۱۶٬۲۹۰
ویرایش
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
<span id='link130'><span> | <span id='link130'><span> | ||
==امر | ==امر به مهاجرت و صبر كردن بر مشكلات آن == | ||
«'''يَا عِبَادِى الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ أَرْضى وَاسِعَةٌ فَإِيَّاىَ فَاعْبُدُونِ'''»: | |||
در اين آيه خطاب را متوجه به | |||
آنچه از سياق برمى آيد مقصود از كلمه ((ارض (( در جمله ((ان ارضى واسعه ((، همه كره زمين | در اين آيه خطاب را متوجه به مؤمنين كرده ، آن مومنينى كه در سرزمين كفر قرار دارند، و نمى توانند تظاهر به ديندارى كنند، و دين حق را آشكار ساخته و به سنت هاى آن عمل كنند، دليل بر اين معنا ذيل آيه است. | ||
در جمله ((فاياى فاعبدون ((، دو بار حرف فاء آمده ، كه اولى آنها فاى تفريع است ، كه مطلب را متفرع بر وسعت زمين نموده ، مى فرمايد حالا كه زمين وسيع است پس مرا بپرستيد، و فاى دوم فاى جزاء است ، براى شرطى كه حذف شده چون كلام بر آن دلالت مى كرده | |||
و ظاهرا اينكه كلمه ((اياى (( را جلوتر آورد، و فرمود: پس مرا بپرستيد، براى اين است كه انحصار را برساند، و به اصطلاح ادبى قصر قلب به كار برد، و معناى آيه اين مى شود كه غير مرا نپرستيد، بلكه مرا بپرستيد، و جمله | آنچه از سياق برمى آيد مقصود از كلمه ((ارض (( در جمله ((ان ارضى واسعه ((، همه كره زمين است، كه ما بر پشت آن قرار گرفته ، و زندگى مى كنيم ، و اگر فرموده : زمين من فراخ است ، براى اين است كه : بفهماند زمين ملك اوست ، و بندگى بندگان هر جا كه باشد براى او فرقى ندارد، و فراخ بودن زمين كنايه است از اينكه در هر جاى زمين از دين حق و عمل به آن جلوگيرى شد، نواحى ديگر آن در اختيار شماست ، بدون اينكه در آن نواحى شما را از دين دارى جلوگيرى كنند، پس عبادت خداى يكتا به هر حال ممتنع و محال نيست. | ||
حاصل معناى آيه اين است كه : زمين من فراخ است ، اگر پرستش من براى شما در يك ناحيه آن غير ممكن شد، در ساير نواحى آن براى عبادت من جا هست ، پس حال كه چنين است ، مرا به تنهايى بپرستيد، و غير مرا نپرستيد، پس اگر ممكنتان نشد كه مرا در قطعه اى از آن بپرستيد، به ساير نواحى آن سفر كنيد، و در آن جا مرا به تنهايى بپرستيد | |||
در جمله ((فاياى فاعبدون ((، دو بار حرف فاء آمده ، كه اولى آنها فاى تفريع است ، كه مطلب را متفرع بر وسعت زمين نموده ، مى فرمايد حالا كه زمين وسيع است پس مرا بپرستيد، و فاى دوم فاى جزاء است ، براى شرطى كه حذف شده چون كلام بر آن دلالت مى كرده. | |||
و ظاهرا اينكه كلمه ((اياى (( را جلوتر آورد، و فرمود: پس مرا بپرستيد، براى اين است كه انحصار را برساند، و به اصطلاح ادبى قصر قلب به كار برد، و معناى آيه اين مى شود كه غير مرا نپرستيد، بلكه مرا بپرستيد، و جمله «فاعبدون»، قائم مقام جزاء است، - كه خواننده با خواندن معناى آيه متوجه آن مى شود - | |||
حاصل معناى آيه اين است كه : زمين من فراخ است ، اگر پرستش من براى شما در يك ناحيه آن غير ممكن شد، در ساير نواحى آن براى عبادت من جا هست ، پس حال كه چنين است ، مرا به تنهايى بپرستيد، و غير مرا نپرستيد، پس اگر ممكنتان نشد كه مرا در قطعه اى از آن بپرستيد، به ساير نواحى آن سفر كنيد، و در آن جا مرا به تنهايى بپرستيد. | |||
ویرایش