گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
«'''ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصطفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ...'''»:
«'''ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصطفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ...'''»:


وقتى مى گويند: «أورثهم مالا كذا»، معنايش اين است كه: فلانى فلان مال را به ارث براى آنان باقى گذاشت تا ايشان بعد از مرگ وى به امر آن مال قيام كنند، با اين كه تا خودش زنده بود، خودش قائم به امر آن مال و متصرف در آن بود، و به همين معنا است ارث دادن علم و جاه و امثال آن، كه وارث بعد از مرگ صاحب علم و جاه، به امر آن دو قيام مى كند، بعد از آن كه قبلا نزد ديگرى بود و ديگرى صاحبش بود و از آن بهره مى گرفت.
وقتى مى گويند: «أورَثَهُم مَالاً كَذَا»، معنايش اين است كه: فلانى، فلان مال را به ارث براى آنان باقى گذاشت، تا ايشان بعد از مرگ وى، به امر آن مال قيام كنند، با اين كه تا خودش زنده بود، خودش قائم به امر آن مال و متصرف در آن بود. و به همين معنا است، ارث دادن علم و جاه و امثال آن، كه وارث بعد از مرگ صاحب علم و جاه، به امر آن دو قيام مى كند، بعد از آن كه قبلا نزد ديگرى بود و ديگرى، صاحبش بود و از آن بهره مى گرفت.


بنابراين، معناى ارث دادن كتاب به قوم و مردمى، اين است كه: كتاب را نزد ايشان بگذارد تا نسل به نسل و از سلف به خلف دست به دست بگردد، و همه از آن برخوردار شوند.
بنابراين، معناى «ارث دادن كتاب» به قوم و مردمى، اين است كه: كتاب را نزد ايشان بگذارد، تا نسل به نسل و از سلف به خلف، دست به دست بگردد، و همه از آن برخوردار شوند.


بنابراين، اين نسبت مزبور صحيح است، هرچند كه قائم به امر كتاب، بعضى از قومند نه همه آنان، و به همين جهت مى بينيم همه جا دادن كتاب را به همه قوم نسبت مى دهد مثلا مى فرمايد: «و لقد آتينا موسى الهدى و اورثنا بنى اسرائيل الكتاب هدى و ذكرى لاولى الالباب».
بنابراين، اين نسبت مزبور صحيح است، هرچند كه قائم به امر كتاب، بعضى از قوم اند، نه همه آنان، و به همين جهت، مى بينيم همه جا دادن كتاب را به همۀ قوم نسبت مى دهد. مثلا مى فرمايد: «وَ لَقَد آتَينَا مُوسَى الهُدَى وَ أورَثنَا بَنِى إسرَائِيلَ الكِتَابَ هُدىً وَ ذِكرَى لِأُولِى الألبَاب».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۲ </center>
و نيز فرموده: «إنا انزلنا التّورية فيها هدى و نور يحكم بها النّبيّون الّذين اسلموا للذين هادوا و الرّبانيّون و الاحبار بما استحفظوا من كتاب اللّه».
و نيز فرموده: «إنّا أنزَلنَا التّورَاةَ فِيهَا هُدىً وَ نُورٌ يَحكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الّذِينَ أسلَمُوا لِلّذِينَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الأحبَارُ بِمَا استُحفِظُوا مِن كِتَابِ اللّه».


و نيز فرموده: «و ان الّذين اورثوا الكتاب من بعدهم لفى شك منه مريب»، كه در اين چند آيه نسبت ارث بردن تورات را به همه بنى اسرائيل داده، با اين كه متصديان امر تورات، بعضى از بنى اسرائيل بودند نه همه.
و نيز فرموده: «وَ إنّ الّذِينَ أُورِثُوا الكِتَابَ مِن بَعدِهِم لَفِى شَكّ مِنهُ مُرِيب»، كه در اين چند آيه، نسبت ارث بردن تورات را به همۀ بنى اسرائيل داده، با اين كه متصديان امر تورات، بعضى از بنى اسرائيل بودند، نه همه.


و مراد از «كتاب» در آيه مورد بحث - به طورى كه از سياق برمى آيد - قرآن كريم است، و غير از اين هم نمى تواند باشد، براى اين كه در آيه قبلى بدان تصريح كرده، فرمود «و الّذى اوحينا اليك من الكتاب». بنابراين، «الف و لام» در الكتاب الف و لام عهد خواهد بود، (و معناى الكتاب همان كتاب خواهد بود)، نه الف و لام جنس (به معناى همه كتاب ها). بنابراين، ديگر نبايد به گفته كسى كه گفته: «الف و لام» براى جنس است، و مراد از كتاب مطلق كتاب هاى آسمانى است كه بر انبياء نازل شده» اعتناء كرد.
و مراد از «كتاب» در آيه مورد بحث - به طورى كه از سياق بر مى آيد - قرآن كريم است، و غير از اين هم، نمى تواند باشد. براى اين كه در آيه قبلى بدان تصريح كرده، فرمود: «وَ الّذِى أوحَينَا إلَيكَ مِنَ الكِتَاب». بنابراين، «الف و لام» در «الكتاب»، الف و لام عهد خواهد بود، (و معناى «الكتاب»، همان كتاب خواهد بود)، نه الف و لام جنس (به معناى همه كتاب ها). بنابراين، ديگر نبايد به گفته كسى كه گفته: «الف و لام» براى جنس است، و مراد از كتاب، مطلق كتاب هاى آسمانى است كه بر انبياء نازل شده» اعتناء كرد.


و كلمه «اصطفاء» از ماده «صفو» گرفته شده، كه معنايش قريب به معناى اختيار است، با اين تفاوت كه اختيار به معناى انتخاب يك چيز از بين چند چيز است كه بهترين آن ها است و اصطفاء نيز انتخاب يكى از چند چيز است، اما يكى كه از بين همه صفوه و خالص باشد.
و كلمۀ «اصطفاء»، از ماده «صفو» گرفته شده، كه معنايش قريب به معناى اختيار است. با اين تفاوت كه «اختيار»، به معناى انتخاب يك چيز از بين چند چيز است، كه بهترين آن ها است و «اصطفاء» نيز، انتخاب يكى از چند چيز است. اما يكى كه از بين همه، صفوه و خالص باشد.


«'''من عبادنا'''» - احتمال دارد كلمه «من» براى بيان باشد، احتمال هم دارد براى ابتدا، يا تبعيض باشد. ولى آنچه به ذهن قريب تر است اين است كه بيانيه باشد، چون در آيه «و سلام على عباده الّذين اصطفى» هم سلام را بر همه بندگان خالص فرستاده، نه بر بعضى از ايشان.
«'''مِن عِبَادِنَا'''» - احتمال دارد كلمۀ «مِن» براى بيان باشد. احتمال هم دارد براى ابتدا، يا تبعيض باشد. ولى آنچه به ذهن قريب تر است، اين است كه بيانيه باشد. چون در آيه «وَ سَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الّذِينَ اصطَفَى» هم، سلام را بر همه بندگان خالص فرستاده، نه بر بعضى از ايشان.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۳ </center>
<span id='link43'><span>
<span id='link43'><span>


مفسران در اين كه منظور از اين بندگان خاص چه كسانى هستند، اختلاف كرده اند، بعضى گفته اند: «انبيا هستند». بعضى ديگر گفته اند: «بنى اسرائيل اند»، كه جزو مشمولين آيه «ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين» هستند».
مفسران، در اين كه منظور از اين بندگان خاص، چه كسانى هستند، اختلاف كرده اند. بعضى گفته اند: «انبيا هستند». بعضى ديگر گفته اند: «بنى اسرائيل اند»، كه جزو مشمولين آيه «إنّ اللّهَ اصطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبرَاهِيمَ وَ آلَ عِمرَانَ علَى العَالَمِين» هستند».


و بعضى ديگر گفته اند: «امت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) هستند كه قرآن را از پيغمبر خود ارث برده، و نيز به سوى او بازگشت مى كنند، و علمايشان بدون واسطه و بقيه امت به واسطه علما از قرآن بهره مند مى شوند». و بعضى ديگر گفته اند: «تنها علماى امت محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) هستند».
و بعضى ديگر گفته اند: «امت محمّد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هستند، كه قرآن را از پيغمبر خود ارث برده، و نيز به سوى او بازگشت مى كنند، و علمايشان بدون واسطه و بقيه امت به واسطه علما، از قرآن بهره مند مى شوند». و بعضى ديگر گفته اند: «تنها علماى امت محمّد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هستند».


بعضى ديگر - كه روايات بسيار زيادى از امام باقر و صادق (عليهما السلام) بر طبق گفته آنان هست - گفته اند: «مراد از اين كسان كه اصطفاء شده اند، ذريه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) از اولاد فاطمه (عليهاالسلام) هستند، كه جزو آل ابراهيم و مشمول آيه «ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين» نيز هستند.
بعضى ديگر - كه روايات بسيار زيادى از امام باقر و صادق «عليهما السلام» بر طبق گفته آنان هست - گفته اند: «مراد از اين كسان كه اصطفاء شده اند، ذريه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، از اولاد فاطمه «عليها السلام» هستند، كه جزو آل ابراهيم و مشمول آيه «إنّ اللّهَ اصطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبرَاهِيمَ وَ آلَ عِمرَانَ عَلَى العَالَمِين» نيز هستند.


و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) هم تصريح فرموده، به اين كه: آنان عالم به قرآن هستند، و نظر ايشان درباره قرآن صائب است.
و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» هم تصريح فرموده، به اين كه: آنان، عالم به قرآن هستند، و نظر ايشان درباره قرآن صائب است.


و در روايت «انى تارك فيكم الثقّلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض» - كه متواتر و مورد اتفاق دو طايفه شيعه و سنى است - فرموده: آنان ملازم قرآنند.
و در روايت «إنّى تَارِكٌ فِيكُمُ الثَقَّلَين: كِتَابَ اللّه وَ عِترَتِى أهلَ بَيتِى لَن يَفتَرِقَا حَتّى يَرِدَا عَلَىَّ الحَوضَ» - كه متواتر و مورد اتفاق دو طايفۀ شيعه و سنىّ است - فرموده: آنان، ملازم قرآن اند.


پس بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: بعد از آن كه ما قر آن را به تو وحى كرديم - چون كلمه «ثُمّ» معناى تأخير رتبه را افاده مى كند - آن را به ذريه تو ارث داديم، البته آن ذريه ات كه ما اصطفايشان كرديم، و از بين همه بندگان آنان را در همان روزى كه آل ابراهيم را برمى گزيديم انتخاب كرديم، و اضافه شدن كلمه «عباد» به كلمه «نا» كه نون عظمت است اضافه تشريفى است، و مى خواهد به شرافت ذريه اشاره كند.
پس بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: بعد از آن كه ما قرآن را به تو وحى كرديم - چون كلمۀ «ثُمّ» معناى تأخير رتبه را افاده مى كند - آن را به ذرّيه تو ارث داديم. البته آن ذرّيه ات كه ما اصطفايشان كرديم، و از بين همۀ بندگان، آنان را در همان روزى كه آل ابراهيم را بر مى گزيديم، انتخاب كرديم. و اضافه شدن كلمۀ «عباد» به كلمۀ «نا»، كه نون عظمت است، اضافۀ تشريفى است، و مى خواهد به شرافت ذرّيه اشاره كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۴ </center>
«'''فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات'''» - احتمال دارد ضمير در «منهم» به همان برگزيده شدگان برگردد، كه در نتيجه هر سه طايفه يعنى ظالم به نفس، مقتصد، و سابق به خيرات، در وراثت شريك اند، چيزى كه هست وارث حقيقى همان عالم به كتاب، و حافظ كتاب است، كه عبارت است از سابق به خيرات.
«'''فَمِنهُم ظَالِمٌ لِنَفسِهِ وَ مِنهُم مُقتَصِدٌ وَ مِنهُم سَابِقٌ بِالخَيرَات'''» - احتمال دارد ضمير در «مِنهُم»، به همان برگزيده شدگان برگردد، كه در نتيجه، هر سه طايفه، يعنى «ظالم به نفس»، «مقتصد»، و «سابق به خيرات»، در وراثت شريك اند. چيزى كه هست، وارث حقيقى همان «عالم به كتاب»، و حافظ كتاب است، كه عبارت است از «سابق به خيرات».


احتمال هم دارد ضمير مزبور به كلمه «عبادنا» برگردد، البته در صورتى كه اضافه عباد به كلمه «نا» شرافتى به عباد ندهد، آن وقت كلمه «فمنهم» تعليل را مى رساند، و چنين معنا مى دهد: ما تنها كتاب را به بعضى از بندگان خود ارث داديم، و آنان عبارتند از عده اى كه ما ايشان را برگزيديم، نه همه بندگان، براى اين كه بعضى از بندگان ما ظالم به نفس خود بودند، و بعض ى هم ميانه رو بودند، و بعضى سابق به خيرات بودند، و همه اين سه طايفه، صلاحيت وراثت كتاب را نداشتند.
احتمال هم دارد، ضمير مزبور به كلمۀ «عِبَادِنَا» برگردد. البته در صورتى كه اضافۀ «عِبَاد» به كلمۀ «نا»، شرافتى به «عباد» ندهد. آن وقت، كلمۀ «فَمِنهُم»، تعليل را مى رساند، و چنين معنا مى دهد: ما، تنها كتاب را به بعضى از بندگان خود ارث داديم، و آنان، عبارتند از: عده اى كه ما ايشان را برگزيديم، نه همه بندگان. براى اين كه بعضى از بندگان ما، «ظالم به نفس» خود بودند، و بعضى هم ميانه رو بودند، و بعضى «سابق به خيرات» بودند، و همه اين سه طايفه، صلاحيت وراثت كتاب را نداشتند.


ممكن است وجه اول را تأييد كرد به اين كه چه مانعى دارد وراثت را به همه نسبت دهيم، در حالى كه قائمين واقعى به امر وراثت بعضى از افراد باشند، همچنان كه نظير اين گونه نسبت را در آيه «و اورثنا بنى اسرائيل الكتاب» مى بينيم.
ممكن است وجه اول را تأييد كرد به اين كه: چه مانعى دارد وراثت را به همه نسبت دهيم، در حالى كه قائمين واقعى به امر وراثت، بعضى از افراد باشند، همچنان كه نظير اين گونه نسبت را، در آيه «وَ أورَثنَا بَنِى إسرَائِيلَ الكِتَاب» مى بينيم.


و از اين كه در آيه شريفه بين سه طايفه ظالم به نفس، مقتصد، و سابق به سوى خيرات، مقابله انداخته، فهميده مى شود كه مراد از ظالم به نفس كسى است كه گناهى به گردن داشته باشد، و اين عنوان شامل هر مسلمانى از اهل قرآن مى شود، چون اهل قرآن است كه عنوان اصطفاء و وارث قرآن بر او صادق است.
و از اين كه در آيه شريفه، بين سه طايفه «ظالم به نفس»، «مقتصد»، و «سابق به سوى خيرات»، مقابله انداخته، فهميده مى شود كه مراد از «ظالم به نفس»، كسى است كه گناهى به گردن داشته باشد. و اين عنوان، شامل هر مسلمانى از اهل قرآن مى شود. چون اهل قرآن است كه عنوان اصطفاء و وارث قرآن بر او صادق است.


و مراد از «مقتصد» كه به معناى متوسط است، آن كسى است كه: در وسط راه، و بين طريق واقع است. و مراد از سابق به سوى خيرات به اذن خدا، آن كسى است كه: از دسته اول يعنى ظالم به نفس، و از دسته دوم، يعنى ميانه روها، به درجات قرب نزديك تر است، و اين طايفه به اذن خدا نسبت به آن دو طايفه ديگر، به خاطر فعل خيرات، امامت دارند، همچنان كه خداى تعالى مى فرمايد: «و السابقون السابقون اولئك المقربون».
و مراد از «مقتصد» كه به معناى متوسط است، آن كسى است كه: در وسط راه، و بين طريق واقع است. و مراد از «سابق به سوى خيرات» به اذن خدا، آن كسى است كه: از دستۀ اول، يعنى ظالم به نفس، و از دسته دوم، يعنى ميانه روها، به درجات قرب نزديك تر است، و اين طايفه، به اذن خدا نسبت به آن دو طايفه ديگر، به خاطر فعل خيرات، امامت دارند. همچنان كه خداى تعالى مى فرمايد: «وَ السّابِقُونَ السّابِقُون * أُولَئِكَ المُقَرّبُون».


«'''ذلك هو الفضل الكبير'''» - يعنى اين كه قبلا گفتيم كتاب را ارث داديم، خود ف ضلى است بزرگ، از ناحيه خدا، كه فعاليت و كوشش كسى در آن دخالت ندارد، و چنان نيست كه كسى از راه عمل به وظايف ، به آن فضل برسد.
«'''ذَلِكَ هُوَ الفَضلُ الكَبِيرُ'''» - يعنى: اين كه قبلا گفتيم كتاب را ارث داديم، خود، فضلى است بزرگ، از ناحيه خدا، كه فعاليت و كوشش كسى در آن دخالت ندارد، و چنان نيست كه كسى از راه عمل به وظايف، به آن فضل برسد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۶۵ </center>
<span id='link44'><span>
<span id='link44'><span>
۱۶٬۸۸۰

ویرایش