النساء ١٩

از الکتاب
کپی متن آیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا لاَ يَحِلُ‌ لَکُمْ‌ أَنْ‌ تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهاً وَ لاَ تَعْضُلُوهُنَ‌ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ‌ مَا آتَيْتُمُوهُنَ‌ إِلاَّ أَنْ‌ يَأْتِينَ‌ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عَاشِرُوهُنَ‌ بِالْمَعْرُوفِ‌ فَإِنْ‌ کَرِهْتُمُوهُنَ‌ فَعَسَى‌ أَنْ‌ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ‌ اللَّهُ‌ فِيهِ‌ خَيْراً کَثِيراً

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها داده‌اید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتی) کراهت داشتید، (فوراً تصمیم به جدایی نگیرید!) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می‌دهد!

ترتیل:
ترجمه:
النساء ١٨ آیه ١٩ النساء ٢٠
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَن تَرِثُوا النِّسَآءَ»: این که زنان را به ارث ببرید (همان گونه که در جاهلیّت رواج داشت). از زنان ارث ببرید (بدین گونه که آنان را به خاطر ثروت و اموالشان همچون زندانیانی در پیش خود نگاه دارید تا دارائیشان را به ارث ببرید). «کَرْهاً»: ناپسندانه. حال نساء است و به معنی کارِهات یا مُکْرَهات است. این قید برای تقبیح اعمال مردان است؛ نه این که اگر رضایت در میان باشد، چنین عملی حرام بشمار نیاید. «لا تَعْضُلُوهُنَّ»: زنان را از ازدواج باز ندارید. آنان را تحت فشار قرار ندهید و زندانی خویشتن نکنید. این فعل می‌تواند منصوب بوده و عطف بر «تَرِثُوا» باشد، و یا مجزوم به حساب آید. «فَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ»، گناه آشکار همچون زنا و نشوز.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسى» گويند: اين آيه درباره ابوقيس بن سلت نازل گرديد، وقتى كه وفات يافت پسرش خواست زوجه پدر خويش دختر معن بن عاصم (البته مادر او نبوده است) به عقد خويش درآورد. كبشه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت و گفت: يا رسول اللّه، نه از شوهرم چيزى به ارث بردم و نه مرا رها مي‌نمايند كه شوهر ديگرى اختيار كنم. اين موضوع را امام باقر|امام محمدباقر عليه‌السلام و ديگران نيز روايت كرده اند.[۳][۴]

تفسیر

نکات آیه

۱- حرمت ارث بردن مرد از همسرى که خوشایند او نبوده، ولى تنها به خاطر ارث بردن با او زندگى کرده است. (یا ایّها الّذین امنوا لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) در برداشت فوق «النّساء» به معناى همسران گرفته شده است.

روایات و احادیث

۲- مرد نباید با وجود ناخشنودى از همسر خویش، تنها به منظور ارث بردن، وى را نگاه داشته و رها نسازد.* (یا ایّها الّذین امنوا لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) چون ارث بردن از میّت در اختیار انسان نیست، بنابراین مراد از«ان ترثوا» رها نکردن زنان است تا زمان مرگ به منظور ارث بردن از ایشان، و «کرهاً» به معناى «کارهین» حال براى ضمیر «ان ترثوا» است. مؤیّد برداشت فوق، فرمایشى است که امام باقر (ع) درباره آیه فوق فرمود: هو ان یحبس الرّجل المرأة عنده لا حاجة له الیها و ینتظر موتها حتى یرثها.[۵]

۳- لزوم طلاق همسر در صورتى که وى از زندگى کردن با شوهر خویش ناخشنود است و شوهر نیز هیچ نیازى به زندگى کردن با وى ندارد.* (لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) برداشت فوق مبتنى بر دو امر است: ۱ «اَنْ ترثوا» مسببى باشد که به جاى سبب آمده است (یعنى حرمت نگهدارى زن به منظور ارث بردن) چون در صورتى شوهر از همسر خویش ارث مى برد که وى را نگهدارد و طلاق ندهد.

۲- «کرهاً» به معناى «کارهات»، حال براى «النساء» باشد. گفتنى است که «ان ترثوا» مى رساند که هدف شوهر از زندگى با زن ارث بردن از اوست. یعنى نیاز دیگرى به وى ندارد.

۴- به ارث بردن زنان، حرام و امرى ناخوشایند است.* (لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) در برداشت فوق «النّساء» به معناى زنان، نه همسران، و «کرهاً»، مفعول مطلق براى فعلى مقدّر گرفته شده است ; مثل «اکرهوه کرها». یعنى چنین کارى (به ارث بردن زنان) را ناپسند بشمارید.

۵- حرمت به ارث بردن زنان، به دلیل کراهت آنان (لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) بنابر اینکه «کرهاً» به معناى «کارهات» و حالِ براى «النساء» باشد. یعنى زنان را به ارث نبرید در حالى که آنان از این کار کراهت دارند. لازم به ذکر است که بر این مبنا، «کرهاً» قید توضیحى غالبى است. یعنى زنان غالباً از این کار کراهت دارند.

۶- حرمت منع کردن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از آنان* (لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) این برداشت بر این اساس است که مراد از «النّساء»، مطلق زنان باشد. (مانند دختر و خواهر و ... ) نه همسران. و مقصود از «اَنْ ترثوا» به ارث بردن اموال ایشان باشد. بنابراین معناى آیه، حرمت بازداشتن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از اموال ایشان است. زیرا در صورت ازدواج، اکثر اموال زن با مرگ او، به فرزندان و شوهرش منتقل مى شود.

۷- به ارث بردن زنان، از سنن جاهلى (لا یحلّ لکم ان ترثوا النّساء کرهاً) با توجّه به شأن نزول در مجمع البیان، ذیل آیه.

۸- حرمت سختگیرى مرد بر همسر خویش به انگیزه پس گیرى حتى بخشى از مهریه (و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتیتموهنّ) «لا تعضلوهنّ» از «عضل» به معناى سختگیرى است. مراد از «ما اتیتموهنّ»، مهریه اى است که مردان به همسران خویش مى دهند.

۹- ارتکاب زن به فحشاى آشکار (زنا و ... )، مجوّز سختگیرى شوهرش براى پس گیرى برخى از مهریّه او به هنگام طلاق (و لا تعضلوهنّ ... الّا ان یأتین بفاحشة مبیّنة)

۱۰- وجوب معاشرت پسندیده مردان با همسرانشان (و عاشروهنّ بالمعروف)

۱۱- مرد نباید با همسر خویش، هر چند مورد پسند او نباشد، بدرفتارى کند. (و عاشروهنّ بالمعروف فان کرهتموهن) جواب جمله شرطیه «فان کرهتموهن» حذف شده و «عسى ان تکرهوا» جانشین آن شده است. یعنى «فان کرهتموهنّ فایضاً عاشروهنّ بالمعروف عسى ... ».

۱۲- عُرف (نظر عموم مردم) تعیین کننده معاشرتهاى پسندیده (و عاشروهنّ بالمعروف) مراد از «معروف»، امرى است که مردم در اجتماع خویش به نیکى مى شناسند و مورد انکار قرار نمى دهند.

۱۳- تشویق مردان به نگاهدارى همسران خویش، هر چند که آنان مورد پسندشان نباشند. (و عاشروهنّ بالمعروف فان کرهتموهنّ فعسى ان تکرهوا شیئاً و یجعل اللّه فیه خیراً کثیراً)

۱۴- اساس زندگى خانوادگى و مصالح آن، نباید دستخوش تمایلات مرد قرار گیرد. (فان کرهتموهنّ فعسى ان تکرهوا شیئاً و یجعل اللّه فیه خیراً کثیراً)

۱۵- خداوند در بعضى از امور ناخوشایند انسان، خیر بسیار قرار داده است. (فعسى ان تکرهوا شیئاً و یجعل اللّه فیه خیراً کثیراً)

۱۶- عدم آگاهى انسان به تمامى مصالح و مفاسد خویش (فعسى ان تکرهوا شیئاً و یجعل اللّه فیه خیراً کثیراً)

۱۷- احتمال وجود خیر فراوان، در تداوم زندگى با زنانى که ناخوشایند انسان هستند. (فان کرهتموهنّ فعسى ان تکرهوا شیئاً و یجعل اللّه فیه خیراً کثیراً)

۱۸- حرمتِ نگهداشتن و آزار رساندن به همسرى که براى ادامه زندگى مورد نیاز مرد نیست، به منظور گرفتن بخشى از اموال وى. (و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتیتموهنّ) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: انّه الزّوج امره اللّه بتخلیة سبیلها اذا لم یکن له فیها حاجة و ان لا یُمسکها اضراراً بها حتى تفتدى ببعض ما لها.[۶]

موضوعات مرتبط

  • احکام:۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۸ فلسفه احکام ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۸ ۵
  • ارث: احکام ارث ۱، ۲، ۴، ۵، ۶ ; ارث در جاهلیت ۷ ; حاجب ارث ۱
  • ارزش: ملاک ارزش ۱۲
  • ازدواج: احکام ازدواج ۱، ۲، ۶
  • امور ناپسند: فلسفه امور ناپسند ۱۷ ; مصالح امور ناپسند ۱۵
  • انسان: جهل انسان ۱۶
  • جاهلیت: رسوم جاهلیت ۷
  • خانواده: اهمیّت روابط خانوادگى ۱۴، ۱۷
  • خیر: منشأ خیر ۱۵
  • زن: حقوق زن ۳، ۴، ۵، ۶، ۸، ۱۸ ; زن در جاهلیت ۷
  • زنا: آثار زنا ۹
  • طلاق: احکام طلاق ۳
  • عرف: نقش عرف ۱۲
  • محرمات:۱، ۴، ۵، ۶، ۸، ۱۸
  • مصالح: جهل به مصالح ۱۶
  • معاشرت: پسندیده ۱۲
  • مفاسد: جهل به مفاسد ۱۶
  • مهریه: احکام مهریه ۸، ۹ ; استرداد مهریه ۸
  • واجبات:۱۰
  • همسر: اذیّت به همسر ۱۸ ; اهمیّت همسر دارى ۱۷ ; تشویق به همسر دارى ۱۳ ; حقوق همسرى ۱۱، ۱۴ ; معاشرت با همسر ۱۰، ۱۱

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۱۸۶.
  3. صاحب مجمع البيان پس از شرح قضيه كبيشه آن را از مقاتل نقل نموده، چنين افزايد. ابوالجارود نيز از امام محمدباقر عليه‌السلام روايت نموده و نيز حسن بصرى و مجاهد گويند: كه در جاهليت رسم چنين بود اگر مردى از دنيا مي‌رفت. پس او زن پدر خود را (در صورتى كه غيرمادر مى بود) به ارث مى برد و جامه بر سر او مى افكند و اگر مي‌خواست او را به عقد خويش درمى آورد و اگر مي‌خواست به عقد ديگرى درمى آورد و صداق و مهر او را خودش مى گرفت. سپس با نازل شدن اين آيه نهى گرديد و نيز از امام محمدباقر عليه‌السلام و زهرى چنين روايت گرديده كه مردان، زنان خويش را زندانى مى كردند و منتظر مرگ او مى شدند تا از او ارث ببرند سپس اين آيه نازل گشت و از اين عمل جلوگيرى به عمل آمد.
  4. صاحب كشف الاسرار گويد: اين آيه در شأن قيس بن ابى‌قيس الانصارى و زن پدرش كبيشه دختر معن الانصاريه نازل گرديده چون ابوقيس از دنيا رفت كبيشه از وى ماند و قيس پيش از آن كه كبيشه به خانه پدرش برود، جامه به روى او افكند و گفت: من تو را به ارث مي‌برم. (عادت بر اين جارى بود كه وارث شوهر جامه اى به روى زن مى افكند پيش از آن كه به اهل خويش برگردد و اگر نزد اهل خويش برمى گشت پيش از آن كه جامه اى به روى او افكنده شود اين حق از وى سلب مى گرديد.) بعد از اين جريان كبيشه را به ارث برد ولى مراعات نفقه دادن را به وى نمى نمود و در عين حال او را از حباله خويش رها نمى كرد به طمع اين كه كبيشه خودش را از قيس بخرد و آزاد بشود كبيشه شكايت نزد پيامبر برد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برو خانه بنشين تا حكم خداوند فرارسيد. بعد از اين قضيه جماعتى از زنان مدينه چون قضيه كبيشه را شنيدند، نزد پيامبر آمدند و گفتند: كبيشه را پسر شوهر او به ارث برده و ما را پسرعموى شوهر ما به ارث برده اند سپس اين آيه نازل گرديد، در تفاسير طبرى و ابن ابى‌حاتم از ابوامامة به سهل بن حنيف و نيز در تفسير فريابى و طبرانى و باز در تفسير ابن ابى‌حاتم از عدى بن ثابت او از مردى انصارى و همچنين ابن سعد از محمد بن كعب القرظى روايت نموده اند، بخارى و ابوداود و نسائى از ابن عباس نقل نمايند كه اگر كسى مي‌مرد. اولياء او خود را نسبت به زوجه او صاحب حق مي‌ديدند. اگر مي‌خواستند براى خود به زوجيت درمى آوردند و اگر مي‌خواستند خودشان او را شوهر مي‌دادند و خود را سزاوارتر از ديگران نسبت به زن او مى دانستند تا اين كه اين آيه نازل گرديد.
  5. تفسیر تبیان، ج ۳، ص ۱۴۹ ; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۴۵۹، ح ۱۳۹.
  6. مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۰ ; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۴۵۹، ح ۱۳۹.