۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۶: | ||
==وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود: قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ماانزل الرحمن من شى ء == | ==وجه اينكه در نقل تكذيب پيامبران توسط مشركين فرمود: قالوا ما انتم الا بشر مثلنا و ماانزل الرحمن من شى ء == | ||
قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلا بَشرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِن شىْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلا تَكْذِبُونَ | قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلا بَشرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِن شىْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلا تَكْذِبُونَ | ||
مردم چنين مى پنداشتند كه بشر نمى تواند پيغمبر شود. و وحى آسمانى را بگيرد، و استدلال مى كردند به خودشان كه پيغمبر نيستند، و چنين چيزى را در خودشان سراغ ندارند، و آن وقت حكم خود را به انبيا هم سرايت داده ، مى گفتند: پس آنها هم پيغمبر نيستند؛ چون حكم امثال ، يكى است . | |||
مردم چنين مى پنداشتند كه بشر نمى تواند پيغمبر شود. و وحى آسمانى را بگيرد، و استدلال مى كردند به خودشان كه پيغمبر نيستند، و چنين چيزى را در خودشان سراغ ندارند، و آن وقت حكم خود را به انبيا هم سرايت داده ، مى گفتند: پس آنها هم پيغمبر نيستند؛ چون حكم امثال ، يكى است. | |||
و بر اين اساس معناى جمله ((و ما انزل الرّحمن من شى ء(( چنين مى شود: خدا هيچ وحيى نازل نكرده ، چون اگر وحيى بر بشرى نازل كرده بود ما نيز در نفوس خود از آن خبردار مى شديم و خدا به ما هم وحى مى كرد. همانطور كه شما ادعاى آن را مى كنيد. | و بر اين اساس معناى جمله ((و ما انزل الرّحمن من شى ء(( چنين مى شود: خدا هيچ وحيى نازل نكرده ، چون اگر وحيى بر بشرى نازل كرده بود ما نيز در نفوس خود از آن خبردار مى شديم و خدا به ما هم وحى مى كرد. همانطور كه شما ادعاى آن را مى كنيد. | ||
و اگر از خداى تعالى تعبير به ((رحمان (( كردند، براى اين است كه مشركين عرب مانند همه بت پرستان خدا را قبول داشتند، و او را به صفات كمال متصف مى دانستند، چيزى كه بود در تفسير آن صفات با هم اختلاف داشتند، صابئى ها آن صفات را به نفى معنا مى كردند، | و اگر از خداى تعالى تعبير به ((رحمان (( كردند، براى اين است كه مشركين عرب مانند همه بت پرستان خدا را قبول داشتند، و او را به صفات كمال متصف مى دانستند، چيزى كه بود در تفسير آن صفات با هم اختلاف داشتند، صابئى ها آن صفات را به نفى معنا مى كردند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۷ </center> | ||
و به جاى اينكه بگويند خدا عالم است مى گفتند جاهل | و به جاى اينكه بگويند خدا عالم است مى گفتند جاهل نيست، و همچنين در مورد ساير صفات ، مانند قدرت ، خالقيت ، رحمت ، ملك و غير اينها. | ||
با اين تفاوت كه مشركين مى گفتند: اين خداى داراى چنين صفات ، امر تدبير مخلوقات را به مقربين درگاه خود، مانند ملائكه واگذار نموده و ديگر خودش در تدبير عالم هيچ كاره است ، ارباب و مدبران عالم ، ملائكه و آلهه هستند، و اما خدا (عز اسمه )، او تنها در اين ارباب ، ربوبيت و تدبير دارد، پس خدا رب ارباب و اله آلهه است . | |||
با اين تفاوت كه مشركين مى گفتند: اين خداى داراى چنين صفات ، امر تدبير مخلوقات را به مقربين درگاه خود، مانند ملائكه واگذار نموده و ديگر خودش در تدبير عالم هيچ كاره است ، ارباب و مدبران عالم ، ملائكه و آلهه هستند، و اما خدا (عز اسمه)، او تنها در اين ارباب ، ربوبيت و تدبير دارد، پس خدا رب ارباب و اله آلهه است. | |||
ممكن هم هست اسم رحمان تنها در حكايت قصه آمده باشد نه در خود قصه ، به اين معنا كه اهل قريه نگفته باشند و ((رحمان چيزى نازل نكرده شما دروغ مى گوييد(( بلكه يا گفته باشند ((خدا چيزى نازل نكرده ((، و يا ((چيزى نازل نشده ((، و آنگاه قرآن در نقل قصه كلمه ((رحمان (( را آورده باشد، تا به حلم و رحمت خداى تعالى در قبال انكار و تكذيب حق صريحى كه مشركين داشتند اشاره كند. | ممكن هم هست اسم رحمان تنها در حكايت قصه آمده باشد نه در خود قصه ، به اين معنا كه اهل قريه نگفته باشند و ((رحمان چيزى نازل نكرده شما دروغ مى گوييد(( بلكه يا گفته باشند ((خدا چيزى نازل نكرده ((، و يا ((چيزى نازل نشده ((، و آنگاه قرآن در نقل قصه كلمه ((رحمان (( را آورده باشد، تا به حلم و رحمت خداى تعالى در قبال انكار و تكذيب حق صريحى كه مشركين داشتند اشاره كند. | ||
و جمله ((ان انتم الا تكذبون (( به منزله نتيجه است براى صدر | |||
و جمله ((ان انتم الا تكذبون (( به منزله نتيجه است براى صدر آيه، و حاصل كلامشان اين مى شود كه : شما هم بشرى هستيد مثل ما، و ما با اينكه مثل شما بشر هستيم در نفس خود چيزى از وحى كه ادعا مى كنيد به شما نازل شده نمى يابيم، و چون شما هم مثل ماييد، پس رحمان هيچ وحيى نازل نكرده ، و شما دروغ مى گوييد، و چون غير از اين ادعا ادعاى ديگرى نداريد پس غير از دروغ چيز ديگرى نداريد. | |||
و بااين بيان نكته حصر در جمله ((ان انتم الا تكذبون (( روشن شد، و همچنين وجه اينكه چرا فعل را نفى كرد (و گفت : شما دروغ مى گوييد ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: ((شما نيستيد مگر دروغگو(( براى اينكه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده ، نه مستمرا و در آينده (چون اسم فاعل زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود، به خلاف فعل ، كه تنها شامل حال و آينده مى شود). | و بااين بيان نكته حصر در جمله ((ان انتم الا تكذبون (( روشن شد، و همچنين وجه اينكه چرا فعل را نفى كرد (و گفت : شما دروغ مى گوييد ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: ((شما نيستيد مگر دروغگو(( براى اينكه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده ، نه مستمرا و در آينده (چون اسم فاعل زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود، به خلاف فعل ، كه تنها شامل حال و آينده مى شود). | ||
قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكمْ لَمُرْسلُونَ وَ مَا عَلَيْنَا إِلا | |||
قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكمْ لَمُرْسلُونَ وَ مَا عَلَيْنَا إِلا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ | |||
خداى تعالى در اين قصه حكايت نكرده كه رسولان در پاسخ مردم كه گفتند: ((ما انتم الا بشر مثلنا...: شما جز بشرى چون ما نيستيد...((، چه جوابى دادند، در حالى كه در جاى ديگر از رسولان امتهاى گذشته حكايت كرده كه در پاسخ مردم خود كه گفته بودند: ((ان انتم الا بشر مثلنا : شما جز بشرى چون ما نيستيد(( گفتند: ((ان نحن الا بشر مثلكم و لكن اللّه يمن على من يشاء من عباده (( كه بيانش گذشت . | خداى تعالى در اين قصه حكايت نكرده كه رسولان در پاسخ مردم كه گفتند: ((ما انتم الا بشر مثلنا...: شما جز بشرى چون ما نيستيد...((، چه جوابى دادند، در حالى كه در جاى ديگر از رسولان امتهاى گذشته حكايت كرده كه در پاسخ مردم خود كه گفته بودند: ((ان انتم الا بشر مثلنا : شما جز بشرى چون ما نيستيد(( گفتند: ((ان نحن الا بشر مثلكم و لكن اللّه يمن على من يشاء من عباده (( كه بيانش گذشت . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۱۰۸ </center> | ||
بلكه تنها از آن رسولان حكايت كرده كه به قوم خود گفتند: ما فرستاده خدا به سوى شما و ماءمور تبليغ رسالت او هستيم ، و جز اين شانى نداريم و احتياجى نداريم به اينكه ما را تصديق بكنيد و به ما ايمان بياوريد، تنها براى ما اين كافى است كه : خدا مى داند كه ما فرستاده او هستيم و ما به بيش از اين هم احتياج نداريم . | بلكه تنها از آن رسولان حكايت كرده كه به قوم خود گفتند: ما فرستاده خدا به سوى شما و ماءمور تبليغ رسالت او هستيم ، و جز اين شانى نداريم و احتياجى نداريم به اينكه ما را تصديق بكنيد و به ما ايمان بياوريد، تنها براى ما اين كافى است كه : خدا مى داند كه ما فرستاده او هستيم و ما به بيش از اين هم احتياج نداريم. | ||
پس در جمله ((قالوا ربنا يعلم انا اليكم لمرسلون (( رسولان از رسالت خود خبر مى دهند، و كلام خود را با حرف ((انّ : به درستى كه (( و حرف ((لام : هر آينه (( تاءكيد كرده اند، و نيز به منظور تاءكيد كلام خود، پروردگار خود را شاهد گرفته اند كه ((ربنا يعلم : پروردگار ما مى داند((. | پس در جمله ((قالوا ربنا يعلم انا اليكم لمرسلون (( رسولان از رسالت خود خبر مى دهند، و كلام خود را با حرف ((انّ : به درستى كه (( و حرف ((لام : هر آينه (( تاءكيد كرده اند، و نيز به منظور تاءكيد كلام خود، پروردگار خود را شاهد گرفته اند كه ((ربنا يعلم : پروردگار ما مى داند((. | ||
و جمله ((ربنا يعلم (( معترضه و به منزله سوگند است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: ما فرستادگان به سوى شماييم ، و در ادعاى رسالت صادقيم ، و اين دليل ما را بس كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده خود شاهد اين مدعاى ماست ، و ديگر ما حاجتى نداريم به اينكه شما هم ما را تصديق بكنيد، و از تصديق شما سودى عايد ما نمى شود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم ، بلكه آنچه براى ما مهم است اين است كه : رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود. | و جمله ((ربنا يعلم (( معترضه و به منزله سوگند است ، و به آيه چنين معنا مى دهد: ما فرستادگان به سوى شماييم ، و در ادعاى رسالت صادقيم ، و اين دليل ما را بس كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده خود شاهد اين مدعاى ماست ، و ديگر ما حاجتى نداريم به اينكه شما هم ما را تصديق بكنيد، و از تصديق شما سودى عايد ما نمى شود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم ، بلكه آنچه براى ما مهم است اين است كه : رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود. | ||
((و ما علينا الا البلاغ المبين (( - كلمه ((بلاغ (( به معناى تبليغ است و مراد از | |||
((و ما علينا الا البلاغ المبين (( - كلمه ((بلاغ (( به معناى تبليغ است و مراد از آن، تبليغ رسالت است ، و معناى جمله اين است كه : ما ماءمور نشده ايم مگر تنها به اينكه رسالت خدا را به شما ابلاغ كنيم و حجت را تمام نماييم. | |||
قَالُوا إِنَّا تَطيرْنَا بِكُمْ لَئن لَّمْ تَنتَهُوا لَنرْجُمَنَّكمْ وَ لَيَمَسنَّكم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ | قَالُوا إِنَّا تَطيرْنَا بِكُمْ لَئن لَّمْ تَنتَهُوا لَنرْجُمَنَّكمْ وَ لَيَمَسنَّكم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ | ||
گويندگان اين سخن مردم قريه اند، و روى سخنشان با رسولان است . و كلمه ((تطيرنا(( از مصدر تطير است كه به معناى شوم دانستن و فال بد زدن به چيزى است ، و اينكه گفتند: ((اگر دست از حرفهايتان برنداريد شما را سنگسار مى كنيم و عذابى دردناك به شما خواهد رسيد(( تهديد رسولان است از سوى مردم . | |||
و معناى آيه اين است كه : مردم قريه به رسولان گفتند: ما شما را بد قدم و شوم مى | گويندگان اين سخن مردم قريه اند، و روى سخنشان با رسولان است . و كلمه ((تطيرنا(( از مصدر تطير است كه به معناى شوم دانستن و فال بد زدن به چيزى است ، و اينكه گفتند: ((اگر دست از حرفهايتان برنداريد شما را سنگسار مى كنيم و عذابى دردناك به شما خواهد رسيد(( تهديد رسولان است از سوى مردم. | ||
و معناى آيه اين است كه : مردم قريه به رسولان گفتند: ما شما را بد قدم و شوم مى دانيم، و سوگند مى خوريم كه اگر دست از سخنان خود برنداريد و تبليغات خود را ترك نكنيد و همچنان به كار دعوت بپردازيد، ما شما را سنگباران مى كنيم، و از ما به شما عذابى دردناك خواهد رسيد. | |||
ویرایش