گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:


==فرق بين اسم و اسم اسم و علت تفكيك بين آن دو ==
==فرق بين اسم و اسم اسم و علت تفكيك بين آن دو ==
و اما اين كه چرا با اين كلمه چنين معامله اى شده، كه يكى مانند ساير كلمات از مقوله الفاظ، و جایى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى گویيم: علتش اين شده كه نخست ديده اند لفظ «اسم» وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند، ولى بعدها برخوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران، كار اسم را مى كند، به طوري كه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او را حكايت كند، آن اوصاف درست، كار الفاظ را مى كند. چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مى كند، و چون چنين ديدند، اين گونه اوصاف را هم اسم ناميدند.
و اما اين كه چرا با اين كلمه چنين معامله اى شده، كه يكى مانند ساير كلمات از مقوله الفاظ، و جایى ديگر از مقوله اعيان خارجى باشد؟ در پاسخ مى گویيم: علتش اين شده كه نخست ديده اند لفظ «اسم» وضع شده براى الفاظى كه دلالت بر مسمياتى كند، ولى بعدها برخوردند كه اوصاف هر كسى در معرفى او و متمايز كردنش از ديگران، كار اسم را مى كند، به طوری كه اگر اوصاف كسى طورى در نظر گرفته شود كه ذات او را حكايت كند، آن اوصاف درست، كار الفاظ را مى كند. چون الفاظ بر ذوات خارجى دلالت مى كند، و چون چنين ديدند، اين گونه اوصاف را هم اسم ناميدند.
 
نتيجه اين نامگذارى اين شد كه: فعلا «اسم» همان طور كه در مورد لفظ استعمال مى شود، و به آن لحاظ اصلا امرى لفظى است. همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست، بلكه از اعيان است.
نتيجه اين نامگذارى اين شد كه: فعلا «اسم» همان طور كه در مورد لفظ استعمال مى شود، و به آن لحاظ اصلا امرى لفظى است. همچنين در مورد صفات معرف هر كسى نيز استعمال مى شود، و به اين لحاظ از مقوله الفاظ نيست، بلكه از اعيان است.
آنگاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى كند بر ذات، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است، اسم به معناى دوم است، (كه با تجزيه و تحليل عقلى اسم شده)، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى كند، با وساطت اسم به معناى دوم است. از اين رو اسم به معناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم.
آنگاه ديدند آن چيزى كه دلالت مى كند بر ذات، و از هر چيزى به ذات نزديكتر است، اسم به معناى دوم است، (كه با تجزيه و تحليل عقلى اسم شده)، و اگر اسم به معناى اول بر ذات دلالت مى كند، با وساطت اسم به معناى دوم است. از اين رو اسم به معناى دوم را اسم ناميدند، و اسم به معناى اول را اسم اسم.
البته همه اين ها كه گفته شد، مطالبى است كه تحليل عقلى آن را دست مى دهد، و نمى شود لغت را حمل بر آن كرد. پس ‍ هر جا كلمه «اسم» را ديديم، ناگزيريم حمل بر همان معناى اول كنيم.
البته همه اين ها كه گفته شد، مطالبى است كه تحليل عقلى آن را دست مى دهد، و نمى شود لغت را حمل بر آن كرد. پس ‍ هر جا كلمه «اسم» را ديديم، ناگزيريم حمل بر همان معناى اول كنيم.
در صدر اول اسلام، اين نزاع همه مجامع را به خود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره ها مى كردند، كه آيا اسم، عين مسمى است؟ و يا غير آن است؟ ولكن اين گونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى شود. چون آنقدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد و حق را به يك طرف داده، سخن ديگرى را ابطال كند. پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم.
در صدر اول اسلام، اين نزاع همه مجامع را به خود مشغول كرده بود، و متكلمين بر سر آن مشاجره ها مى كردند، كه آيا اسم، عين مسمى است؟ و يا غير آن است؟ ولكن اين گونه مسائل ديگر امروز مطرح نمى شود. چون آنقدر روشن شده كه به حد ضرورت رسيده است، و ديگر صحيح نيست كه آدمى خود را به آن مشغول نموده، قال و قيل صدر اول را مورد بررسى قرار دهد و حق را به يك طرف داده، سخن ديگرى را ابطال كند. پس بهتر آن است كه ما نيز متعرض آن نشويم.


توضيح لفظ جلاله «'''الله '''»
* توضيح لفظ جلاله «'''الله '''»:


و اما لفظ جلاله «'''الله '''»، اصل آن «'''ال اله '''» بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده، و به صورت الله در آمده است. و كلمه «'''اله '''» از ماده «'''اله '''» باشد، كه به معناى پرستش است. وقتى مى گويند: «'''اله الرجل و يأله '''»، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد. ممكن هم هست از ماده (و ل ه) باشد، كه به معناى تحير و سرگردانى است، و كلمه نامبرده بر وزن (فعال) به كسره فاء، و به معناى مفعول (مألوه) است. همچنان كه «كتاب» به معناى مكتوب (نوشته شده) مى باشد، و اگر خدای را اله گفته اند، چون مألوه و معبود است، و يا به خاطر آن است كه عقول بشر در شناسایى او حيران و سرگردان است.
و امّا لفظ جلاله «'''الله '''»، اصل آن «'''ال اله '''» بوده ، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده، و به صورت الله در آمده است. و كلمه «'''اله '''» از ماده «'''اله '''» باشد، كه به معناى پرستش است. وقتى مى گويند: «'''اله الرجل و يأله '''»، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد. ممكن هم هست از ماده (و ل ه) باشد، كه به معناى تحير و سرگردانى است، و كلمه نامبرده بر وزن (فعال) به كسره فاء، و به معناى مفعول (مألوه) است. همچنان كه «كتاب» به معناى مكتوب (نوشته شده) مى باشد، و اگر خدای را اله گفته اند، چون مألوه و معبود است، و يا به خاطر آن است كه عقول بشر در شناسایى او حيران و سرگردان است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۹ </center>
و ظاهرا كلمه «'''الله '''» در اثر غلبه استعمال، علم(اسم خاص) خدا شده، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبان ها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى شناختند. همچنان كه آيه شريفه: «'''و لئن سئلتهم من خلقهم ليقولن الله '''» (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: الله). و آيه: «'''فقالوا هذا لله بزعمهم، و هذا لشركائنا'''»، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله، و اين مال شركایى كه ما براى خدا داريم)، اين شناسایى را تصديق مى كند.
و ظاهرا كلمه «'''الله '''» در اثر غلبه استعمال، علم(اسم خاص) خدا شده، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبان ها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را مى شناختند. همچنان كه آيه شريفه: «'''و لئن سئلتهم من خلقهم ليقولن الله '''» (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: الله). و آيه: «'''فقالوا هذا لله بزعمهم، و هذا لشركائنا'''»، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله، و اين مال شركایى كه ما براى خدا داريم)، اين شناسایى را تصديق مى كند.


از جمله ادله ای كه دلالت مى كند بر اين كه كلمه «'''الله '''» علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خدای تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مى شود، ولى با كلمه «'''الله '''» توصيف نمى شود. مثلا می گویيم: الله رحمان است، رحيم است، ولى به عكس آن نمی گویيم. يعنى هرگز گفته نمی شود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است. و نيز می گویيم: «'''رحم الله و علم الله و رزق الله '''»، (خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد)، ولى هرگز نمی گویيم: «الله الرحمن: رحمان الله شد». خلاصه: «اسم جلاله» نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مى گيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته می شود.
از جمله ادّله ای كه دلالت مى كند بر اين كه كلمه «'''الله '''» علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خدای تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مى شود، ولى با كلمه «'''الله '''» توصيف نمى شود. مثلا می گویيم: الله رحمان است، رحيم است، ولى به عكس آن نمی گویيم. يعنى هرگز گفته نمی شود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است. و نيز می گویيم: «'''رحم الله و علم الله و رزق الله '''»، (خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد)، ولى هرگز نمی گویيم: «الله الرحمن: رحمان الله شد». خلاصه: «اسم جلاله» نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مى گيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته می شود.


از آن جایى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى كند و مى فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مى توان گفت كه: كلمه «'''الله '''» به طور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد. و صحيح است بگویيم: لفظ جلاله «'''الله '''» اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه «'''الله '''» پيش از اين كه نام خدای تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن به كار نرفته است.
از آن جایى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدايت مى كند و مى فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا مى توان گفت كه: كلمه «'''الله '''» به طور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد. و صحيح است بگویيم: لفظ جلاله «'''الله '''» اسم است براى ذات واجب الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه «'''الله '''» پيش از اين كه نام خدای تعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده (ا ل ه) است، هيچ عنايت ديگرى در آن به كار نرفته است.
۱۶٬۸۸۰

ویرایش