گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹: خط ۱۹:
<span id='link12'><span>
<span id='link12'><span>


==بيان تفضيلى پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت ==
==شرح پاره اى از لذّت ها و نعمت هاى اهل بهشت ==
وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ
«'''وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ'''»:
اين آيه پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت را كه به طور اجمال در آيه قب لى نام آنها را برد و فرمود: كلوا و اشربوا هنيئا... بطور تفصيل بيان مى كند.
 
و كلمه «'''امداد'''» به معناى آوردن چيزى است به طور دائم و پشت سر هم ، كه البته هم در خير استعمال مى شود، مانند آيه مورد بحث مى فرمايد: پشت سر هم و لا ينقطع ميوه و گوشت از هر نوعش كه بخواهند برايشان مى فرستيم ، و هم در شر و عذاب استعمال مى شود، مانند آيه شريفه «'''و نمد له من العذاب مدا'''».
اين آيه، پاره اى از لذات و نعمت هاى اهل بهشت را - كه به طور اجمال در آيه قبلى نام آن ها را برد و فرمود: «كُلُوا و اشرَبُوا هَنِيئاً...»، به طور تفصيل بيان مى كند.
و معناى آيه اين است كه : ما اهل بهشت را به ميوه و هر گوشتى كه ميل داشته باشند روزى مى دهيم ، يك روزى پشت سر هم و ساعت به ساعت و لا ينقطع .
 
يَتَنَزَعُونَ فِيهَا كَأْساً لا لَغْوٌ فِيهَا وَ لا تَأْثِيمٌ
و كلمۀ «امداد»، به معناى آوردن چيزى است به طور دائم و پشت سرِ هم، كه البته هم در خير استعمال مى شود، مانند آيه مورد بحث که مى فرمايد: پشت سرِ هم و لاينقطع، ميوه و گوشت از هر نوعش كه بخواهند، برايشان مى فرستيم، و هم در شرّ و عذاب استعمال مى شود، مانند آيه شريفه «وَ نُمِدُّ لَهُ مِنَ العَذَابِ مَدّاً».
«'''تنازع در كاس '''» به معناى به يكديگر تعارف نمودن و اجتماع كردن بر تناول آن است ، و كاءس به معناى قدح است ، كه البته وقتى به قدح كاءس گفته مى شود كه در آن شراب باشد. و مراد از «'''لغو'''»، سخن لغوى است كه از شرابخواران دنيا سر مى زند. و «'''تاثيم '''» به معناى آن است كه شخصى را گناهكار كنى ، كه اين نيز از آثار شرابهاى دنيا است كه شرابخوار را گناهكار مى كند. و همين كه فرمود: «'''در آن قدحها لغو و تاثيم نيست '''»، قرينه است بر اين كه منظور از كاءس كه بر سر آن تنازع مى كنند قدح شراب است ، اما شرابى كه آثار زشت شراب دنيا را ندارد.
و معناى آيه اين است كه: ما اهل بهشت را به ميوه و هر گوشتى كه ميل داشته باشند، روزى مى دهيم، يك روزى پشت سرِ هم و ساعت به ساعت و لا ينقطع.
وَ يَطوف عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ
 
مراد از «'''طواف كردن غلمان در پيرامون بهشتيان '''» آمد و شد آنان براى خدمت است . بعضى از مفسرين گفته اند: اين كه بطور نكره فرمود: «'''غلمان لهم - غلمانى كه دارند'''» و نفرمود: «'''غلمانهم - غلمانشان '''»، براى اين است كه شنونده توهم نكند مراد از آن غلمان همان خدمتكارانى هستند كه در دنيا داشتند، و بفهماند كه غلمان نيز مانند حور از مخلوقات بهشتيند، كه از شدت زيبايى و صفا و حسن مانند لولواى هستند كه از ترس دستبرد اجانب در گنجينه اش جاى مى دهند.
«'''يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْساً لا لَغْوٌ فِيهَا وَ لا تَأْثِيمٌ'''»:
 
«تنازع در كأس»، به معناى به يكديگر تعارف نمودن و اجتماع كردن بر تناول آن است، و «كأس»، به معناى قدح است، كه البته وقتى به قدح «كأس» گفته مى شود كه در آن شراب باشد. و مراد از «لغو»، سخن لغوى است كه از شرابخواران دنيا سر مى زند. و «تأثيم»، به معناى آن است كه شخصى را گناهكار كنى، كه اين نيز از آثار شراب هاى دنيا است كه شرابخوار را گناهكار مى كند. و همين كه فرمود: «در آن قدح ها، لغو و تأثيم نيست»، قرينه است بر اين كه منظور از «كأس» كه بر سرِ آن تنازع مى كنند، قدح شراب است، اما شرابى كه آثار زشت شراب دنيا را ندارد.
 
«'''وَ يَطُوفُ عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ'''»:
 
مراد از «طواف كردن غلمان در پيرامون بهشتيان»، آمد و شد آنان براى خدمت است. بعضى از مفسران گفته اند: اين كه به طور نكره فرمود: «غِلمَانٌ لَهُم - غلمانى كه دارن» و نفرمود: «غِلمَانِهِم - غلمانشان»، براى اين است كه شنونده توهم نكند مراد از آن «غلمان»، همان خدمتكارانى هستند كه در دنيا داشتند، و بفهماند كه «غلمان» نيز، مانند «حور» از مخلوقات بهشتی اند، كه از شدت زيبايى و صفا و حُسن، مانند لؤلؤاى هستند كه از ترس دستبرد اجانب، در گنجينه اش جاى مى دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۱ </center>
وَ أَقْبَلَ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ
«'''وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ'''»:
يعنى به يكديگر روى مى آورند و هر يك از ديگرى مى پرسند در دنيا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت و نعيم الهى كشانيده ؟
 
معناى اينكه بهشتيان مى گويند: «'''ما در خانواده مان مشفق بوديم '''»
يعنى به يكديگر روى مى آورند و هر يك از ديگرى مى پرسند: در دنيا چه حالى داشته و چه عملى او را به سوى بهشت و نعيم الهى كشانيده؟
قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ
 
راغب مى گويد: «'''اشفاق '''» به معناى عنايتى آميخته با ترس است ، چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد هم محبت دارد و هم مى ترسد مبادا بلايى متوجه او گردد، و اين كلمه در قرآن آمده ، مى فرمايد: «'''و هم من الساعه مشفقون - ايشان از قيامت بيمنا كند'''» پس اين كلمه هر وقت با حرف «'''من '''» متعدى شود معناى ترس در آن روشنتر از محبت است ، و اگر با حرف «'''فى '''» متعدى گردد معناى عنايت و محبت در آن روشنتر از ترس به ذهن مى رسد، همچنان كه در قرآن فرموده : «'''انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين '''».
== معناى اين كه بهشتيان مى گويند: «ما در خانواده مان، مشفق بوديم» ==
پس معناى آيه چنين مى شود كه : ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم ، هم آنان را دوست مى داشتيم و به سعادت و نجاتشان از مهالك و ضلالت ها عنايت داشتيم ، و هم از اين كه مبادا گرفتار مهالك شوند مى ترسيديم ، و به همين منظور به بهترين وجهى با آنان معاشرت مى كرديم ، و نصيحت و دعوت به سوى حق را از ايشان دريغ نمى داشتيم .
«'''قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ'''»:
فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَاب السمُومِ
 
كلمه «'''من '''» به طورى كه راغب گفته : به معناى انعام كردن به نعمت پر ارج و گرانمايه است . و اين منت اگر با عمل انجام گيرد از كارهاى نيك است ، و اگر با زبان انجام شود از كارهاى زشت خواهد بود، مگر از خداى تعالى كه منت نهادن قولى او هم نيكو است ، كه در آيه شريفه «'''يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل اللّه يمن عليكم ان هديكم للايمان ان كنتم صادقين '''» هم از منت نهادن مردم سخن رفته ، و هم از منت نهادن خدا.
راغب مى گويد: «إشفاق»، به معناى عنايتى آميخته با ترس است. چون مشفق نسبت به كسى كه به او اشفاق دارد، هم محبت دارد و هم مى ترسد مبادا بلايى متوجه او گردد. و اين كلمه در قرآن آمده، مى فرمايد: «وَ هُم مِنَ السَّاعَةِ مُشفِقُون - ايشان از قيامت بيمناكند». پس اين كلمه، هر وقت با حرف «مِن» متعدى شود، معناى ترس در آن روشن تر از محبت است، و اگر با حرف «فِى» متعدّى گردد، معناى عنايت و محبت در آن روشن تر از ترس به ذهن مى رسد. همچنان كه در قرآن فرموده: «إنّا كُنّا قَبلُ فِى أهلِنَا مُشفِقِين».
و منت نهادن خدا بر اهل بهشت اين است كه ايشان را با داخل شدن در بهشت سعادتمند كرد، و با نگهدارى از عذاب «'''سموم '''» مشمول رحمت خود قرار داد. و كلمه سموم به طورى كه طبرسى در مجمع البيان گفته معناى حرارتى است كه تا داخل سوراخهاى رگ بدن فرو مى رود، و بدن از آن متالم مى گردد،و ريح سموم را هم از همين جهت سموم گفته اند.
 
پس معناى آيه چنين مى شود كه: ما در دنيا نسبت به خانواده خود اشفاق داشتيم. هم آنان را دوست مى داشتيم و به سعادت و نجاتشان از مهالك و ضلالت ها عنايت داشتيم، و هم از اين كه مبادا گرفتار مهالك شوند، مى ترسيديم، و به همين منظور به بهترين وجهى با آنان معاشرت مى كرديم، و نصيحت و دعوت به سوى حق را از ايشان دريغ نمى داشتيم.
 
«'''فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَابَ السّمُومِ'''»:
 
كلمه «مَنّ»، به طورى كه راغب گفته، به معناى انعام كردن به نعمت پُر ارج و گرانمايه است. و اين منت، اگر با عمل انجام گيرد، از كارهاى نيك است، و اگر با زبان انجام شود، از كارهاى زشت خواهد بود، مگر از خداى تعالى، كه منّت نهادن قولى او هم نيكو است، كه در آيه شريفه «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أن أسلَمُوا قُل لَا تَمُنُّوا عَلى إسلامِكُم بَلِ اللّهُ يَمُنّ عَلَيكُم أن هَداكُم لِلإيمَانِ إن كُنتُم صَادِقِينَ»، هم از منّت نهادن مردم سخن رفته، و هم از منّت نهادن خدا.
 
و منّت نهادن خدا بر اهل بهشت، اين است كه ايشان را با داخل شدن در بهشت سعادتمند كرد، و با نگهدارى از عذاب «سموم»، مشمول رحمت خود قرار داد. و كلمه «سَمُوم» - به طورى كه طبرسى در مجمع البيان گفته - به معناى حرارتى است كه تا داخل سوراخ هاى رگ بدن فرو مى رود، و بدن از آن متألّم مى گردد، و «ريح سموم» را هم از همين جهت «سموم» گفته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲ </center>
إِنَّا كنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرُّ الرَّحِيمُ
«'''إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرُّ الرَّحِيمُ'''»:
اين آيه شريفه ، جمله «'''فمن اللّه علينا'''» را تعليل مى كند، و در آن اهل بهشت به يكديگر مى گويند: اين كه خداوند بر ما منت نهاد، براى اين بود كه ما در دنيا همواره او را مى خوانديم ، و جمله «'''انه هو البر الرحيم '''» هم تعليل را تعليل مى كند كه مى گويند: و اگر همواره او را مى خوانديم بدين جهت بود كه او پروردگارى نيكوكار و مهربان بود.
 
اين آيه با دو آيه قبلش ، اين معنا را مى فهماند كه اهل بهشت در دنيا خداى را به يكتايى مى خواندند، يعنى تنها او را مى پرستيدند و تسليم امر او بودند، و نسبت به خانواده خود دلسوز بودند و آنها را به حق نزديك و از باطل دور مى كردند، و همين علّت شد كه خدا بر آن منت نهد و از عذاب سموم حفظشان كند، و علت كه چنين مى كردند اين بود كه خداى تعالى نيكوكار و مهربان بود و به هر كس كه او را مى خواند احسان و رحم مى كرد.
اين آيه شريفه، جمله «فَمَنّ اللّهُ عَلَينَا» را تعليل مى كند، و در آن اهل بهشت به يكديگر مى گويند: اين كه خداوند بر ما منت نهاد، براى اين بود كه ما در دنيا همواره او را مى خوانديم، و جملۀ «إنّهُ هُوَ البَرُّ الرّحِيم» هم، این تعليل را تعليل مى كند كه مى گويند: و اگر همواره او را مى خوانديم، بدين جهت بود كه او پروردگارى نيكوكار و مهربان بود.
پس آيات سه گانه در معناى آيات شريفه «'''ان الانسان لفى خسر الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر'''» است چون آيات نيز اهل بهشت را منحصرا كسانى مى داند كه به خدا ايمان دارند و اعمال نيك مى كنند، و ديگران را به حق و به خويشتن دارى در انجام فرامين حق سفارش مى كنند.
 
و كلمه «'''بر'''» - به فتحه باء - يكى از اسماى حسناى خداى تعالى است ، و از بر - به كسره باء - گرفته شده ، كه به معناى احسان است . و بعضى از مفسرين آن را به لطف تفسير كرده اند.
اين آيه با دو آيه قبلش، اين معنا را مى فهماند كه اهل بهشت در دنيا، خداى را به يكتايى مى خواندند. يعنى تنها او را مى پرستيدند و تسليم امر او بودند، و نسبت به خانواده خود دلسوز بودند و آن ها را به حق نزديك و از باطل دور مى كردند. و همين علّت شد كه خدا بر آنان منت نهد و از عذاب سموم حفظ شان كند، و علت این كه چنين مى كردند، اين بود كه خداى تعالى، نيكوكار و مهربان بود و به هر كس كه او را مى خواند، احسان و رحم مى كرد.
بحث روايتى
 
رواياتى در ذيل آيه : «'''الحقنابهم ذريتهم '''» درباره ملحق گشتن فرزندان مؤ منين بهايشان در قيامت
پس آيات سه گانه، در معناى آيات شريفه «إنّ الإنسَانَ لَفِى خُسرٍ * إلّا الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ * وَ تَوَاصَوا بِالحَقّ * وَ تَوَاصَوا بِالصَّبِر» است. چون این آيات نيز، اهل بهشت را منحصرا كسانى مى داند كه به خدا ايمان دارند و اعمال نيك مى كنند، و ديگران را به حق و به خويشتن دارى در انجام فرامين حق سفارش مى كنند.
در كافى به سند خود از ابن بكير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير آيه «'''و الذين امنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم '''» فرمود: مربوط به آن فرزندانى است كه در عمل صالح نتوانستند به پايه پدران برسند،
 
و كلمه «بَرّ» - به فتحه باء - يكى از اسماى حُسناى خداى تعالى است، و از «بِرّ - به كسره باء - گرفته شده، كه به معناى احسان است. و بعضى از مفسران، آن را به لطف تفسير كرده اند.
 
== بحث روايتى ==
در كافى، به سند خود، از ابن بكير، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيَّتُهُم بِإيمَانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم» فرمود: مربوط به آن فرزندانى است كه در عمل صالح نتوانستند به پايه پدران برسند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۳ </center>
خداى تعالى براى اين كه چشم پدران روشن شود آن فرزندان را به پدران ملحق مى سازد.
خداى تعالى براى اين كه چشم پدران روشن شود، آن فرزندان را به پدران ملحق مى سازد.
مؤ لف : اين روايت را صاحب كتاب توحيد هم به سند خود از ابوبكر حضرمى از آن جناب نقل كرده .
 
و در تفسير قمى است كه پدرم از سليمان ديلمى از ابو بصير از امام صادق (عليه السلام ) برايم حديث كرد كه آن جناب فرمود: اطفال شيعيان ما نيز از مؤ منين هستند، فاطمه (عليهاالسلام ) آنان را تربيت مى كند، و اين كه خداى تعالى فرمود: «'''الحقنا بهم ذريتهم '''» معنايش اين است كه : روز قيامت آن اطفال را به سوى پدران خود هدايت مى كند.
مؤلف: اين روايت را صاحب كتاب توحيد هم، به سند خود، از ابوبكر حضرمى، از آن جناب نقل كرده.
مؤ لف : و در مجمع البيان ذيل اين حديث را - البته بدون ذكر سند - از آن جناب نقل كرده و در كتاب توحيد به سند خود از ابو بصير روايت آورده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: وقتى طفلى از اطفال مؤ منين از دنيا مى رود، يك منادى در ملكوت آسمان ها و زمين ندا در مى دهد كه : آگاه باشيد فلانى پسر فلان شخص از دنيا رفت ، آنگاه وارسى مى كنند، اگر قبل از آن طفل پدر و مادرش و يا يكى از آن دو و يا بعضى از خويشاوندان طفل قبلا مرده بودند، طفل را به او مى سپارند تا تغذيه اش كند، وگرنه ، او را به دست فاطمه (سلام اللّه عليها) مى دهند تا او غذايش دهد، تا پدر و مادرش و يا يكى از آن دو و يا يكى ديگر از بستگانش كه از مؤ منين باشد از راه برسد، آن وقت فاطمه (سلام اللّه عليها) طفل را به او مى سپارد.
 
و در فقيه است كه در روايت حسن بن محبوب ، از على ، از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) آمده كه فرمود: خداى تبارك و تعالى ابراهيم و ساره را به كفالت اطفال مؤ منين مامور كرده تا ايشان را در قصرى از در نگهدارى نموده و از درختى كه در بهشت است و لوله هايى مانند سر پستان گاو دارد غذا دهند، و چون روز قيامت شود لباس نو در تن ايشان كنند، و به بوى خوش معطر ساخته به عنوان هديه نزد پدرانشان بفرستند، پس اين اطفال با پدرانشان در بهشت پادشاهانند، و اين همان معنايى است كه آيه شريفه «'''والذين امنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم '''» در صدد بيان آن است .
و در تفسير قمى است كه پدرم، از سليمان ديلمى، از ابوبصير، از امام صادق «عليه السلام» برايم حديث كرد كه آن جناب فرمود: اطفال شيعيان ما نيز از مؤمنان هستند، فاطمه «عليها السلام»، آنان را تربيت مى كند، و اين كه خداى تعالى فرمود: «ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم»، معنايش اين است كه: روز قيامت، آن اطفال را به سوى پدران خود هدايت مى كند.
 
مؤلف: و در مجمع البيان، ذيل اين حديث را - البته بدون ذكر سند - از آن جناب نقل كرده.
 
و در كتاب توحيد، به سند خود، از ابوبصير روايت آورده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» فرمود: وقتى طفلى از اطفال مؤمنان از دنيا مى رود، يك منادى در ملكوت آسمان ها و زمين ندا در مى دهد كه:  
 
آگاه باشيد! فلانى، پسر فلان شخص از دنيا رفت. آنگاه وارسى مى كنند، اگر قبل از آن طفل، پدر و مادرش و يا يكى از آن دو و يا بعضى از خويشاوندان طفل قبلا مُرده بودند، طفل را به او مى سپارند تا تغذيه اش كند، و گرنه ، او را به دست فاطمه «سلام اللّه عليها» مى دهند تا او غذايش دهد، تا پدر و مادرش و يا يكى از آن دو و يا يكى ديگر از بستگانش كه از مؤمنان باشد، از راه برسد. آن وقت فاطمه «سلام اللّه عليها»، طفل را به او مى سپارد.
 
و در فقيه است كه در روايت حسن بن محبوب، از على، از حلبى، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه فرمود:  
 
خداى تبارك و تعالى، «ابراهيم» و «ساره» را به كفالت اطفال مؤمنان مأمور كرده تا ايشان را در قصرى از دُرّ نگهدارى نموده و از درختى كه در بهشت است و لوله هايى مانند سرِ پستان گاو دارد، غذا دهند، و چون روز قيامت شود، لباس نو در تن ايشان كنند، و به بوى خوش معطر ساخته، به عنوان هديه نزد پدرانشان بفرستند. پس اين اطفال با پدرانشان در بهشت پادشاهان اند. و اين، همان معنايى است كه آيه شريفه «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتَهُم بِإيمَانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم»، در صدد بيان آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۴ </center>
و در مجمع البيان است كه زاذان از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: مؤ منين با فرزندانشان در بهشتند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود.
و در مجمع البيان است كه زاذان، از على «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: مؤمنان با فرزندانشان در بهشت اند. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود.
و در الدر المنثور است كه بزاز و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده اند كه او بدون ذكر واسطه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى ذريه مؤ من را آن قدر بالا مى برد تا به درجه پدرش برسد، هر چند كه در عمل به پايه پدر نباشد، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: «'''و الذين امنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء'''»، آنگاه فرمود: يعنى و هر چه به فرزندان بدهيم از سهم پدران كم نمى كنيم . و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: وقتى آدمى داخل بهشت مى شود از پدر و مادر خود سراغ مى گيرد، و از ذريه و فرزندان خود پرسش مى كند. به او مى گويند: آنها به درجه تو نرسيدند، و عمل تو را نداشتند. مى گويد: پروردگارا من اگر عمل كردم به نيت خودم و آنان عمل كردم ، آن وقت دستور مى رسد: ايشان را هم به وى ملحق كنند، آن وقت ابن عباس اين آيه را تلاوت كرد: «'''والذين امنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان ...'''».
 
مؤ لف : اين آيه پدرانى را كه در حديث نامشان برده شده شامل نمى شود، چون تنها مى فرمايد: ذريه مؤ منين را به ايشان ملحق مى كنيم ، و براى شامل شدن پدران مناسب تر آن بود كه ابن عباس دعاى ملائكه را بخواند كه گفتند: «'''ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم '''».
و در الدر المنثور است كه بزاز و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه او، بدون ذكر واسطه، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى، ذرّيه مؤمن را آن قدر بالا مى برد تا به درجۀ پدرش برسد، هرچند كه در عمل، به پايه پدر نباشد. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتُهُم بِإيمَانٍ ألحَقنَا بِهِم ذُرّيّتَهُم وَ مَا ألَتنَاهُم مِن عَمَلِهِم مِن شَئٍ». آنگاه فرمود: يعنى و هرچه به فرزندان بدهيم، از سهم پدران كم نمى كنيم.  
و در تفسير قمى در ذيل جمله «'''لا لغو فيها و لا تاثيم '''»، مى گويد: امام (عليه السلام ) فرمود: در بهشت غناء و فحش نيست ، مؤ من شراب مى نوشد ولى گناه نمى كند.
 
و در ذيل جمله «'''و اقبل بعضهم على بعض يتسائلون '''» فرمود: يعنى در بهشت اين سوال را مى كنند.
و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: وقتى آدمى داخل بهشت مى شود، از پدر و مادر خود سراغ مى گيرد، و از ذرّيه و فرزندان خود پرسش مى كند. به او مى گويند: آن ها به درجۀ تو نرسيدند، و عمل تو را نداشتند. مى گويد: پروردگارا! من اگر عمل كردم، به نيت خودم و آنان عمل كردم. آن وقت دستور مى رسد: ايشان را هم به وى ملحق كنند. آن وقت، ابن عباس اين آيه را تلاوت كرد: «وَ الّذِينَ آمَنُوا وَ اتّبَعَتهُم ذُرّيّتَهُم بِإيمَانٍ...».
 
مؤ لف : اين آيه، پدرانى را كه در حديث نامشان برده شده، شامل نمى شود. چون تنها مى فرمايد: ذرّيه مؤمنان را به ايشان ملحق مى كنيم، و براى شامل شدن پدران، مناسب تر آن بود كه ابن عبّاس، دعاى ملائكه را بخواند كه گفتند: «رَبّنَا وَ أدخِلهُم جَنّاتِ عَدنٍ الّتِى وَعَدتَهُم وَ مَن صَلَحَ مِن آبَائِهِم وَ أزوَاجِهِم وَ ذُرّيَاتِهِم».
 
و در تفسير قمى، در ذيل جمله «لا لَغوٌ فِيهَا وَ لَا تَأثِيم»، مى گويد: امام «عليه السلام» فرمود: در بهشت، غنا و فحش نيست. مؤمن، شراب مى نوشد، ولى گناه نمى كند.
 
و در ذيل جملۀ «وَ أقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَسَائَلُونَ» فرمود: يعنى در بهشت اين سؤال را مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۵ </center>
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>
==آيات ۲۹ - ۴۴، سوره طور ==
==آيات ۲۹ - ۴۴، سوره طور ==
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ(۲۹)
فَذَكرْ فَمَا أَنت بِنِعْمَتِ رَبِّك بِكاهِنٍ وَ لا مجْنُونٍ(۲۹)
۱۶٬۸۸۳

ویرایش