وَسَق
«وَسَق» به معناى جمع کردن پراکنده هاست، «وَسَق» (بر وزن غضب) به معناى یک بار شتر یا شصت صاع که هر صاع نزدیک به سه کیلو است نیز آمده، که آن هم به خاطر مجتمع بودن آن است.
ریشه کلمه
- وسق (۲ بار)
قاموس قرآن
[انشقاق:17-19]. وَسَق (بر وزن فلس) به معنى جمع كردن است «وَسَقَ الشَّىْءَ: جَمَعَهُ» راغب جمع كردن شىء متفرق گفته است. اتساق به معنى جمع شدن مىباشد. يعنى: قسم به تاريكى و آنچه جمع مىكند، قسم به ماه آنگاه كه جمع و بدر شود كه از حالى به حالى بالا مىرويد. تاريكى شب همه چيز را جمع كرده به شكل سياه در مىآورد و ماه به تدريج بزرگ شده به صورت چهارده شبه مىآيد. آمدن شب پس از شفق شامگاهى، احاطه تاريكى بر موجودات، وسعت تدريجى ماه، حكايت از تغيير احوال عالم و بشر دارد و شايد بدان مناسبت آمده «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ» بقيّه كلام در «طبق» ديده شود، اين لفظ دو بار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است.