تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
<span id='link92'><span>
<span id='link92'><span>


==مفاد و غرض كلى سوره مباركه زخرف ==
==محتوای كلّى سوره مباركه زخرف ==
در اين سوره اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه سنت الهى بر اين جريان يافته كه انبياء و رسولانى برگزيند، و كتاب و ذكرى بر آنان نازل كند، و هيچگاه اسراف و افراط مردم در قول و فعلشان او را از اين كار باز نمى دارد، بلكه همواره رسولان و انبيايى فرستاده ، و استهزاء كنندگان و تكذيب كنندگان ايشان را هلاك نموده ، و سپس به سوى آتشى جاودانه سوق داده است .
در اين سوره اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه سنت الهى بر اين جريان يافته كه انبياء و رسولانى برگزيند، و كتاب و ذكرى بر آنان نازل كند، و هيچگاه اسراف و افراط مردم در قول و فعلشان او را از اين كار باز نمى دارد، بلكه همواره رسولان و انبيايى فرستاده ، و استهزاء كنندگان و تكذيب كنندگان ايشان را هلاك نموده ، و سپس به سوى آتشى جاودانه سوق داده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۲ </center>
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
و اين سوره به شهادت مضامينش در مكه نازل شده ، مگر آيه ((و اسئل من ارسلنا من قبلك من رسلنا...(( كه هنوز براى ما ثابت نشده كه در مكه نازل شده ، و به زودى در باره اش سخن خواهيم گفت - ان شاء اللّه تعالى .
و اين سوره به شهادت مضامينش در مكه نازل شده ، مگر آيه ((و اسئل من ارسلنا من قبلك من رسلنا...(( كه هنوز براى ما ثابت نشده كه در مكه نازل شده ، و به زودى در باره اش سخن خواهيم گفت - ان شاء اللّه تعالى .


وَ الْكِتَبِ الْمُبِينِ
«'''وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ'''»:


از ظاهر اين جمله برمى آيد كه سوگند است ، و جواب آن جمله ((انا جعلناه قرانا عربيا(( تا آخر دو آيه - مى باشد. و اين كه قرآن را كتابى مبين خوانده ، بدين جهت است كه قرآن طريق هدايت را ظاهر مى كند، همچنان كه فرموده : ((و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء(( و يا بدين جهت است كه خودش ظاهر و روشن است ، و نقطه ضعفى در آن نيست ، همچنان كه در اين باره نيز فرموده : ((ذلك الكتاب لا ريب فيه ((.
از ظاهر اين جمله برمى آيد كه سوگند است ، و جواب آن جمله ((انا جعلناه قرانا عربيا(( تا آخر دو آيه - مى باشد. و اين كه قرآن را كتابى مبين خوانده ، بدين جهت است كه قرآن طريق هدايت را ظاهر مى كند، همچنان كه فرموده : ((و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء(( و يا بدين جهت است كه خودش ظاهر و روشن است ، و نقطه ضعفى در آن نيست ، همچنان كه در اين باره نيز فرموده : ((ذلك الكتاب لا ريب فيه ((.


إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكمْ تَعْقِلُونَ
«'''إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءآناً عَرَبِيًّا لَّعَلَّكمْ تَعْقِلُونَ'''»:


ضمير در ((جعلناه (( به كتاب برمى گردد، و معناى ((قرانا عربيا(( اين است كه اين كتابى است كه به لغت عربى قرائت مى شود.((لعلكم تعقلون (( اين جمله غايت و غرض جعل آن كتاب را بيان مى كند.
ضمير در ((جعلناه (( به كتاب برمى گردد، و معناى ((قرانا عربيا(( اين است كه اين كتابى است كه به لغت عربى قرائت مى شود.((لعلكم تعقلون (( اين جمله غايت و غرض جعل آن كتاب را بيان مى كند.
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
در نتيجه از اين آيه فهميده مى شود كه كتاب بر حسب موطن نفس ‍ الامرى و واقعيتش مافوق فكر و اجنبى از عقول بشرى است ، و خداى تعالى آن را از آن موطن پايين آورده ، و در خور فهم بشر كرده ، و به لباس ‍ واژه عربيت در آورده ، به اين اميد كه عقول بشر با آن انس بگيرد و حقايقش را بفهمد. و چون استعمال كلمه ((اميد(( در باره خداى تعالى صحيح نيست ، لاجرم بايد گفت اميد قائم به مقام و يا به مخاطب است ، نه به خود گوينده ، كه خداى تعالى است .
در نتيجه از اين آيه فهميده مى شود كه كتاب بر حسب موطن نفس ‍ الامرى و واقعيتش مافوق فكر و اجنبى از عقول بشرى است ، و خداى تعالى آن را از آن موطن پايين آورده ، و در خور فهم بشر كرده ، و به لباس ‍ واژه عربيت در آورده ، به اين اميد كه عقول بشر با آن انس بگيرد و حقايقش را بفهمد. و چون استعمال كلمه ((اميد(( در باره خداى تعالى صحيح نيست ، لاجرم بايد گفت اميد قائم به مقام و يا به مخاطب است ، نه به خود گوينده ، كه خداى تعالى است .


وَ إِنَّهُ فى أُمِّ الْكِتَبِ لَدَيْنَا لَعَلىُّ حَكِيمٌ
«'''وَ إِنَّهُ فى أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلىُّ حَكِيمٌ'''»:


اين جمله آنچه را كه آيه قبلى بيان مى كرد تاءكيد نموده و روشن مى سازد، و آن اين بود كه قرآن كريم در موطن اصليش ما فوق تعقل عقول است . ضمير در ((انه (( به كتاب بر مى گردد. و مراد از ((ام الكتاب (( لوح محفوظ است ، همچنان كه آيه ((بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ(( به آن تصريح دارد. و اگر لوح محفوظ را ((ام الكتاب (( ناميده ، بدين جهت است كه لوح محفوظ ريشه تمامى كتب آسمانى است ، و هر كتابى آسمانى از آن استنساخ مى شود. و اگر كلمه ((قرآن (( را مقيد به قيد ((ام الكتاب (( و ((لدينا(( كرد، صرفا به منظور توضيح است ، نه احتراز. ساده تر بگويم : براى اين بود كه بفرمايد قرآن همان كتابى است كه نزد ما است ، نه اينكه بفرمايد قرآن دو تا است يكى نزد ما و يكى هم نزد ديگرى .
اين جمله آنچه را كه آيه قبلى بيان مى كرد تاءكيد نموده و روشن مى سازد، و آن اين بود كه قرآن كريم در موطن اصليش ما فوق تعقل عقول است . ضمير در ((انه (( به كتاب بر مى گردد. و مراد از ((ام الكتاب (( لوح محفوظ است ، همچنان كه آيه ((بل هو قرآن مجيد فى لوح محفوظ(( به آن تصريح دارد. و اگر لوح محفوظ را ((ام الكتاب (( ناميده ، بدين جهت است كه لوح محفوظ ريشه تمامى كتب آسمانى است ، و هر كتابى آسمانى از آن استنساخ مى شود. و اگر كلمه ((قرآن (( را مقيد به قيد ((ام الكتاب (( و ((لدينا(( كرد، صرفا به منظور توضيح است ، نه احتراز. ساده تر بگويم : براى اين بود كه بفرمايد قرآن همان كتابى است كه نزد ما است ، نه اينكه بفرمايد قرآن دو تا است يكى نزد ما و يكى هم نزد ديگرى .
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
ضعف اين وجوه با دقت در مفاد آيه قبلى روشن مى شود، و نيز روشن مى شود كه با نزول و در خور فهم بشرى ساختن ، ام الكتاب ، قرآنى عربى شده است .
ضعف اين وجوه با دقت در مفاد آيه قبلى روشن مى شود، و نيز روشن مى شود كه با نزول و در خور فهم بشرى ساختن ، ام الكتاب ، قرآنى عربى شده است .


أَ فَنَضرِب عَنكُمُ الذِّكرَ صفْحاً أَن كنتُمْ قَوْماً مُّسرِفِينَ
«'''أَ فَنَضرِبُ عَنكُمُ الذِّكرَ صفْحاً أَن كنتُمْ قَوْماً مُّسرِفِينَ'''»:


استفهام در اين آيه انكارى است ، و حرف ((فاء(( كه بر كلمه ((نضرب (( در آمده ، براى اين است كه بفهماند مضمون اين جمله فرع و نتيجه مطالب گذشته است ، و معناى ((ضرب الذكر عنهم (( برگرداندن روى سخن از ايشان است .
استفهام در اين آيه انكارى است ، و حرف ((فاء(( كه بر كلمه ((نضرب (( در آمده ، براى اين است كه بفهماند مضمون اين جمله فرع و نتيجه مطالب گذشته است ، و معناى ((ضرب الذكر عنهم (( برگرداندن روى سخن از ايشان است .
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
و معناى آيه اين است كه : آيا ذكر را كه همان كتابى است كه عربى و خواندنيش كرديم تا تعقلش كنيد، از شما برگردانيم به خاطر اينكه شما مردمى اسرافگريد؟ و يا معنايش اين است كه : آيا قرآن را از شما به سوئى ديگر برگردانيم به خاطر اينكه شما اسرافگريد؟ يعنى ما بصرف اسرافگرى شما اين كار را نمى كنيم .
و معناى آيه اين است كه : آيا ذكر را كه همان كتابى است كه عربى و خواندنيش كرديم تا تعقلش كنيد، از شما برگردانيم به خاطر اينكه شما مردمى اسرافگريد؟ و يا معنايش اين است كه : آيا قرآن را از شما به سوئى ديگر برگردانيم به خاطر اينكه شما اسرافگريد؟ يعنى ما بصرف اسرافگرى شما اين كار را نمى كنيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۶ </center>
وَ كَمْ أَرْسلْنَا مِن نَّبىٍّ فى الاَوَّلِينَوَ مَا يَأْتِيهِم مِّن نَّبىٍ إِلا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ
«'''وَ كَمْ أَرْسلْنَا مِن نَّبىٍّ فى الاَوَّلِينَ * وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن نَّبىٍ إِلا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ'''»:
 
كلمه ((كم (( براى تكثير است ، يعنى ((و چه بسا(( و منظور از كلمه ((اولون (( امت هاى گذشته است . و جمله ((و ما ياتيهم ...(( حال است ، و عامل آن جمله ((ارسلنا(( است .
كلمه ((كم (( براى تكثير است ، يعنى ((و چه بسا(( و منظور از كلمه ((اولون (( امت هاى گذشته است . و جمله ((و ما ياتيهم ...(( حال است ، و عامل آن جمله ((ارسلنا(( است .


خط ۱۷۴: خط ۱۷۵:
پس در حقيقت اين آيات سه گانه وعده اى به رسول خدا و تهديدى به قوم آن جناب است .
پس در حقيقت اين آيات سه گانه وعده اى به رسول خدا و تهديدى به قوم آن جناب است .


فَأَهْلَكْنَا أَشدَّ مِنهُم بَطشاً وَ مَضى مَثَلُ الاَوَّلِينَ
«'''فَأَهْلَكْنَا أَشدَّ مِنهُم بَطشاً وَ مَضى مَثَلُ الاَوَّلِينَ'''»:


راغب مى گويد: كلمه ((بطش (( به معناى اين است كه چيزى را با صولت بگيرى . و در آيه مورد بحث التفاتى از خطاب در آيه قبل ((افنضرب عنكم ((، به غيبت ((منهم (( به كار رفته . و گويا وجه اين التفات اين باشد كه چون ديده مردم اسرافگر از تهديد ((فاهلكنا(( عبرت نمى گيرند، روى سخن را كه تاكنون با خود اسرافگران بود از آنان برگردانيده و متوجه رسول خود كرده ، تا هم تعريضى به آنها كرده باشد و هم زمينه را براى جمله ((و مضى مثل الاولين (( فراهم نموده باشد. مؤيد آن جمله ((و لئن سالتهم (( است كه خطاب را متوجه رسول خود كرده .
راغب مى گويد: كلمه ((بطش (( به معناى اين است كه چيزى را با صولت بگيرى . و در آيه مورد بحث التفاتى از خطاب در آيه قبل ((افنضرب عنكم ((، به غيبت ((منهم (( به كار رفته . و گويا وجه اين التفات اين باشد كه چون ديده مردم اسرافگر از تهديد ((فاهلكنا(( عبرت نمى گيرند، روى سخن را كه تاكنون با خود اسرافگران بود از آنان برگردانيده و متوجه رسول خود كرده ، تا هم تعريضى به آنها كرده باشد و هم زمينه را براى جمله ((و مضى مثل الاولين (( فراهم نموده باشد. مؤيد آن جمله ((و لئن سالتهم (( است كه خطاب را متوجه رسول خود كرده .
خط ۱۸۰: خط ۱۸۱:
و در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: ما اقوامى نيرومندتر از ايشان را هلاك كرديم . و داستان آن گذشتگان در سوره هايى كه قبل از اين سوره نازل شد گذشت كه چگونه كيفر استهزاى خود را ديدند.
و در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: ما اقوامى نيرومندتر از ايشان را هلاك كرديم . و داستان آن گذشتگان در سوره هايى كه قبل از اين سوره نازل شد گذشت كه چگونه كيفر استهزاى خود را ديدند.


وَ لَئن سأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ
«'''وَ لَئن سأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السمَاوَاتِ وَ الاَرْض لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ'''»:


در اين آيه و آيات بعدش - تا شش آيه - بر ربوبيت خداى تعالى و يگانگى اش در ربوبيت احتجاج شده ، و اشاره اى هم به مساءله معاد شده و اعترافشان را به اينكه خدا خالق هر چيز است سندى قرار داده بر بطلان اسرافگريشان ، و گوشه هايى از كار خلقت را - مانند: او است كه زمين را گهواره خلق كرده ، و در آن راههايى قرار داده و بارانهايى نازل مى كند - كه در عين حال تدبير امور بندگان هم هست دليل قرار مى دهد بر اينكه پس ‍ غير از خدا مالك و مدبرى براى امور خلق نيست ، پس تنها رب او است و غير او ربى نيست .
در اين آيه و آيات بعدش - تا شش آيه - بر ربوبيت خداى تعالى و يگانگى اش در ربوبيت احتجاج شده ، و اشاره اى هم به مساءله معاد شده و اعترافشان را به اينكه خدا خالق هر چيز است سندى قرار داده بر بطلان اسرافگريشان ، و گوشه هايى از كار خلقت را - مانند: او است كه زمين را گهواره خلق كرده ، و در آن راههايى قرار داده و بارانهايى نازل مى كند - كه در عين حال تدبير امور بندگان هم هست دليل قرار مى دهد بر اينكه پس ‍ غير از خدا مالك و مدبرى براى امور خلق نيست ، پس تنها رب او است و غير او ربى نيست .
۱۷٬۰۸۸

ویرایش