گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
و از جمله سخنانى كه در باره اين آيه گفته شده، اين است كه: مراد از «كفو»، همسر است. چون همسر هر كسى، كفو اوست. و بنابراين گفتار، آيه شريفه همان را افاده مى كند كه آيۀ «'''تعالى جدّ ربّنا ما اتّخذ صاحبة'''» افاده مى كند. وليكن اين حرف صحيح نيست.
و از جمله سخنانى كه در باره اين آيه گفته شده، اين است كه: مراد از «كفو»، همسر است. چون همسر هر كسى، كفو اوست. و بنابراين گفتار، آيه شريفه همان را افاده مى كند كه آيۀ «'''تعالى جدّ ربّنا ما اتّخذ صاحبة'''» افاده مى كند. وليكن اين حرف صحيح نيست.


بحث روایى:
* بحث روایى:


در كافى، به سند خود، از محمد بن مسلم، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: يهوديان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) پرسيدند: مشخصات و حسب و نسب پروردگارت را براى ما بيان كن. آن جناب تا سه روز پاسخ نداد، تا آن كه سورۀ «'''قل هو الله أحد'''» نازل شد.
در كافى، به سند خود، از محمد بن مسلم، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: يهوديان از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» پرسيدند: مشخصات و حسب و نسب پروردگارت را براى ما بيان كن. آن جناب تا سه روز پاسخ نداد، تا آن كه سورۀ «'''قل هو الله أحد'''» نازل شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۵ </center>
مؤلّف: و در كتاب احتجاج، از امام عسكرى (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: سؤال كننده «عبدالله بن صورياى» يهودى بوده، و در بعضى روايات اهل سنت آمده كه: سائل، «عبدالله بن سلام» بوده، و اين سؤال را در مكّه كرد، و بعد از شنيدن پاسخ ايمان آورد، ولى ايمان خود را پنهان مى داشت. و در بعضى ديگر آمده: جمعيتى از يهود بودند كه اين سؤال را از آن جناب كردند. و در روايات بسيارى از طرق اهل سنّت آمده كه: اصلا سؤال از ناحيه يهوديان نبوده، بلكه از ناحيه مشركان مکّه بوده. و به هر حال، هرچه بوده، مراد از حسب و نسب، صفات و مشخصات خداى تعالى است.
مؤلّف: و در كتاب احتجاج، از امام عسكرى (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: سؤال كننده «عبدالله بن صورياى» يهودى بوده، و در بعضى روايات اهل سنت آمده كه: سائل، «عبدالله بن سلام» بوده، و اين سؤال را در مكّه كرد، و بعد از شنيدن پاسخ ايمان آورد، ولى ايمان خود را پنهان مى داشت. و در بعضى ديگر آمده: جمعيتى از يهود بودند كه اين سؤال را از آن جناب كردند. و در روايات بسيارى از طرق اهل سنّت آمده كه: اصلا سؤال از ناحيه يهوديان نبوده، بلكه از ناحيه مشركان مکّه بوده. و به هر حال، هرچه بوده، مراد از حسب و نسب، صفات و مشخصات خداى تعالى است.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
و در كتاب علل، به سند خود، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در حديث معراج فرمود: خداى تعالى به آن جناب - يعنى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) - فرمود: «'''قل هو الله أحد'''»، را همان طور كه نازل شده بخوان، كه اين سوره نسبت و معرّف من است.
و در كتاب علل، به سند خود، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در حديث معراج فرمود: خداى تعالى به آن جناب - يعنى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) - فرمود: «'''قل هو الله أحد'''»، را همان طور كه نازل شده بخوان، كه اين سوره نسبت و معرّف من است.


مؤلّف: و نيز به سند خود، از موسى بن جعفر روايتى در معناى اين روايت آورده. و در الدرّ المنثور است كه ابو عبيد در كتاب فضائل خود از ابن عبّاس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) روايت كرده كه فرمود: سوره «'''قل هو الله أحد'''» ثلث قرآن است.
مؤلّف: و نيز به سند خود، از موسى بن جعفر روايتى در معناى اين روايت آورده. و در الدرّ المنثور است كه ابو عبيد در كتاب فضائل خود از ابن عبّاس از رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» روايت كرده كه فرمود: سوره «'''قل هو الله أحد'''» ثلث قرآن است.


مؤلّف: روايات از طرق اهل سنّت در اين معنا بسيار زياد است، و آن را از عدّه اى از صحابه، از قبيل ابن عبّاس (كه روايتش گذشت )، و ابى الدرداء، ابن عمر، جابر، ابن مسعود، ابى سعيد خدرى، معاذ بن انس، ابى ايّوب، ابى امامه، و غير نامبردگان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) روايت كرده اند. و نيز در عدّه اى از روايات وارده از امامان اهل بيت (عليهم السلام) آمده، و مفسّران در توجيه آن وجوهى مختلف ذكر كرده اند،
مؤلّف: روايات از طرق اهل سنّت در اين معنا بسيار زياد است، و آن را از عدّه اى از صحابه، از قبيل ابن عبّاس (كه روايتش گذشت )، و ابى الدرداء، ابن عمر، جابر، ابن مسعود، ابى سعيد خدرى، معاذ بن انس، ابى ايّوب، ابى امامه، و غير نامبردگان از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» روايت كرده اند. و نيز در عدّه اى از روايات وارده از امامان اهل بيت (عليهم السلام) آمده، و مفسّران در توجيه آن وجوهى مختلف ذكر كرده اند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۶ </center>
كه معتدل ترين آن، اين است كه: تمامى معارف قرآنى، به سه اصل بر مى گردد: «توحيد» و «نبوت» و «معاد»، و سوره مورد بحث، از اين سه اصل، يك اصل را متعرض شده، از اول تا به آخرش، در بارۀ آن سخن گفته، و آن اصل «توحيد» است.
كه معتدل ترين آن، اين است كه: تمامى معارف قرآنى، به سه اصل بر مى گردد: «توحيد» و «نبوت» و «معاد»، و سوره مورد بحث، از اين سه اصل، يك اصل را متعرض شده، از اول تا به آخرش، در بارۀ آن سخن گفته، و آن اصل «توحيد» است.


و در كتاب توحيد، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: در عالَم رؤيا، خضر (عليه السلام) را ديدم، و اين رؤيا، يك شب قبل از جنگ بدر بود. به آن جناب گفتم: از آنچه دارى، چيزى به من تعليم بده كه بر دشمنان پيروز شوم. خضر گفت: بگو: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو'''». همين كه صبح شد، رؤياى خود را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) بازگو كردم. به من فرمود: اى على! اسم اعظم را ياد گرفتى، و اين كلام در جنگ بدر همچنان بر زبانم بود.
و در كتاب توحيد، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: در عالَم رؤيا، خضر (عليه السلام) را ديدم، و اين رؤيا، يك شب قبل از جنگ بدر بود. به آن جناب گفتم: از آنچه دارى، چيزى به من تعليم بده كه بر دشمنان پيروز شوم. خضر گفت: بگو: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو'''». همين كه صبح شد، رؤياى خود را براى رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» بازگو كردم. به من فرمود: اى على! اسم اعظم را ياد گرفتى، و اين كلام در جنگ بدر همچنان بر زبانم بود.


و نيز در آن كتاب آمده كه: اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) سوره «'''قل هو الله أحد'''» را خواند، و وقتى فارغ شد، گفت: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين: اى كسى كه نيست او مگر او، مرا بيامرز و مرا بر قوم كافر يارى فرما'''».
و نيز در آن كتاب آمده كه: اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) سوره «'''قل هو الله أحد'''» را خواند، و وقتى فارغ شد، گفت: «'''يا هو يا من لا هو إلّا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين: اى كسى كه نيست او مگر او، مرا بيامرز و مرا بر قوم كافر يارى فرما'''».
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
و در نهج البلاغه، در باره خداى تعالى آمده: «'''الأحد لا بتأويل عدد: أحد است، اما نه به تأويل عدد'''».
و در نهج البلاغه، در باره خداى تعالى آمده: «'''الأحد لا بتأويل عدد: أحد است، اما نه به تأويل عدد'''».


مؤلّف: اين روايت را در توحيد هم، از حضرت رضا (عليه السلام) به این عبارت نقل كرده: «'''أحد لا بتأويل عدد'''».
* مؤلّف: اين روايت را در توحيد هم، از حضرت رضا (عليه السلام) به این عبارت نقل كرده: «'''أحد لا بتأويل عدد'''».


و در اصول كافى، به سند خود، از داوود بن قاسم جعفرى روايت آورده كه گفت: به امام ابى جعفر دوم جواد الائمة (عليه السلام) عرضه داشتم: كلمه «صمد» چه معنايى دارد؟ فرمود: به معناى سيّد مصمود إليه است. يعنى بزرگى كه تمام موجودات عالَم، در حوائج كوچك و بزرگ، به او مراجعه می كنند و محتاج اويند.
و در اصول كافى، به سند خود، از داوود بن قاسم جعفرى روايت آورده كه گفت: به امام ابى جعفر دوم جواد الائمة (عليه السلام) عرضه داشتم: كلمه «صمد» چه معنايى دارد؟ فرمود: به معناى سيّد مصمود إليه است. يعنى بزرگى كه تمام موجودات عالَم، در حوائج كوچك و بزرگ، به او مراجعه می كنند و محتاج اويند.
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
و در كتاب توحيد، از وهب بن وهب قرشى، از امام صادق (عليه السلام) از آباى گرامى اش (عليهم السلام) روايت آورده كه: اهل بصره، به حسين بن على (عليهماالسلام) نامه اى نوشته و در آن، از كلمۀ «'''صمد'''» پرسيدند. حضرت در پاسخشان، اين نامه را به ايشان نوشت:
و در كتاب توحيد، از وهب بن وهب قرشى، از امام صادق (عليه السلام) از آباى گرامى اش (عليهم السلام) روايت آورده كه: اهل بصره، به حسين بن على (عليهماالسلام) نامه اى نوشته و در آن، از كلمۀ «'''صمد'''» پرسيدند. حضرت در پاسخشان، اين نامه را به ايشان نوشت:


بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد، مبادا در قرآن كريم خوض كنيد؛ و در آن جدال راه نيندازيد و بدون علم و از روى مظنّه و سليقه، در باره آن چيزى مگوييد، كه از جدّم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) شنيدم كه مى فرمود: كسى كه بدون علم در باره قرآن سخن بگويد، نشيمنگاه او پُر از آتش خواهد بود، و خداى سبحان، خودش كلمۀ «'''صمد'''» را تفسير كرده، بعد از آن كه فرمود: «'''الله أحد الله الصمد'''»، آن را با دو آيه بعد تفسير نموده، فرمود: «'''لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا أحد'''».
بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد، مبادا در قرآن كريم خوض كنيد؛ و در آن جدال راه نيندازيد و بدون علم و از روى مظنّه و سليقه، در باره آن چيزى مگوييد، كه از جدّم رسول خدا «صلّى الله عليه و آله و سلّم» شنيدم كه مى فرمود: كسى كه بدون علم در باره قرآن سخن بگويد، نشيمنگاه او پُر از آتش خواهد بود، و خداى سبحان، خودش كلمۀ «'''صمد'''» را تفسير كرده، بعد از آن كه فرمود: «'''الله أحد الله الصمد'''»، آن را با دو آيه بعد تفسير نموده، فرمود: «'''لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا أحد'''».


و نيز در آن كتاب، به سند خود، از ابن ابى عمير، از موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: و بدان كه خداى تعالى «'''واحد'''» و «'''أحد'''»، و «'''صمد'''» است؛ نه فرزنددار مى شود تا فرزندش از او ارث ببرد، و نه خود از كسى متولد شده تا پدرش با او شريك باشد.
و نيز در آن كتاب، به سند خود، از ابن ابى عمير، از موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: و بدان كه خداى تعالى «'''واحد'''» و «'''أحد'''»، و «'''صمد'''» است؛ نه فرزنددار مى شود تا فرزندش از او ارث ببرد، و نه خود از كسى متولد شده تا پدرش با او شريك باشد.
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
و در همان كتاب، در ضمن خطبه اى از آن جناب آمده كه فرمود: خداى تعالى بزرگتر از آن است كه كفوى داشته باشد، تا به آن كفو تشبيه شود.
و در همان كتاب، در ضمن خطبه اى از آن جناب آمده كه فرمود: خداى تعالى بزرگتر از آن است كه كفوى داشته باشد، تا به آن كفو تشبيه شود.


مؤلّف: در اين معانى كه تاكنون از روايات نقل كرديم، روايات ديگرى نيز هست.
* مؤلّف: در اين معانى كه تاكنون از روايات نقل كرديم، روايات ديگرى نيز هست.


سوره فلق:
* سوره فلق:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۷۹ </center>
<span id='link471'><span>
<span id='link471'><span>
۱۶٬۸۸۰

ویرایش