نِحْلَة

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«نِحْلَة» در لغت به معناى بخشش و عطیه آمده است، «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: به عقیده من، این کلمه از ریشه «نَحْل» (به معناى زنبور عسل) آمده است; زیرا بخشش و عطیه، شباهتى به کار زنبوران عسل در دادن عسل دارد.

بنابراین، تفسیر آیه چنین خواهد شد: «مهر را که یک عطیه الهى است و خدا به خاطر این که زن حقوق بیشترى در اجتماع داشته باشد، و ضعف نسبى جسمى او از این راه جبران گردد به او عطا کرده به طور کامل ادا کنید».

ریشه کلمه

قاموس قرآن

زنبور عسل. [نحل:68-69]. پروردگارت به زنبور عسل وحى كرد كه در كوهها و درختان و كندوها كه مردم مى‏سازند لانه كن، و ازهمه ميوه‏ها بخور و به آسانى به راههاى خدايت واردشو، از شكم آن شربتى به رنگهاى مختلف خارج مى‏شود كه در آن مردمان را شفاست و درعمل زنبور عسل عبرتى است بر اهل تفكر كه در اسرار عالم تفكر كنند. تمدن زنبور عسل، نظامات عجيب كندو، فعاليت خستگى‏ناپذير اين حشره، ساختن عسل وموم، سخن گفتن آن بوسيله رقصيدن و صدها نظامات و اسرار آن، از عجائب خلقت است. دانشمندان سالهاى متمادى در زندگى اين حشره مطالعه كرده وكتابها نوشته‏اند در كتاب جهان حشرات نوشته است اگر يك زنبور عسل بخواهد به تنهايى چهارصد گرم عسل تهيه كند بايد هشتادهزاربار از كندو به صحرا رفته و برگردد. اين است كه قرآن مجيد از ذكر اين حشره مفيد فروگذارى نكرده و در واقع طرح مساله كرده كه در آن باره تفكر كنند و به اسرار زندگى اين موجود عجيب پى ببرند و آفريننده آن را تحسين كنند. اينك نظرى به جملات دو آيه فوق. «وَاَوْحى رَبَّكَ اِلَى النَّحْلِ...» اين جمله مبين آن است كه عسل سازى اين حشره طبق نقشه خدايى است و خداوند اين فهم و درك را در وجود وى گذاشته است. و مراد از «مِمَّا يَعْرِشُونَ» ظاهرا كندوهايى است كه بوسيله انسانها ساخته مى‏شود و كندوهاى مصنوعى عرش و تختى است نسبت به زنبور عسل «فَاسْلُكى سُبُلَ رَبِكِ ذُلُلاً» حكايت از آن دارد كه به آسانى مى‏تواند راههاى را كه خدا براى عسل‏گيرى و عسل سازى بوى آموخته بپيمايد - كاريكه از بشر عاقل و متفكر ساخته نيست و نيز نظامات عجيبى كه در زندگى آن حكمفرماست‏اداره كند. «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ» عسل آنگاه كه از اين حشره در حفره‏هاى مسدس ريخته مى‏شود به صورت شربت و مايع شيرين است، آنگاه دسته جمعى بالاى حفره‏ها آنقدر بال مى‏زنند كه آب آن تبخير شده و قوام يافته به صورت عسل درآيد. پس آنوقت كه از شكم زنبور خارج مى‏شود بصورت شربت است سپس به عسل تبديل مى‏شود. «فيهِ شِفاءْ لِلنّاسِ» ظاهرا هيچ يك از اغذيه مانند عسل در بدن جذب نمى‏شود گويا صدى نود و پنج يا بيشتر آن جذب شده و بقيه دفع مى‏شود بر خلاف اغذيه ديگر. «اِنَّ فى ذالِكَ لَآيَةٌ لِقَوْمٌ يَتَفَكَّروُ نَ» اگر مراد از «آية» به قرينه آيات قبل و بعد آيت و علامت معاد باشد، شهادت اين امر بر معاد آن است: همانطور كه ما بصحراها و گلها و باغها مى‏نگريم و در آنها مطلقا عسل نمى‏بينيم ولى به وسيله زنبور عسل مى‏دانيم كه خروارها عسل در آنها موجود بوده است همچنين ما به قبرستانها نگاه كرده و در آنها جز خاك نمى‏بينيم اما در بهار قيامت خواهيم ديد از آن خاكها انسانها برخاستند. و اگر مراد آيت توحيد و تدبير خداوند باشد قطعا وجود اين حشره با اين عمل مفيد ونظام حيرت آور از علائم توحيد و تدبير خدايى است اين لفظ بيشتر از يكبار در قرآن مجيد نيامده است.


[نساء:4]. نِحْله به معنى عطيه است در مجمع گويد: نحله عطيه‏اى است كه در مقابل ثمن و عوض نباشد، راغب نيز نظير آن را گفته است. مراد از «صَدُقه» (به فتح صاد و ضم دال) مهريه زنان است گويى علت اين تسميه آن است كه اعطاء آن دليل صدق الفت و عشق مرد به زن است و اطلاق نحله از ان است كه مهريه فقط عطيه و بخششى است از مرد و با اين دولفظ قرآن كريم موقعيت مهر را در اسلام بيان كرده كه چون موقعيت زن موقعيت عشق و موقعيت مرد موقعيت تمنا و خواهش از زن است لذا مهريه‏اى به او ميدهد كه فقط عطيه و شاهد صدق توجه مرد به زن است. راغب معناى اصلى نحل را زنبور عسل گرفته و گويد: به نظر من مهريه را از آن نحله گويند كه عطيه مرد مثل عطيه زنبور عسل عوض مالى ندارد وگويد: مى‏شود عطيه را معناى اصلى قرارداد در اين صورت زنبور را از آن نحل گويند كه كارش عطيه ايست نسبت به مردم (اختصار) در مجمع وجه دوم را اختيار فرموده و گويد: زنبور را نحل گويند كه خداوند بوسيله او عسل را به مردم عطا كرده است.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...