بِخُمُرِهِن
«خُمُر» جمع «خمار» (بر وزن حجاب) در اصل، به معناى پوشش است، ولى معمولاً به چیزى گفته مى شود که زنان با آن سر خود را مى پوشانند (روسرى).
ریشه کلمه
قاموس قرآن
پوشاندن. طبرسى گويد: اصل خمر به معنى ستر پوشاندن است. راغب مىگويد: اصل خمر به معنى پوشانند خمار گويند ولى در تعارف، خمار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مىپوشاند و جمع آن خمر (بر وزن عنق) است [نور:31] روسريهاى خود بر گريبانهاى خويش بزنند معنى اين آيه در «جيب» گذشت. به شراب از آنجهت خمر گويند كه عقل را مىپوشانند و زايل مىكند چنانكه در مفردات و قاموس گفته است. * [بقره:219] آيه 9 و 91 مائده. * [يوسف:36] طبرسى در اين آيه مضاف مقدر كرده و گويد اصل آن «اعصر عنب خمر» است و از زجاج و ابن انبارى نقل كرده كه خمر به اعتبار مايؤل اليه است و بعضى گفتهاند كه عرب انگور را خمر مىنامند. الميزان عقيده دارد كه عنب به اعتبار مايؤل خمر خوانده شده. احتمال ديگرى كه بنظر نگارنده مىرسد آن است كه «خمراً» مفعول اله باشد يعنى: براى شراب درست كردن مىفشارم. در اقرب گويد: خمر در آيه به معنى انگور است. شراب بهشت * [محمّد:15] اين آيه درباره شراب بهشت است آن هم نهر نهر، آيا خمر بهشتى مست كننده و مزيل عقل است؟ شايد از «لَذَّةٍ لِشّارِبينَ» فهميده شود كه خمر بهشت مثل خمر دنيا نيست بلكه آن لذّت خالص است و ضررى از قبيل ازاله عقل و درد سر و تهوّع ندارد چنانكه خمر دنيا چنين است طبرسى رحمة اللّه از آيه چنين فهميده است. در سوره قرآن درباره شراب بهشتى آمده [صافات:45-47] طبرسى فرموده: «لافيها غَوْلُ» يعنى شراب بهشت عقل آنها را اغتيال نمىكند و نمىبرد الخ. ولى چنانكه در «غول» خواهد آمد ظاهراً مراد از آن سر درد است. و هكذا آيه [واقعة: 19]. نا گفته نماند نزف الماء آنگاه گويند كه كسى آب چاه را تماماً بكشد و بئر نزوف چاهى است كه آبش كشيده شده باشد و به مست نزيف گويند عقلش نزف و نزع شده است (مفردات). على هذا شكى نمىماند كه مراد از «ينزفون» در دو آيه زايل شدن عقل است يعنى: در خمر بهشتى هلاك شدن نيست و نه از آن عقل باخته مىشوند (صافات) از آن به سر درد نمىافتند و عقل نمىبازند (واقعه 18) اختلاف قرائ «ينزفون» در «نزف» ديده شود. خمر شراب مخصوص نيست. طبرسى رحمه الله فرموده: خمر هر شراب مستکننده و آمیزنده با عقل و پوشاننده آن است و آنچه کثیر آن مستکننده باشد قلیل آن نیز خمر است. این همان است که از روایات اصحاب ما ظاهر است و مذهب شافعى نیز چنین است ولى بعضى گفتهاند: خمر عصیر انگور است آنگاه که بجوش آید و شدید شود. راغب در مفردات گوید: خمر در نزد بعضى نام هر مستکننده است و در نزد بعضى نام شرابى است که از انگور و خرما گرفته شود چون از حضرت رسول «صلى اللّه علیه و آله» روایت شده: «خمر از این دو درخت خرما و انگور است...». در قاموس مىگوید: خمر آنست که مستى آورد و از انگور باشد و یا اعمّ از انگور و غیر آن ولى عموم اصّح است زیرا خمر تحریم شد در حالى که در مدینه شراب انگور نبود و شراب آنها از خرماى تر و خرماى خشک بود. در المیزان فرموده: خمر بنا بر آنچه از لغت بدست مىآید هر مایعى است که براى مست کردن درست شده باشد عرب از اقسام آن فقط شراب انگور و خرما و جو را مىدانست. مردم به تدریج در اقسام آن اضافه کردند تا امروز که داراى انواع زیاد است. به حسب درجات مست کردن و همه آن خمر است. جریان تحریم خمر ناگفته نماند: نظر اسلام در تحریم شراب، مست کردن آن است و هر آنچه مستکننده باشد خمر و حرام است چنانکه از مجمع و قاموس و المیزان نقل شد و درباره آب جو روایت شده «الفقّاع خمر استصغره الناس» یعنى آبجو خمر است ولى مردم آن را کوچک شمردهاند. راجع به ترتیب آیات خمر باید دانست که لحن آیات تا حدّى با هم متفاوت است و مىشود از آنها استفاده کرد که قرآن کریم با زمینهسازى و مقدّمهچینى و بالاخره با آماده کردن مردم آن را حرام کرده است، ولى در اصل شریعت اسلام و تمام ادیان مطلقاً حرام است و غیر معقول است که بگوئیم خداوند آن را در دینى و یا در زمانى حلال کرده است، چیزى که مزیل عقل است امکان ندارد در دین خدا حلال شده باشد. اینک آیات را نقل مىکنیم: 1- [بقره:219] لحن این آیه چندان تند نیست فقط حاکى از آن است که ضرر قمار و شراب از فایده آنها بیشتر است گرچه با مقایسه آیه [اعراف:33] حرمت خمر از آیه استفاده مىشود زیرا این آیه مکّى است و روشن مىکند که «اثم» تحریم شده است و آیه بقره مدنى است و به وجود اثم در خمر تصریح مىکند على هذا اثم حرام و در نتیجه خمر حرام است و حضرت موسى بن جعفر «علیه السلام» چنانکه خواهد آمد براى مهدى عباسى چنین استدلال فرموده است. 2- [نساء:43] یعنى شما که ایمان آوردهاید در حال مستى به نماز نیایستید تا بدانید چه مىگوئید. این آیه نیز در مدینه نازل شده و فقط از مستى در حال نماز نهى مىکند و به نظر مىآید که مسلمین هنوز از شراب دست نکشیده بودند که در بعضى حالات از آن نهى شدند. چنانکه نقل شده بعضى از صحابه بعد از نزول این آیه باز شراب مىخوردند چنانکه خواهد آمد. 3- [مائده:90و91] این دو آیه مدنى است و صریح در نهىاند، جمله «فَاجتَنِبوهُ» و «فَهَل اَنتَم مُنتَهوُنَ» روشن مىکند که دیگر کسى حق ندارد به آن نزدیک شود و ایضاً چنانکه در المیزان گفته: «فَهَل اَنتَم مُنتَهوُنَ» مىفهماند که تا آن زمان آن را ترک نکرده بودند. در المیزان ذیل آیه 90 مائده مىگوید: از زمخشرى در ربیعالابرار نقل شده گوید: درباره خمر سه آیه نازل شد: «یَسئَلونَکَ عَنِ الخَمرِ وَالمَیسِرِ» بعد از این آیه بعضى از مسلمانان شرب خمر مىکردند و بعضى ترک نمودند تا اینکه مردى شراب خورد و داخل نماز شد و پریشان گفت آیه «یا اَیّهَا الَّذینَ آمنوا لاتَقرَبوُا الصّلوةَ وَ اَنتُم سُکارى» نازل گردید سپس بعضى شراب خوردند حتى عمربنالخطاب نیز خورد و با استخوان شترى سر عبدالرحمن بن عوف را بشکست و بعد نشست و شروع کرد به نوحه خواندن بر کشتگان جنگ بدر از مشرکان و شعر اسود بن یغفر را در نوحه خود مىخواند و آن این است: وَکَاَیِّن بِالقَلیبِ قَلیبُ بَدرٍ مَن القِنیاتِ وَالشّربِ الکِرامِ وَ کَاَیِّن بِالقَلیب قَلیبُ بَدرٍ مِنَ السِّرى المَکامِلِ بِالسّنامِ ایوُعِدُنا ابنُ کَبشَةَ اَن نُحَیّى وَ کَیفَ حَیاةُ اَصداءٍ وَهامِ اَیَعجُزُ اَن یَرُدَّ المَوتَ عَنّى وَیَنشُرُنى اِذا بُلِیَت عِظامى اَلا مَن مُبلِغُ الرَّحمنَ عَنّى بِاَنّى تارکُ شَهرَ الصِّیامِ فَقُل لِلّهِ: یَمنَعَنى شَرابى وَقُل لِلّهِ: یَمنَعَنى طَعامى این ماجرا به رسول خدا «صلى الله علیه و آله» رسید خارج شد در حالى که علامت خشم در چهرهاش نمایان بود و رداى خویش را مىکشید چیزى که در دست داشت بالا برد تا عمر را بزند عمر گفت: به خدا پناه مىبرم از غضب خدا و رسولش. پس خدا نازل فرمود: «اِنَّما یُریدُ الشَّیطانُ - تا - فَهَل اَنتُم مُنتَهوُنَ» عمر گفت: بس کردیم. و نیز در المیزان ج 6 ص 144 از کافى و تهذیب از امام باقر «علیه السلام» نقل کرده: خداوند هیچ پیامبرى نفرستاد مگر آنکه در علم خدا بود که اگر دین او کامل شود خمر را در دین او تحریم کند. خمر پیوسته حرام بوده است مردم فقط از خصلتى به خصلتى نقل مىشوند و اگر همه احکام دین یک بار بر مردم حمل مىشد بدین نمىرسیدند راوى گفت: امام «علیه السلام» فرمود کسى ارفاق کنندهتر از خدا نیست و از رفق خداست که مردم را از خصلتى به خصلتى نقل مىکند و اگر همه احکام یک دفعه بر مردم بار مىشد به هلاکت مىافتادند. ناگفته نماند این همان است که گفتیم از آیات بدست مىآید: قرآن مجید راجع به تحریم خمر زمینهسازى کرده و مردم را به تدریج آماده نموده است وگرنه در اصل دین شراب همواره حرام بوده است. ایضاً در المیزان ج 2 ص 207 از کافى از على بن یقطین نقل شده: مهدى عباسى از حضرت موسى بن جعفر «علیه السلام» پرسید: آیا شراب در کتاب خدا حرام است مردم فقط نهى شدنش را مىدانند حرام بودنش را نمىدانند؟ امام «علیه السلام» فرمود: بلکه آن حرام است. گفت در کدام محل از کتاب خدا تحریم شده است یا اباالحسن؟ فرمود: قول خدا «اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ الاِثمَ وَ البَغىَ بِغَیرِ الحَقِّ» تا فرمود امّا اثم، آن بعینه خمر است خدا در محل دیگر فرموده: «یَسئَلونَکَ عَنِ الخَمرِ وَالمَیسِرِ قُل فیهِما اِثمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ اِثمُهُما اَکبَرُ مِن نَفعِهِما» فامّا اثم در کتاب خدا آن شراب و قمار است و اثم آنها از نفعشان بیشتر است چنانکه خدا فرموده. مهدى گفت: اى على بن یقطین این فتواى هاشمیّه است به او گفتم: راست گفتى یا امیرالمؤمنین حمد خدائى راست که این علم را از شما اهل بیت خارج نکرده است. گوید: پس به خدا قسم مهدى صبر نکرد تا گفت: راست گفتى اى رافضى. در خاتمه ناگفته نماند که تمام اقسام شراب، حرام و مورد غضب خداست حضرت رسول ده نفر را درباره آن لغت کرده که از آن جمله است: کارنده انگور براى شراب، نگهبان آن، فشارنده آن، نوشنده آن، ساقى و حامل آن، کسى که به سوى او حمل شده، فروشنده و خریدار و خورنده قیمت آن. اینکه مسیحیان و ارباب سایر ادیان آن را حلال مىدانند مربوط به اصل ادیان آسمانى نیست چنانکه قبلا گفته شد. و راجع به حرمت شراب در شریعت تورات و انجیل براى نمونه رجوع شود به انجیل لوقا باب اوّل بند 15- امثال سلیمان باب 20 بند 1 و باب 23 بند 29 و 35 - کتاب اشعیاء باب 5 بند 22 و باب 28 بند 1-7 و باب 56 بند 12 - کتاب یوشع باب 4 بند 11.