۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
<span id='link25'><span> | <span id='link25'><span> | ||
با اين بيان روشن مى شود كه اگر بعد از شنيدن تلاوت قرآن گفته اند:«'''ائت بقرآن غير هذا'''» خواسته اند رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) قرآنى بر ايشان بياورد كه مشتمل بر معارفى كه اين قرآن مشتمل بر آن است نباشد، اين قرآن را بكلى رها نموده ، قرآنى ديگر بياورد. و اگر به دنبال آن پيشنهاد گفته اند: «'''او بدله '''» منظورشان اين بوده كه قرآن موجود همچنان بماند، ولى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) آن قسمت از آيات آن را كه مخالف با هوى و ميل ايشان است بردارد، و به جايش آياتى بگذارد كه موافق ميل آنان باشد. | |||
با اين بيان روشن مى شود كه اگر بعد از شنيدن تلاوت قرآن گفته اند:«'''ائت بقرآن غير هذا'''» خواسته اند رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) قرآنى بر ايشان بياورد كه مشتمل بر معارفى كه اين قرآن مشتمل بر آن است نباشد، اين قرآن را بكلى رها نموده ، قرآنى ديگر بياورد. و اگر به دنبال آن پيشنهاد گفته اند: «'''او بدله '''» منظورشان اين بوده كه قرآن موجود همچنان بماند، ولى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) آن قسمت از آيات آن را كه مخالف با هوى و ميل ايشان است بردارد، و به جايش آياتى بگذارد كه موافق ميل آنان باشد. پس ، فرق بين تعبير قرآنى غير اين بياور و تعبير و يا آن را عوض كن روشن گرديد. پس اينكه بعضى از مفسرين در معناى اين دو تعبير گفته اند: جمله اول پيشنهاد آوردن يك قرآن ديگر است ، و پيشنهاد دوم اين است كه قرآن اولى بكلى از بين برود توجيه درستى نيست ، براى اينكه ما بطور قطع مى دانيم كه مشركين نخواسته اند كه رسول خدا همراه اين قرآن قرآنى ديگرى بياورد تا داراى دو قرآن شوند. و همچنين توجيه ديگرى كه ذيلا از يكى از مفسرين نقل مى شود صحيح نيست ، | |||
پس ، فرق بين تعبير قرآنى غير اين بياور و تعبير و يا آن را عوض كن روشن گرديد. پس اينكه بعضى از مفسرين در معناى اين دو تعبير گفته اند: جمله اول پيشنهاد آوردن يك قرآن ديگر است ، و پيشنهاد دوم اين است كه قرآن اولى بكلى از بين برود توجيه درستى نيست ، براى اينكه ما بطور قطع مى دانيم كه مشركين نخواسته اند كه رسول خدا همراه اين قرآن قرآنى ديگرى بياورد تا داراى دو قرآن شوند. و همچنين توجيه ديگرى كه ذيلا از يكى از مفسرين نقل مى شود صحيح نيست ، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۵ </center> | ||
آن مفسر گفته است : ((منظور مشركين در هر دو تعبير يك چيز است ، چه اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) اين قرآن را كنار بگذارد و قرآنى ديگر بياورد، و چه اينكه اين قرآن را باقى بگذارد و تنها آياتى از آن را بردارد، غرض آنان حاصل است و آن آزمايش و نيرنگ زدن به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بوده است ، خواسته اند آن جناب يكى از اين دو پيشنهاد را بپذيرد و مشركين پذيرش آن جناب را نقض بر ادعاى خود او گرفته بگويند: چگونه ادعا ميكنى كه اين كلام خداست ، بعد آن را بكلى كنار | آن مفسر گفته است : ((منظور مشركين در هر دو تعبير يك چيز است ، چه اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) اين قرآن را كنار بگذارد و قرآنى ديگر بياورد، و چه اينكه اين قرآن را باقى بگذارد و تنها آياتى از آن را بردارد، غرض آنان حاصل است و آن آزمايش و نيرنگ زدن به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بوده است ، خواسته اند آن جناب يكى از اين دو پيشنهاد را بپذيرد و مشركين پذيرش آن جناب را نقض بر ادعاى خود او گرفته بگويند: چگونه ادعا ميكنى كه اين كلام خداست ، بعد آن را بكلى كنار ميگذارى، و يا آياتى از آن را تغيير ميدهى ؟ | ||
توضيح اينكه : مشركين وقتى با تلاوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به دعوت قرآن آشنا شدند، و وقتى شنيدند كه قرآن ايشان را تحدى كرده (يعنى گفته است اگر ترديد داريد در اينكه قرآن كلام خداى تعالى است و احتمال ميدهيد كلام يك انسان باشد، همه انسانها جمع شويد و مثل آن را بياوريد) همچنان در ترديد بوده اند، كه قرآن كلام خدا و يا كلام خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، چون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در نظر آنان جزو فصحاء نبوده ، و يا لااقل در فصاحت و بلاغت و علم ، ما فوق فصحاى معروف آنان نبوده ، پس چگونه ممكن است كلامى بياورد كه همه فصحاى عرب از آوردن مثلش عاجز باشند، چه رسد به اينكه از نظر آنان مادون فصحاء و خطباى سخنور آنان بوده است ؟ لا جرم در صدد برآمده اند آن جناب را با اين پيشنهاد بيازمايند، تا اگر پيشنهاد را پذيرفت ، و قرآن را به قرآنى ديگر و يا بعضى از آياتش را به آياتى ديگر تبديل كرد، يقه اش را بگيرند كه پس چرا ادعاء مى كردى كه اين كلام خداست ، و معلوم كنند كه پس آن جناب پيامبر و كلامش وحى نيست ، بلكه نهايت درجه فرقش با سايرين ، داشتن نوعى از بيان است كه ناشى ميشود از نفسيت و معنويت خاصى در او كه مشركين تاكنون از آن اطلاع نداشتند، و با امتحان فوق برايشان روشن شده ، همانطور كه مردم معمولى از رموز و اسباب سحر آگاه نيستند)). | توضيح اينكه : مشركين وقتى با تلاوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به دعوت قرآن آشنا شدند، و وقتى شنيدند كه قرآن ايشان را تحدى كرده (يعنى گفته است اگر ترديد داريد در اينكه قرآن كلام خداى تعالى است و احتمال ميدهيد كلام يك انسان باشد، همه انسانها جمع شويد و مثل آن را بياوريد) همچنان در ترديد بوده اند، كه قرآن كلام خدا و يا كلام خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، چون رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در نظر آنان جزو فصحاء نبوده ، و يا لااقل در فصاحت و بلاغت و علم ، ما فوق فصحاى معروف آنان نبوده ، پس چگونه ممكن است كلامى بياورد كه همه فصحاى عرب از آوردن مثلش عاجز باشند، چه رسد به اينكه از نظر آنان مادون فصحاء و خطباى سخنور آنان بوده است ؟ لا جرم در صدد برآمده اند آن جناب را با اين پيشنهاد بيازمايند، تا اگر پيشنهاد را پذيرفت ، و قرآن را به قرآنى ديگر و يا بعضى از آياتش را به آياتى ديگر تبديل كرد، يقه اش را بگيرند كه پس چرا ادعاء مى كردى كه اين كلام خداست ، و معلوم كنند كه پس آن جناب پيامبر و كلامش وحى نيست ، بلكه نهايت درجه فرقش با سايرين ، داشتن نوعى از بيان است كه ناشى ميشود از نفسيت و معنويت خاصى در او كه مشركين تاكنون از آن اطلاع نداشتند، و با امتحان فوق برايشان روشن شده ، همانطور كه مردم معمولى از رموز و اسباب سحر آگاه نيستند)). | ||
اين توجيه صرفنظر از اينكه آخرش مناقض با اولش است (از يك طرف ميگويد: مشركين تحدّى را قبول داشتند، و قبول داشتند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از فصحاى عرب نبوده ، و از طرف ديگر ميگويد: ترديد داشتند در اينكه كلام خداست و يا كلام خود او است )، با پاسخى كه خداى تعالى به رسول گرامى اش تلقين نموده نميسازد، زيرا به گفته اين مفسر درخواست مشركين يك درخواست جدى نبوده ، و نميخواستند اگر فلان جور پاسخ شنيدند ايمان بياورند، بلكه داعى آنان صرف امتحان بوده ، و خداى تعالى هرگز پاسخ چنين درخواستى | |||
را نمى دهد، | اين توجيه صرفنظر از اينكه آخرش مناقض با اولش است (از يك طرف ميگويد: مشركين تحدّى را قبول داشتند، و قبول داشتند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از فصحاى عرب نبوده ، و از طرف ديگر ميگويد: ترديد داشتند در اينكه كلام خداست و يا كلام خود او است )، با پاسخى كه خداى تعالى به رسول گرامى اش تلقين نموده نميسازد، زيرا به گفته اين مفسر درخواست مشركين يك درخواست جدى نبوده ، و نميخواستند اگر فلان جور پاسخ شنيدند ايمان بياورند، بلكه داعى آنان صرف امتحان بوده ، و خداى تعالى هرگز پاسخ چنين درخواستى را نمى دهد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۶ </center> | ||
و ما مى بينيم كه در پاسخ اين درخواست حجى جدى به پيغمبرش | و ما مى بينيم كه در پاسخ اين درخواست حجى جدى به پيغمبرش تلقين فرموده است . قبل از اين آيه ، مردم مخاطب قرار گرفته بودند، و خداى تعالى روى سخن به آنان نموده و فرموده بود: «'''ثم جعلناكم خلائف ...'''»، و در آيه مورد بحث غايب به حسابشان آورده ، مى فرمايد: «'''و چون آيات ما بر آنان تلاوت مى شود چنين و چنان مى گويند'''»، و ظاهرا نكته اين التفات زمينه چينى باشد براى اينكه بعد از نقل درخواست آنان امر خود را به رسول گرامى اش القاء كند، و بفرمايد: ((قل ما يكون لى ان ابدله ...) ))؛ چون اگر در اين آيه نيز خطاب را متوجه مردم مى كرد ديگر ممكن نبود خطاب را متوجه رسول گرامى خود كند. | ||
قُلْ مَا يَكُونُ لى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسى إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلىَّ ... | قُلْ مَا يَكُونُ لى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاى نَفْسى إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلىَّ ... | ||
كلمه «'''تلقاء'''» - به كسره «'''تا'''» - مانند كلمه «'''لقاء'''» مصدر است ، و هر دو به معناى ديدار كردن است ، نظير «'''تبيان '''» و «'''بيان '''»، البته به عنوان ظرف نيز استعمال مى شود (كه در اين صورت معناى نزد را مى دهد، همچنانكه در آيه مورد بحث به اين معنا آمده است ). | كلمه «'''تلقاء'''» - به كسره «'''تا'''» - مانند كلمه «'''لقاء'''» مصدر است ، و هر دو به معناى ديدار كردن است ، نظير «'''تبيان '''» و «'''بيان '''»، البته به عنوان ظرف نيز استعمال مى شود (كه در اين صورت معناى نزد را مى دهد، همچنانكه در آيه مورد بحث به اين معنا آمده است ). | ||
<span id='link26'><span> | <span id='link26'><span> | ||
==جواب به درخواست مشركين و بيان اينكه پيامبر (ص ) حق و اختيارى در تعويض وتبديل قرآن ندارد == | ==جواب به درخواست مشركين و بيان اينكه پيامبر (ص ) حق و اختيارى در تعويض وتبديل قرآن ندارد == | ||
خداى سبحان علاوه بر اينكه پيشنهاد آنان را كه گفتند: «'''ائت بقرآن غير هذا او بدله '''» با آوردن كلمه «'''بينات '''» در ضمن جواب ، بطور اجمال رد كرد - چون وقتى آيات و دلائل بين ، استنادش به خداى سبحان روشن باشد قهرا كشف قطعى مى كند كه آنچه از تفاصيل احكام (از آن جمله ترك اصنام و اجتناب از هر عمل ناستوده ) كه به وسيله وحى در قرآن آمده خداى تعالى عمل به آنها را از بندگانش مى خواهد - در جمله مورد بحث نيز بطور تفصيل سوال آنها را رد كرده و به رسول گرامى اش تلقين مى كند كه در پاسخشان به چه حجتى استدلال كند، و مى فرمايد: «'''قل ما يكون لى '''» - تا آخر سه آيه . | خداى سبحان علاوه بر اينكه پيشنهاد آنان را كه گفتند: «'''ائت بقرآن غير هذا او بدله '''» با آوردن كلمه «'''بينات '''» در ضمن جواب ، بطور اجمال رد كرد - چون وقتى آيات و دلائل بين ، استنادش به خداى سبحان روشن باشد قهرا كشف قطعى مى كند كه آنچه از تفاصيل احكام (از آن جمله ترك اصنام و اجتناب از هر عمل ناستوده ) كه به وسيله وحى در قرآن آمده خداى تعالى عمل به آنها را از بندگانش مى خواهد - در جمله مورد بحث نيز بطور تفصيل سوال آنها را رد كرده و به رسول گرامى اش تلقين مى كند كه در پاسخشان به چه حجتى استدلال كند، و مى فرمايد: «'''قل ما يكون لى '''» - تا آخر سه آيه . |
ویرایش