۱۷٬۰۰۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
ظاهر آيه اى كه در سوره انفطار بود و مى گفت «وظيفۀ ملائكه حافظ، حفظ نامه هاى اعمال است»، با اين نظريه منافات ندارد. براى اين كه حفظ جان ها هم، مصداقى از نوشتن نامه است. همچنان كه از آيه: «إنّا كُنّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُم تَعمَلُونَ»، به بيانى كه در تفسيرش گذشت، اين معنا استفاده مى شود. | ظاهر آيه اى كه در سوره انفطار بود و مى گفت «وظيفۀ ملائكه حافظ، حفظ نامه هاى اعمال است»، با اين نظريه منافات ندارد. براى اين كه حفظ جان ها هم، مصداقى از نوشتن نامه است. همچنان كه از آيه: «إنّا كُنّا نَستَنسِخُ مَا كُنتُم تَعمَلُونَ»، به بيانى كه در تفسيرش گذشت، اين معنا استفاده مى شود. | ||
<span id='link294'><span> | <span id='link294'><span> | ||
==شخصيت انسان به نفس و روح | ==شخصيت انسان به نفس و روح اوست== | ||
با اين بيان، ديگر جايى براى اعتراضى كه شده باقى نمى ماند. و آن اعتراض، به كسانى شده كه به اطلاق قدرت خداى تعالى استدلال كرده اند بر مسأله معاد، و گفته اند: وقتى قدرت خداى تعالى مطلق است، چرا نتواند مردم را در آخرت دوباره زنده كند. معترضين، اعتراض كرده اند: ما هم قدرت خداى تعالى را مطلق مى دانيم، ولى خداى تعالى به ايجاد ممكن الوجود قادر است، و قدرتش هيچ قيد و شرطى ندارد. نه ممتنع الوجود (نظير اجتماع دو نقيض و يا اجتماع دو ضد)، كه خودش وجودپذير نيست، و اعادۀ انسان بعينه از محالات است و محال، تحقق و هستى نمى پذيرد. چون انسانى كه مى خواهد در آخرت خلق شود، مثل انسان دنيوى است، نه عين او كه در دنيا بود، و معلوم است كه مثل من، غير از خود من است. | با اين بيان، ديگر جايى براى اعتراضى كه شده باقى نمى ماند. و آن اعتراض، به كسانى شده كه به اطلاق قدرت خداى تعالى استدلال كرده اند بر مسأله معاد، و گفته اند: وقتى قدرت خداى تعالى مطلق است، چرا نتواند مردم را در آخرت دوباره زنده كند. معترضين، اعتراض كرده اند: ما هم قدرت خداى تعالى را مطلق مى دانيم، ولى خداى تعالى به ايجاد ممكن الوجود قادر است، و قدرتش هيچ قيد و شرطى ندارد. نه ممتنع الوجود (نظير اجتماع دو نقيض و يا اجتماع دو ضد)، كه خودش وجودپذير نيست، و اعادۀ انسان بعينه از محالات است و محال، تحقق و هستى نمى پذيرد. چون انسانى كه مى خواهد در آخرت خلق شود، مثل انسان دنيوى است، نه عين او كه در دنيا بود، و معلوم است كه مثل من، غير از خود من است. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در اين دو آيه، كلمۀ «خُلِقَ» به صيغۀ مجهول (خلق شده) آمده، و نام فاعل را كه خداى سبحان است نبرده؛ و اين اشاره است به اين كه از شدت ظهور، لازم نبوده كه نام او برده شود. همه مى دانند كه خالق اين خلق شده، خداست. | در اين دو آيه، كلمۀ «خُلِقَ» به صيغۀ مجهول (خلق شده) آمده، و نام فاعل را كه خداى سبحان است نبرده؛ و اين اشاره است به اين كه از شدت ظهور، لازم نبوده كه نام او برده شود. همه مى دانند كه خالق اين خلق شده، خداست. | ||
<span id='link295'><span> | <span id='link295'><span> | ||
==استدلال بر قدرت خدا بر احياء اموات، به خلقت انسان از آبى جهنده== | ==استدلال بر قدرت خدا بر احياء اموات، به خلقت انسان از آبى جهنده== | ||
«'''خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ'''»: | «'''خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ'''»: |
ویرایش