گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
و در ناميدن زمين به نام ذلول، و تعبير اين كه بشر روى شانه هاى آن قرار دارد، اشاره اى است روشن به اين كه زمين نيز يكى از سيارات است، و اين همان حقيقتى است كه علم هيأت و آسمان شناسى، بعد از قرن ها بگومگو و بحث، به آن دست يافته.
و در ناميدن زمين به نام ذلول، و تعبير اين كه بشر روى شانه هاى آن قرار دارد، اشاره اى است روشن به اين كه زمين نيز يكى از سيارات است، و اين همان حقيقتى است كه علم هيأت و آسمان شناسى، بعد از قرن ها بگومگو و بحث، به آن دست يافته.


«'''ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ'''»:
«'''ءَ أَمِنتُم مَن فِى السّمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ'''»:


بعد از آن كه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان، اينك در اين آيه بشر را تهديد مى كند، و نيز در برابر بى اعتنايى و سهل انگاريش ‍ در مسأله ربوبيت، او را توبيخ مى نمايد، كه تا كى از خدا بى خبريد، و شكر نعمت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟
بعد از آن كه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان، اينك در اين آيه بشر را تهديد مى كند، و نيز در برابر بى اعتنايى و سهل انگاريش ‍ در مسأله ربوبيت، او را توبيخ مى نمايد، كه تا كى از خدا بى خبريد، و شكر نعمت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است، خداى سبحان، و منظور از «در آسمان بودن خدا» اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است، و گرنه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالَمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هرچند معناى بى اشكالى است، ليكن خلاف ظاهر آيه است.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است، خداى سبحان، و منظور از «در آسمان بودن خدا» اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است، و گرنه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالَمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هرچند معناى بى اشكالى است، ليكن خلاف ظاهر آيه است.


«'''أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ'''»:
«'''أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السّمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فََستَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ'''»:


كلمه «حاصب» به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد. و معناى آيه اين است كه: «آيا از ملائكه آسمان ايمن شده ايد، كه باد سنگ و ريگ دار بر شما بفرستند»، همان طور كه بر قوم لوط فرستادند، و قرآن جريانشان را چنين حكايت كرده: «إنّا أرسَلنَا عَلَيهِم حَاصِباً إلّا آلَ لُوط».
كلمه «حاصب» به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد. و معناى آيه اين است كه: «آيا از ملائكه آسمان ايمن شده ايد، كه باد سنگ و ريگ دار بر شما بفرستند»، همان طور كه بر قوم لوط فرستادند، و قرآن جريانشان را چنين حكايت كرده: «إنّا أرسَلنَا عَلَيهِم حَاصِباً إلّا آلَ لُوط».


«'''فستعلمون كيف نذير'''» - كلمه «'''نذير'''» مصدر به معناى انذار است ، و اين جمله به خاطراينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد، متفرع بر مطلبى است كه از آيات قبل استفاده مى شود، و آن عبارت است از اينكه مشركين به ربوبيت خداى تعالى كافر شدند، و از عذاب او ايمن گشتند، لذا در جمله مورد بحث مى فرمايد: پس به زودى خواهند فهميد معناى انذار چيست ، و معناى آيه روشن است .
«'''فَسَتَعلَمُونَ كَيفَ نَذِير'''» - كلمه «نذير» مصدر به معناى انذار است، و اين جمله به خاطر اين كه حرف «فاء» بر سر دارد، متفرع بر مطلبى است كه از آيات قبل استفاده مى شود، و آن عبارت است از اين كه: مشركان به ربوبيت خداى تعالى كافر شدند، و از عذاب او ايمن گشتند. لذا در جمله مورد بحث مى فرمايد: پس به زودى خواهند فهميد معناى انذار چيست، و معناى آيه روشن است.


بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''نذير'''» صفت مشبهه و به معناى بيم رسان است . كه منظور از آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، ليكن اين سخن بى پايه است .
بعضى از مفسران گفته اند: كلمه «نَذِير» صفت مشبهه و به معناى بيمرسان است، كه منظور از آن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است، ليكن اين سخن بى پايه است.


وَ لَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كانَ نَكِيرِ
«'''وَ لَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينََ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كَانَ نَكِيرِ'''»:


مراد از كلمه «'''نكير'''» عقوبت و دگرگون شدن نعمت است ، ممكن هم هست به معناى انكار باشد،
مراد از كلمه «نكير»، عقوبت و دگرگون شدن نعمت است. ممكن هم هست به معناى انكار باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۱ </center>
و اين آيه نظير شاهدى است كه بر صدق جمله «'''فستعلمون كيف نذير'''» شهادت داده ، وعيد و تهديد آن را تصديق مى كند.
و اين آيه نظير شاهدى است كه بر صدق جملۀ «فَسَتَعلَمُونَ كَيفَ نَذِير» شهادت داده، وعيد و تهديد آن را تصديق مى كند.


و معناى آيه است كه امت هاى منقرض گذشته آيات مرا تكذيب كردند، پس چگونه بود عقوبت من و دگرگون ساختن نعمتم ؟ و يا چگونه بود انكار من بر آنان كه هلاك و منقرضشان كردم ؟
و معناى آيه است كه: امت هاى منقرض گذشته، آيات مرا تكذيب كردند. پس چگونه بود عقوبت من و دگرگون ساختن نعمتم؟ و يا چگونه بود انكار من بر آنان كه هلاك و منقرضشان كردم؟


در اين آيه التفاتى از خطاب به غيبت به كار رفته ، در آيات جلوتر مردم كافر مورد خطاب قرار گرفته بودند، و در اين آيه غايب به حساب آمده اند «'''من قبلهم - قبل از ايشان '''»، و نكته اين التفات براى آن است كه اشاره كند به اينكه كفار به خاطر جهالت و اهمالشان در تدبر در آياست ربوبيت خدا، و بى باكيشان نسبت به خشم پروردگارشان كوچكتر از آنند كه خدا با آنان سخن بگويد، و آنان را به چنين شرافتى مشرف سازد، بدين جهت از آنان روى گردانيده معارفى را كه مى خواست بيان كند، به پيامبرش خطاب كرد.
در اين آيه، التفاتى از خطاب به غيبت به كار رفته. در آيات جلوتر مردم كافر مورد خطاب قرار گرفته بودند، و در اين آيه، غايب به حساب آمده اند: «مِن قَبلِهِم - قبل از ايشان»، و نكته اين التفات براى آن است كه اشاره كند به اين كه كفار به خاطر جهالت و اهمالشان در تدبر در آياست ربوبيت خدا، و بى باكی شان نسبت به خشم پروردگارشان، كوچكتر از آنند كه خدا با آنان سخن بگويد، و آنان را به چنين شرافتى مشرف سازد. بدين جهت از آنان روى گردانيده، معارفى را كه مى خواست بيان كند، به پيامبرش خطاب كرد.


ذكر آيت پرواز پرندگان (اولم يروا الى الطير....)) و بيان وجه اينكه فرمود جز خداكسى طيور را در فضا نگه نمى دارد
==ذكر آيت پرواز پرندگان، كه جز خدا، كسى آن ها را در فضا نگه نمى دارد==


أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءِ بَصِيرٌ
«'''أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطّيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شىْءِ بَصِيرٌ'''»:


منظور از اينكه «'''طير فوق انسان ها باشند'''» اين است كه بالاى سر انسان در هوا پرواز مى كنند، و منظور از كلمه «'''صافات '''» و كلمه «'''يقبضن '''» اين است كه مرغان در هوا بال خود را باز مى كنند، و سپس ‍ مى بندند، و اگر اين دو كلمه را به صيغه جمع آورد، با اينكه سخن از طير - مفرد - داشت نه طيور، بدان جهت بود كه مراد از كلمه «'''طير'''» جنس مرغان است ، نه يك مرغ .
منظور از اين كه «طير، فوق انسان ها باشند»، اين است كه بالاى سر انسان در هوا پرواز مى كنند. و منظور از كلمۀ «صافّات» و كلمۀ «يَقبِضنَ» اين است كه مرغان در هوا بال خود را باز مى كنند، و سپس ‍ مى بندند. و اگر اين دو كلمه را به صيغه جمع آورد، با اين كه سخن از طير - مفرد - داشت نه طيور، بدان جهت بود كه مراد از كلمه «طير»، جنس مرغان است، نه يك مرغ.


و جمله «'''ما يمسكهن الا الرحمن '''» به منزله جواب است از سوالى تقديرى و فرضى ، گويا شخصى پرسيده : منظور قرآن از اينكه توجه مردم را به سوى پرواز طيور و باز و بسته شدن بالهاى آنها در هوا جلب كرده چيست ؟ در اين جمله پاسخ داده كه منظور اين است كه بفهمند جز خدا كسى طيور را در فضا نگه نمى دارد.
و جمله «مَا يُمسِكُهُنّ إلّا الرّحمن»، به منزله جواب است از سؤالى تقديرى و فرضى. گويا شخصى پرسيده: منظور قرآن از اين كه توجه مردم را به سوى پرواز طيور و باز و بسته شدن بال هاى آن ها در هوا جلب كرده، چيست؟ در اين جمله پاسخ داده كه منظور اين است كه: بفهمند جز خدا، كسى طيور را در فضا نگه نمى دارد.


گو اينكه ماندن طيور در فضا و ساقط نشدن آنها مستند به اسبابى طبيعى است، همچنان كه ماندن انسان در زمين هم همينطور است، و ماندن و شنا كردن ماهى هاى سنگين وزن در روى آب نيز اينطور است، و همه امور طبيعى همينطور مستند به اسباب و علل طبيعى است، وليكن همه اين علل طبيعى به خد اى تعالى منتهى مى شود، و به همين جهت صحيح است كه ماندن مرغان در هوا را به خدا نسبت دهيم. خواهى گفت: اين اختصاص به مرغان ندارد، چرا در آيه خصوص مرغان را نام برد؟ جوابش اين است كه بعضى از اسباب طبيعى
گو اين كه ماندن طيور در فضا و ساقط نشدن آن ها مستند به اسبابى طبيعى است، همچنان كه ماندن انسان در زمين هم همين طور است، و ماندن و شنا كردن ماهى هاى سنگين وزن در روى آب نيز اين طور است. و همه امور طبيعى همين طور مستند به اسباب و علل طبيعى است، وليكن همه اين علل طبيعى به خداى تعالى منتهى مى شود. و به همين جهت، صحيح است كه ماندن مرغان در هوا را به خدا نسبت دهيم. خواهى گفت: اين اختصاص به مرغان ندارد، چرا در آيه خصوص مرغان را نام برد؟ جوابش اين است كه بعضى از اسباب  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۲ </center>
براى همه شناخته شده نيست ، مثل ماندن مرغان در فضا و آمد و شد كردن در هوا، كه در بدو نظر سوال انگيز است ، و به محض مشاهده آن انسان را منتقل به خداى سبحان مى كند، و مى فهماند سبب حقيقى و اعلاى پيدايش مرغان ، خداست ، و پروازشان هم مستند به او است . و بعضى ديگر اينطور نيستند، نظير ايستادن و زندگى كردن انسان در روى زمين ، كه انسان معمولى را منتقل به اين معنى نمى كند، و لذا مى بينيم خداى سبحان در كلامش نظر بندگان خود را به آن گونه امور جلب مى كند، تا زودتر و بهتر به وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت پى ببرند.
طبیعی براى همه شناخته شده نيست. مثل ماندن مرغان در فضا و آمد و شد كردن در هوا، كه در بدو نظر سؤال انگيز است، و به محض مشاهده آن، انسان را منتقل به خداى سبحان مى كند، و مى فهماند سبب حقيقى و اعلاى پيدايش مرغان، خداست و پروازشان هم، مستند به اوست. و بعضى ديگر اين طور نيستند. نظير ايستادن و زندگى كردن انسان در روى زمين، كه انسان معمولى را به اين معنى منتقل نمى كند. و لذا مى بينيم خداى سبحان در كلامش، نظر بندگان خود را به آن گونه امور جلب مى كند، تا زودتر و بهتر به وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت پى ببرند.


و در كلام الهى نمونه هاى بسيارى از اين قبيل امور آمده ، نظير نگهداشتن آسمانها بدون ستون ، و نگه داشتن زمين از متلاشى شدن ، و نگهدارى كشتى ها بر روى آب ، و اختلاف ميوه ها و رنگها و زبانها و امثال آن ، كه سبب طبيعى نزديك آنها از نظرها پنهان است ، و در نگاه اول ذهن از توجه به آن امور به آسانى منتقل مى شود به اينكه خدا آنها را ايجاد كرده ، و اگر بعدها در اثر دقت و تحقيق متوجه سبب طبيعى و نزديك آن گردد، آن وقت در پديد آورنده سبب طبيعيش فكر مى كند، تا در آخر باز به خداى تعالى منتهى شود، و بفهمد كه «'''الى ربك المنتهى '''».
و در كلام الهى نمونه هاى بسيارى از اين قبيل امور آمده. نظير نگه داشتن آسمان ها بدون ستون، و نگه داشتن زمين از متلاشى شدن، و نگهدارى كشتى ها بر روى آب، و اختلاف ميوه ها و رنگ ها و زبان ها و امثال آن، كه سبب طبيعى نزديك آن ها از نظرها پنهان است، و در نگاه اول، ذهن از توجه به آن امور به آسانى منتقل مى شود به اين كه خدا آن ها را ايجاد كرده، و اگر بعدها در اثر دقت و تحقيق متوجه سبب طبيعى و نزديك آن گردد، آن وقت در پديد آورنده سبب طبيعی اش فكر مى كند، تا در آخر باز به خداى تعالى منتهى شود، و بفهمد كه «إلى رَبّكَ المُنتَهى».


در تفسير كشاف در پاسخ اينكه چرا در مقابل كلمه «'''صافات '''» نفرمود: «'''قابضات '''»، و به جاى آن فعل «'''يقبضن '''» را آورد؟ مى گويد: علتش اين است كه اصل در طيران و پرواز، گشودن بالها است نه جمع كردن آنها، چون طيور در فضا مانند ماهيان در دريا شناورند، و اصل در شناورى باز كردن و گشودن بال است ، و اما جمع كردن و بستن آن براى اين است كه به اين وسيله جلو برود، و از بالى كه زده بود نتيجه بگيرد، پس اصل در پرواز و شنا همان بال زدن است ، و بدين جهت عمل اصلى را به صيغه اسم فاعل (صافات ) آورد، و عمل غير اصلى را به صيغه فعل مضارع (يقبضن ) تا بفهماند عمل طيور مانند ماهيان همان بال زدن است ، و اما بال جمع كردن براى نتيجه گيرى از بال زدن است ، و خودش مقصود اصلى نيست .
در تفسير كشاف، در پاسخ اين كه چرا در مقابل كلمۀ «صافّات» نفرمود: «قَابِضَات»، و به جاى آن، فعل «يَقبِضنَ» را آورد؟ مى گويد: علتش اين است كه اصل در طيران و پرواز، گشودن بال ها است، نه جمع كردن آن ها. چون طيور در فضا مانند ماهيان در دريا شناورند، و اصل در شناورى، باز كردن و گشودن بال است. و اما جمع كردن و بستن آن، براى اين است كه به اين وسيله جلو برود، و از بالى كه زده بود، نتيجه بگيرد. پس اصل در پرواز و شنا، همان بال زدن است، و بدين جهت عمل اصلى را به صيغۀ اسم فاعل (صافّات) آورد، و عمل غير اصلى را به صيغۀ فعل مضارع (يَقبِضنَ)، تا بفهماند عمل طيور مانند ماهيان همان بال زدن است. و اما بال جمع كردن، براى نتيجه گيرى از بال زدن است، و خودش مقصود اصلى نيست.


و اين سخن وقتى درست است كه آيه شريفه بخواهد يكى از آيات الهى را خاطر نشان سازد، آيتى كه از مجموع جمله «'''صافات و يقبضن '''» استفاده مى شود، و آن مساءله طيران است ، ولى احتمال دارد آيه شريفه بخواهد دو آيت را ارائه دهد، يكى نيفتادن مرغان در حال بال زدن ،
و اين سخن، وقتى درست است كه آيه شريفه بخواهد يكى از آيات الهى را خاطر نشان سازد. آيتى كه از مجموع جمله «صَافّات و يَقبِضنَ» استفاده مى شود، و آن مسأله طيران است. ولى احتمال دارد آيه شريفه بخواهد دو آيت را ارائه دهد. يكى نيفتادن مرغان در حال بال زدن،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۳ </center>
و يكى نيفتادنشان در حال بال جمع كردن .
و يكى نيفتادن شان در حال بال جمع كردن.


و در اينكه بعد از يادآورى ذلول بودن زمين ، و سوار بودن انسان بر منكب زمين ، مساءله پرواز طيور در هوا را آورد، لطفى نهفته است كه بر كسى پوشيده نيست .
و در اين كه بعد از يادآورى ذلول بودن زمين، و سوار بودن انسان بر منكب زمين، مسأله پرواز طيور در هوا را آورد، لطفى نهفته است كه بر كسى پوشيده نيست.


أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَّكمْ يَنصرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَفِرُونَ إِلا فى غُرُورٍ
«'''أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَكُمْ يَنصُرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلّا فِى غُرُورٍ'''»:


آيه توبيخ و سركوبى كفار است ، كه به جاى خداى تعالى معبودهايى ديگر گرفتند تا ياريشان كنند، و به همين سياق آيه قبلى را كه سياق غيبت بود به سياق خطاب بر گردانيد تا توبيخ و سركوبى رخ به رخ انجام گيرد، و سرزنش دردناك تر شود.
آيه توبيخ و سركوبى كفار است، كه به جاى خداى تعالى، معبودهايى ديگر گرفتند تا ياريشان كنند، و به همين سياق آيه قبلى را - كه سياق غيبت بود - به سياق خطاب بر گردانيد تا توبيخ و سركوبى، رُخ به رُخ انجام گيرد، و سرزنش دردناك تر شود.


و معناى جمله «'''امن هذا الذى ...'''»، اين است كه : نه ، بلكه مى پرسم . آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، كه اين ياور شما و لشكر شما است غير از رحمان ، اگر خداى رحمان سرنوشت شومى و يا عذابى براى شما مقدر كرده باشد آيا آن ياور، شما را يارى مى كند؟ نه ، پس غير از خدا كسى نيست كه شما را يارى كند. و اين بيان اشاره است به اينكه پندار مشركين خطا است ، مشركين بت ها را نمى پرستند، مگر به خاطر همين كه آنان را در شدائد يارى كنند، با اينكه اين مشركين و خدايانشان هر دو ملك خدايند، و بت ها نه براى خود، مالك نفع و ضررى هستند، و نه براى ديگران .
و معناى جملۀ «أمّن هَذَا الّذِى ...»، اين است كه: نه، بلكه مى پرسم: آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، كه اين ياور شما و لشكر شما است غير از رحمان، اگر خداى رحمان سرنوشت شومى و يا عذابى براى شما مقدر كرده باشد، آيا آن ياور، شما را يارى مى كند؟ نه، پس غير از خدا كسى نيست كه شما را يارى كند. و اين بيان اشاره است به اين كه پندار مشركان خطاست. مشركان بت ها را نمى پرستند، مگر به خاطر همين كه آنان را در شدائد يارى كنند، با اين كه اين مشركان و خدايانشان هر دو ملك خدايند، و بت ها نه براى خود، مالك نفع و ضررى هستند، و نه براى ديگران.


و چون مشركين از اين توبيخ و سركوبى خدا پاسخى نداشتند بدهند، لذا خود خداى تعالى از آن سوال ملامت آميز جواب داد، كه : «'''ان الكافرون الا فى غرور'''» يعنى غرور آنچنان آنان حمله ور شده كه از هر طرف احاطه شان كرده ، خيال كرده اند اعتقادشان به الوهيت آلهه اعتقاد درستى است .
و چون مشركان از اين توبيخ و سركوبى خدا پاسخى نداشتند، بدهند، لذا خود خداى تعالى از آن سؤال ملامت آميز جواب داد، كه: «إنِ الكَافِرُونَ إلّا فِى غُرُور». يعنى غرور آن چنان به آنان حمله ور شده كه از هر طرف احاطه شان كرده، خيال كرده اند اعتقادشان به الوهيت آلهه، اعتقاد درستى است.
<span id='link412'><span>
<span id='link412'><span>


۱۶٬۳۳۸

ویرایش