۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۲ </center> | ||
<span id='link49'><span> | <span id='link49'><span> | ||
<center> «''' بیان آيات'''» </center> | |||
سياق | |||
كه خداى سبحان به طور اشاره به اين داستان متعرض آن | سياق نُه آيه از آيات اول اين فصل، رواياتى را كه در شأن نزول وارد شده، تصديق مى كند. در آن روايات آمده كه: مردى از مسلمانان اموال خود را در راه خدا انفاق كرد، مردم او را سرزنش كردند كه انفاق در راه خدا هم حدّى دارد و او را از فناى مالش زنهار داده و از گرفتار شدن به فقر ترساندند، و به او كه زير بار نمى رفت، گفتند: اگر ترك انفاق گناه داشت به گردن ما. آن مرد هم پذيرفت و ديگر انفاق نكرد. و به مناسبت اين واقعه، آيات نُه گانه مذكور نازل شد. | ||
ولى در اين | |||
آنگاه بعد از نقل اين | كه خداى سبحان به طور اشاره به اين داستان متعرض آن شده، و به منظور بيان حقيقت، مطلب در اين مسأله، مطالبى از صحف ابراهيم و موسى نقل كرده، و نيز حق صريح و پوست كنده را در ردّ اباطيل مشركان كه در آيات گذشته بود، بيان نموده، فرمود: آن ها مى گويند: اگر ما بتها را مى پرستيم، براى اين است كه بت ها، تمثال هاى فرشتگان است كه دختران خدايند. مى پرستيم تا ما را نزد خداى سبحان شفاعت كنند. آيات فصل قبلى هم، با روشن ترين بيان، اين مسأله را ابطال كرده بود. | ||
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكّه نازل شده | |||
ولى در اين آيات، حق مطلب در مسأله ربوبيت و الوهيت را روشن كرده، مى فرمايد: خلقت و تدبير، تنها از آنِ خدا است، و تمامى آن به خدا منتهى مى شود، و خداى سبحان هرچه خلق كرده و تدبير نموده، طورى خلق و تدبير كرده كه نشئه اى ديگر را دنبال داشته باشد، تا در آن نشئه جزاى كافر و مؤمن و مجرم و متقى را بدهد، و لازمۀ چنين خلقتى تشريع دين است. بايد بندگان را به تكاليفى مكلف كند و كرده، و شاهدش هم همين است كه امت هاى گذشته را - كه يكى پس از ديگرى آمدند و زير بار دين و تكاليف او نرفتند - هلاك كرد، مانند قوم نوح و عاد و ثمود ومؤتفكه. | |||
آنگاه بعد از نقل اين داستان ها از صحف انبياى گرامى، خاطر نشان كرده كه اين نذير - رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» - هم از همان نذيران امت هاى گذشته است، و اين كه قيامت نزديك است. و سپس در آخر سوره، روى سخن را متوجه به ايشان نموده كه براى خدا سجده و عبادت كنيد. | |||
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكّه نازل شده. و از جمله آيات برجسته اش، آيه شريفه «وَ أنّ إلَى رَبّكَ المُنتَهى»، و آيه شريفه «وَ أن لَيسَ لِلإنسَانِ إلّا مَا سَعَى» است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۳ </center> | ||
<span id='link50'><span> | <span id='link50'><span> | ||
== | == داستان شخصى كه از انفاق در راه خدا، اعراض كرد == | ||
أَ فَرَءَيْت الَّذِى تَوَلى وَ أَعْطى قَلِيلاً وَ أَكْدَى | «'''أَ فَرَءَيْت الَّذِى تَوَلى وَ أَعْطى قَلِيلاً وَ أَكْدَى'''»: | ||
أَ عِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى | كلمه «تَوَلّى» (با «ياء» كه مصدر فعل تولّى، با «الف» است)، به معناى اعراض است، و مراد از آن در اين جا، به قرينه آيه بعدى، اعراض از انفاق در راه خداست. و كلمه «إعطاء»، به معناى انفاق و كلمۀ «إكداء» - مصدر فعل أكدى - به معناى قطع اعطا و ترك انفاق است. و حرف «فاء» كه بر سرِ جمله «أفَرَأيتَ» در آمده، به خاطر همان مطلبى است كه قبلا خاطرنشان ساختيم و گفتيم آيات اين فصل، فرع و نتيجه گيرى از آيات فصل قبلى است. و معناى آيه مورد بحث اين است كه: به من خبر ده از آن كسى كه از انفاق اعراض كرد، و مال اندكى انفاق نموده و ديگر از انفاق دست برداشت. | ||
ضميرهاى اين جمله به همان شخص كه از انفاق اعراض كرده | |||
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فى | «'''أَ عِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى'''»: | ||
و | ضميرهاى اين جمله به همان شخص كه از انفاق اعراض كرده بود، بر مى گردد. و استفهام در آيه، انكارى است، و معنايش اين است كه: آيا او علم غيب دارد كه در نتيجه بداند رفيقش كه گناهش را گردن گرفته، در قيامت اگر وى عذابى داشته باشد، به جاى او عذاب مى كشد؟ مفسرا،ن جمله را اين طور معنا كرده اند، ولى از ظاهر آيه بر مى آيد كه منظور اين است كه بفرمايد: او نسبت به حال آينده اش در دنيا علم غيب ندارد، و معنايش اين است كه: آيا او كه دست از انفاق كشيده، علم غيب دارد كه اگر به انفاق خود ادامه دهد، اموالش تمام مى شود و به فقر مبتلا مى گردد؟ و اين كه گفتيم ظاهر آيه این است، براى اين بود كه آن معنايى كه مفسران ارائه داده بودند، معنايى است كه آيه «ألّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزرَ أُخرَى» متعرض آن است. | ||
«'''أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فى صُحُفِ مُوسى وَ إِبْرَاهِيمَ الَّذِى وَفّى'''»: | |||
منظور از «صحف موسى»، تورات و از «صحف ابراهيم»، همان كتابى است كه بر ابراهيم نازل شده بود، و اگر به صيغه جمع از آن تعبير كرد، براى اين كه صحف هر يك از اين دو بزرگوار، يكى دو تا نبوده، بلكه اجزايى بسيار داشته است. | |||
و كلمۀ «توفيه» - كه مصدر فعل «وَفّى» است - به معناى آن است كه حق صاحب حق را تمام و كمال بپردازى، و توفيه ابراهيم «عليه السلام»، این بود كه آن جناب هر حق بندگى كه به عهده داشت، تمام و كامل ادا كرد و به بهترين وجه هم ادا كرد، كه خداى تعالى در ستایشش فرمود: «وَإاذ ابتَلَى إبرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأتَمَّهُنّ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۴ </center> | ||
و اما مطالبى را كه در چند آيه بعد از صحف ابراهيم و موسى مى آورد، | و اما مطالبى را كه در چند آيه بعد از صحف ابراهيم و موسى مى آورد، هرچند كه در قرآن و قبل از اين آيات، به عنوان اين كه اين ها در صحف آن دو بزرگوار بوده، نيامده، وليكن به عنوان حكمت و موعظه و قصص و عبرت آمده. | ||
پس معناى دو آيه اين شد كه : آيا اين شخص كه دست از انفاق | |||
پس معناى دو آيه اين شد كه: آيا اين شخص كه دست از انفاق كشيده، اين امورى را كه در صحف ابراهيم و موسى آمده، نديده؟ | |||
و آن معنا و مطلبى كه در صحف آن دو بزرگوار آمده | «'''أَلّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى'''»: | ||
كلمه «وِزر»، به معناى ثقل است، ولى استعمالش بيشتر در گناه رواج يافته. و كلمۀ «وَازِرة»، به معناى گنهكار است كه بايد سنگينى گناه را تحمل كند. و اين آيه مى خواهد همان مطلبى را كه در صحف ابراهيم و موسى آمده حكايت كند، كه البته اين حكايت از اين آيه شروع مى شود و تا چند آيه ادامه دارد، و همۀ آن آيات، در اولشان كلمۀ «أن» و كلمۀ «أنَّ» در آمده، كه تمام هفده آيه است. | |||
راغب مى گويد: | |||
و لام در | و آن معنا و مطلبى كه در صحف آن دو بزرگوار آمده بوده، اين بوده كه: هيچ انسانى، گناه انسانى ديگر را تحمل نمى كند. يعنى نفس هيچ كس، به گناهى كه ديگرى كرده، آلوده نمى شود، و قهرا هيچ كس هم، به گناهى كه ديگرى كرده، عقوبت و مؤاخذه نمى شود. | ||
== هر انسانی، در گروِ اعمال خویش است == | |||
«'''وَ أَن لَّيْس لِلانسانِ إِلّا مَا سَعَى'''»: | |||
راغب مى گويد: كلمۀ «سَعى»، به معناى راه رفتن تند و سريع است، اما نه به حدّى كه دويدن بر آن صدق كند، ولى در مطلق جدّ و جهد در هر كارى، چه خير و چه شر، نيز استعمال مى شود. از آن جمله، در قرآن آمده: «وَ سَعَى فِى خَرَابِهَا»، كه البته بايد اضافه كنيم كه استعمالش در جدّ و كوشش در هر كار، استعمال لغوى نيست، بلكه استعاره اى است. | |||
و لام در كلمۀ «لِلإنسان»، لام ملك حقيقى است، مانند ملكيت انسان نسبت چشم و گوش و ساير اعضايش، نه مانند ملكيتش نسبت به خانه و فرش، كه ملكيتى است اعتبارى و به معناى جواز تصرف. و چون انسان به ملكيت حقيقى، مالك اعمال خويش است. پس مادامى كه انسان هست، آن عمل هم هست، و هرگز به طبع خود، از انسان جدا نخواهد شد. بنابراين، بعد از انتقال آدمى به سراى ديگر، تمامى اعمالش، چه خير و چه شر، چه صالح و چه طالح، با او خواهد بود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۵ </center> | ||
اين معناى ملك حقيقى است | اين معناى ملك حقيقى است. و اما آنچه كه انسان ملك خود مى پندارد، مال و فرزندان و زخارف و زينت هاى زندگى دنيا و جاهى كه در ظرف اجتماع از آنِ خود مى داند، و رابطه اى ميان آن ها و غير خود نمى بيند، هيچ يك از اين ها، ملك حقيقى آدمى نيست. (چون قوام هستی اش، به هستى آدمى نيست. فرش مى سوزد، صاحبش همچنان هست. صاحبش مى ميرد، فرش همچنان هست)، بلكه ملكى است وهمى و اعتبارى (كه زندگى در اجتماع ناگزيرش كرده چنين رابطه هايى را قائل شود)، و اين ملك تا دمِ مرگ با آدمى هست. همين كه خواست به دارالخلود و عالَم آخرت منتقل شود، به دست ديگرى مى سپارد. | ||
پس معناى آيه چنين شد كه : هيچ انسانى هيچ چيزى را به ملكيت واقعى مالك | |||
پس معناى آيه چنين شد كه: هيچ انسانى هيچ چيزى را به ملكيت واقعى مالك نيست، تا اثر آن ملكيت كه يا خير است يا شر، يا نفع است يا ضرر، عايدش شود، مگر آن عملى را كه كرده و جدّ و جهدى كه نموده، تنها آن را دارا است. و اما آنچه ديگران كرده اند، اثر خير يا شرش، عايد انسان نمى شود. | |||
اين كه در بالا گفتيم : «'''و هرگز به طبع خود از انسان جدا نمى شود'''» براى اين بود كه مساءله شفاعت را استثناء كرده باشيم ، هر چند كه شفاعت هم باز اثر اعمال خود آدمى است ، چون شفاعت از آن گنهكاران اين امت است كه با سعى جميل خود در حظيره ايمان به خدا و آياتش وارد شده اند و اگر مومن نمى شدند مشمول شفاعت نمى گشتند. و همچنين بهره مندى انسان بعد از مردنش از استغفار مؤ منين و اعمال صالح و خيراتى كه برايش مى فرستند آن نيز مربوط به سعى جميل خود آدمى است ، كه در زندگى داخل در زمره مؤ منين شد، و سياهى لشكر آنان گرديد، و ايمانشان را تاءييد كرد، و اثرش اين شد كه هر چه عمل خير كردند، او نيز به قدر دخالتش سهيم گرديد. | اين كه در بالا گفتيم : «'''و هرگز به طبع خود از انسان جدا نمى شود'''» براى اين بود كه مساءله شفاعت را استثناء كرده باشيم ، هر چند كه شفاعت هم باز اثر اعمال خود آدمى است ، چون شفاعت از آن گنهكاران اين امت است كه با سعى جميل خود در حظيره ايمان به خدا و آياتش وارد شده اند و اگر مومن نمى شدند مشمول شفاعت نمى گشتند. و همچنين بهره مندى انسان بعد از مردنش از استغفار مؤ منين و اعمال صالح و خيراتى كه برايش مى فرستند آن نيز مربوط به سعى جميل خود آدمى است ، كه در زندگى داخل در زمره مؤ منين شد، و سياهى لشكر آنان گرديد، و ايمانشان را تاءييد كرد، و اثرش اين شد كه هر چه عمل خير كردند، او نيز به قدر دخالتش سهيم گرديد. | ||
و همچنين كسانى كه در زندگى سنت حسنه اى باب مى كنند و مى روند. و مادامى كه در روى زمين اشخاص به آن سنت عمل مى كنند او نيز شريك است ، كه فرمودند: «'''من سن سنه حسنه فله ثوابها و ثواب من عمل بهاو من سن سنة سيئه كان له وزرها وزر من عمل بها الى يوم القيامه '''». | و همچنين كسانى كه در زندگى سنت حسنه اى باب مى كنند و مى روند. و مادامى كه در روى زمين اشخاص به آن سنت عمل مى كنند او نيز شريك است ، كه فرمودند: «'''من سن سنه حسنه فله ثوابها و ثواب من عمل بهاو من سن سنة سيئه كان له وزرها وزر من عمل بها الى يوم القيامه '''». | ||
خط ۴۲: | خط ۶۰: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۶ </center> | ||
(چون اگر او آن عمل را باب نمى كرد، ديگران هم آن را انجام نمى دادند، و يا كمتر انجام مى دادند)، همچنان كه در تفسير آيه «'''و نكتب ما قدموا و اثارهم '''» نيز گذشت ، و همچنين در تفسير آيه «'''و ليخش الذين لوتركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم '''» و در تفسير آيه «'''ليميز الله الخبيث من الطيب '''» گفتار نافعى در اين مقام گذشت . | (چون اگر او آن عمل را باب نمى كرد، ديگران هم آن را انجام نمى دادند، و يا كمتر انجام مى دادند)، همچنان كه در تفسير آيه «'''و نكتب ما قدموا و اثارهم '''» نيز گذشت ، و همچنين در تفسير آيه «'''و ليخش الذين لوتركوا من خلفهم ذرية ضعافا خافوا عليهم '''» و در تفسير آيه «'''ليميز الله الخبيث من الطيب '''» گفتار نافعى در اين مقام گذشت . | ||
وَ أَنَّ سعْيَهُ سوْف يُرَى | وَ أَنَّ سعْيَهُ سوْف يُرَى | ||
منظور از «'''سعى '''»، آن عملى است كه در انجامش جد و جهدى كرده ، و منظور از «'''رؤ يت '''» مشاهده است ، و ظرف اين مشاهده روز قيامت است ، به دليل اين كه دنبالش مساءله جزا را ذكر فرموده ، پس آيه شريفه از نظر معنا قريب به آيه «'''يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا'''» و آيه شريفه «'''يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره '''» مى باشد. | منظور از «'''سعى '''»، آن عملى است كه در انجامش جد و جهدى كرده ، و منظور از «'''رؤ يت '''» مشاهده است ، و ظرف اين مشاهده روز قيامت است ، به دليل اين كه دنبالش مساءله جزا را ذكر فرموده ، پس آيه شريفه از نظر معنا قريب به آيه «'''يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا'''» و آيه شريفه «'''يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره '''» مى باشد. | ||
و اگر جمله «'''سوف يرى '''» را به صيغه مجهول آورده ، خالى از اين اشاره نيست كه در قيامت كسانى هستند كه اعمالى به ايشان ارائه مى شود كه خودشان آن عمل را انجام نداده اند. | و اگر جمله «'''سوف يرى '''» را به صيغه مجهول آورده ، خالى از اين اشاره نيست كه در قيامت كسانى هستند كه اعمالى به ايشان ارائه مى شود كه خودشان آن عمل را انجام نداده اند. | ||
ثمَّ يجْزَاهُ الْجَزَاءَ الاَوْفى | ثمَّ يجْزَاهُ الْجَزَاءَ الاَوْفى | ||
كلمه «'''وفاء'''» به معناى تمام است ، چون هر چيزى كه تمام باشد وافى به تمامى صفات مطلوبش هست ، و «'''جزاء اوفى '''» به معناى جزاى اتم است ، و ضمير در جمله «'''يجزيه '''» به سعى كه همان عمل باشد بر مى گردد، و معنايش اين كه سپس انسان عملش - يعنى به عملش - جزا داده مى شود جزايى اتم . | كلمه «'''وفاء'''» به معناى تمام است ، چون هر چيزى كه تمام باشد وافى به تمامى صفات مطلوبش هست ، و «'''جزاء اوفى '''» به معناى جزاى اتم است ، و ضمير در جمله «'''يجزيه '''» به سعى كه همان عمل باشد بر مى گردد، و معنايش اين كه سپس انسان عملش - يعنى به عملش - جزا داده مى شود جزايى اتم . | ||
مقصود از اينكه فرمود: «'''و ان الى ربك المنتهى '''» منتهى شدن خلقت و تدبير به خداىسبحان است | مقصود از اينكه فرمود: «'''و ان الى ربك المنتهى '''» منتهى شدن خلقت و تدبير به خداىسبحان است | ||
وَ أَنَّ إِلى رَبِّك الْمُنتهَى | وَ أَنَّ إِلى رَبِّك الْمُنتهَى | ||
كلمه «'''منتهى '''» مصدر ميمى و به معناى انتهاء است ، و در اين آيه مطلق آورده شده ، | كلمه «'''منتهى '''» مصدر ميمى و به معناى انتهاء است ، و در اين آيه مطلق آورده شده ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۷ </center> | ||
خط ۵۴: | خط ۷۸: | ||
آيه مورد بحث از آنجايى كه منتهاى هر چيزى را به طور مطلق خدا دانسته ، و اين اطلاق شامل تمامى تدبيرها نيز مى شود ناگزير بايد گفت كه آيه شريفه شامل دو انتها در هر چيز مى شود. يكى انتها از حيث آغاز خلقت كه وقتى درباره خلقت هر چيز به عقب برگرديم به خداى تعالى منتهى مى شود و ديگرى از حيث معاد كه وقتى از طرف آينده پيش برويم خواهيم ديد تمامى موجودات دوباره به سوى او محشور مى شوند. | آيه مورد بحث از آنجايى كه منتهاى هر چيزى را به طور مطلق خدا دانسته ، و اين اطلاق شامل تمامى تدبيرها نيز مى شود ناگزير بايد گفت كه آيه شريفه شامل دو انتها در هر چيز مى شود. يكى انتها از حيث آغاز خلقت كه وقتى درباره خلقت هر چيز به عقب برگرديم به خداى تعالى منتهى مى شود و ديگرى از حيث معاد كه وقتى از طرف آينده پيش برويم خواهيم ديد تمامى موجودات دوباره به سوى او محشور مى شوند. | ||
و از آنچه گذشت خواننده محترم خودش مى تواند به اشكال وجوهى كه در تفسير آيه آورده اند متوجه شود، مثلا يكى گفته مراد از اين آيه رجوع خلق خداى سبحان است در روز قيامت . ديگرى گفته : معنايش اين است كه آخر امر به ثواب و عقاب پروردگارت منتهى مى شود سومى گفته : منتهاى مردم به سوى حساب پروردگار تو است . و چهارمى گفته افكار بشر همه جا جولان مى كند و مى كند تا به خداى سبحان منتهى شود، آنجا ديگر از جولان باز مى ماند. ولى خواننده عزيز توجه دارد كه هر يك ازاين وجوه ، اطلاق آيه را به نحوى تقييد كرده ، با اين كه تقييد، دليل مقيد مى خواهد. | و از آنچه گذشت خواننده محترم خودش مى تواند به اشكال وجوهى كه در تفسير آيه آورده اند متوجه شود، مثلا يكى گفته مراد از اين آيه رجوع خلق خداى سبحان است در روز قيامت . ديگرى گفته : معنايش اين است كه آخر امر به ثواب و عقاب پروردگارت منتهى مى شود سومى گفته : منتهاى مردم به سوى حساب پروردگار تو است . و چهارمى گفته افكار بشر همه جا جولان مى كند و مى كند تا به خداى سبحان منتهى شود، آنجا ديگر از جولان باز مى ماند. ولى خواننده عزيز توجه دارد كه هر يك ازاين وجوه ، اطلاق آيه را به نحوى تقييد كرده ، با اين كه تقييد، دليل مقيد مى خواهد. | ||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَك وَ أَبْكَى | وَ أَنَّهُ هُوَ أَضحَك وَ أَبْكَى | ||
اين آيه و آيات بعدش تا دوازده آيه ، مواردى از منتهى شدن خلقت و تدبير به خداى سبحان را بر مى شمارد، | اين آيه و آيات بعدش تا دوازده آيه ، مواردى از منتهى شدن خلقت و تدبير به خداى سبحان را بر مى شمارد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۷۸ </center> | ||
خط ۶۹: | خط ۹۵: | ||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَات وَ أَحْيَا | وَ أَنَّهُ هُوَ أَمَات وَ أَحْيَا | ||
گفتار در اين آيه كه موت و حيات را به خداى سبحان نسبت داده ، با اين كه ارتباطى هم با اسباب طبيعى و غير طبيعى مانند ملائكه دارند، نظير همان گفتارى است كه درباره خنده و گريه گذرانديم ، و همچنين عين اين بحث در آيات بعدى هم جريان پيدا مى كند. | گفتار در اين آيه كه موت و حيات را به خداى سبحان نسبت داده ، با اين كه ارتباطى هم با اسباب طبيعى و غير طبيعى مانند ملائكه دارند، نظير همان گفتارى است كه درباره خنده و گريه گذرانديم ، و همچنين عين اين بحث در آيات بعدى هم جريان پيدا مى كند. | ||
وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَ الاُنثى مِن نُّطفَةٍ إِذَا تُمْنى | وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَينِ الذَّكَرَ وَ الاُنثى مِن نُّطفَةٍ إِذَا تُمْنى | ||
كلمه «'''نطفه '''» به معناى آبى است در مرد و زن كه مبداء پيدايش فرزند است ، و وقتى مى گوييم : «'''امنى الرجل '''» معنايش اين است كه فلان مرد منى خود را ريخت . | كلمه «'''نطفه '''» به معناى آبى است در مرد و زن كه مبداء پيدايش فرزند است ، و وقتى مى گوييم : «'''امنى الرجل '''» معنايش اين است كه فلان مرد منى خود را ريخت . | ||
بعضى گفته اند: معناى «'''تمنى '''» اين است كه : «'''مقدر شده باشد'''». و جمله «'''الذكر و الانثى '''» بيان كلمه «'''زوجين '''» است . | بعضى گفته اند: معناى «'''تمنى '''» اين است كه : «'''مقدر شده باشد'''». و جمله «'''الذكر و الانثى '''» بيان كلمه «'''زوجين '''» است . | ||
بعضى هم گفته اند: اين كه در آيه مورد بحث مانند آيه قبلى نفرمود: «'''وانه هو'''» براى اين بود كه در مساءله خلقت زوجين ، كسى تصور نمى كند منسوب غير خداى تعالى باشد. | بعضى هم گفته اند: اين كه در آيه مورد بحث مانند آيه قبلى نفرمود: «'''وانه هو'''» براى اين بود كه در مساءله خلقت زوجين ، كسى تصور نمى كند منسوب غير خداى تعالى باشد. | ||
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشأَةَ الاُخْرَى | وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشأَةَ الاُخْرَى | ||
كلمه «'''نشاءه اخرى '''» به معناى خلقت اخرى است كه همان خلقت دوم باشد، و ظرفش آخرت است كه دار جزاء است ، و اگر فرمود پيش آوردن نشاءه عهده خداست ، براى اين بود كه قضاى حتمى الهى بود، و نيز براى اين بود كه وعده اش را داده بود، و او خلف وعده نمى كند. | كلمه «'''نشاءه اخرى '''» به معناى خلقت اخرى است كه همان خلقت دوم باشد، و ظرفش آخرت است كه دار جزاء است ، و اگر فرمود پيش آوردن نشاءه عهده خداست ، براى اين بود كه قضاى حتمى الهى بود، و نيز براى اين بود كه وعده اش را داده بود، و او خلف وعده نمى كند. | ||
وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى | وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى | ||
يعنى و او كسى است كه غنى و «'''قنيه '''» مى دهد، و قنيه به معناى اموال ماندنى از قبيل خانه و باغ و حيوان است ، و بنابر اين ، ذكر جمله «'''اقنى '''» بعد از جمله «'''اغنى '''» از باب ذكر خاص بعد از عام است ، به خاطر نفاست و شرافتى كه در خاص است . | يعنى و او كسى است كه غنى و «'''قنيه '''» مى دهد، و قنيه به معناى اموال ماندنى از قبيل خانه و باغ و حيوان است ، و بنابر اين ، ذكر جمله «'''اقنى '''» بعد از جمله «'''اغنى '''» از باب ذكر خاص بعد از عام است ، به خاطر نفاست و شرافتى كه در خاص است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۰ </center> | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: اغناء به معناى مالدار كردن ، و اقناء به معناى راضى كردن از جهت مالدارى است . | بعضى از مفسرين گفته اند: اغناء به معناى مالدار كردن ، و اقناء به معناى راضى كردن از جهت مالدارى است . | ||
بعضى ديگر گفته اند: معناى آيه اين است كه : خدا است كه بى نياز و فقير مى كند. | بعضى ديگر گفته اند: معناى آيه اين است كه : خدا است كه بى نياز و فقير مى كند. | ||
وَ أَنَّهُ هُوَ رَب الشعْرَى | وَ أَنَّهُ هُوَ رَب الشعْرَى | ||
گويا مراد از «'''شعرى '''» ستاره شعراى يمانيه باشد كه يكى از ستارگان ثابت و پر نورى است كه در شرق آسمان به صورت جبارى آسمانى مى درخشد. | گويا مراد از «'''شعرى '''» ستاره شعراى يمانيه باشد كه يكى از ستارگان ثابت و پر نورى است كه در شرق آسمان به صورت جبارى آسمانى مى درخشد. | ||
مى گويند: دو قبيله خزاعه و حمير اين ستاره را مى پرستيدند، و نيز يكى از كسانى كه آن را مى پرستيده ، ابوكبشه يكى از اجداد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بوده ، كه البته جد مادرى آن جناب بوده ، و مشركين مناسبت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را پسر ابوكبشه مى ناميدند، چون گفتيم ابوكبشه با پرستش شعرى راه خود را از قوم خود جدا كرده بود. | مى گويند: دو قبيله خزاعه و حمير اين ستاره را مى پرستيدند، و نيز يكى از كسانى كه آن را مى پرستيده ، ابوكبشه يكى از اجداد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بوده ، كه البته جد مادرى آن جناب بوده ، و مشركين مناسبت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را پسر ابوكبشه مى ناميدند، چون گفتيم ابوكبشه با پرستش شعرى راه خود را از قوم خود جدا كرده بود. | ||
خط ۸۸: | خط ۱۲۳: | ||
==اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب الهى شدند == | ==اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب الهى شدند == | ||
وَ أَنَّهُ أَهْلَك عَاداً الاُولى | وَ أَنَّهُ أَهْلَك عَاداً الاُولى | ||
عاد همان قوم هود پيغمبر است ، و اگر آنان را «'''عاد اولى '''» ناميده ، براى اين بوده كه قوم عاد دو نسل بودند، نسل اول آنان قوم هود پيغمبر بودند (و هلاك شدند). | عاد همان قوم هود پيغمبر است ، و اگر آنان را «'''عاد اولى '''» ناميده ، براى اين بوده كه قوم عاد دو نسل بودند، نسل اول آنان قوم هود پيغمبر بودند (و هلاك شدند). | ||
وَ ثَمُودَا فَمَا أَبْقَى | وَ ثَمُودَا فَمَا أَبْقَى | ||
ثمود قوم صالح پيغمبر است ، كه خداى تعالى كفار ايشان را تا آخرين نفر هلاكت رسانيد، همچنان كه در جاى ديگر درباره آنان فرمود: «'''و نجينا الذين امنوا و كانوا يتقون '''». | ثمود قوم صالح پيغمبر است ، كه خداى تعالى كفار ايشان را تا آخرين نفر هلاكت رسانيد، همچنان كه در جاى ديگر درباره آنان فرمود: «'''و نجينا الذين امنوا و كانوا يتقون '''». | ||
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا هُمْ أَظلَمَ وَ أَطغَى | وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا هُمْ أَظلَمَ وَ أَطغَى | ||
اين جمله مانند جمله قبليش عطف است بر كلمه عادا، و اين كه در اين آيه به اصرار و تاءكيد مى فرمايد: قوم نوح از دو قوم عاد و ثمود - به طورى كه از سياق بر مى آيد - ظالم تر و طاغى تر بودند، براى اين است كه : قوم نوح دعوت آن جناب را نپذيرفتند، و از موعظه او پند نگرفتند، و با اين كه نزديك هزار سال ايشان را دعوت مى كرد، به جز عده اى بسيار كم دعوتش را نپذيرفتند. | اين جمله مانند جمله قبليش عطف است بر كلمه عادا، و اين كه در اين آيه به اصرار و تاءكيد مى فرمايد: قوم نوح از دو قوم عاد و ثمود - به طورى كه از سياق بر مى آيد - ظالم تر و طاغى تر بودند، براى اين است كه : قوم نوح دعوت آن جناب را نپذيرفتند، و از موعظه او پند نگرفتند، و با اين كه نزديك هزار سال ايشان را دعوت مى كرد، به جز عده اى بسيار كم دعوتش را نپذيرفتند. | ||
وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشاهَا مَا غَشى | وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى فَغَشاهَا مَا غَشى | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: موتفكه عبارت است از قراء و آباديهاى قوم لوط كه اهل خود را ائتفاك كرد، يعنى زير و رو كرد. | بعضى از مفسرين گفته اند: موتفكه عبارت است از قراء و آباديهاى قوم لوط كه اهل خود را ائتفاك كرد، يعنى زير و رو كرد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۱ </center> | ||
خط ۹۹: | خط ۱۳۹: | ||
و معناى آيه اين است كه : قراى قوم لوط (مؤ تفكه ) را به اين وسيله به زمين كوبيد و ساقط كرد، كه سرزمينشان را زير و رو نموده دستخوش خسف نمود، «'''فغشيها ما غشى '''» در نتيجه عذاب خدا شاملش شد و احاطه اش كرد، آن مقدار كه شاملش شد و احاطه اش كرد. | و معناى آيه اين است كه : قراى قوم لوط (مؤ تفكه ) را به اين وسيله به زمين كوبيد و ساقط كرد، كه سرزمينشان را زير و رو نموده دستخوش خسف نمود، «'''فغشيها ما غشى '''» در نتيجه عذاب خدا شاملش شد و احاطه اش كرد، آن مقدار كه شاملش شد و احاطه اش كرد. | ||
احتمال هم داده اند كه مراد از «'''مؤ تفكة '''» اعم از قراى قوم لوط و تمامى قريه هايى باشد كه سكنه آن ها در تاريخ بشريت دچار عذاب شده و منقرض شدند، و خرابه هاى آن قريه ها و علامتهايى از آنها بجاى مانده . | احتمال هم داده اند كه مراد از «'''مؤ تفكة '''» اعم از قراى قوم لوط و تمامى قريه هايى باشد كه سكنه آن ها در تاريخ بشريت دچار عذاب شده و منقرض شدند، و خرابه هاى آن قريه ها و علامتهايى از آنها بجاى مانده . | ||
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّك تَتَمَارَى | فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّك تَتَمَارَى | ||
كلمه «'''آلاء'''» جمع «'''الى '''» به معناى نعمت است و كلمه «'''تمارى '''» به معناى تشكك و خود را به طور مصنوعى مردد جلوه دادن است ، و جمله متفرع بر ما قبل است كه افعالى را به خداى تعالى نسبت مى داد. | كلمه «'''آلاء'''» جمع «'''الى '''» به معناى نعمت است و كلمه «'''تمارى '''» به معناى تشكك و خود را به طور مصنوعى مردد جلوه دادن است ، و جمله متفرع بر ما قبل است كه افعالى را به خداى تعالى نسبت مى داد. | ||
و معناى آن اين است كه : وقتى خداى تعالى همان كسى باشد كه اين نظام بديع را پديد آورده و اين عالم را ايجاد كرده ، و تدبير نموده ، در انسان ها خنده و گريه و مرگ و حيات و هلاكت قرار داده . ديگر به كداميك از نعمت هاى پروردگارت خود را مردد جلوه مى دهى ، و در كدامش شك مى كنى ؟ | و معناى آن اين است كه : وقتى خداى تعالى همان كسى باشد كه اين نظام بديع را پديد آورده و اين عالم را ايجاد كرده ، و تدبير نموده ، در انسان ها خنده و گريه و مرگ و حيات و هلاكت قرار داده . ديگر به كداميك از نعمت هاى پروردگارت خود را مردد جلوه مى دهى ، و در كدامش شك مى كنى ؟ | ||
و اگر مساءله هلاكت و گرياندن امت هاى طاغيه را هم نعمت خوانده ، باكه على الظاهر اينها نقمت و ناگوارى است ، براى اين بوده كه هر چند براى طاغيان نقمت است ولى از آنجايى كه در پديد آمدن نظام اتم و عمومى در عالم جريان دارد، نظامى كه امور را به سوى استكمال خلق و رجوع كل به سوى خدا راه مى اندازد، دخالت دارد، نعمت است . | و اگر مساءله هلاكت و گرياندن امت هاى طاغيه را هم نعمت خوانده ، باكه على الظاهر اينها نقمت و ناگوارى است ، براى اين بوده كه هر چند براى طاغيان نقمت است ولى از آنجايى كه در پديد آمدن نظام اتم و عمومى در عالم جريان دارد، نظامى كه امور را به سوى استكمال خلق و رجوع كل به سوى خدا راه مى اندازد، دخالت دارد، نعمت است . | ||
و خطاب در آيه به همان كسى است كه اعراض كرد، و اندكى انفاق نموده سپس از ادامه انفاق خوددارى نمود، ممكن هم هست خطاب به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از باب پسرم به تو مى گويم همسايه تو بشنو بوده باشد، و به هر حال استفهام در اين جمله استفهام انكارى است . | و خطاب در آيه به همان كسى است كه اعراض كرد، و اندكى انفاق نموده سپس از ادامه انفاق خوددارى نمود، ممكن هم هست خطاب به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از باب پسرم به تو مى گويم همسايه تو بشنو بوده باشد، و به هر حال استفهام در اين جمله استفهام انكارى است . | ||
هَذَا نَذِيرٌ مِّنَ النُّذُرِ الاُولى | هَذَا نَذِيرٌ مِّنَ النُّذُرِ الاُولى | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''نذير'''» هم مى تواند مصدر و به معناى انذار باشد، | بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''نذير'''» هم مى تواند مصدر و به معناى انذار باشد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۲ </center> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۵۴: | ||
<span id='link56'><span> | <span id='link56'><span> | ||
==قيامت نزديك شد... آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟! == | ==قيامت نزديك شد... آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟! == | ||
أَزِفَتِ الاَزِفَةُ | أَزِفَتِ الاَزِفَةُ | ||
يعنى قيامت نزديك شد، چون كلمه «'''آزفه '''» يكى از اسماى قيامت است ، همچنان كه در جاى ديگر آمده : «'''و انذرهم يوم الازفه '''». | يعنى قيامت نزديك شد، چون كلمه «'''آزفه '''» يكى از اسماى قيامت است ، همچنان كه در جاى ديگر آمده : «'''و انذرهم يوم الازفه '''». | ||
لَيْس لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ | لَيْس لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ | ||
منظور از «'''كاشفه '''»، «'''نفس كاشفه '''» است ، يعنى غير خدا كسى نيست كه گرفتارى آن روز را بر دارد، چون مراد از كشف ، ازاله شدايد و هراسها است . | منظور از «'''كاشفه '''»، «'''نفس كاشفه '''» است ، يعنى غير خدا كسى نيست كه گرفتارى آن روز را بر دارد، چون مراد از كشف ، ازاله شدايد و هراسها است . | ||
پس معنايش همانطور كه گفتيم اين است كه : هيچ كسى نيست كه بتواند شدايد و هراسهاى آن روز را بردارد، مگرخداى سبحان بردارد. | پس معنايش همانطور كه گفتيم اين است كه : هيچ كسى نيست كه بتواند شدايد و هراسهاى آن روز را بردارد، مگرخداى سبحان بردارد. | ||
أَ فَمِنْ هَذَا الحَْدِيثِ تَعْجَبُونَ وَ تَضحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ وَ أَنتُمْ سمِدُونَ | أَ فَمِنْ هَذَا الحَْدِيثِ تَعْجَبُونَ وَ تَضحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ وَ أَنتُمْ سمِدُونَ | ||
اشاره با كلمه «'''هذا'''» به بيان گذشته است ، و كلمه «'''سمود'''» كه مصدر سامدون است به معناى لهو است ، و آيه شريفه متفرع بر بيان گذشته ، و استفهام در آن توبيخى است . | اشاره با كلمه «'''هذا'''» به بيان گذشته است ، و كلمه «'''سمود'''» كه مصدر سامدون است به معناى لهو است ، و آيه شريفه متفرع بر بيان گذشته ، و استفهام در آن توبيخى است . | ||
و معنايش اين است كه : وقتى خداى تعالى پروردگار شما است كه همه امور به او منتهى مى شود، و آوردن نشاءه ديگر به عهده او است ، و آمدن آن نشاءه نزديك تر هست و بغير از خدا كسى نيست كه عذاب و گرفتاريهايش را از شما بر طرف سازد، آ يا با چنين وضعى كه داريد هنوز مى خنديد، و از كوتاهى هايى كه نسبت به خداى تعالى كرده و خود را در معرض شقاوت دائمى قرار داديد نمى گرييد؟ آيا از اين بيانات كه شما را به نجات مى خواند تعجب و انكار مى كنيد؟ و از در استهزا به آن مى خنديد و گريه نمى كنيد؟ | و معنايش اين است كه : وقتى خداى تعالى پروردگار شما است كه همه امور به او منتهى مى شود، و آوردن نشاءه ديگر به عهده او است ، و آمدن آن نشاءه نزديك تر هست و بغير از خدا كسى نيست كه عذاب و گرفتاريهايش را از شما بر طرف سازد، آ يا با چنين وضعى كه داريد هنوز مى خنديد، و از كوتاهى هايى كه نسبت به خداى تعالى كرده و خود را در معرض شقاوت دائمى قرار داديد نمى گرييد؟ آيا از اين بيانات كه شما را به نجات مى خواند تعجب و انكار مى كنيد؟ و از در استهزا به آن مى خنديد و گريه نمى كنيد؟ | ||
فَاسجُدُوا للَّهِ وَ اعْبُدُوا | فَاسجُدُوا للَّهِ وَ اعْبُدُوا | ||
اين جمله نيز نتيجه اى است كه از بيان سابق گرفته شده ، و معنايش اين است كه وقتى برايتان معلوم شد كه در چنين مخاطره اى قرار داريد، پس بايد كه براى او سجده نموده تنها او را بپرستيد، تا مخاطره مذكور را كه غير از خدا برطرف كننده اى ندارد از شما برطرف سازد. | اين جمله نيز نتيجه اى است كه از بيان سابق گرفته شده ، و معنايش اين است كه وقتى برايتان معلوم شد كه در چنين مخاطره اى قرار داريد، پس بايد كه براى او سجده نموده تنها او را بپرستيد، تا مخاطره مذكور را كه غير از خدا برطرف كننده اى ندارد از شما برطرف سازد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۳ </center> | ||
بحث روايتى | ==بحث روايتى == | ||
در كشاف در ذيل آيه «'''افرايت الذى تولى ...'''» روايت كرده كه عثمان مال خود را در راه خير انفاق مى كرد، عبداللّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعيش به او گفت : اينطور كه تو گرفته اى بيم آن هست كه مالى برايت نماند. عثمان گفت : من خطايا و گناهانى دارم ، مى خواهم با اين عمل خود رضاى خدا را جلب كنم ، اميد عفو او را دارم . عبداللّه گفت : تو اين ماده شتر خود و بارش را به من بده ، من همه گناهانت را به عهده مى گيرم ، عثمان هم همين كار را كرد و چند نفر را شاهد معامله گرفت ، و از آن پس ديگر در راه خير چيزى نداد، بدين مناسبت بود كه آيه مورد بحث نازل شد. و معناى جمله «'''تولى '''» اين است كه در روز احد مركز را ترك كرد. بعد از آنكه آيات نازل شد، عثمان بهتر و بيشتر به عمل خير خود برگشت . | در كشاف در ذيل آيه «'''افرايت الذى تولى ...'''» روايت كرده كه عثمان مال خود را در راه خير انفاق مى كرد، عبداللّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعيش به او گفت : اينطور كه تو گرفته اى بيم آن هست كه مالى برايت نماند. عثمان گفت : من خطايا و گناهانى دارم ، مى خواهم با اين عمل خود رضاى خدا را جلب كنم ، اميد عفو او را دارم . عبداللّه گفت : تو اين ماده شتر خود و بارش را به من بده ، من همه گناهانت را به عهده مى گيرم ، عثمان هم همين كار را كرد و چند نفر را شاهد معامله گرفت ، و از آن پس ديگر در راه خير چيزى نداد، بدين مناسبت بود كه آيه مورد بحث نازل شد. و معناى جمله «'''تولى '''» اين است كه در روز احد مركز را ترك كرد. بعد از آنكه آيات نازل شد، عثمان بهتر و بيشتر به عمل خير خود برگشت . | ||
مؤ لف : صاحب مجمع البيان اين قصه را نقل كرده و روايت آن را به ابن عباس و سدى و كلبى و جماعتى از مفسرين نسبت داده ، ولى در اين جمله «'''تولى '''» مربوط به جنگ احد باشد، با اين كه اين سوره در مكّه نازل شده جاى خدشه و نظر است . | مؤ لف : صاحب مجمع البيان اين قصه را نقل كرده و روايت آن را به ابن عباس و سدى و كلبى و جماعتى از مفسرين نسبت داده ، ولى در اين جمله «'''تولى '''» مربوط به جنگ احد باشد، با اين كه اين سوره در مكّه نازل شده جاى خدشه و نظر است . |
ویرایش