گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
<span id='link109'><span>
<span id='link109'><span>


==تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در مجمع انسانى ==
ممكن هم هست جمله «وَ رَفَعنَا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ» را عطف تفسير بگيريم براى جمله «نَحنُ قَسَمنَا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم...». در نتيجه، جمله مذكور بيانى مى شود براى تقسيم معيشت، اما به بيان علل انقسام آن در مجتمع انسانى.
ممكن هم هست جمله ((و رفعنا بعضهم فوق بعض (( را عطف تفسير بگيريم براى جمله ((نحن قسمنا بينهم معيشتهم ...((، در نتيجه جمله مذكور بيانى مى شود براى تقسيم معيشت ، اما به بيان علل انقسام آن در مجتمع انسانى .


توضيح اينكه : كثرت حوائج انسان در زندگى دنيا آن قدر زياد است كه فرد فرد انسانها نمى توانند همه آنها را در زندگى فردى خود برآورده نمايند، و مجبورند كه بطور اجتماعى زندگى كنند، و از اينرو است كه اولا بعضى بعضى ديگر را به خدمت خود مى گيرند، و از آنان استفاده مى نمايند. و ثانيا اساس زندگى را تعاون و معاضدت يكديگر قرار مى دهند، همان طور كه در مباحث نبوت در جزء دوم اين كتاب گذشت .
==تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه ==
توضيح اين كه: كثرت حوائج انسان در زندگى دنيا آن قدر زياد است كه فرد فرد انسان ها نمى توانند همه آن ها را در زندگى فردى خود برآورده نمايند، و مجبورند كه به طور اجتماعى زندگى كنند. و از اينرو است كه اولا بعضى، بعضى ديگر را به خدمت خود مى گيرند و از آنان استفاده مى نمايند. و ثانياً، اساس زندگى را تعاون و معاضدت يكديگر قرار مى دهند، همان طور كه در مباحث نبوت، در جزء دوم اين كتاب گذشت.


در نتيجه مآل كار بدينجا منجر مى شود كه افراد اجتماع هر يك هر چه دارد با آنچه ديگران دارند معاوضه كند، و از همينجا نوعى اختصاص درست مى شود، چون گفتيم هر يك از افراد اجتماع مازاد فراورده هاى خود را - كه يا غله است و يا كالاى صنعتى - مى دهد و آنچه از حوائج زندگى مى خواهد از مازاد فراورده هاى ديگران مى گيرد.
در نتيجه، مآل كار بدين جا منجر مى شود كه افراد اجتماع هر يك، هرچه دارد، با آنچه ديگران دارند، معاوضه كند و از همين جا، نوعى اختصاص درست مى شود. چون گفتيم هر يك از افراد اجتماع مازاد فراورده هاى خود را - كه يا غله است و يا كالاى صنعتى - مى دهد و آنچه از حوائج زندگى مى خواهد از مازاد فراورده هاى ديگران مى گيرد.


مثلا يكى از افراد اجتماع قناتى كنده ، و آبى در آورده ، آنچه از اين آب كه زائد بر مقدار حاجتش مى باشد مى دهد، و از ديگران مازاد آذوقه شان را مى گيرد، در نتيجه هر دو، هم داراى آب مى شوند، و هم داراى آذوقه . و لازمه اين نوع زندگى اين است كه هر فردى در كارى كه تخصص دارد سعى مى كند و آن كار را به بهترين وجه ممكن انجام داده ، از آنچه درست مى كند هر چه خودش لازم دارد نگه مى دارد، و قهرا مازاد آن مورد احتياج ديگران واقع مى شود، چون ديگران به كارى ديگر اشتغال دارند، و او هم به فراورده هاى آنان محتاج است ، و مايحتاج خود را با آنچه از فراورده هاى خود زياد آمده مبادله مى كند، مانند نانوا كه محتاج آبى است كه سقايان دارند، و سقا هم محتاج نان او است ، پس نانوا براى سقا كار مى كند، و سقا هم براى نانوا. و نيز مانند يك مخدوم كه خادمى را براى خدمت خود مسخر كرده ، و خادم هم مخدوم را براى پولش مسخر كرده ، و همچنين هر دسته از طبقات اجتماع مسخر طبقات ديگر، و خود مسخر كننده آنان است ، و آنان يا بدون واسطه و يا با يك يا چند واسطه مسخر اويند، (كفاشى براى كفش دوزى بدون واسطه محتاج به دباغ است ، ولى برزگر با واسطه محتاج به او است ، چون بين برزگر و دباغ و سراج فاصله است )، براى اينكه هر يك به مازاد آنچه نزد ديگرى است محتاج است ، و هر يك فراورده هاى خود را در دسترس ديگران قرار مى دهد،البته با اختلافى كه مردم در احتياج و اهتمام به فراورده ها دارند.
مثلا يكى از افراد اجتماع قناتى كَنده و آبى در آورده، آنچه از اين آب كه زائد بر مقدار حاجتش مى باشدف مى دهد و از ديگران مازاد آذوقه شان را مى گيرد. در نتيجه هر دو، هم داراى آب مى شوند، و هم داراى آذوقه. و لازمه اين نوع زندگى، اين است كه هر فردى در كارى كه تخصص دارد، سعى مى كند و آن كار را به بهترين وجه ممكن انجام داده، از آنچه درست مى كند، هرچه خودش لازم دارد، نگه مى دارد، و قهرا مازاد آن، مورد احتياج ديگران واقع مى شود. چون ديگران به كارى ديگر اشتغال دارند، و او هم به فراورده هاى آنان محتاج است، و مايحتاج خود را با آنچه از فراورده هاى خود زياد آمده، مبادله مى كند. مانند نانوا كه محتاج آبى است كه سقايان دارند، و سقا هم محتاج نان اوست. پس نانوا براى سقا كار مى كند، و سقا هم براى نانوا.  
 
و نيز مانند يك مخدوم كه خادمى را براى خدمت خود مسخر كرده، و خادم هم مخدوم را براى پولش مسخّر كرده. و همچنين، هر دسته از طبقات اجتماع مسخّر طبقات ديگر، و خود مسخّر كننده آنان است، و آنان يا بدون واسطه و يا با يك يا چند واسطه، مسخّر اويند. (كفاشى براى كفش دوزى بدون واسطه محتاج به دباغ است، ولى برزگر با واسطه محتاج به اوست. چون بين برزگر و دباغ و سراج فاصله است). براى اين كه هر يك به مازاد آنچه نزد ديگرى است، محتاج است، و هر يك فراورده هاى خود را در دسترس ديگران قرار مى دهد. البته با اختلافى كه مردم در احتياج و اهتمام به فراورده ها دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۴۹ </center>
و بنا بر آنچه گذشت مراد از كلمه ((معيشت (( هر چيزى است كه زندگى انسان را تشكيل مى دهد، چه مال و چه جاه . و يا تنها مال است ، و غير مال را به تبع شامل مى شود همچنان كه ذيل آيه كه مى فرمايد ((و رحمه ربك خير مما يجمعون (( نيز مؤ يد اين احتمال است ، چون تنها شامل مال مى شود، و غير مال را به تبع شامل مى گردد.
و بنابر آنچه گذشت، مراد از كلمۀ «معيشت»، هر چيزى است كه زندگى انسان را تشكيل مى دهد، چه مال و چه جاه. و يا تنها مال است، و غير مال را به تبع شامل مى شود. همچنان كه ذيل آيه كه مى فرمايد: «وَ رَحمَةُ رَبّكَ خَيرٌ مِمّا يَجمَعُون» نيز، مؤيد اين احتمال است. چون تنها شامل مال مى شود، و غير مال را به تبع شامل مى گردد.


«'''وَ لَوْ لا أَن يَكُونَ النَّاس أُمَّةً وَاحِدَةً ...وَ مَعَارِجَ عَلَيهَا يَظهَرُونَ'''»:
«'''وَ لَوْلا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً ...وَ مَعَارِجَ عَلَيهَا يَظهَرُونَ'''»:


اين آيه و آيه بعدش اين معنا را بيان مى كند كه متاع دنيا نزد خداى سبحان قدر و منزلتى ندارد.
اين آيه و آيه بعدش، اين معنا را بيان مى كند كه متاع دنيا نزد خداى سبحان قدر و منزلتى ندارد.
مفسرين گفته اند: مراد از امت واحده بودن مردم در اين آيه شريفه اجتماع آنان است بر سنت كفر، مى فرمايد: اگر اين نبود كه مردم چون ببينند تمامى زينت هاى زندگى دنيا در دست كفار است ، و مؤ منين به خدا از آن به كلى تهى دست و محرومند كافر مى شدند... و كلمه ((معارج (( به معناى درجات بالا است.
 
مفسران گفته اند: مراد از «امت واحده» بودن مردم در اين آيه شريفه، اجتماع آنان است بر سنت كفر. مى فرمايد: اگر اين نبود كه مردم چون ببينند تمامى زينت هاى زندگى دنيا در دست كفار است، و مؤمنان به خدا از آن به كلّى تهىدست و محروم اند، كافر مى شدند... و كلمه «معارج»، به معناى درجات بالا است.
<span id='link110'><span>
<span id='link110'><span>
==مقصود از اينكه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم و... ==
==مقصود از اينكه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم و... ==
و معناى آيه اين است : اگر نبود اين مساءله كه مردم در صورت ديدن تنعم كافران و محروميت مؤ منان بر كفر اجتماع كنند هر آينه ما براى خانه هاى هر كس كه به رحمان كفر مى ورزيد سقفى از نقره درست مى كرديم ، و به درجاتى بر ديگران غلبه مى داديم .
و معناى آيه اين است : اگر نبود اين مساءله كه مردم در صورت ديدن تنعم كافران و محروميت مؤ منان بر كفر اجتماع كنند هر آينه ما براى خانه هاى هر كس كه به رحمان كفر مى ورزيد سقفى از نقره درست مى كرديم ، و به درجاتى بر ديگران غلبه مى داديم .
۱۶٬۸۸۰

ویرایش