گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۴: خط ۴۴:


==اثبات توحيد خداوند در الوهيت و ربوبيت با بيان او در آفاق و انفس ==
==اثبات توحيد خداوند در الوهيت و ربوبيت با بيان او در آفاق و انفس ==
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً ...
«'''اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً ...'''»:
 
يعنى آن خداى يگانه كسى است كه به خاطر شما شب را تاريك كرد تا در آن از خستگى روز كه در اثر كار و كوشش و تلاش روزى عارضتان شده ، آرامش يابيد و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب كنيد، و روزيتان را به دست آوريد. و اين دو از اركان تدبير زندگى انسانهاست .
يعنى آن خداى يگانه كسى است كه به خاطر شما شب را تاريك كرد تا در آن از خستگى روز كه در اثر كار و كوشش و تلاش روزى عارضتان شده ، آرامش يابيد و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب كنيد، و روزيتان را به دست آوريد. و اين دو از اركان تدبير زندگى انسانهاست .
و با معنايى كه ما براى آيه كرديم ، روشن گرديد كه اگر روز را ((مبصر : بينا(( ناميده ، از باب مجاز عقلى است ، و آنطور كه بعضى از مفسرين ادعا كرده اند، هيچ دلالتى بر مبالغه ندارد.
و با معنايى كه ما براى آيه كرديم ، روشن گرديد كه اگر روز را ((مبصر : بينا(( ناميده ، از باب مجاز عقلى است ، و آنطور كه بعضى از مفسرين ادعا كرده اند، هيچ دلالتى بر مبالغه ندارد.
((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون (( - در اين جمله به فضل خدا بر مشركين منت مى نهد و توبيخ مى كند به اينكه فضل خدا را شكر نمى گزارند،
 
«'''ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثر الناس لا يشكرون'''» - در اين جمله به فضل خدا بر مشركين منت مى نهد و توبيخ مى كند به اينكه فضل خدا را شكر نمى گزارند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۳ </center>
چون اگر اين فضل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشت به جاى كلمه ((ناس (( دوم ، ضمير بياورد، و بفرمايد ((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (( ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است ، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((الانسان لظلوم كفار((.
چون اگر اين فضل عظيم را شكرگزارى مى كردند او را مى پرستيدند. در اين جمله جا داشت به جاى كلمه ((ناس (( دوم ، ضمير بياورد، و بفرمايد ((ان اللّه لذو فضل على الناس و لكن اكثرهم لا يشكرون (( ولى چنين نكرد، بلكه دوباره اين كلمه را تكرار كرد تا بفهماند كفران نعمت طبع مردم است ، بدين جهت كه مردمند، همچنان كه در جاى ديگر فرمود: ((الانسان لظلوم كفار((.
ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَلِقُ كلِّ شىْءٍ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُؤْفَكُونَ
 
«'''ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَلِقُ كلِّ شىْءٍ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُؤْفَكُونَ'''»:
يعنى اين است آن خدايى كه امر حيات و رزق شما را تدبير مى كند، شب را مايه سكونت شما، و روز را وسيله سعى و كوشش شما قرار مى دهد، و او اللّه تعالى است . و او رب شما است ، چون تدبير امر شما به دست او است .
يعنى اين است آن خدايى كه امر حيات و رزق شما را تدبير مى كند، شب را مايه سكونت شما، و روز را وسيله سعى و كوشش شما قرار مى دهد، و او اللّه تعالى است . و او رب شما است ، چون تدبير امر شما به دست او است .
((خالق كل شى ء(( - يعنى براى اينكه رب همه چيز است ، چون خالق همه چيز است ، و خلقت از تدبير جدايى پذير نيست . و لازمه اين آن است كه غير خداى تعالى هيچ ربى در عالم هستى نباشد، نه براى شما و نه براى غير شما، و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو(( يعنى حال كه چنين است ، پس هيچ معبود به حقى غير خداى تعالى نيست ، چون اگر معبود ديگرى در اين ميان باشد، قهرا ربى ديگر خواهد بود، چون الوهيت از شؤ ون ربوبيت است .
 
((فانى تؤ فكون (( يعنى پس چگونه از پرستش او به سوى پرستش ‍ ديگرى منحرف و منصرف مى شويد.
«'''خالق كل شى ء'''» - يعنى براى اينكه رب همه چيز است ، چون خالق همه چيز است ، و خلقت از تدبير جدايى پذير نيست . و لازمه اين آن است كه غير خداى تعالى هيچ ربى در عالم هستى نباشد، نه براى شما و نه براى غير شما، و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو(( يعنى حال كه چنين است ، پس هيچ معبود به حقى غير خداى تعالى نيست ، چون اگر معبود ديگرى در اين ميان باشد، قهرا ربى ديگر خواهد بود، چون الوهيت از شؤ ون ربوبيت است .
كَذَلِك يُؤْفَك الَّذِينَ كانُوا بِئَايَتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ
 
«'''فانى تؤفكون'''» - يعنى پس چگونه از پرستش او به سوى پرستش ‍ ديگرى منحرف و منصرف مى شويد.
 
«'''كَذَلِك يُؤْفَك الَّذِينَ كانُوا بِئَايَتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ'''»:
 
يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خدا روشن بود، و هيچ خفايى در آن نبود، پس انصراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى .
يعنى نظير اين افك بود كه منكرين آيات خدا در امتهاى ديگر نيز مرتكب شدند، چون آيات خدا روشن بود، و هيچ خفايى در آن نبود، پس انصراف از مدلول آنها سببى نداشت مگر همين انكار و لجبازى .
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض قَرَاراً وَ السمَاءَ بِنَاءً ...
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكمُ الاَرْض قَرَاراً وَ السمَاءَ بِنَاءً ...
كلمه ((قرار(( به معناى مستقر و جايگاهى است كه آدمى بر آن قرار مى گيرد. و كلمه بناء به طورى كه ديگران گفته اند به معانى قبه و بارگاه است ، و از آن جمله بناهايى است كه عرب بر آن قبه مى زنند. خداى تعالى در اين آيه اين نعمت را به رخ انسانها مى كشد كه آنان را در زمين و زير آسمان جاى داد، و اين خانه مسقف را منزلگاه ايشان كرد.
كلمه ((قرار(( به معناى مستقر و جايگاهى است كه آدمى بر آن قرار مى گيرد. و كلمه بناء به طورى كه ديگران گفته اند به معانى قبه و بارگاه است ، و از آن جمله بناهايى است كه عرب بر آن قبه مى زنند. خداى تعالى در اين آيه اين نعمت را به رخ انسانها مى كشد كه آنان را در زمين و زير آسمان جاى داد، و اين خانه مسقف را منزلگاه ايشان كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۴ </center>
((و صوركم فاحسن صوركم (( - حرف ((فا(( كه بر سر جمله ((فاحسن (( در آمده ، فاى تفسيرى است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: خداوند خلقت صورتهاى شما را نيكو كرد، و اين بدان جهت است كه خداى تعالى صورت انسان را مجهز به جهازى بسيار دقيق كرد كه با آن جهاز و وسايل مى تواند انواع كارهاى عجيب را انجام دهد، كارهايى كه ساير موجودات جاندار از انجام آن عاجز است . و نيز از مزايايى از زندگى بهره مند است كه آن مزايا براى غير انسان ابدا فراهم نيست .
«'''و صوركم فاحسن صوركم'''» - حرف ((فا(( كه بر سر جمله ((فاحسن (( در آمده ، فاى تفسيرى است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: خداوند خلقت صورتهاى شما را نيكو كرد، و اين بدان جهت است كه خداى تعالى صورت انسان را مجهز به جهازى بسيار دقيق كرد كه با آن جهاز و وسايل مى تواند انواع كارهاى عجيب را انجام دهد، كارهايى كه ساير موجودات جاندار از انجام آن عاجز است . و نيز از مزايايى از زندگى بهره مند است كه آن مزايا براى غير انسان ابدا فراهم نيست .
((و رزقكم من الطيبات (( - منظور از طيبات انواع رزقهاى گوناگونى است كه طبيعتش با طبيعت آدمى سازگار است ، و با طبيعت ساير حيوانات سازگار نمى باشد، مانند انواع دانه ها، و گوشتها و غير آن .
 
((ذلكم اللّه ربكم (( - يعنى اين اللّه است كه رب شما است و امور شما را تدبير مى كند. ((فتبارك اللّه رب العالمين (( - اين جمله ثنايى است بر خداى عزّوجلّ به اينكه ربوبيت و تدبيرش تمامى عالمها را فرا گرفته ، و با آوردن حرف ((فا(( بر سر اين جمله ، آن را متفرع كرد بر جمله قبلى ، در نتيجه ربوبيتش براى همه عالمها را فرع ربوبيتش براى انسان قرار داد، و اين به منظور آن بود كه بفهماند ربوبيت خداى تعالى يكى است ، و تدبيرش نسبت به امور انسان عين تدبيرش نسبت به امور همه عالم است ، چون نظام جارى در سراسر جهان يكى است ، و انطباق آن بر سراسر جهان عين انطباقش بر يك يك نواحى آن است ، پس ‍ خداى سبحان منشاء خير كثير است كه در لغت آن را ((بركت (( گويند: ((فتبارك اللّه رب العالمين ((.
«'''و رزقكم من الطيبات'''» - منظور از طيبات انواع رزقهاى گوناگونى است كه طبيعتش با طبيعت آدمى سازگار است ، و با طبيعت ساير حيوانات سازگار نمى باشد، مانند انواع دانه ها، و گوشتها و غير آن .
هُوَ الْحَىُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ...
 
«'''ذلكم اللّه ربكم'''» - يعنى اين اللّه است كه رب شما است و امور شما را تدبير مى كند. ((فتبارك اللّه رب العالمين (( - اين جمله ثنايى است بر خداى عزّوجلّ به اينكه ربوبيت و تدبيرش تمامى عالمها را فرا گرفته ، و با آوردن حرف ((فا(( بر سر اين جمله ، آن را متفرع كرد بر جمله قبلى ، در نتيجه ربوبيتش براى همه عالمها را فرع ربوبيتش براى انسان قرار داد، و اين به منظور آن بود كه بفهماند ربوبيت خداى تعالى يكى است ، و تدبيرش نسبت به امور انسان عين تدبيرش نسبت به امور همه عالم است ، چون نظام جارى در سراسر جهان يكى است ، و انطباق آن بر سراسر جهان عين انطباقش بر يك يك نواحى آن است ، پس ‍ خداى سبحان منشاء خير كثير است كه در لغت آن را ((بركت (( گويند: ((فتبارك اللّه رب العالمين ((.
 
«'''هُوَ الْحَىُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ...'''»:
 
در جمله ((هو الحى (( اطلاقى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. علاوه بر اين ، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : تنها خداى تعالى حياتى دارد كه دستخوش ‍ مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده .
در جمله ((هو الحى (( اطلاقى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. علاوه بر اين ، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : تنها خداى تعالى حياتى دارد كه دستخوش ‍ مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده .
و چون معلوم شد كه در اين ميان يك حى بالذات است و يك حى به وسيله غير، در نتيجه تنها كسى بالذات مستحق عبادت است كه حياتش ‍ نيز بالذات باشد و او خداى تعالى است و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو((.
و چون معلوم شد كه در اين ميان يك حى بالذات است و يك حى به وسيله غير، در نتيجه تنها كسى بالذات مستحق عبادت است كه حياتش ‍ نيز بالذات باشد و او خداى تعالى است و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((لا اله الا هو((.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۲۵ </center>
و اين دو جمله مقدمه است براى جمله بعدى كه در آن امر به دعا مى كند، البته نه خواندن خدا به طور مطلق ، بلكه خواندنش به توحيد و در حالى كه دين را براى او خالص كنند، چون تنها او حى بالذات است و نه ديگرى ، و چون تنها اوست كه استحقاقش براى پرستش ذاتى است ، و هيچ كس ديگرى چون او نيست ، لذا است كه بعد از دو جمله ((هو الحى (( و ((لا اله الا هو(( متفرع بر آن دو فرمود: ((فادعوه مخلصين له الدين ((.
و اين دو جمله مقدمه است براى جمله بعدى كه در آن امر به دعا مى كند، البته نه خواندن خدا به طور مطلق ، بلكه خواندنش به توحيد و در حالى كه دين را براى او خالص كنند، چون تنها او حى بالذات است و نه ديگرى ، و چون تنها اوست كه استحقاقش براى پرستش ذاتى است ، و هيچ كس ديگرى چون او نيست ، لذا است كه بعد از دو جمله ((هو الحى (( و ((لا اله الا هو(( متفرع بر آن دو فرمود: ((فادعوه مخلصين له الدين ((.
و جمله ((الحمد لله رب العالمين (( ثنايى است بر ربوبيت خداى تعالى .
و جمله ((الحمد لله رب العالمين (( ثنايى است بر ربوبيت خداى تعالى .
قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنىَ الْبَيِّنَت مِن رَّبى وَ أُمِرْت أَنْ أُسلِمَ لِرَب الْعَلَمِينَ
 
«'''قُلْ إِنى نُهِيت أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنىَ الْبَيِّنَات مِن رَّبى وَ أُمِرْت أَنْ أُسلِمَ لِرَب الْعَالَمِينَ'''»:
 
معناى آيه روشن است . و در آن مشركين را براى هميشه از اينكه رسول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمر مكرر آمده بود، و به همين قرينه مى توان احتمال راجح داد كه اين سوره بعد از سوره زمر نازل شده باشد.
معناى آيه روشن است . و در آن مشركين را براى هميشه از اينكه رسول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمر مكرر آمده بود، و به همين قرينه مى توان احتمال راجح داد كه اين سوره بعد از سوره زمر نازل شده باشد.
<span id='link337'><span>
<span id='link337'><span>
==اشاره اى به خلقت انسان و امر حيات و ممات او ==
==اشاره اى به خلقت انسان و امر حيات و ممات او ==
هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ...
هُوَ الَّذِى خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ...
۱۶٬۸۸۹

ویرایش