۱۶٬۸۸۰
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
(۱۰ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
هيچ شبهه اى نيست در اين كه قرآن دلالت دارد بر وجود آيتى كه معجزه باشد. يعنى خارق عادت باشد، و دلالت كند بر اين كه عاملى غير طبيعى و از ماوراء طبيعت و بيرون از نشئه ماده، در آن دست داشته است. البته «معجزه» به اين معنا را قرآن قبول دارد، نه به معناى امرى كه ضرورت عقل را باطل سازد. | هيچ شبهه اى نيست در اين كه قرآن دلالت دارد بر وجود آيتى كه معجزه باشد. يعنى خارق عادت باشد، و دلالت كند بر اين كه عاملى غير طبيعى و از ماوراء طبيعت و بيرون از نشئه ماده، در آن دست داشته است. البته «معجزه» به اين معنا را قرآن قبول دارد، نه به معناى امرى كه ضرورت عقل را باطل سازد. | ||
<span id='link137'><span> | <span id='link137'><span> | ||
پس اين كه بعضى از عالم نماها در صدد بر آمده اند به خاطر اين كه آبروى مباحث طبيعى را حفظ نموده، آنچه را از ظاهر آن ها فهميده با قرآن وفق دهند، آيات دالّه بر وجود معجزه و وقوع آن را تأويل كرده اند، زحمتى بيهوده كشيده و سخنانشان مردود است، و به درد خودشان می خورد. اينك براى روشن شدن حقيقت مطلب، آنچه از قرآن شريف درباره معناى معجزه استفاده می شود، در ضمن چند فصل ايراد مى كنيم، تا بى پايگى سخنان آن عالم نماها روشن گردد. | پس اين كه بعضى از عالم نماها در صدد بر آمده اند به خاطر اين كه آبروى مباحث طبيعى را حفظ نموده، آنچه را از ظاهر آن ها فهميده با قرآن وفق دهند، آيات دالّه بر وجود معجزه و وقوع آن را تأويل كرده اند، زحمتى بيهوده كشيده و سخنانشان مردود است، و به درد خودشان می خورد. اينك براى روشن شدن حقيقت مطلب، آنچه از قرآن شريف درباره معناى معجزه استفاده می شود، در ضمن چند فصل ايراد مى كنيم، تا بى پايگى سخنان آن عالم نماها روشن گردد. | ||
<span id='link138'><span> | <span id='link138'><span> | ||
==قرآن قانون عليت عمومى را مى پذيرد == | |||
قرآن كريم براى حوادث طبيعى، اسبابى قائل است، و قانون عمومى عليت و معلوليت را تصديق دارد. عقل هم با حكم بديهى و ضروريش، اين قانون را قبول داشته، بحث هاى علمى و استدلال هاى نظرى نيز بر آن تكيه دارد. چون انسان بر اين فطرت آفريده شده كه براى هر حادثه اى مادى از علت پيدايش آن جستجو كند، و بدون هيچ ترديدى حكم كند كه اين حادثه علتى داشته است. | قرآن كريم براى حوادث طبيعى، اسبابى قائل است، و قانون عمومى عليت و معلوليت را تصديق دارد. عقل هم با حكم بديهى و ضروريش، اين قانون را قبول داشته، بحث هاى علمى و استدلال هاى نظرى نيز بر آن تكيه دارد. چون انسان بر اين فطرت آفريده شده كه براى هر حادثه اى مادى از علت پيدايش آن جستجو كند، و بدون هيچ ترديدى حكم كند كه اين حادثه علتى داشته است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۵: | ||
<span id='link139'><span> | <span id='link139'><span> | ||
==قرآن حوادث خارق عادت را مى پذيرد == | |||
قرآن كريم - در عين اين كه ديديم كه قانون عليت را قبول دارد - از داستان ها و حوادثى خبر می دهد كه با جريان عادى و معمولى و جارى در نظام علت و معلول سازگار نبوده، و جز با عواملى غير طبيعى و خارق العاده صورت نمى گيرد. و اين حوادث، همان آيت ها و معجزاتى است كه به عده اى از انبيا كرام، چون نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، داود، سليمان، موسى، عيسى و محمد، صلوات اللّه عليهم نسبت داده است. | قرآن كريم - در عين اين كه ديديم كه قانون عليت را قبول دارد - از داستان ها و حوادثى خبر می دهد كه با جريان عادى و معمولى و جارى در نظام علت و معلول سازگار نبوده، و جز با عواملى غير طبيعى و خارق العاده صورت نمى گيرد. و اين حوادث، همان آيت ها و معجزاتى است كه به عده اى از انبيا كرام، چون نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط، داود، سليمان، موسى، عيسى و محمد، صلوات اللّه عليهم نسبت داده است. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۸: | ||
<span id='link144'><span> | <span id='link144'><span> | ||
==بيان اين كه فقط خداوند به نظام و ارتباط بين موجودات آگاهى دارد | ==بيان اين كه فقط خداوند به نظام و ارتباط بين موجودات آگاهى دارد == | ||
اين همان حقيقتى است كه | اين همان حقيقتى است كه «آيات قدر» نيز بر آن دلالت دارد. مانند آيه: «'''و إن من شئ إلّا عندنا خزائنه، و ما ننزّله إلّا بقدر معلوم'''»: (هيچ چيز نيست مگر آن كه نزد ما خزينه هاى آن است، و ما نازل و درخور اين جهانش نمی كنيم، مگر به اندازه اى معلوم). و آيه: «'''إنّا كلّ شئ خلقناه بقدر'''»: ما هر چيزى را به قدر و اندازه خلق كرده ايم. و آيه: «'''و خلق كلّ شئ، فقدّره تقديرا'''»: (و هر چيزى آفريد و آن را به نوعى اندازه گيرى كرد). و آيه: «'''(الّذى خلق فسوّى، و الّذى قدّر فهدى'''»: (آن كسى كه خلق كرد، و خلقت هر چيزی را تكميل و تمام نمود، و آن كسى كه هرچه را آفريد، اندازه گيرى و هدايتش فرمود). | ||
آيه | |||
ممكن هم هست در اثبات آنچه گفته | و همچنين آيه: «'''ما أصاب من مصيبة فى الأرض و لا فى أنفسكم إلّا فى كتاب من قبل أن نبراها'''»: (هيچ مصيبتى در زمين و نه در خود شما پديد نمى آيد، مگر آن كه قبل از پديد آوردنش در كتابى ضبط بوده)، كه درباره ناگواری هاست. و نيز آيه: «'''ما أصاب من مصيبة إلّا بإذن اللّه، و من يؤمن باللّه يهد قلبه، و اللّه بكلّ شئ عليم'''»: (هيچ مصيبتى نمى رسد، مگر به اذن خدا، و كسی كه به خدا ايمان آورد، خدا قلبش را هدايت مى كند، و خدا به هر چيزى داناست). | ||
براى | |||
و قرآن كريم | آيه اوّلى و نيز بقيه آيات، همه دلالت دارند بر اين كه هر چيزى از ساحت اطلاق به ساحت و مرحله تعيّن و تشخّص نازل می شود، و اين خداست كه با تقدير و اندازه گيرى خود، آن ها را نازل می سازد. تقديری كه هم قبل از هر موجود هست، و هم با آن، و چون معنا ندارد كه موجودى در هستی اش محدود و مقدّر باشد، مگر آن كه با همه روابطى كه با ساير موجودات دارد محدود باشد و نيز، از آنجایی كه يك موجود مادى با مجموعه اى از موجودات مادى ارتباط دارد، و آن مجموعه براى وى نظير قالب اند، كه هستى او را تحديد و تعيين مى كند، لاجرم بايد گفت: هيچ موجود مادى نيست، مگر آن كه به وسيله تمامى موجودات مادى كه جلوتر از او و با او هستند قالب گيرى شده، و اين موجود، معلول موجود ديگرى است مثل خود. | ||
ممكن هم هست در اثبات آنچه گفته شد، استدلال كرد به آيه: «'''ذلكم اللّه ربّكم، خالق كلّ شئ'''»: (اين اللّه است كه پروردگار شما، و آفريدگار همه كائنات است ). و آيه: «'''ما من دابّة إلّا هو آخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقيم'''». چون اين دو آيه به ضميمه آيات ديگری كه گذشت، قانون عمومى «عليّت» را تصديق می كند و مطلوب ما اثبات می شود. | |||
براى اين كه: آيه اوّل، خلقت را به تمامى موجوداتى كه اطلاق كلمۀ «چيز» بر آن صحيح باشد، عموميت داده و فرموده: هر آنچه «چيز» باشد، مخلوق خداست. و آيه دوّمى، خلقت را يك وَتيره و يك نسق دانسته، اختلافى را كه مايه هرج و مرج و جزاف باشد، نفى مى كند. | |||
و قرآن كريم - همان طور كه ديديد - قانون عمومى عليّت ميان موجودات را تصديق كرد، نتيجه می دهد كه نظام وجود در موجودات مادى، چه با جريان عادى موجود شوند و چه با معجزه؛ بر صراط مستقيم است و اختلافى در طرز كار آن علل نيست. همه به يك وَتيره است و آن، اين است كه: «هر حادثى معلول علت متقدم بر آن است». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۳ </center> | ||
از | از اين جا، اين معنا نيز نتيجه گيرى می شود كه: هر سبب از اسباب عادى، كه از مسبّب خود تخلّف كند، سبب حقيقى نيست، ما آن را سبب پنداشته ايم، و در مورد آن مسبّب، اسباب حقيقى هست، كه به هيچ وجه تخلّف نمى پذيرد، و احكام و خواص، دائمى است. همچنان كه تجارب علمى نيز در عناصر حيات و در خوارق عادات، اين معنا را تأييد مى كند. | ||
<span id='link145'><span> | <span id='link145'><span> | ||
==قرآن در عين اين كه حوادث مادى را به علل مادى نسبت می دهد، به خدا هم منسوب می دارد == | |||
قرآن كريم | قرآن كريم - همان طور كه ديديد - ميان موجودات، عليّت و معلوليّت را اثبات کرد، و سببيّت بعضى را براى بعضى ديگر تصديق نمود. همچنين، امر تمامى موجودات را به خدايتعالى نسبت داده، نتيجه مى گيرد كه: اسباب وجودى، سببيِت خود را از خود ندارند و مستقل در تأثير نيستند؛ بلكه مؤثّر حقيقى و به تمام معناى كلمه، كسى جز خداى «عزّ سلطانه» نيست، و در اين باره فرموده: | ||
«'''ألا له الخلق و الأمر'''»: (آگاه باش كه خلقت و امر همه به دست اوست). و نيز فرموده: «'''لله ما فى السماوات و ما فى الأرض'''»: (از آنِ خداست آنچه در آسمان هاست و آنچه در زمين است). و نيز فرموده: «'''له ملك السماوات و الأرض'''»: (مر او راست مُلك آسمان ها و زمين). | |||
و نيز فرموده: «'''قل كلّ من عند اللّه'''»: (بگو همه از ناحيه خداست). | |||
و آياتى بسيار ديگر، كه همه دلالت می كنند بر اين كه: هر چيزى مملوك محض براى خداست و كسى در ملك عالَم شريك خدا نيست، و خدا می تواند هر گونه تصرفى كه بخواهد و اراده كند، در آن بكند و كسى نيست كه در چيزى از عالَم تصرف نمايد؛ مگر بعد از آن كه خدا اجازه دهد. البته خدا به هر كس بخواهد، اجازه تصرّف می دهد، ولى در عين، حال همان كس نيز مستقل در تصرّف نيست، بلكه تنها اجازه دارد. و معلوم است كه شخص مجاز، دخل و تصرفش به مقدارى است كه اجازه اش داده باشند، و در اين باره فرموده: | |||
«'''قل اللّهمّ مالك المُلك، تؤتى المُلك من تشاء و تنزع المُلك ممّن تشاء'''»: (بار الها كه مالك مُلكى، و مُلك را به هر كس بخواهى، می دهى و از هر كس بخواهى، باز مى ستانى). و نيز فرموده: «'''الّذى أعطى كلّ شئ خلقه ثمّ هدى'''»: (آن كه خلقت هر موجودى را به آن داده و سپس هدايت كرده)؛ و آياتى ديگر از اين قبيل، كه تنها خداي را مستقل در ملكيّت عالَم معرّفى مى كنند. | |||
همچنان كه در دو آيه زير، اجازه تصرّف را به پاره اى اثبات نموده، در يكى فرموده: «'''له ما فى السماوات و ما فى الأرض، من ذا الّذى يشفع عنده إلّا بإذنه'''»: (مر او راست مُلك آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، كيست آن كس كه نزد او، بدون اذن او، شفاعت كند)؟ و در دوّمى مى فرمايد: «'''ثمّ استوى على العرش، يدبّر الأمر، ما من شفيع إلّا من بعد إذنه'''»: (سپس بر مصدر اوامر قرار گرفته، امر را اداره كرد، هيچ شفيعى نيست مگر بعد از اذن او). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۲۴ </center> | ||
پس با در نظر گرفتن اين آيات | پس با در نظر گرفتن اين آيات - اسباب هرچه باشند - مالك سببيّت خود هستند، اما به تمليك خدای تعالى. و در عين اين كه مالك سببيّت خود هستند، مستقل در اثر نيستند. اين معنا همان است كه خدای تعالى از آن به «شفاعت» و «اذن» تعبير نموده. و معلوم است كه «اذن» وقتى معناى صحيحى خواهد داشت كه وجود و عدمش يكسان نباشد. به اين معنا كه اگر اذن باشد، مانعى از تصرف مأذون نباشد، و اگر اذن نباشد، مانعى از تصرف او جلوگيرى كند، و آن مانع هم وقتى تصور دارد، كه در شئ مورد بحث اقتضایى براى تصرف باشد. چيزی كه هست، مانع جلو آن اقتضاء را بگيرد و نگذارد شخص مأذون در آن شئ تصرف كند. | ||
پس روشن شد كه در هر | |||
پس روشن شد كه: در هر سببى، مبدئى است مؤثّر و مقتضى براى تأثير، كه به خاطر آن مبدء و مقتضى، سبب در مسبّب مؤثر مى افتد. و خلاصه: هر سببى وقتى مؤثّر می شود كه مقتضى تأثير موجود و مانع از آن، معدوم باشد و در عين حال - يعنى با وجود مقتضى و عدم مانع - شرط مهمترى دارد، و آن اين است كه: خداوند جلوگير سبب از تأثير نشود. | |||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱}} | {{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۱}} | ||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش