النّمْل
ریشه کلمه
- نمل (۴ بار)
قاموس قرآن
مورچه. دراقرب الموارد گويد: نمله به مذكر و مونث گفته مىشود [نمل:17-19]. يعنى براى سليمان لشكريانش از جن و انس و پرندگان جمع شدند و آنها را از تفرق منع مىكردند. تا چون به بيابان مورچگان آمدندمورچهاى گفت: اى جماعت مورچگان به لانههاى خود وارد شويد تا سليمان و لشكريانش شمارا پامال نكنند آنها توجهى به شما ندارند سليمان از شنيدن كلام مورچه به تعجب شد و لبخند زد. از اين آيه چند مطلب بدست مىآيد . 1- مورچگان با هم سخن گويندو مافى الضمير خويش را به همديگر بيان مىدارند«قالَتْ نَمْلَهٌ ياأَيُّهاَالَّنمْلُ...». 2- اگر نملة مونث باشد مىتوان پى برد كه ملكه مورچگان همانطور كه عهده دار تخم گذارى است بر مورچگان حكومت نيز دارد كه دستور دخول به لانهها را صادر كرده است و نيز روشن مىشود كه مورچگان تشكيلات اجتماعى و حكومت دارند. 3- بالاتر از همه اينكه مورچگان انسانها را مىشناسند زيرا مورچه به مورچگان ديگر گفت: اگر داخل لانهها نشويد سليمان و لشكريانش شما را پامال مىكنند پس آن مورچه سليمان و لشكريانش را مىشناخته است امروز با آنكه كتابها در باره زندگى مورچگان نوشتهاند و در شناخت اسرار آن زحمتها كشيدهاند هنوز به آن پايه نرسيدهاند كه قرآن مجيد گفته است. 4- سليمان «عليه السلام» از سخن مورچه با خبر شده و تبسم و تعجب كرده است. *** انمله: سرانگشت. بقولى بند آخر انگشت. جمع آن انامل و انملات است [آل عمران:119]. چون خلوت كنند از غيظ بر شما سرانگشتان بجوند. در مجمع گفته: اصل آن از نمل است سرانگشت تشبيه شده به مورچه در كوچكى و حركت. نمل (بروزن كتف) سخن چين را گويند كه اقوال را در پنهانى از اين به آن نقل مىكند مانند مورچه كه در پنهانى قوت بسيارنقل مىكند.