گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۴: خط ۶۴:
و به هر حال، منظور از فقراى مهاجران كه مى فرمايد: «لِلفُقَراءِ المُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيَارِهِم وَ أموَالِهِم»، مسلمانانى هستند كه قبل از فتح، از مكه به مدينه هجرت كردند، و آنان تنها كسانى هستند كه كفار مجبورشان كردند از شهر و وطن خود بيرون شده، خانه و اموال خود را بگذارند، و به مدينة الرسول كوچ كنند.
و به هر حال، منظور از فقراى مهاجران كه مى فرمايد: «لِلفُقَراءِ المُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيَارِهِم وَ أموَالِهِم»، مسلمانانى هستند كه قبل از فتح، از مكه به مدينه هجرت كردند، و آنان تنها كسانى هستند كه كفار مجبورشان كردند از شهر و وطن خود بيرون شده، خانه و اموال خود را بگذارند، و به مدينة الرسول كوچ كنند.


«'''يبتغون فضلا من اللّه و رضوانا'''» - كلمه فضل به معناى رزق است ، مى فرمايد از خا نه و ديار خود بيرون شدند تا از خدا رزقى براى دنيا و رضوانى براى آخرتشان طلب كنند.
«'''يَبتَغُونَ فَضلاً مِنَ اللّه وَ رِضوَاناً'''» - كلمه «فضل» به معناى رزق است. مى فرمايد: از خانه و ديار خود بيرون شدند، تا از خدا رزقى براى دنيا و رضوانى براى آخرتشان طلب كنند.


«'''و ينصرون اللّه و رسوله '''» - يعنى خدا و رسولش را با آن اموال و با جانهايشان يارى كنند.
«'''وَ يَنصُرُونَ اللّه وَ رَسُولَهُ '''» - يعنى خدا و رسولش را با آن اموال و با جان هايشان يارى كنند.
«'''اولئك هم الصادقون '''» - اينهايند راستگويان . اين جمله راستگويى مهاجرى نى را كه چنين صفاتى داشته اند تصديق مى كند.


شرح آيه : «'''و الذين تبوؤ ا الدار و الايمان ...'''» كه متضمن مدح انصار در چشمنداشتنشان به اموالى كه بين مهاجران تقسيم شده مى باشد
«'''أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ '''» - اين هايند راستگويان. اين جمله، راستگويى مهاجرانى را كه چنين صفاتى داشته اند، تصديق مى كند.


وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الايمَنَ مِن قَبْلِهِمْ يحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيهِمْ ...
==مدح و تمجید از انصار، به خاطر دوستی و محبت به مهاجران ==
«'''وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الايمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيهِمْ ...'''»:


بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه مطلبى جديد را بيان مى كند، مى خواهد انصار را كه از فى ء سهم نخواستند مدح فرمايد، تا دلگرم شوند. و جمله «'''الذين تبووا الدار'''» مبتداء است ، و خبر آن جمله «'''يحبون '''» مى باشد، و منظور ازاين كسان همان انصارند، و مراد از «'''تبوى دار'''» تعمير خانه گلى نيست ، بلكه كنايه است از تعمير بناى مجتمع دينى ، به طورى كه همه صاحبان ايمان در آن مجتمع گرد آى ند. و كلمه «'''ايمان '''» عطف است بر كلمه «'''الدار'''». و منظور از «'''تبوى ايمان '''» و تعمير آن ، رفع نواقص ايمان از حيث عمل است ، چون ايمان دعوت به سوى عمل صالح مى كند، و اگر جوجوى باشد كه صاحب ايمان نتواند عمل صالح كند، چنين ايمانى در حقى قت ناقص ‍ است ، و وقتى كامل مى شود كه قبلا جوى درست شده باشد كه هر صاحب ايمانى بتواند دعوت ايمان خود را لبيك گويد، و مانعى بر سر راهش نباشد.
بعضى از مفسران گفته اند: اين آيه مطلبى جديد را بيان مى كند. مى خواهد انصار را كه از «فِئ» سهم نخواستند مدح فرمايد، تا دلگرم شوند. و جملۀ «الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّار» مبتدا است و خبر آن، جملۀ «يُحِبُّونَُ» مى باشد. و منظور از اين كسان، همان انصارند. و مراد از «تَبَوّى دار»، تعمير خانۀ گِلى نيست، بلكه كنايه است از تعمير بناى مجتمع دينى، به طورى كه همه صاحبان ايمان در آن مجتمع گرد آىند. و كلمۀ «ايمان»، عطف است بر كلمۀ «الدَّار». و منظور از «تَبَوّى ايمان» و تعمير آن، رفع نواقص ايمان از حيث عمل است. چون ايمان، به سوى عمل صالح دعوت مى كند، و اگر جوّ زندگی، جوّى باشد كه صاحب ايمان نتواند عمل صالح كند، چنين ايمانى در حقیقت ناقص است، و وقتى كامل مى شود كه قبلا جوّى درست شده باشد كه هر صاحب ايمانى بتواند دعوت ايمان خود را لبيك گويد، و مانعى بر سرِ راهش نباشد.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵۶ </center>


بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه ايمان عطف بر كلمه «'''دار'''» نباشد، بلكه عطف باشد بر مساءله تبوى دار، و فعلى كه عامل در آن است حذف شده ، و تقدير آيه چنين باشد: «'''و الذين تبوؤ ا الدار و آثروا الايمان '''».
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه «ايمان»، عطف بر كلمه «دار» نباشد، بلكه عطف باشد بر مسأله «تَبَوّى دار»، و فعلى كه عامل در آن است، حذف شده، و تقدير آيه چنين باشد: «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّار وَ آثَرُوا الإيمَانَ».


بعضى ديگر گفته اند: جمله «'''و الذين تبوؤ ا...'''» عطف است بر كلمه «'''مهاجرين '''».
بعضى ديگر گفته اند: جملۀ «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا...» عطف است بر كلمۀ «مهاجرين».


بنابراين نظريه ، انصار هم در فى ء شريك مهاجرين خواهند بود. اين مفسر سپس گفته اگر كسى اشكال كند در روايت آمده ((رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فى ء بنى النضير را تنها به مهاجرين داد، و به انصار نداد، مگر به سه نفر از فقراى ايشان )) در پاسخ مى گوييم اين روايت خود دليل بر عطف است ، نه استيناف ، براى اينكه اگر جائز نبوده به انصار بدهد، به آن سه نفر هم نمى داد، و حتى به يك نفر هم نمى داد، پس اينكه به بعضى داده خود دليل بر شركت انصار با مهاجرين است . چيزى كه هست از آنجا كه امر فى ء ارجاع به رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) شده ، او مى توانسته به هر نحو كه صلاح بداند به مصرف برساند، و آن روز و در شرايط آن روز مصلحت ديده آن طور تقسيم كند.
بنابراين نظريه، انصار هم، در فِئ شريك مهاجران خواهند بود. اين مفسر، سپس گفته: اگر كسى اشكال كند که در روايت آمده «رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، فِئ بنى النضير را تنها به مهاجران داد و به انصار نداد، مگر به سه نفر از فقراى ايشان»؛ در پاسخ مى گوييم: اين روايت خود دليل بر عطف است، نه استيناف. براى اين كه اگر جایز نبوده به انصار بدهد، به آن سه نفر هم نمى داد، و حتى به يك نفر هم نمى داد. پس اين كه به بعضى داده، خود دليل بر شركت انصار با مهاجران است. چيزى كه هست، از آن جا كه امر «فِئ»، به رسول اللّه «صلى اللّه عليه و آله و سلم» ارجاع شده، او مى توانسته به هر نحو كه صلاح بداند، به مصرف برساند، و آن روز و در شرايط آن روز، مصلحت ديده آن طور تقسيم كند.


از نظر ما هم مناسب تر آن است كه جمله «'''و الذين تبووا...'''» و همچنين جمله بعدى را كه مى فرمايد: «'''و الذين جاءوا من بعدهم '''» عطف بر كلمه «'''المهاجرين '''» بگيريم ، نه استيناف ، براى اينكه كلمه «'''للفقراء'''» بيان مصاديق سهم سبيل اللّه است .
از نظر ما هم، مناسب تر آن است كه جملۀ «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا...» و همچنين جملۀ بعدى را كه مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعدِهِم»، عطف بر كلمۀ «المُهَاجِرِين» بگيريم، نه استيناف. براى اين كه كلمه «لِلفُقَرَاء»، بيان مصاديق سهم سبيل اللّه است.


بلكه روا يتى هم كه مى فرمايد: «'''به سه نفر از انصار سهم داد'''» همان طور كه آن مفسر گفت خود مؤ يد اين نظريه است ، براى اينكه اگر سهيم در فى ء تنها مهاجرين بودند و بس ، به سه نفر از انصار سهم نمى داد، و اگر فقراى انصار هم مانند مهاجرين سهم مى بردند، با در نظر گرفتن اينكه به شهادت تاريخ بسيارى از انصار فقير بودند بايد به همه فقراى انصار سهم مى داد، نه فقط به سه نفر، و همان طور كه ديديم به تمامى مهاجرين سهم داد، خلاصه كلام اين شد كه اولا اختيار فى ء به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) سپرده شد، و در ثانى ذكر مهاجرين صرفا به منظور بيان مصداق بوده ، نه اينكه مهاجرين سهم داشته اند، و ثالثا جمله «'''و الذين ...'''» عطف به ما قبل است ، و جمله اى جديد نيست ).
بلكه روا يتى هم كه مى فرمايد: «به سه نفر از انصار سهم داد» - همان طور كه آن مفسر گفت - خود مؤيد اين نظريه است. براى اين كه اگر سهيم در فِئ تنها مهاجران بودند و بس، به سه نفر از انصار سهم نمى داد، و اگر فقراى انصار هم، مانند مهاجران سهم مى بردند، با در نظر گرفتن اين كه به شهادت تاريخ بسيارى از انصار فقير بودند، بايد به همه فقراى انصار سهم مى داد، نه فقط به سه نفر. و همان طور كه ديديم، به تمامى مهاجران سهم داد. خلاصۀ كلام اين شد كه: اولاً، اختيار «فِئ» به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» سپرده شد، و در ثانى، ذكر مهاجران، صرفاً به منظور بيان مصداق بوده، نه اين كه مهاجران سهم داشته اند، و ثالثاً، جملۀ «وَ الَّذِينَ...»، عطف به ما قبل است، و جمله اى جديد نيست).


پس بنا بر اين ، ضمير «'''هم '''» در جمله «'''و الذين تبووا الدار و الايمان من قبلهم '''» به مهاجرين بر مى گردد.
پس بنابراين، ضمير «هُم» در جملۀ «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الإيمَانَ مِن قَبلِهِم» به مهاجرين بر مى گردد.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵۷ </center>
و مراد، قبل از آمدنشان و هجرتشان به مدينه است .
و مراد، قبل از آمدنشان و هجرتشان به مدينه است.
<span id='link237'><span>
<span id='link237'><span>


۱۶٬۸۸۹

ویرایش