مى گويد: شما اين جا باشيد، تا من بروم پاره اى آتش برايتان بياورم، و يا كنار آتش راهنمايى ببينم، و از او از راه بپرسم. | |||
ولى همين كه نزديك مى شود، خداى تعالى، از كنار سمت راست آن بيابان، كه از نظر شكل با زمين هاى اطراف فرق داشته، از طرف درختى كه آن جا بوده، ندايش مى دهد، و با او سخن مى گويد، و او را به رسالت خود بر مى گزيند، و معجزۀ عصا و يد بيضا به او مى دهد، كه دو تا از نُه معجزه هاى او است، و به عنوان رسالت به سوى فرعون و قومش گسيل مى دارد، تا بنى اسرائيل را نجات دهد. | |||
موسى نزد فرعون مى آيد، و او را به سوى | موسى نزد فرعون مى آيد، و او را به سوى كلمۀ حق و دين توحيد مى خواند، و نيز به او پيشنهاد مى كند كه بنى اسرائيل را همراه او روانه كند، و دست از شكنجه و كشتارشان بردارد. و به منظور اين كه بفهماند رسول خداست، معجزۀ عصا و يد بيضا را به او نشان مى دهد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۰ </center> | ||
فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام | فرعون از قبول گفته او امتناع مى ورزد، و در مقام بر مى آيد با سحر ساحران، با معجزه او معارضه كند، و حقا سحرى عظيم نشان دادند. اژدها و مارهاى بسيار به راه انداختند، ولى همين كه موسى عصاى خود را بيفكند، تمامى آن سحرها را برچيد و خورد، و دوباره به صورت عصا برگشت. ساحران كه فهميدند عصاى موسى، از سنخ سحر و جادوى ايشان نيست، همه به سجده افتادند و گفتند: ما به ربّ العالَمين ايمان آورديم. به آن كسى كه ربّ موسى و هارون است، ولى فرعون، همچنان بر انكار دعوت وى اصرار ورزيد، و ساحران را تهديد كرد، و ايمان نياورد. | ||
موسى «عليه السلام» هم، همچنان به دعوت خود پافشارى مى كرد. او و درباريانش را به دين توحيد همى مى خواند، و معجزه ها مى آورد. يك بار آن ها را دچار طوفان ساخت. يك بار ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنان مسلط كرد. آياتى مفصل آورد، ولى ايشان بر استكبار خود پافشارى كردند. | |||
به هر يك از گرفتاری ها كه موسى به عنوان معجزه برايشان مى آورد، مبتلا مى شدند، مى گفتند: اى موسى! پروردگار خودت را بخوان و از آن عهدى كه به تو داده، كه اگر ايمان بياوريم، اين بلا را از ما بگرداند، استفاده كن، كه اگر اين بلا را بگردانى، به طور قطع ايمان مى آوريم، و بنى اسرائيل را با تو مى فرستيم. ولى همين كه خدا در مدت مقرر، بلا را از ايشان برطرف مى كرد، دوباره عهد خود را مى شكستند، و به كفر خود ادامه مى دادند. | |||
ناگزير، خداى تعالى دستورش مى دهد تا بنى اسرائيل را در يك شب معين، بسيج نموده، از مصر بيرون ببرد. موسى و بنى اسرائيل از مصر بيرون شدند و شبانه به راه افتادند، تا به كنار دريا رسيدند. فرعون چون از جريان آگهى يافت، از دنبال سر، ايشان را تعقيب كرد و همين كه دو فريق يكديگر را از دور ديدند، اصحاب موسى به وى گفتند: دشمن دارد به ما مى رسد. | |||
موسى گفت: حاشا، پروردگار من، با من است، و به زودى مرا راهنمايى مى كند. در همين حال، به وى وحى مى شود كه با عصايش به دريا بزند. همين كه زد، دريا شكافته شد، و بنى اسرائيل از دريا گذشتند. فرعون و لشكريانش نيز وارد دريا شدند. همين كه آخرين نفرشان وارد شد، خداوند آب را از دو طرف به هم زد، و همه شان را غرق كرد. | |||
بعد از | بعد از آن كه خداوند بنى اسرائيل را از شرّ فرعون و لشكرش نجات داد و موسى «عليه السلام»، ايشان را به طرف بيابانى برد كه هيچ آب و علفى نداشت، در آن جا خداوند آنان را اكرام كرد و «منّ» و «سَلوَى»، (كه اولى گوشتى بريان و دومى چيزى به شكل ترنجبين بود)، بر آنان نازل كرد، تا غذايشان باشد، و براى سيراب شدنشان، موسى به امر خداوند، عصا را به سنگى كه همراه داشت، زد. دوازده چشمه از آن جوشيد. هر يك از تيره هاى بنى اسرائيل، چشمه خود را مى شناخت و از آن چشمه مى نوشيدند، و از آن «منّ» و «سَلوَى» مى خوردند، و براى رهايى از گرماى آفتاب، ابر بر سرِ آنان سايه مى افكند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۱ </center> | ||
آنگاه در همان | آنگاه در همان بيابان، خداى تعالى، با موسى مواعده كرد كه چهل شبانه روز، به كوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسى «عليه السلام» از بنى اسرائيل، هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا تكلم كردن خدا با وى را بشنوند، (و به ديگران شهادت دهند)، ولى آن هفتاد نفر با اين كه شنيدند، مع ذلك گفتند: ما ايمان نمى آوريم تا آن كه خدا را آشكارا ببينيم. | ||
خداى تعالى، «جلوه اى به كوه كرد. كوه متلاشى شد». ايشان از آن صاعقه مُردند، و دوباره به دعاى موسى زنده شدند. و بعد از آن كه ميقات تمام شد، خداى تعالى، تورات را بر او نازل كرد. آنگاه به او خبر داد كه بنى اسرائيل، بعد از بيرون شدنش، گوساله پرست شدند، و سامرى گمراهشان كرد. | |||
موسى «عليه السلام» بين قوم برگشت، در حالى كه بسيار خشمگين و متأسف بود. گوساله را آتش زد و خاكسترش را به دريا ريخت، و سامرى را طرد كرد، و فرمود: برو كه در زندگى هميشه بگويى: «لا مِسَاس: نزديكم نشويد». | |||
و اما به مردم دستور داد تا توبه كنند. و به همين منظور، شمشير در يكدگر به كار بزنند، و يكدیگر را بكشند، تا شايد توبه شان قبول شود و قبول شد. دوباره از پذيرفتن احكام تورات، كه همان شريعت موسى بود، سر باز زدند، و خداى تعالى، كوه طور را بلند كرد، و در بالاى سرِ آنان نگه داشت، (كه اگر ايمان نياوريد، بر سرتان مى كوبم). | |||
سپس بنى اسرائيل، از خوردن «منّ» و «سَلوَى»، به تنگ آمده و درخواست كردند كه پروردگار خود را بخواند از زمين، گياهانى برايشان بروياند، و از سبزى، خيار، سير، عدس، و پياز آن برخوردارشان كند. خداى تعالى، دستورشان داد براى رسيدن به اين هدف، داخل سرزمين مقدس شويد، كه خداوند بر شما واجب كرده در آن جا به سر بريد. | |||
بنى اسرائيل زير بار نرفتند، و خداى تعالى، آن سرزمين را بر آنان حرام كرد، و به سرگردانى مبتلاشان ساخت. در نتيجه، مدت چهل سال در بيابانى سرگردان شدند. | |||
و باز يكى از | و باز يكى از داستان هاى آن جناب، سرگذشت رفتنش با آن جوان، به مجمع البحرين، براى ديدار بندۀ صالح خدا، و رفاقتش با آن عبد صالح است، كه در سوره «كهف» آمده است. | ||
<span id='link36'><span> | <span id='link36'><span> | ||
خداى | «'''۳ - مقام هارون نزد خدا و پايه عبوديت او'''»: | ||
خداى تعالى، در سوره «صافات» آن جناب را در منت هايش، و در دادن كتاب، و هدايت به سوى صراط مستقيم، و در داشتن تسليم، و بودنش از محسنين، و از بندگان مؤمنان به خدا، با موسى «عليه السلام» شريك دانسته، و او را از مرسلان دانسته، و از انبيايش معرفى كرده، و او را از كسانى دانسته كه بر آنان انعام فرموده، و او را با ساير انبياء در صفات جميل آنان، از قبيل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدايت شريك قرار داده و يك جا ذكر كرده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۲ </center> | ||
و در آيه | و در آيه: «وَ اجعَل لِى وَزِيراً مِن أهلِى * هَارُونَ أخِى * أُشدُد بِهِ أزرِى * وَ أشرِكهُ فِى أمرِى * كَى نُسَبِّحَكَ كَثِيراً * وَ نَذكُرَكَ كَثِيراً * إنّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيراً»، موسى «عليه السلام» در مناجات شب طور دعا كرده و از خدا خواسته كه هارون را وزير او قرار دهد، و پشتش را به وى محكم نموده و او را شريك او قرار دهد، تا خدا را بسيار تسبيح كنند، و بسيار ذكر گويند، هم طراز موسى دانسته. | ||
و آن جناب، در تمامى مواقف، ملازم برادرش بوده، و در عموم كارها با او شركت مى كرده، و او را در رسيدنش به مقاصد يارى مى كرد. | |||
و در قرآن كريم، هيچ مسأله اى كه مختص به آن جناب باشد، نيامده مگر همان جانشينى او براى برادرش، در آن چهل روزى كه به ميقات رفته بود. «وَ قَالَ لِأخِيهِ هَارُونَ اخلُفنِى فِى قَومِى وَ أصلِح وَ لَا تَتَّبِع سَبِيلَ المُفسِدِينَ»، كه به برادر خود هارون گفت: | |||
خليفه من باش در قومم، و اصلاح كن، و راه مفسدان را پيروى مكن. و وقتى از ميقات برگشت، در حالى كه خشمناك و متأسف بود كه چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بيفكند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بكشيد. | |||
و | هارون گفت: اى پسر مادر! مردم مرا ضعيف كردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزديك بود مرا بكشند، پس پيش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافكنده مكن، و مرا جزو اين مردم ستمگر قرار مده. | ||
موسى گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل كن، كه تو ارحم الراحمينى. | |||
<span id='link37'><span> | <span id='link37'><span> | ||
==داستان موسى«ع»، در تورات عصر حاضر == | ==داستان موسى«ع»، در تورات عصر حاضر == | ||
داستان هاى موسى «عليه السلام»، در ماسواى سفر اول از تورات - كه پنج سفر است - آمده. جزئيات تاريخ او از حين تولد تا روز وفات، و آنچه از شرايع و احكام به وى نازل شده، همه اش در آن چهار سفر ديگر، يعنى سفر «خروج»، سفر «لاويان»، سفر «عدد»، و سفر «تثنيه» آمده است. | |||
چيزى كه | چيزى كه هست، مابين آنچه كه تورات آورده، با آنچه كه در قرآن آمده، در امورى كه كم هم نيست، اختلاف هست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۳ </center> | ||
و يكى از مهم ترين موارد | و يكى از مهم ترين موارد اختلاف، اين است كه: | ||
تورات مى گويد: نداى موسى و سخن گفتن خدا از درخت با وى، در سرزمين «مَديَن»، قبل از حركت دادن خانواده اش به طرف مصر بوده، و خلاصه در همان ايامى بوده كه براى شعيب گوسفند مى چرانيده. | |||
مى گويد: در همان ايام كه مشغول شبانى وى بوده، گوسفند را به ماوراى دشت برده، و به كوه خدا «حوريب» رسيد، و در آن جا، ملائكه خدا برايش ظاهر شدند، و آتشى را وسط درخت خارى برايش نمودار كردند. آنگاه خدا با وى سخن گفت، و آنچه مى خواست، در ميان نهاد، و او را براى نجات دادن بنى اسرائيل، نزد فرعون فرستاد. | |||
يكى ديگر از موارد اختلاف مهم اين است كه : آن فرعونى كه موسى به سوى وى فرستاده شد، غير از آن فرعونى بوده كه موسى را در دامن خود پروريد، و موسى از | يكى ديگر از موارد اختلاف مهم اين است كه: آن فرعونى كه موسى به سوى وى فرستاده شد، غير از آن فرعونى بوده كه موسى را در دامن خود پروريد، و موسى از شرّ او گريخت، تا به عنوان قصاص از خون مرد قبطى كه به دست وى كشته شده بود، به قتل نرسد. | ||
يكى ديگر اين است كه : | يكى ديگر اين است كه: تورات، سخنى از ايمان آوردن ساحران به ميان نياورده، كه وقتى عصاهاى خود را افكندند، و به صورت مارها درآوردند، و عصاى موسى همه آن ها را بلعيد، چه كردند و چه گفتند، بلكه مى گويد كه ساحران، همچنان نزد فرعون بودند، و با موسى معارضه كردند، و در مقابل دو معجزه موسى، يعنى معجزه خون و قورباغه، سحر خود را به كار زدند. | ||
يكى ديگر اين است كه : تورات مى گويد: آن كسى كه براى بنى اسرائيل گوساله درست كرد، و بنى اسرائيل آن را پرستيدند، خود | يكى ديگر اين است كه: تورات مى گويد: آن كسى كه براى بنى اسرائيل گوساله درست كرد، و بنى اسرائيل آن را پرستيدند، خود هارون، برادر موسى بود. براى اين كه وقتى بنى اسرائيل ديدند كه موسى از مراجعت از كوه طور دير كرد، همه نزد وى جمع شدند، و بدو گفتند: براى ما معبودى درست كن، تا پيشاپيش ما راه برود. براى اين كه اين مرد (موسى)، كه ما را از سرزمين مصر بيرون كرد، نيامد و نفهميديم چه شد! هارون به ايشان گفت: پس هرچه گوشواره به گوش زنان و پسران و دختران خود داريد، برايم بياوريد. | ||
تمامى بنى اسرائيل گوشواره هايى كه به گوش | تمامى بنى اسرائيل گوشواره هايى كه به گوش داشتند، بياوردند. هارون همه را گرفت و با «ازميل» قالبى درست كرد، و طلاها را آب كرده، در آن قالب ريخت، و به صورت گوساله اى درآورد، و گفت: اين است معبود شما، اى بنى اسرائيل، كه شما را از مصر بيرون كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۴ </center> | ||
در | در اين جا لازم است به خواننده عزيز تذكر دهم كه اگر آيات قرآنى را در اين قسمت ها از داستان موسى «عليه السلام» به دقت زير نظر و مطالعه قرار بدهد، خواهد ديد كه لحن آن ها، تعريض و كنايه زدن به تورات است. | ||
البته غير از موارد اختلافى كه ذكر شد، | |||
البته غير از موارد اختلافى كه ذكر شد، اختلاف هاى جزئى بسيارى ديگر نيز هست. مانند اين كه در داستان كشتن قبطى، مى گويد: دو طرف دعوا در روز دوم اسرائيلى بودند. و مانند اين كه مى گويد: آن كسى كه در روز مسابقه عصا را انداخت، و عصا همه سحر ساحران را بلعيد، هارون بود، كه به دستور موسى، آن را انداخت. و نيز تورات داستان انتخاب هفتاد نفر را براى ميقات، و نزول صاعقه، و زنده شدنشان بعد از مُردن را اصلا نياورده. | |||
و نيز در | و نيز در تورات، اصحاح سى و دوم، از سفر خروج آمده كه: الواحى كه موسى «عليه السلام» از مراجعت از كوه با خود آورد و به زمين انداخت، دو تا تخته سنگ بود، كه نامشان لوح شهادت بود، و همچنين از اين قبيل اختلاف ها زياد است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۵ </center> | ||
<span id='link38'><span> | <span id='link38'><span> | ||
==آيات ۴۳ - ۵۶ سوره قصص == | ==آيات ۴۳ - ۵۶ سوره قصص == | ||
وَ لَقَدْ | وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسى الْكتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الاُولى بَصائرَ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(۴۳) | ||
وَ مَا كُنت بجَانِبِ الْغَرْبىِّ إِذْ قَضيْنَا إِلى مُوسى الاَمْرَ وَ مَا كُنت مِنَ | |||
وَ لَكِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ وَ مَا كنت ثَاوِياً فى أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ | وَ مَا كُنت بجَانِبِ الْغَرْبىِّ إِذْ قَضيْنَا إِلى مُوسى الاَمْرَ وَ مَا كُنت مِنَ الشاهِدِينَ(۴۴) | ||
وَ مَا كُنت بجَانِبِ الطورِ إِذْ نَادَيْنَا | |||
وَ | وَ لَكِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ وَ مَا كنت ثَاوِياً فى أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَ لَكِنَّا كنَّا مُرْسِلِينَ(۴۵) | ||
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا | |||
قُلْ فَأْتُوا | وَ مَا كُنت بجَانِبِ الطورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّك لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِك لَعَلَّهُمْ يَتَذَكرُونَ(۴۶) | ||
فَإِن لَّمْ يَستَجِيبُوا لَك فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ | |||
وَ لَقَدْ | وَ لَوْلا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسلْت إِلَيْنَا رَسولاً فَنَتَّبِعَ آيَاتِك وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(۴۷) | ||
الَّذِينَ | |||
وَ إِذَا يُتْلى عَلَيهِمْ قَالُوا | فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلا أُوتىَ مِثْلَ مَا أُوتىَ مُوسى أَوَ لَمْ يَكفُرُوا بِمَا أُوتىَ مُوسى مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظاهَرَا وَ قَالُوا إِنَّا بِكلٍّ كَافِرُونَ(۴۸) | ||
أُولَئك يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صبرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسنَةِ السيِّئَةَ وَ مِمَّا | |||
وَ إِذَا سمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا | قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كنتُمْ صادِقِينَ(۴۹) | ||
فَإِن لَّمْ يَستَجِيبُوا لَك فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الظالِمِينَ(۵۰) | |||
وَ لَقَدْ وَصّلْنَا لهَُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(۵۱) | |||
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَاب مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ(۵۲) | |||
وَ إِذَا يُتْلى عَلَيهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسلِمِينَ(۵۳) | |||
أُولَئك يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صبرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسنَةِ السيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(۵۴) | |||
وَ إِذَا سمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكمْ سلَامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِى الْجَاهِلِينَ(۵۵) | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۶ </center> | ||
إِنَّك لا تهْدِى مَنْ أَحْبَبْت وَ لَكِنَّ اللَّهَ يهْدِى مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(۵۶) | إِنَّك لا تهْدِى مَنْ أَحْبَبْت وَ لَكِنَّ اللَّهَ يهْدِى مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(۵۶) | ||
خط ۱۶۴: | خط ۲۰۹: | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
و به | و به تحقيق، ما بعد از هلاك كردن نسل هاى گذشته، به موسى كتاب داديم تا چراغ فرا راه مردم و اراده مردم و هدايتى و رحمتى باشد، شايد متذكر شوند. (۴۳) | ||
و تو اى محمّد! در سمت غربى سينا نبودی، آن جا كه تورات را به موسى وحى كرديم، و تو از حاضران و شاهدان نبودى. (۴۴) | |||
و تو | وليكن ما نسل ها پديد آورديم، پس دراز شد برايشان زندگانى و تو در ميان اهل مَديَن مقيم نبودى، تا سرگذشت آنان را براى مردم خودت بگويى. اين ماييم كه تو را مى فرستيم. (۴۵) | ||
باز تو در طرف طور نبودى، آن جا كه ما ندا داديم، وليكن از درِ رحمت جريان را به تو خبر داديم، تا مردمى را كه قبل از تو پيامبرى بيم رسان نداشتند، بيم رسان باشى، كه متذكر شوند. (۴۶) | |||
و اگر نمى فرستاديم و به كيفر گناهانى كه كردند، هلاكشان مى كرديم، مى گفتند: پروردگارا! چرا به سوى ما رسولى نفرستادى تا آياتت را پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟ (۴۷) | |||
ولى وقتى از ناحيه ما حق به سويشان آمد، گفتند: چرا مثل آنچه به موسى دادند به اين پيامبر ندادند. آيا در برابر آنچه كه از موسى ديدند، كفر نورزيدند، و نگفتند كه اين قرآن و تورات دو سحرند، كه يكديگر را كمك مى كنند؟ و آيا نگفتند كه ما به هر يك كافريم؟ (۴۸) | |||
تو به ايشان بگو: پس شما از ناحيه خدا كتابى بياوريد كه از تورات و قرآن راهنماتر باشد، تا من آن را پيروى كنم، اگر راست مى گوييد. (۴۹) | |||
تو | و اگر اين پيشنهاد را از تو نپذيرفتند، پس بدان كه اينان، تنها از هواهاى خود پيروى مى كنند، و آيا كسى گمراه تر از پيرو هوى، بدون راهنمايى از خدا هست، به درستى كه خدا مردم ستمگر را هدايت نمى كند. (۵۰) | ||
و | و به تحقيق كه ما قرآن را پيوسته فرستاديم، باشد كه متذكر شوند (۵۱). | ||
كسانى كه قبل از قرآن كتاب به ايشان داديم، به قرآن ايمان مى آورند. (۵۲) | |||
و چون قرآن برايشان خوانده مى | و چون قرآن برايشان خوانده مى شود، مى گويند بدان ايمان آورديم و آن حق و از ناحيه پروردگار ماست و ما قبلا اسلام آورده بوديم. (۵۳) | ||
اين عده از اهل | اين عده از اهل كتاب، دو برابر اجر خواهند داشت. چون هم صبر كردند و هم بدی ها را با خوبی ها دور نمودند و از آنچه روزيشان كرديم، انفاق مى كنند. (۵۴) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۶۷ </center> | ||
و چون سخن بيهوده مى | و چون سخن بيهوده مى شنوند، از آن رو گردانيده، مى گويند اعمال ما براى ما، اعمال شما براى شما، سلام بر شما، ما خواهان معاشرت جاهلان نيستيم. (۵۵) | ||
به درستى اى محمد | به درستى اى محمد! تو هر كه را دوست بدارى، هدايت نتوانى كرد، بلكه خداست كه هر كه را بخواهد، هدايت مى كند و او، داناتر به كسانى است كه قابل هدايت اند (۵۶) | ||
ویرایش