گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۳: خط ۳۳:
<span id='link223'><span>
<span id='link223'><span>


==بيان آياتى كه استماع قرآن به وسيله عده اى از جن و باز گشتشان بسوى جنيان و دعوت كردنشان بسوى پيامبر اسلام (ص ) را حكايت مى كند ==
==استماع آیاتی از قرآن توسط عده اى از جنّیان و ایمان آنان به پیامبر«ص»==
اين آيات داستان دومى را بعد از داستان قوم عاد بيان مى كند تا امت اسلام از آن عبرت گيرد، اگر بگيرد. و در اين آيات به مشركين طعنه مى زند كه چگونه به آن جناب و به كتابى كه بر او نازل شده كفر ورزيدند با اينكه كتاب مزبور به زبان خود آنان نازل شده ، و خوب مى دانند آيتى معجزه است ، و با اين حال آن را از نوع كتابهاى بشرى معرفى مى كنند، و به آن كتابها تشبيه مى نمايند، و با اينكه جن وقتى بدان گوش فرا دادند ايمان آوردند، و به سوى قوم خود برگشتند تا آنان را هم انذار كنند.
<center> «'''بیان آيات'''» </center>
وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِّنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ ...
 
كلمه ((صرف (( كه فعل ((صرفنا(( ماضى آن است به معناى برگرداندن چيزى از حالى به حالى ديگر، يا از جايى به جايى ديگر است . و كلمه ((نفر(( - به طورى كه راغب گفته - به معناى عده اى از رجال است كه كوچ كردن برايشان ممكن باشد، و اين كلمه اسم جمع است كه بر بالاتر از سه مرد يا زن اطلاق مى شود، چه از جنس آدمى باشند، و چه از جنس جن ، همچنان كه در آيه مورد بحث در جن استعمال شده است . و جمله ((يستمعون القران (( صفت است براى كلمه ((نفر(( و معناى آيه چنين است : به ياد آر آن زمان را كه ما عده اى از جن را متوجه به سوى تو كرديم ، عده اى كه مى شنيدند قرآن را.
اين آيات، داستان دومى را بعد از داستان قوم عاد بيان مى كند، تا امت اسلام از آن عبرت گيرد، اگر بگيرد. و در اين آيات، به مشركان طعنه مى زند كه چگونه به آن جناب و به كتابى كه بر او نازل شده، كفر ورزيدند، با اين كه كتاب مزبور، به زبان خود آنان نازل شده، و خوب مى دانند آيتى معجزه است، و با اين حال آن را از نوع كتاب هاى بشرى معرفى مى كنند، و به آن كتاب ها تشبيه مى نمايند، و با اين كه «جنّ»، وقتى بدان گوش فرا دادند، ايمان آوردند، و به سوى قوم خود برگشتند، تا آنان را هم انذار كنند.
 
«'''وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْآنَ...'''»:
 
كلمه «صرف» كه فعل «صَرَفنَا»، ماضى آن است، به معناى برگرداندن چيزى از حالى به حالى ديگر، يا از جايى به جايى ديگر است. و كلمه «نَفَر» - به طورى كه راغب گفته - به معناى عده اى از رجال است كه كوچ كردن برايشان ممكن باشد. و اين كلمه، اسم جمع است كه بر بالاتر از سه مرد يا زن اطلاق مى شود. چه از جنس آدمى باشند، و چه از جنس جنّ. همچنان كه در آيه مورد بحث، در جنّ استعمال شده است. و جمله «يَستَمِعُونَ القُرآن»، صفت است براى كلمه «نَفَر»، و معناى آيه چنين است: به ياد آر، آن زمان را كه ما عده اى از جنّ را متوجه به سوى تو كرديم، عده اى كه مى شنيدند قرآن را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۲۹ </center>
((فلما حضروه قالوا انصتوا(( - ضمير در ((حضروه (( به قرآن برمى گردد، البته قرآن به معناى حدثى ، يعنى قرائت قرآن . و كلمه ((انصات (( كه مصدر ((انصتوا(( است به معناى سكوت براى گوش ‍ دادن است . و معناى جمله اين است كه : وقتى حاضر شدند در جايى كه قرآن تلاوت مى شد، به يكديگر گفتند: ساكت باشيد تا آن طور كه بايد خوب بشنويم .
«'''فلما حضروه قالوا انصتوا'''» - ضمير در ((حضروه (( به قرآن برمى گردد، البته قرآن به معناى حدثى ، يعنى قرائت قرآن . و كلمه ((انصات (( كه مصدر ((انصتوا(( است به معناى سكوت براى گوش ‍ دادن است . و معناى جمله اين است كه : وقتى حاضر شدند در جايى كه قرآن تلاوت مى شد، به يكديگر گفتند: ساكت باشيد تا آن طور كه بايد خوب بشنويم .
((فلما قضى ولوا الى قومهم منذرين (( - ضمير در ((قضى (( به قرآن برمى گردد، البته به اعتبار قرائت آن . و ((توليه (( كه مصدر ((ولوا(( است به معناى برگشتن است . و كلمه ((منذرين (( حال از ضمير جمع در كلمه ((ولوا(( است . و معنايش اين است كه : وقتى قرائت قرآن تمام شد و پيامبر از آن فارغ گشت به سوى قوم خود برگشتند، در حالى كه بيم رسان ايشان از عذاب خدا بودند.
 
قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ ...
«'''فلما قضى ولوا الى قومهم منذرين'''» - ضمير در ((قضى (( به قرآن برمى گردد، البته به اعتبار قرائت آن . و ((توليه (( كه مصدر ((ولوا(( است به معناى برگشتن است . و كلمه ((منذرين (( حال از ضمير جمع در كلمه ((ولوا(( است . و معنايش اين است كه : وقتى قرائت قرآن تمام شد و پيامبر از آن فارغ گشت به سوى قوم خود برگشتند، در حالى كه بيم رسان ايشان از عذاب خدا بودند.
 
«'''قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ ...'''»:
 
اين جمله حكايت دعوت جنيان است در برابر قومشان كه ايشان را به اسلام مى خواندند و انذار مى كردند. و مراد از كتاب نازل بعد از موسى ، قرآن كريم است ، و اين كلام اشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه جنيان مذكور مؤ من به دين موسى (عليه السلام ) و كتاب آن جناب بوده اند. و مراد از اينكه فرمود: ((مصدقا لما بين يديه (( اين است كه قرآن ، تورات و يا همه كتابهاى قبل را تصديق مى كند.
اين جمله حكايت دعوت جنيان است در برابر قومشان كه ايشان را به اسلام مى خواندند و انذار مى كردند. و مراد از كتاب نازل بعد از موسى ، قرآن كريم است ، و اين كلام اشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه جنيان مذكور مؤ من به دين موسى (عليه السلام ) و كتاب آن جناب بوده اند. و مراد از اينكه فرمود: ((مصدقا لما بين يديه (( اين است كه قرآن ، تورات و يا همه كتابهاى قبل را تصديق مى كند.
((يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم (( - يعنى كتاب آسمانى قرآن پيروان خود را به سوى صراط حق و طريق مستقيم هدايت مى كند. رهروان اين طريقه از حق منحرف نمى شوند، نه در عقائد و نه در عمل .
 
يَقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ
«'''يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم'''» - يعنى كتاب آسمانى قرآن پيروان خود را به سوى صراط حق و طريق مستقيم هدايت مى كند. رهروان اين طريقه از حق منحرف نمى شوند، نه در عقائد و نه در عمل .
 
«'''يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ'''»:
 
منظور از ((داعى اللّه (( رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيره ((. ولى بعضى گفته اند مراد از آن همان آياتى است كه از قرآن شنيدند، ولى اين احتمال بعيد است .
منظور از ((داعى اللّه (( رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيره ((. ولى بعضى گفته اند مراد از آن همان آياتى است كه از قرآن شنيدند، ولى اين احتمال بعيد است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۰ </center>
و ظاهرا كلمه ((من (( در جمله ((من ذنوبكم (( براى تبعيض باشد، و منظور اين باشد كه : ايمان بياوريد تا خدا بعضى از گناهان شما را - يعنى آن گناهانى كه قبل از ايمان داشتيد - بيامرزد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف ((.
و ظاهرا كلمه ((من (( در جمله ((من ذنوبكم (( براى تبعيض باشد، و منظور اين باشد كه : ايمان بياوريد تا خدا بعضى از گناهان شما را - يعنى آن گناهانى كه قبل از ايمان داشتيد - بيامرزد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف ((.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين بعض ، گناهانى است كه تنها جنبه حق اللّه داشته باشد، و اما آنچه جنبه حقوق الناس دارد بخشوده نمى شود، و توبه بردار نيست . ولى اين تفسير صحيح نيست چون اسلام همه گناهان قبل را محو مى كند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين بعض ، گناهانى است كه تنها جنبه حق اللّه داشته باشد، و اما آنچه جنبه حقوق الناس دارد بخشوده نمى شود، و توبه بردار نيست . ولى اين تفسير صحيح نيست چون اسلام همه گناهان قبل را محو مى كند.
وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ...
 
«'''وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ...'''»:
 
يعنى هر كس ايمان نياورد به داعى خدا، او نمى تواند خدا را در زمين به تنگ آورد، و به غير از خدا، اوليائى ندارد كه ياريش كنند، و در اين باب مددش برسانند. و خلاصه كلام اينكه : كسى كه داعى خدا را در دعوتش ‍ اجابت نكند به خودش ظلم كرده و نمى تواند خدا را عاجز كند، نه خودش مستقلا مى تواند خدا را با اين سركشيها عاجز سازد، و نه به كمك و يارى ديگر اولياء خود، چون غير از خدا اوليائى ندارد. و اين معنا را با جمله ((اولئك فى ضلال مبين (( تمام كرده است .
يعنى هر كس ايمان نياورد به داعى خدا، او نمى تواند خدا را در زمين به تنگ آورد، و به غير از خدا، اوليائى ندارد كه ياريش كنند، و در اين باب مددش برسانند. و خلاصه كلام اينكه : كسى كه داعى خدا را در دعوتش ‍ اجابت نكند به خودش ظلم كرده و نمى تواند خدا را عاجز كند، نه خودش مستقلا مى تواند خدا را با اين سركشيها عاجز سازد، و نه به كمك و يارى ديگر اولياء خود، چون غير از خدا اوليائى ندارد. و اين معنا را با جمله ((اولئك فى ضلال مبين (( تمام كرده است .
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَدِرٍ ...
 
«'''أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ ...'''»:
 
اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ما قبل كه مى فرمود: ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار اذهبتم ...((. و در اين آيات مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى شود تتميم مى كند، و چيزى كه انذار را تتميم مى كند - همانطور كه در بيان گذشته گفتيم - مساءله معاد و رجوع به خداست .
اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ما قبل كه مى فرمود: ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار اذهبتم ...((. و در اين آيات مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى شود تتميم مى كند، و چيزى كه انذار را تتميم مى كند - همانطور كه در بيان گذشته گفتيم - مساءله معاد و رجوع به خداست .
و مراد از ديدن در جمله ((او لم يروا(( علم با بصيرت است . و مصدر ((عى (( كه كلمه ((يعى (( از آن مشتق است ، به معناى ناتوانى و تعب است ، و البته به طورى كه گفته اند معناى اول (ناتوانى ) فصيح تر است . و حرف ((باء(( در كلمه ((بقادر(( زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبه نفى بود، گويا فرموده : ((اليس اللّه بقادر : آيا خدا قادر نيست ((.
و مراد از ديدن در جمله ((او لم يروا(( علم با بصيرت است . و مصدر ((عى (( كه كلمه ((يعى (( از آن مشتق است ، به معناى ناتوانى و تعب است ، و البته به طورى كه گفته اند معناى اول (ناتوانى ) فصيح تر است . و حرف ((باء(( در كلمه ((بقادر(( زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبه نفى بود، گويا فرموده : ((اليس اللّه بقادر : آيا خدا قادر نيست ((.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۱ </center>
و معناى آيه چنين است : آيا هنوز نفهميده اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را خلق كرد و از خلقت آنها عاجز نشد - و يا خسته نگشت - قادر است كه مردگان را زنده كند؟ - چون خداى تعالى مبداء هستى و حيات هر چيز است . بله او قادر است ، براى اينكه او بر هر چيز قدير است . و ما اين برهان را در سابق در چند مورد توضيح داده ايم .
و معناى آيه چنين است : آيا هنوز نفهميده اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را خلق كرد و از خلقت آنها عاجز نشد - و يا خسته نگشت - قادر است كه مردگان را زنده كند؟ - چون خداى تعالى مبداء هستى و حيات هر چيز است . بله او قادر است ، براى اينكه او بر هر چيز قدير است . و ما اين برهان را در سابق در چند مورد توضيح داده ايم .
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ ...
 
«'''وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ ...'''»:
 
اين آيه ، حجت مذكور در آيه قبلى را تاءييد مى كند، و خبر مى دهد از آن سرنوشتى كه به زودى منكرين معاد در روز قيامت بدان گرفتار مى شوند. و معناى آيه روشن است .
اين آيه ، حجت مذكور در آيه قبلى را تاءييد مى كند، و خبر مى دهد از آن سرنوشتى كه به زودى منكرين معاد در روز قيامت بدان گرفتار مى شوند. و معناى آيه روشن است .
فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ ...
 
«'''فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ ...'''»:
 
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از حقانيت معاد است كه هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده ، و شك و ترديد را از آن نفى كرده است .
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از حقانيت معاد است كه هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده ، و شك و ترديد را از آن نفى كرده است .
و معنايش اين است كه : تو در برابر انكار اين كفار صبر كن ، و از اينكه به معاد ايمان نمى آورند حوصله به خرج ده ، همان طور كه رسولان اولواالعزم چنين كردند و در طلب عذاب براى آنان عجله مكن كه به زودى آن روز را با عذابهايى كه دارد ديدار خواهند كرد، چون روز قيامت خيلى دور نيست ، هر چند كه اينان آن را دور مى پندارند.
و معنايش اين است كه : تو در برابر انكار اين كفار صبر كن ، و از اينكه به معاد ايمان نمى آورند حوصله به خرج ده ، همان طور كه رسولان اولواالعزم چنين كردند و در طلب عذاب براى آنان عجله مكن كه به زودى آن روز را با عذابهايى كه دارد ديدار خواهند كرد، چون روز قيامت خيلى دور نيست ، هر چند كه اينان آن را دور مى پندارند.
((كانهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا الا ساعه من نهار(( - اين آيه نزديكى قيامت را به ايشان و به زندگى دنيايشان بيان مى كند چون وقتى آن روز را مشاهده مى كنند و وعده هايى را كه خدا از آن روز داده مى بينند، و آن عذابهايى كه برايشان آماده شده مشاهده مى كنند، حالشان حال كسى است كه گويا بيش از ساعتى از يك روز در زمين درنگ نكرده اند.
 
((بلاغ فهل يهلك الا القوم الفاسقون (( - يعنى اين قرآن با بيانهايى كه دارد تبليغى است از جانب خدا از طريق نبوت ، و با اين حال آيا تصور دارد كه با اين هلاكتى كه او خبر داده ، غير از فاسقان كه از زى بندگى خارجند كسى ديگر هلاك شود.
«'''كانهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا الا ساعه من نهار'''» - اين آيه نزديكى قيامت را به ايشان و به زندگى دنيايشان بيان مى كند چون وقتى آن روز را مشاهده مى كنند و وعده هايى را كه خدا از آن روز داده مى بينند، و آن عذابهايى كه برايشان آماده شده مشاهده مى كنند، حالشان حال كسى است كه گويا بيش از ساعتى از يك روز در زمين درنگ نكرده اند.
 
«'''بلاغ فهل يهلك الا القوم الفاسقون'''» - يعنى اين قرآن با بيانهايى كه دارد تبليغى است از جانب خدا از طريق نبوت ، و با اين حال آيا تصور دارد كه با اين هلاكتى كه او خبر داده ، غير از فاسقان كه از زى بندگى خارجند كسى ديگر هلاك شود.
 
در اين آيه خداى سبحان پيامبر گرامى اش را دستور مى دهد كه صبر كند، همچنان كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند، و اين خود اشاره به اين معنا است كه او نيز از اولواالعزم است ، پس بايد مانند آنان صبر كند.
در اين آيه خداى سبحان پيامبر گرامى اش را دستور مى دهد كه صبر كند، همچنان كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند، و اين خود اشاره به اين معنا است كه او نيز از اولواالعزم است ، پس بايد مانند آنان صبر كند.
معناى ((اولواالعزم (( و اقوال مختلف درباره تعداد انبياى اولواالعزم (عليهم السلام ) واينكه چه كسانى هستند
معناى ((اولواالعزم (( و اقوال مختلف درباره تعداد انبياى اولواالعزم (عليهم السلام ) واينكه چه كسانى هستند
خط ۶۷: خط ۹۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۲ </center>
و بنا بر معناى سوم كه حق هم همانست و در روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) به اين معنا تفسير شده ، صاحبان حكم و شريعت پنج نفرند: نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى و محمد (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم )، براى اينكه قرآن صاحبان شريعت را همين پنج نفر دانسته مى فرمايد: ((شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (( كه تقريب و بيان معنايش گذشت .
و بنا بر معناى سوم كه حق هم همانست و در روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) به اين معنا تفسير شده ، صاحبان حكم و شريعت پنج نفرند: نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى و محمد (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم )، براى اينكه قرآن صاحبان شريعت را همين پنج نفر دانسته مى فرمايد: ((شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (( كه تقريب و بيان معنايش گذشت .
و از پاره اى مفسرين نقل شده كه گفته اند: تمامى رسولان الهى اولواالعزم هستند و قهرا كلمه ((من الرسل (( را بيان ((اولواالعزم (( گرفته اند. و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اولواالعزم هيجده رسولى است كه نامشان در آيه ۸۳ تا آيه ۹۰ سوره انعام آمده ، چون خداى تعالى بعد از ذكر نام ايشان فرموده : ((فبهداهم اقتده : به هدايت آنان اقتداء كن ((.
و از پاره اى مفسرين نقل شده كه گفته اند: تمامى رسولان الهى اولواالعزم هستند و قهرا كلمه ((من الرسل (( را بيان ((اولواالعزم (( گرفته اند. و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اولواالعزم هيجده رسولى است كه نامشان در آيه ۸۳ تا آيه ۹۰ سوره انعام آمده ، چون خداى تعالى بعد از ذكر نام ايشان فرموده : ((فبهداهم اقتده : به هدايت آنان اقتداء كن ((.
ولى اين تفسير درست نيست ، براى اينكه خداى تعالى بعد از شمردن نام آنان از آباء و ذريات و برادران آنها ياد كرده و فرموده : ((و من آبائهم و ذرياتهم و اخوانهم (( و آنگاه جمله ((فبهداهم اقتده (( را آورده . بله اگر اين جمله را بلافاصله بعد از ذكر نام آنان آورده بود وجهى براى اين تفسير بود.
ولى اين تفسير درست نيست ، براى اينكه خداى تعالى بعد از شمردن نام آنان از آباء و ذريات و برادران آنها ياد كرده و فرموده : ((و من آبائهم و ذرياتهم و اخوانهم (( و آنگاه جمله ((فبهداهم اقتده (( را آورده . بله اگر اين جمله را بلافاصله بعد از ذكر نام آنان آورده بود وجهى براى اين تفسير بود.
و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: انبياء اولواالعزم نه نفرند: نوح ، ابراهيم ، اسماعيل ذبيح ، يعقوب ، يوسف ، ايوب ، موسى ، داوود و عيسى و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: هفت نفرند: آدم ، نوح ، ابراهيم ، موسى ، داوود، سليمان و عيسى . و از بعضى ديگر نقل شده كه انبياء نامبرده را شش نفر دانسته اند، و اين شش نفر همانهايند كه ماءمور جنگ بوده اند، يعنى نوح ، هود، صالح ، موسى ، داوود و سليمان . و بعضى ديگر اين شش نفر را عبارت دانسته اند از: نوح ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، يوسف و ايوب . بعضى ديگر آنان را پنج نفر دانسته اند: نوح ، هود، ابراهيم ، شعيب و موسى . از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: چهار نفرند نوح ، ابراهيم ، موسى و عيسى . بعضى ديگر اين چهار نفر را عبارت دانسته اند از: نوح ، ابراهيم ، هود و محمد (صلوات اللّه عليه و عليهم اجمعين ).
و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: انبياء اولواالعزم نه نفرند: نوح ، ابراهيم ، اسماعيل ذبيح ، يعقوب ، يوسف ، ايوب ، موسى ، داوود و عيسى و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: هفت نفرند: آدم ، نوح ، ابراهيم ، موسى ، داوود، سليمان و عيسى . و از بعضى ديگر نقل شده كه انبياء نامبرده را شش نفر دانسته اند، و اين شش نفر همانهايند كه ماءمور جنگ بوده اند، يعنى نوح ، هود، صالح ، موسى ، داوود و سليمان . و بعضى ديگر اين شش نفر را عبارت دانسته اند از: نوح ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، يوسف و ايوب . بعضى ديگر آنان را پنج نفر دانسته اند: نوح ، هود، ابراهيم ، شعيب و موسى . از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: چهار نفرند نوح ، ابراهيم ، موسى و عيسى . بعضى ديگر اين چهار نفر را عبارت دانسته اند از: نوح ، ابراهيم ، هود و محمد (صلوات اللّه عليه و عليهم اجمعين ).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۳ </center>
و اين اقوال يا اقوالى است كه هيچ استدلالى به همراه ندارد؛ و يا ادله اى كه به آن استدلال كرده اند بر آن دلالت ندارد، و به همين جهت از نقل آن ادله چشم پوشيديم . در ابحاث نبوت در جلد دوم اين كتاب پاره اى مطالب در باره انبياء اولواالعزم گذشت ، اگر خواستيد بدانجا مراجعه فرماييد.
و اين اقوال يا اقوالى است كه هيچ استدلالى به همراه ندارد؛ و يا ادله اى كه به آن استدلال كرده اند بر آن دلالت ندارد، و به همين جهت از نقل آن ادله چشم پوشيديم . در ابحاث نبوت در جلد دوم اين كتاب پاره اى مطالب در باره انبياء اولواالعزم گذشت ، اگر خواستيد بدانجا مراجعه فرماييد.
بحث روايتى
 
==بحث روايتى==
<span id='link225'><span>
<span id='link225'><span>
==(رواياتى درباره استماع قرآن بوسيله جن و ايمان آوردنشان و...، و درباره انبياىاولواالعزم ) ==
==(رواياتى درباره استماع قرآن بوسيله جن و ايمان آوردنشان و...، و درباره انبياىاولواالعزم ) ==
در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه ((و اذ صرفنا اليك نفرا من الجن ...(( فرموده : سبب نزول اين آيات اين بود كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) از مكه بيرون شد و به بازار عكاظ رفت ، زيد بن حارثه هم با آن جناب بود، و آن حضرت مردم را به اسلام دعوت مى كرد، ولى حتى يك نفر هم دعوتش را اجابت نكرد، و احدى را نيافت كه دين او را بپذيرد، ناچار به مكه برگشت .
در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه ((و اذ صرفنا اليك نفرا من الجن ...(( فرموده : سبب نزول اين آيات اين بود كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) از مكه بيرون شد و به بازار عكاظ رفت ، زيد بن حارثه هم با آن جناب بود، و آن حضرت مردم را به اسلام دعوت مى كرد، ولى حتى يك نفر هم دعوتش را اجابت نكرد، و احدى را نيافت كه دين او را بپذيرد، ناچار به مكه برگشت .
۱۶٬۸۸۰

ویرایش