گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۴۹ </center>
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>
==آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره اسراى ==
==آيات ۸۲ - ۱۰۰ سوره إسراء ==
وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لايَزِيدُ الظلِمِينَ إِلاخَساراً(۸۲)
وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لايَزِيدُ الظلِمِينَ إِلاخَساراً(۸۲)
وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلى الانسنِ أَعْرَض وَ نَئَا بجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسهُ الشرُّ كانَ يَئُوساً(۸۳)
وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلى الانسنِ أَعْرَض وَ نَئَا بجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسهُ الشرُّ كانَ يَئُوساً(۸۳)
خط ۶۲: خط ۶۲:
قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائنَ رَحْمَةِ رَبى إِذاً لاَمْسكْتُمْ خَشيَةَ الانفَاقِ وَ كانَ الانسنُ قَتُوراً(۱۰۰)
قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائنَ رَحْمَةِ رَبى إِذاً لاَمْسكْتُمْ خَشيَةَ الانفَاقِ وَ كانَ الانسنُ قَتُوراً(۱۰۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۵۰ </center>
ترجمه آيات
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
وما آنچه از قرآن فرستيم شفاى دل ورحمت الهى بر اهل ايمان است ، ليكن كافران را به جز زيان چيزى نخواهد افزود (۸۲)
 
وما هر گاه به انسان نعمتى عطا كرديم روبگردانيد. ودورى جست وهر گاه شر وبلائى به اوروى آورد (مى بينى كه ) به كلى ماءيوس ونااميد شد (۸۳)
و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ايمان است ، ليكن كافران را به جز زيان چيزى نخواهد افزود (۸۲)
توبه خلق بگوكه هر كس بر حسب ذات وطبيعت خود عملى انجام خواهد داد وخداى شما بر آن كس كه راه هدايت يافته از همه آگاهتر است (۸۴)
و ما هر گاه به انسان نعمتى عطا كرديم رو بگردانيد. ودورى جست وهر گاه شر وبلائى به اوروى آورد (مى بينى كه) به كلى ماءيوس و نااميد شد (۸۳)
و(واى رسول ما) تورا از حقيقت روح پرسش مى كنند، جواب ده كه روح از سنخ امر پروردگار من است (وبدون واسطه جسمانيات بلكه به امر الهى به بدنها تعلق مى گيرد) وآنچه از علم به شما روزى شده بسيار اندك است (۸۵)
 
(اى پيامبر) اگر ما بخواهيم آنچه به تووحى كرده ايم از توبگيريم وببريم مى توانيم وآنگاه توبر قهر ماهيچ مددى نخواهى يافت (۸۶)
تو به خلق بگو كه هر كس بر حسب ذات وطبيعت خود عملى انجام خواهد داد وخداى شما بر آن كس كه راه هدايت يافته از همه آگاه تر است (۸۴)
 
و (و اى رسول ما) تو را از حقيقت روح پرسش مى كنند، جواب ده كه روح از سنخ امر پروردگار من است (و بدون واسطه جسمانيات بلكه به امر الهى به بدنها تعلق مى گيرد) وآنچه از علم به شما روزى شده بسيار اندك است (۸۵)
 
(اى پيامبر) اگر ما بخواهيم آنچه به تو وحى كرده ايم از تو بگيريم و ببريم مى توانيم و آنگاه تو بر قهر ما
هيچ مددى نخواهى يافت (۸۶)
مگر آنكه باز لطف پروردگارت به تومدد كند كه فضل اوبر توبسيار است (۸۷)
مگر آنكه باز لطف پروردگارت به تومدد كند كه فضل اوبر توبسيار است (۸۷)
بگواى پيغمبر اگر جن وانس متفق شوند كه مانند اين قرآن كتابى بياورند هرگز نتوانند هر چند همه پشتيبان يكديگر باشند (۸۸)
 
همانا در اين قرآن براى مردم هرگونه مثال آورديم اكثر مردم از كفر وعناد گذشته هيچ حرف ديگرى نمى پذيرند (۸۹)
بگو اى پيغمبر اگر جن وانس متفق شوند كه مانند اين قرآن كتابى بياورند هرگز نتوانند هر چند همه پشتيبان يكديگر باشند (۸۸)
وصريحا گفتند: ما هرگز به توايمان نخواهيم آورد تا آنكه از زمين براى ما چشمه آبى بيرون آرى (۹۰)
 
همانا در اين قرآن براى مردم هر گونه مثال آورديم اكثر مردم از كفر و عناد گذشته هيچ حرف ديگرى نمى پذيرند (۸۹)
 
و صريحا گفتند: ما هرگز به توايمان نخواهيم آورد تا آنكه از زمين براى ما چشمه آبى بيرون آرى (۹۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۱ </center>
يا آنكه تورا باغى از خرما وانگور باشد كه در ميان آن باغ نهرهاى آب جارى گردد (۹۱)
يا آن كه تو را باغى از خرما و انگور باشد كه در ميان آن باغ نهرهاى آب جارى گردد (۹۱)
يا آنكه همانطور كه خودت پنداشتى آسمان بر سر ما فروافتد يا آنكه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر سازى (۹۲)
 
يا آنكه خانه اى از طلاتورا باشد ويا بر آسمان بالاروى ، البته ادعاى تورا كه به آسمان رفتم قبول نمى كنيم بلكه بايد كتابى بر ما نازل كنى آن را به چشم خود قرائت كنيم (اى رسول ) بگوخدا منزه است (از اينكه من او را ويا فرشتگانش را حاضر سازم ) ومن فرد بشرى بيشتر نيستم كه از جانب اوبه رسالت آمده ام (۹۳)
يا آن كه همان طور كه خودت پنداشتى آسمان بر سر ما فروافتد يا آنكه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر سازى (۹۲)
 
يا آن كه خانه اى از طلاتورا باشد ويا بر آسمان بالاروى ، البته ادعاى تورا كه به آسمان رفتم قبول نمى كنيم بلكه بايد كتابى بر ما نازل كنى آن را به چشم خود قرائت كنيم (اى رسول ) بگوخدا منزه است (از اينكه من او را و يا فرشتگانش را حاضر سازم ) ومن فرد بشرى بيشتر نيستم كه از جانب اوبه رسالت آمده ام (۹۳)
 
بعد از آمدن قرآن چيزى مردم را از هدايت باز نداشت مگر همين استبعاد كه مگر خدا تاكنون بشرى را به رسالت فرستاده است ؟(۹۴)
بعد از آمدن قرآن چيزى مردم را از هدايت باز نداشت مگر همين استبعاد كه مگر خدا تاكنون بشرى را به رسالت فرستاده است ؟(۹۴)
اى پيغمبر بگواگر فرشتگان را در زمين سكنى بودى باز ناگزير بوديم فرشته اى از آسمان به سوى آنان رسول فرستيم (۹۵)
اى پيغمبر بگواگر فرشتگان را در زمين سكنى بودى باز ناگزير بوديم فرشته اى از آسمان به سوى آنان رسول فرستيم (۹۵)
بگوخدا شاهد ميان من وشما كافى است كه اوبه احوال بندگانش آگاه و بصير است (۹۶)
 
هر كه را خدا راهنمائى كند آنكس به حقيقت هدايت يافته وهر كه را گمراه كند ديگر جز خود اوراهنما ودوستى ونگهبانى برايش نخواهى يافت وروز قيامت زير ورودر حالى كه كور وگنگ وكر هم باشند محشورشان مى كنيم ومنزلگاهشان جهنم است جهنمى كه هر گاه آتشش خاموش شود باز شديدتر سوزان وفروزان مى كنيم كه (۹۷)
بگو خدا شاهد ميان من و شما كافى است كه اوبه احوال بندگانش آگاه و بصير است (۹۶)
اين است كيفر آن كافران چون به آيات ما كافر شدند وگفتند آيا پس از آنكه ما استخوانى پوسيده شديم از نوبرانگيخته مى شويم (۹۸)
 
هر كه را خدا راهنمائى كند آنكس به حقيقت هدايت يافته و هر كه را گمراه كند ديگر جز خود اوراهنما ودوستى و نگهبانى برايش نخواهى يافت و روز قيامت زير و رو در حالى كه كور وگنگ و كر هم باشند محشورشان مى كنيم و منزلگاهشان جهنم است جهنمى كه هر گاه آتشش خاموش شود باز شديدتر سوزان و فروزان مى كنيم كه (۹۷)
 
اين است كيفر آن كافران چون به آيات ما كافر شدند و گفتند آيا پس از آن كه ما استخوانى پوسيده شديم از نو برانگيخته مى شويم (۹۸)
 
آيا نديدند وندانستند كه آن خدائى كه زمين وآسمان را آفريد قادر است كه مانند اينها را باز خلق كند وبر ايشان وقتى معين قرار دهد (ولى با همه اين آيات روشن ) باز ستمكاران جز راه كفر وعناد نمى پيمايند (۹۹)
آيا نديدند وندانستند كه آن خدائى كه زمين وآسمان را آفريد قادر است كه مانند اينها را باز خلق كند وبر ايشان وقتى معين قرار دهد (ولى با همه اين آيات روشن ) باز ستمكاران جز راه كفر وعناد نمى پيمايند (۹۹)
اى رسول ما به اين مردم پست بگواگر شما داراى گنج هاى مرحمت خدا شويد باز هم به خاطر ترس فقر از خرج كردن آنها خوددارى خواهيد كرد كه انسان طبعا بسيار ممسك وبخيل است (۱۰۰)
 
بيان آيات
اى رسول ما به اين مردم پست بگو اگر شما داراى گنج هاى مرحمت خدا شويد باز هم به خاطر ترس فقر از خرج كردن آنها خوددارى خواهيد كرد كه انسان طبعا بسيار ممسك و بخيل است (۱۰۰)
 
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
 
در اين آيات براى دومين بار به مساءله معجزه بودن قرآن اشاره مى كند و مجددا آن را آيت ومعجره نبوت معرفى مى كند، ونيز رحمت وبركتش ‍ مى خواند، واين گفتار با جمله ((ان
در اين آيات براى دومين بار به مساءله معجزه بودن قرآن اشاره مى كند و مجددا آن را آيت ومعجره نبوت معرفى مى كند، ونيز رحمت وبركتش ‍ مى خواند، واين گفتار با جمله ((ان
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۲ </center>
هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم (( كه در آيات قبلى بود آغاز شده ، در اينجا دوباره به همان سخن برگشته ومى فرمايد: ((ولقد صرفنا فى هذا القرآن لى ذكروا...(( ونيز مى فرمايد: ((واذا قرات القرآن ...(( وباز مى فرمايد: ((وما منعنا ان نرسل بالايات ...((
هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم (( كه در آيات قبلى بود آغاز شده ، در اينجا دوباره به همان سخن برگشته و مى فرمايد: ((و لقد صرفنا فى هذا القرآن لى ذكروا...(( ونيز مى فرمايد: ((واذا قرات القرآن ...(( و باز مى فرمايد: ((و ما منعنا ان نرسل بالايات ...((
پس در اين آيات مى خواهد اين جهت را بيان كند كه قرآن شفا ورحمت است ، وبه عبارت ديگر اصلاح كننده كسى است كه خود نفسى اصلاح طلب داشته باشد، وگرنه همين قرآن نسبت به ستمكاران خسارت و زيان است ، وبا اينكه اين قرآن معجره نبوت است ، معجره هاى ديگر از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) مى خواهند، وآنگاه جوابشان را مى دهد، والبته غير آنچه گفته شد ملحقاتى هم در اين آيات آمده كه از آن جمله پرسش از چگونگى روح وجواب از آن است .
 
پس در اين آيات مى خواهد اين جهت را بيان كند كه قرآن شفا ورحمت است ، وبه عبارت ديگر اصلاح كننده كسى است كه خود نفسى اصلاح طلب داشته باشد، وگرنه همين قرآن نسبت به ستمكاران خسارت و زيان است، و با اينكه اين قرآن معجره نبوت است، معجزه هاى ديگر از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) مى خواهند، و آنگاه جوابشان را مى دهد، و البته غير آنچه گفته شد ملحقاتى هم در اين آيات آمده كه از آن جمله پرسش از چگونگى روح و جواب از آن است.
 
وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لايَزِيدُ الظلِمِينَ إِلاخَساراً(۸۲)
وَ نُنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لايَزِيدُ الظلِمِينَ إِلاخَساراً(۸۲)
كلمه ((من (( در ((من القرآن (( بيانيه است كه موصول ما در ما هو شفاء را معنا مى كند ومعنايش اين است كه ما نازل مى كنيم آنچه را كه شفا ورحمت است ، وآن قرآن است .
كلمه ((من (( در ((من القرآن (( بيانيه است كه موصول ما در ما هو شفاء را معنا مى كند ومعنايش اين است كه ما نازل مى كنيم آنچه را كه شفا ورحمت است ، وآن قرآن است .
وجه اينكه قرآن براى مؤ منين ((شفاء(( و((رحمت (( ناميده شده است .
 
واگر قرآن را شفا ناميده با در نظر داشتن اينكه شفا بايد حتما مسبوق به مرضى باشد، خود افاده مى كند كه دلهاى بشر احوال وكيفياتى دارد كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالج با مرض دارد، اين معنا از اينكه دين حق را فطرى دانسته نيز استفاده مى شود.
وجه اينكه قرآن براى مؤمنين (شفاء( و (رحمت( ناميده شده است.
زيرا همانطور كه آدمى از اولين روز پيدايشش داراى بنيه اى بود كه در صورت نبودن موانع وقبل از آنكه احوالى منافى وآثارى مغاير پيدا شود آن بنيه اورا به صورت دوپا ومستقيم در مى آورد، وهمه افراد انسان به همين حالت به دنيا مى آمدند وبا دوپا واستقامت قامت در پى اطوار زندگى مى شدند، همچنين از نظر خلقت اصلى داراى عقائد حقه اى است در باره مبداء ومعاد وفروع آن دو، چه از اصول معارف وچه از پايه هاى اخلاق فاضله ومناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت وغريزه اعمال واحوالى از اوسر مى زند كه با آن ملكات مناسب است .
 
اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه انسان همانطور كه سلامتى و ناسلامتى جسمى دارد يك سلامتى وناسلامتى روحى هم دارد، و همانطور كه اختلال در نظام جسمى اوباعث مى شود كه دچار مرضهائى جسمى گردد همچنين اختلال در نظام روح اوباعث مى شود به مرضهاى روحى مبتلاشود، وهمانطور كه براى مرضهاى جسميش ‍ دوائى است ،براى مرضهاى روحيش نيز دوائى است .
و اگر قرآن را شفا ناميده با در نظر داشتن اينكه شفا بايد حتما مسبوق به مرضى باشد، خود افاده مى كند كه دل هاى بشر احوال وكيفياتى دارد كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالج با مرض دارد، اين معنا از اينكه دين حق را فطرى دانسته نيز استفاده مى شود.
 
زيرا همان طور كه آدمى از اولين روز پيدايشش داراى بنيه اى بود كه در صورت نبودن موانع وقبل از آنكه احوالى منافى و آثارى مغاير پيدا شود آن بنيه او را به صورت دوپا ومستقيم در مى آورد، وهمه افراد انسان به همين حالت به دنيا مى آمدند وبا دوپا واستقامت قامت در پى اطوار زندگى مى شدند، همچنين از نظر خلقت اصلى داراى عقائد حقه اى است در باره مبداء و معاد و فروع آن دو، چه از اصول معارف وچه از پايه هاى اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت و غريزه اعمال واحوالى از او سر مى زند كه با آن ملكات مناسب است.
 
اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه انسان همانطور كه سلامتى و ناسلامتى جسمى دارد يك سلامتى وناسلامتى روحى هم دارد، و همانطور كه اختلال در نظام جسمى او باعث مى شود كه دچار مرضهائى جسمى گردد همچنين اختلال در نظام روح او باعث مى شود به مرض هاى روحى مبتلا شود، و همان طور كه براى مرض هاى جسميش ‍ دوائى است، براى مرض هاى روحيش نيز دوائى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۵۳ </center>
همچنانكه خداى سبحان در ميان مؤ منين گروهى را چنين معرفى مى كند كه در دلهاشان مرض دارند، واين مرض غير از كفر ونفاق است كه صريح مى باشند، ومى فرمايد: ((لئن لم ينته المنافقون والّذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم (( ونيز مى فرمايد: ((وليقول الّذين فى قلوبهم مرض والكافرون ماذا اراد الله بهذا مثلا((
همچنانكه خداى سبحان در ميان مؤ منين گروهى را چنين معرفى مى كند كه در دلهاشان مرض دارند، واين مرض غير از كفر ونفاق است كه صريح مى باشند، ومى فرمايد: (لئن لم ينته المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم (( و نيز مى فرمايد: (و ليقول الّذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ماذا اراد الله بهذا مثلا(
واينكه قرآن كريم آن را مرض خوانده قطعا چيزى است كه ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مى سازد، از قبيل شك وريب كه هم آدمى را در باطن دچار اضطراب وتزلزل نموده به سوى باطل وپيروى هوى متمايل مى سازد، وهم با ايمان (البته با نازل ترين درجه ايمان ) منافات نداشته عموم مردم با ايمان نيز دچار آن هستند، وخود يكى از نواقص ونسبت به مراتب عاليه ايمان شرك شمرده مى شود، وخداى تعالى در اين باره فرموده : ((وما يؤ من اكثرهم باللّه الاوهم مشركون (( ونيز فرموده : ((فلاوربّك لايؤ منون حتى يحكّموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا فى انفسهم حرجا ممّا قضيت ويسلّموا تسليما((
 
وقرآن كريم با حجت هاى قاطع وبراهين ساطع خود، انواع شك و ترديدها وشبهاتى را كه در راه عقايد حق ومعارف حقيقى مى شود از بين برده با مواعظ شافى خود وداستانهاى آموزنده وعبرت انگيز و مثلهاى دلنشين ووعده ووعيد وانذار وتبشيرش واحكام وشرايعش ، با تمامى آفات وعاهات دلهام بارزه نموده همه را ريشه كن مى سازد، بدين جهت خداوند قرآن را شفاى دل مؤ منين ناميده است .
و اينكه قرآن كريم آن را مرض خوانده قطعا چيزى است كه ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مى سازد، از قبيل شك وريب كه هم آدمى را در باطن دچار اضطراب وتزلزل نموده به سوى باطل وپيروى هوى متمايل مى سازد، وهم با ايمان (البته با نازل ترين درجه ايمان) منافات نداشته عموم مردم با ايمان نيز دچار آن هستند، و خود يكى از نواقص ونسبت به مراتب عاليه ايمان شرك شمرده مى شود، وخداى تعالى در اين باره فرموده : ((و ما يؤمن اكثرهم باللّه الا و هم مشركون (( و نيز فرموده: (فلا و ربّك لايؤ منون حتى يحكّموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا فى انفسهم حرجا ممّا قضيت ويسلّموا تسليما((
واما اينكه آن را رحمت براى مؤ منين خوانده - با در نظر داشتن اينكه رحمت افاضه اى است كه به وسيله آن كمبودها جبران گشته حوائج برآورده مى شود - دليلش اين است كه قرآن دل آدمى را به نور علم و يقين روشن مى سازد،
 
و قرآن كريم با حجت هاى قاطع وبراهين ساطع خود، انواع شك و ترديدها و شبهاتى را كه در راه عقايد حق و معارف حقيقى مى شود از بين برده با مواعظ شافى خود و داستانهاى آموزنده و عبرت انگيز و مثل هاى دلنشين و وعده و وعيد و انذار و تبشيرش و احكام و شرايعش، با تمامى آفات و عاهات دلها مبارزه نموده همه را ريشه كن مى سازد، بدين جهت خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنين ناميده است.
 
و اما اينكه آن را رحمت براى مؤ منين خوانده - با در نظر داشتن اينكه رحمت افاضه اى است كه به وسيله آن كمبودها جبران گشته حوائج برآورده مى شود - دليلش اين است كه قرآن دل آدمى را به نور علم و يقين روشن مى سازد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۵۴ </center>
وتاريكيهاى جهل وكورى وشك را از آن دور مى نمايد، وآن رابه زيور ملكات فاضله وحالت شريفه آراسته اينگونه زيورها را جايگزين پليديها وصورت هاى زشت وصفات نكوهيده مى سازد.
و تاريكيهاى جهل وكورى وشك را از آن دور مى نمايد، وآن رابه زيور ملكات فاضله وحالت شريفه آراسته اين گونه زيورها را جايگزين پليديها وصورت هاى زشت وصفات نكوهيده مى سازد.
پس قرآن كريم از آن جهت شفا است كه اول صفحه دل را از انواع مرضها وانحرافات پاك مى كند، وزمينه را براى جاى دادن فضائل آماده مى سازد، واز آن جهت رحمت است كه صحت واستقامت اصلى و فطرى آن را به وى باز مى گرداند، پس از آن جهت شفا است كه محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است پاك نموده وآماده پذيرشش ‍ مى سازد، واز آن جهت رحمت است كه هياءت سعادت به دل مؤ من داده ، نعمت استقامت ويقين را در آن جايگزين مى كند.
 
پس قرآن كريم ، هم شفا است براى دلها وهم رحمت ، همچنان كه هدايت ورحمت براى نفوس در معرض ضلالت است ، اين را بدانجهت تذكر داديم كه نكته متفرع شدن ((رحمت (( بر ((شفا(( در جمله ((ما هوشفاء ورحمة للمؤ منين (( روشن شود، پس اين جمله نظير آيه : ((هدى ورحمة لقوم يؤ منون (( وجمله ((ومغفرة و رحمة (( است .
پس قرآن كريم از آن جهت شفا است كه اول صفحه دل را از انواع مرضها وانحرافات پاك مى كند، وزمينه را براى جاى دادن فضائل آماده مى سازد، و از آن جهت رحمت است كه صحت و استقامت اصلى و فطرى آن را به وى باز مى گرداند، پس از آن جهت شفا است كه محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است پاك نموده وآماده پذيرشش ‍ مى سازد، واز آن جهت رحمت است كه هياءت سعادت به دل مؤمن داده، نعمت استقامت و يقين را در آن جايگزين مى كند.
وبنابر آنچه گذشت معناى آيه ((وننزل من القرآن ما هوشفاء ورحمة للمؤ منين (( اين است كه ما چيزى بر تونازل مى كنيم كه مرضهاى قلبها را از بين برده وحالت صحت واستقامت اصليش را به آن باز مى گرداند، پس آن را از نعمت سعادت وكرامت برخوردار مى سازد.
 
پس قرآن كريم، هم شفا است براى دلها وهم رحمت ، همچنان كه هدايت ورحمت براى نفوس در معرض ضلالت است، اين را بدان جهت تذكر داديم كه نكته متفرع شدن (رحمت (( بر ((شفا( در جمله (ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين( روشن شود، پس اين جمله نظير آيه: (هدى و رحمة لقوم يؤمنون( و جمله (و مغفرة و رحمة( است.
 
و بنابر آنچه گذشت معناى آيه ((وننزل من القرآن ما هوشفاء ورحمة للمؤ منين (( اين است كه ما چيزى بر تو نازل مى كنيم كه مرضهاى قلبها را از بين برده وحالت صحت واستقامت اصليش را به آن باز مى گرداند، پس آن را از نعمت سعادت وكرامت برخوردار مى سازد.
<span id='link166'><span>
<span id='link166'><span>
==توضيح اينكه قرآن ظالمين را جز زيان نمى افزايد ==
==توضيح اينكه قرآن ظالمين را جز زيان نمى افزايد ==
((ولايزيد الظالمين الاخسارا - سياق آيات دلالت بر اين مى كند كه مراد از اين جمله ، بيان اثرى است كه قرآن در غير مؤ منين دارد وآن عكس آن اثر نيكى است كه در مؤ منين دارد، پس مراد از ظالمين قهرا غير مؤ منين يعنى كفار خواهند بود البته بنا به گفته بعضى از مفسرين كفار غير مشركين .
((ولايزيد الظالمين الاخسارا - سياق آيات دلالت بر اين مى كند كه مراد از اين جمله ، بيان اثرى است كه قرآن در غير مؤ منين دارد وآن عكس آن اثر نيكى است كه در مؤ منين دارد، پس مراد از ظالمين قهرا غير مؤ منين يعنى كفار خواهند بود البته بنا به گفته بعضى از مفسرين كفار غير مشركين .
۱۶٬۸۸۰

ویرایش