۱۶٬۸۸۰
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
و از جمله سخنانى كه در باره اين آيه گفته شده، اين است كه: مراد از «كفو»، همسر است. چون همسر هر كسى، كفو اوست. و بنابراين گفتار، آيه شريفه همان را افاده مى كند كه آيۀ «'''تعالى جدّ ربّنا ما اتّخذ صاحبة'''» افاده مى كند. وليكن اين حرف صحيح نيست. | و از جمله سخنانى كه در باره اين آيه گفته شده، اين است كه: مراد از «كفو»، همسر است. چون همسر هر كسى، كفو اوست. و بنابراين گفتار، آيه شريفه همان را افاده مى كند كه آيۀ «'''تعالى جدّ ربّنا ما اتّخذ صاحبة'''» افاده مى كند. وليكن اين حرف صحيح نيست. | ||
بحث روایى: | * بحث روایى: | ||
در كافى، به سند خود، از محمد بن مسلم، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: يهوديان از رسول خدا | در كافى، به سند خود، از محمد بن مسلم، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: يهوديان از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» پرسيدند: مشخصات و حسب و نسب پروردگارت را براى ما بيان كن. آن جناب تا سه روز پاسخ نداد، تا آن كه سورۀ «'''قل هو الله أحد'''» نازل شد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۵ </center> | ||
مؤلّف: و در كتاب احتجاج، از امام عسكرى (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: سؤال كننده «عبدالله بن صورياى» يهودى بوده، و در بعضى روايات اهل سنت آمده كه: سائل، «عبدالله بن سلام» بوده، و اين سؤال را در مكّه كرد، و بعد از شنيدن پاسخ ايمان آورد، ولى ايمان خود را پنهان مى داشت. و در بعضى ديگر آمده: جمعيتى از يهود بودند كه اين سؤال را از آن جناب كردند. و در روايات بسيارى از طرق اهل سنّت آمده كه: اصلا سؤال از ناحيه يهوديان نبوده، بلكه از ناحيه مشركان مکّه بوده. و به هر حال، هرچه بوده، مراد از حسب و نسب، صفات و مشخصات خداى تعالى است. | مؤلّف: و در كتاب احتجاج، از امام عسكرى (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: سؤال كننده «عبدالله بن صورياى» يهودى بوده، و در بعضى روايات اهل سنت آمده كه: سائل، «عبدالله بن سلام» بوده، و اين سؤال را در مكّه كرد، و بعد از شنيدن پاسخ ايمان آورد، ولى ايمان خود را پنهان مى داشت. و در بعضى ديگر آمده: جمعيتى از يهود بودند كه اين سؤال را از آن جناب كردند. و در روايات بسيارى از طرق اهل سنّت آمده كه: اصلا سؤال از ناحيه يهوديان نبوده، بلكه از ناحيه مشركان مکّه بوده. و به هر حال، هرچه بوده، مراد از حسب و نسب، صفات و مشخصات خداى تعالى است. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
و در كتاب علل، به سند خود، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در حديث معراج فرمود: خداى تعالى به آن جناب - يعنى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) - فرمود: «'''قل هو الله أحد'''»، را همان طور كه نازل شده بخوان، كه اين سوره نسبت و معرّف من است. | و در كتاب علل، به سند خود، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در حديث معراج فرمود: خداى تعالى به آن جناب - يعنى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) - فرمود: «'''قل هو الله أحد'''»، را همان طور كه نازل شده بخوان، كه اين سوره نسبت و معرّف من است. | ||
مؤلّف: و نيز به سند خود، از موسى بن جعفر روايتى در معناى اين روايت آورده. و در الدرّ المنثور است كه ابو عبيد در كتاب فضائل خود از ابن عبّاس از رسول خدا | مؤلّف: و نيز به سند خود، از موسى بن جعفر روايتى در معناى اين روايت آورده. و در الدرّ المنثور است كه ابو عبيد در كتاب فضائل خود از ابن عبّاس از رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» روايت كرده كه فرمود: سوره «'''قل هو الله أحد'''» ثلث قرآن است. | ||
مؤلّف: روايات از طرق اهل سنّت در اين معنا بسيار زياد است، و آن را از عدّه اى از صحابه، از قبيل ابن عبّاس (كه روايتش گذشت )، و ابى الدرداء، ابن عمر، جابر، ابن مسعود، ابى سعيد خدرى، معاذ بن انس، ابى ايّوب، ابى امامه، و غير نامبردگان از رسول خدا | مؤلّف: روايات از طرق اهل سنّت در اين معنا بسيار زياد است، و آن را از عدّه اى از صحابه، از قبيل ابن عبّاس (كه روايتش گذشت )، و ابى الدرداء، ابن عمر، جابر، ابن مسعود، ابى سعيد خدرى، معاذ بن انس، ابى ايّوب، ابى امامه، و غير نامبردگان از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» روايت كرده اند. و نيز در عدّه اى از روايات وارده از امامان اهل بيت (عليهم السلام) آمده، و مفسّران در توجيه آن وجوهى مختلف ذكر كرده اند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۶ </center> | ||
كه معتدل ترين آن، اين است كه: تمامى معارف قرآنى، به سه اصل بر مى گردد: «توحيد» و «نبوت» و «معاد»، و سوره مورد بحث، از اين سه اصل، يك اصل را متعرض شده، از اول تا به آخرش، در بارۀ آن سخن گفته، و آن اصل «توحيد» است. | كه معتدل ترين آن، اين است كه: تمامى معارف قرآنى، به سه اصل بر مى گردد: «توحيد» و «نبوت» و «معاد»، و سوره مورد بحث، از اين سه اصل، يك اصل را متعرض شده، از اول تا به آخرش، در بارۀ آن سخن گفته، و آن اصل «توحيد» است. | ||
و در كتاب توحيد، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: در عالَم رؤيا، خضر (عليه السلام) را ديدم، و اين رؤيا، يك شب قبل از جنگ بدر بود. به آن جناب گفتم: از آنچه دارى، چيزى به من تعليم بده كه بر دشمنان پيروز شوم. خضر گفت: بگو: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو'''». همين كه صبح شد، رؤياى خود را براى رسول خدا | و در كتاب توحيد، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: در عالَم رؤيا، خضر (عليه السلام) را ديدم، و اين رؤيا، يك شب قبل از جنگ بدر بود. به آن جناب گفتم: از آنچه دارى، چيزى به من تعليم بده كه بر دشمنان پيروز شوم. خضر گفت: بگو: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو'''». همين كه صبح شد، رؤياى خود را براى رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» بازگو كردم. به من فرمود: اى على! اسم اعظم را ياد گرفتى، و اين كلام در جنگ بدر همچنان بر زبانم بود. | ||
و نيز در آن كتاب آمده كه: اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) سوره «'''قل هو الله أحد'''» را خواند، و وقتى فارغ شد، گفت: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين: اى كسى كه نيست او مگر او، مرا بيامرز و مرا بر قوم كافر يارى فرما'''». | و نيز در آن كتاب آمده كه: اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) سوره «'''قل هو الله أحد'''» را خواند، و وقتى فارغ شد، گفت: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين: اى كسى كه نيست او مگر او، مرا بيامرز و مرا بر قوم كافر يارى فرما'''». | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
و در نهج البلاغه، در باره خداى تعالى آمده: «'''الأحد لا بتأويل عدد: أحد است، اما نه به تأويل عدد'''». | و در نهج البلاغه، در باره خداى تعالى آمده: «'''الأحد لا بتأويل عدد: أحد است، اما نه به تأويل عدد'''». | ||
مؤلّف: اين روايت را در توحيد هم، از حضرت رضا (عليه السلام) به این عبارت نقل كرده: «'''أحد لا بتأويل عدد'''». | * مؤلّف: اين روايت را در توحيد هم، از حضرت رضا (عليه السلام) به این عبارت نقل كرده: «'''أحد لا بتأويل عدد'''». | ||
و در اصول كافى، به سند خود، از داوود بن قاسم جعفرى روايت آورده كه گفت: به امام ابى جعفر دوم جواد الائمة (عليه السلام) عرضه داشتم: كلمه «صمد» چه معنايى دارد؟ فرمود: به معناى سيّد مصمود إليه است. يعنى بزرگى كه تمام موجودات عالَم، در حوائج كوچك و بزرگ، به او مراجعه می كنند و محتاج اويند. | و در اصول كافى، به سند خود، از داوود بن قاسم جعفرى روايت آورده كه گفت: به امام ابى جعفر دوم جواد الائمة (عليه السلام) عرضه داشتم: كلمه «صمد» چه معنايى دارد؟ فرمود: به معناى سيّد مصمود إليه است. يعنى بزرگى كه تمام موجودات عالَم، در حوائج كوچك و بزرگ، به او مراجعه می كنند و محتاج اويند. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
و در كتاب توحيد، از وهب بن وهب قرشى، از امام صادق (عليه السلام) از آباى گرامى اش (عليهم السلام) روايت آورده كه: اهل بصره، به حسين بن على (عليهماالسلام) نامه اى نوشته و در آن، از كلمۀ «'''صمد'''» پرسيدند. حضرت در پاسخشان، اين نامه را به ايشان نوشت: | و در كتاب توحيد، از وهب بن وهب قرشى، از امام صادق (عليه السلام) از آباى گرامى اش (عليهم السلام) روايت آورده كه: اهل بصره، به حسين بن على (عليهماالسلام) نامه اى نوشته و در آن، از كلمۀ «'''صمد'''» پرسيدند. حضرت در پاسخشان، اين نامه را به ايشان نوشت: | ||
بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد، مبادا در قرآن كريم خوض كنيد؛ و در آن جدال راه نيندازيد و بدون علم و از روى مظنّه و سليقه، در باره آن چيزى مگوييد، كه از جدّم رسول خدا | بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد، مبادا در قرآن كريم خوض كنيد؛ و در آن جدال راه نيندازيد و بدون علم و از روى مظنّه و سليقه، در باره آن چيزى مگوييد، كه از جدّم رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» شنيدم كه مى فرمود: كسى كه بدون علم در باره قرآن سخن بگويد، نشيمنگاه او پُر از آتش خواهد بود، و خداى سبحان، خودش كلمۀ «'''صمد'''» را تفسير كرده، بعد از آن كه فرمود: «'''الله أحد الله الصمد'''»، آن را با دو آيه بعد تفسير نموده، فرمود: «'''لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا أحد'''». | ||
و نيز در آن كتاب، به سند خود، از ابن ابى عمير، از موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: و بدان كه خداى تعالى «'''واحد'''» و «'''أحد'''»، و «'''صمد'''» است؛ نه فرزنددار مى شود تا فرزندش از او ارث ببرد، و نه خود از كسى متولد شده تا پدرش با او شريك باشد. | و نيز در آن كتاب، به سند خود، از ابن ابى عمير، از موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: و بدان كه خداى تعالى «'''واحد'''» و «'''أحد'''»، و «'''صمد'''» است؛ نه فرزنددار مى شود تا فرزندش از او ارث ببرد، و نه خود از كسى متولد شده تا پدرش با او شريك باشد. | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
و در همان كتاب، در ضمن خطبه اى از آن جناب آمده كه فرمود: خداى تعالى بزرگتر از آن است كه كفوى داشته باشد، تا به آن كفو تشبيه شود. | و در همان كتاب، در ضمن خطبه اى از آن جناب آمده كه فرمود: خداى تعالى بزرگتر از آن است كه كفوى داشته باشد، تا به آن كفو تشبيه شود. | ||
مؤلّف: در اين معانى كه تاكنون از روايات نقل كرديم، روايات ديگرى نيز هست. | * مؤلّف: در اين معانى كه تاكنون از روايات نقل كرديم، روايات ديگرى نيز هست. | ||
سوره فلق: | * سوره فلق: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۹ </center> | ||
<span id='link471'><span> | <span id='link471'><span> |
ویرایش