۱۶٬۹۰۷
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۷۲: | خط ۲۷۲: | ||
<span id='link70'><span> | <span id='link70'><span> | ||
==وجه | ==وجه اين كه مشركان، در تکذیب پیامبران گفتند: «شما، بشری مانند ما هستید»؟== | ||
«'''قَالُوا مَا أَنتُمْ | «'''قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلّا بَشرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَانُ مِن شَئٍ إِنْ أَنتُمْ إِلّا تَكْذِبُونَ'''»: | ||
مردم چنين مى پنداشتند كه بشر نمى تواند پيغمبر | مردم چنين مى پنداشتند كه بشر نمى تواند پيغمبر شود، و وحى آسمانى را بگيرد، و استدلال مى كردند به خودشان كه پيغمبر نيستند، و چنين چيزى را در خودشان سراغ ندارند. و آن وقت، حكم خود را به انبياء هم سرايت داده، مى گفتند: پس آن ها هم پيغمبر نيستند؛ چون حكم امثال، يكى است. | ||
و بر اين | و بر اين اساس، معناى جمله «وَ مَا أنزَلَ الرَّحمَان مِن شَئ چنين مى شود: خدا، هيچ وحيى نازل نكرده. چون اگر وحيى بر بشرى نازل كرده بود، ما نيز در نفوس خود از آن خبردار مى شديم، و خدا به ما هم، وحى مى كرد. همان طور كه شما ادّعاى آن را مى كنيد. | ||
و اگر از خداى | و اگر از خداى تعالى، تعبير به «رحمان» كردند، براى اين است كه مشركان عرب، مانند همه بت پرستان، خدا را قبول داشتند، و او را به صفات كمال، متّصف مى دانستند. چيزى كه بود، در تفسير آن صفات، با هم اختلاف داشتند. صابئى ها، آن صفات را به نفى معنا مى كردند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۷ </center> | ||
و به جاى | و به جاى اين كه بگويند «خدا، عالِم است»، مى گفتند: «جاهل نيست». و همچنين در مورد ساير صفات، مانند قدرت، خالقيت، رحمت، مُلك و غير اين ها. | ||
با اين تفاوت كه | با اين تفاوت كه مشركان مى گفتند: اين خداى داراى چنين صفات، امر تدبير مخلوقات را به مقرّبان درگاه خود، مانند ملائكه واگذار نموده، و ديگر خودش در تدبير عالَم، هيچ كاره است. ارباب و مدبّران عالَم، ملائكه و آلهه هستند، و اما خدا (عزّ اسمه)، او تنها در اين ارباب، ربوبيت و تدبير دارد. پس خدا، ربّ ارباب و إله آلهه است. | ||
ممكن هم هست اسم | ممكن هم هست اسم «رحمان»، تنها در حكايت قصه آمده باشد، نه در خود قصه. به اين معنا كه اهل قريه نگفته باشند: «و رحمان چيزى نازل نكرده، شما دروغ مى گوييد»، بلكه يا گفته باشند: «خدا چيزى نازل نكرده»، و يا «چيزى نازل نشده». و آنگاه قرآن، در نقل قصه، كلمۀ «رحمان» را آورده باشد، تا به حلم و رحمت خداى تعالى، در قبال انكار و تكذيب حق صريحى كه مشركان داشتند، اشاره كند. | ||
و | و جملۀ «إن أنتُم إلّا تَكذِبُون»، به منزله نتيجه است براى صدر آيه. و حاصل كلامشان، اين مى شود كه: شما هم بشرى هستيد مثل ما، و ما با اين كه مثل شما بشر هستيم، در نفس خود، چيزى از وحى كه ادعا مى كنيد به شما نازل شده، نمى يابيم. و چون شما هم مثل ماييد، پس رحمان هيچ وحيى نازل نكرده، و شما دروغ مى گوييد. و چون غير از اين ادعا ،ادعاى ديگرى نداريد، پس غير از دروغ، چيز ديگرى نداريد. | ||
و | و با اين بيان، نكته حصر در جملۀ «إن أنتُم إلّا تَكذِبُون» روشن شد. و همچنين وجه اين كه چرا فعل را نفى كرد، (و گفت: شما دروغ مى گوييد، ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: «شما نيستيد، مگر دروغگو». براى اين كه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده، نه مستمرا و در آينده. (چون اسم فاعل، زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود. به خلاف فعل، كه تنها شامل حال و آينده مى شود). | ||
«'''قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا | «'''قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسلُونَ * وَ مَا عَلَيْنَا إِلّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ'''»: | ||
خداى | خداى تعالى، در اين قصه، حكايت نكرده كه رسولان در پاسخ مردم كه گفتند: «مَا أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا...: شما جز بشرى چون ما نيستيد...»، چه جوابى دادند. در حالى كه در جاى ديگر، از رسولان امت هاى گذشته حكايت كرده كه در پاسخ مردم خود كه گفته بودند: «إن أنتُم إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا: شما، جز بشرى چون ما نيستيد»، گفتند: «إن نَحنُ إلّا بَشَرٌ مِثلُكُم وَلكِنّ اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ»، كه بيانش گذشت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۸ </center> | ||
بلكه تنها از آن رسولان حكايت | بلكه تنها از آن رسولان حكايت كرده، كه به قوم خود گفتند: ما فرستادۀ خدا به سوى شما و مأمور تبليغ رسالت او هستيم، و جز اين، شأنى نداريم و احتياجى نداريم به اين كه ما را تصديق بكنيد و به ما ايمان بياوريد. تنها براى ما اين كافى است كه: خدا مى داند كه ما فرستادۀ او هستيم، و ما به بيش از اين هم، احتياج نداريم. | ||
پس در جمله | پس در جمله «قَالُوا رَبُّنَا يَعلَمُ إنّا إلَيكُم لَمُرسَلُون»، رسولان، از رسالت خود خبر مى دهند، و كلام خود را با حرف «إنّ: به درستى كه»، و حرف «لام: هر آينه»، تأكيد كرده اند. و نيز، به منظور تأكيد كلام خود، پروردگار خود را شاهد گرفته اند كه: «رَبّنَا يَعلَمُ: پروردگار ما مى داند». | ||
و جمله | و جمله «رَبّنَا يَعلَمُ»، معترضه و به منزله سوگند است، و به آيه چنين معنا مى دهد: | ||
ما فرستادگان به سوى شماييم، و در ادعاى رسالت صادقيم، و اين دليل ما را بس، كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده، خود شاهد اين مدعاى ماست، و ديگر ما حاجتى نداريم به اين كه شما هم ما را تصديق بكنيد، و از تصديق شما، سودى عايد ما نمى شود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم، بلكه آنچه براى ما مهم است، اين است كه: رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود. | |||
«''' | «'''وَ مَا عَلَينَا إلّا البَلَاغُ المُبِين'''» - كلمه «بلاغ»، به معناى تبليغ است و مراد از آن، تبليغ رسالت است، و معناى جمله اين است كه: ما مأمور نشده ايم، مگر تنها به اين كه رسالت خدا را به شما ابلاغ كنيم و حجت را تمام نماييم. | ||
«'''قَالُوا إِنَّا تَطيّرْنَا بِكُمْ لَئن لَّمْ تَنتَهُوا لَنرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ'''»: | |||
و معناى | گويندگان اين سخن، مردم قريه اند و روى سخنشان، با رسولان است. و كلمه «تَطَيّرنَا»، از مصدر «تَطَيّر» است، كه به معناى شوم دانستن و فال بد زدن به چيزى است. و اين كه گفتند: «اگر از حرف هايتان دست برنداريد، شما را سنگسار مى كنيم و عذابى دردناك به شما خواهد رسيد»، تهديد رسولان است از سوى مردم. | ||
و معناى آيه، اين است كه: مردم قريه، به رسولان گفتند: ما شما را بدقدم و شوم مى دانيم، و سوگند مى خوريم كه اگر دست از سخنان خود برنداريد و تبليغات خود را ترك نكنيد و همچنان به كار دعوت بپردازيد، ما شما را سنگباران مى كنيم، و از ما به شما، عذابى دردناك خواهد رسيد. | |||
ویرایش