بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
وَ النّازِعاتِ غَرقاً «1» وَ النّاشِطاتِ نَشطاً «2» وَ السّابِحاتِ سَبحاً «3» فَالسّابِقاتِ سَبقاً «4»
فَالمُدَبِّراتِ أَمراً «5»
واو در و النازعات واو قسم است که خداوند قسم ياد ميكند و همچنين در بقيه و مراد از اينکه مذكورات بسياري از مفسرين گفتند: ملائكه هستند، بعضي گفتند:
موت است، بعضي گفتند: نجوم ستارگان هستند، بعضي گفتند: مجاهدين هستند.
فاضل معاصر پس از آنكه بمقدمات زيادي اقوال آنها را رد ميكند خود تطبيق ميكند بقواي طبيعت و حواس ظاهريه و صنايع متحركه مثل ماشين و طياره و اشباه اينها از امور حسيه.
جلد 17 - صفحه 370
اقول: در قرآن مصاديق آنها را بيان نفرموده و تمام اينکه اقوال تأويلات است و قرآن ميفرمايد: وَ ما يَعلَمُ تَأوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي العِلمِ آل عمران آيه 7. بلي در اخبار ائمه عليهم السلام که عالم بتأويل هستند و راسخون في العلم به ملائكه و ارواح كفار و مؤمنين و كلاب جهنم: و به جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و ملك الموت هر يك جمله آنها را تفسير كردهاند که بيانش در تفسير جملات ميآيد. و مكرر گفتهايم که تفاسير وارده از ائمه عليهم السلام بيان مصداق است منافات با عموم آيات ندارد ميپردازيم بتفسير جملات آيات:
وَ النّازِعاتِ غَرقاً نزع بمعني كندن است دو چيز که بهم پيوسته از هم جدا كنند بشدت. از امير المؤمنين (ع) است که ملائكه عذاب روح كفار را بشدت از ابدان آنها نزع ميكنند، و از حضرت صادق (ع) است تفسير بموت فرموده که روح را از بدن جدا ميكنند، غرق جدا شدن بسرعت است و فاصله ندارد مثل تير که از تركش رد ميشود بسرعت بهدف ميخورد روح هم از بدن جدا ميشود و بقالب مثالي تعلق ميگيرد که بدن برزخي گويند، يا در وادي السلام حشر با انبياء و ائمه و صلحاء يا در برهوت حشر با كفار و اهل ضلال.
وَ النّاشِطاتِ نَشطاً نشط باز كردن گره است بملايمت و رفق مثل باز كردن طناب از پاي شتر که نشط ميگويند، و در اخبار دارد که ملك الموت روح مؤمن را قبض ميكند بملايمت که او تا مؤمن اذن ندهد قبض روح او را نميكند و اگر خودداري كرد در اذن پرده برداشته ميشود جاي خود را در بهشت مشاهده ميكند انوار مقدسه را نزد خود ميبيند ميگويند: بيا با ما محشور ميشوي اذن ميدهد و پس از اذن قبض روح او مثل گلي است که بدست او دهند بو كند و لذت برد روح او قبض ميشود و اينکه گره روح باين بدن باز ميشود مثل مرغي که از قفس بدن بيرون آيد و پرواز كند و آزاد شود.
وَ السّابِحاتِ سَبحاً از براي سبح معاني بسيار است و در اينجا سير بسرعت است مثل كشتي روي دريا و مثل اسب که او را تاخت ميكنند، و ارواح مؤمنين پس از جدايي
جلد 17 - صفحه 371
از بدن بقدري سير آنها سريع است که بآسمان ميروند بر سر بام خانههاي خود ميآيند، باماكن مشرفه مشرف ميشوند و بخواب دوستان و خويشاوندان ميآيند مثل طيور در هوا پرواز ميكنند و قضايا در اينکه باب بسيار است و هر كسي بقدر استعداد خود درك كرده که در خواب خدمت پيغمبر و ائمه مشرف شده که فرمود: (من رآنا فقد رآنا لان الشيطان لا يتشكل بنا) و چه بسيار از علماء و صلحاء رؤيت كرده.
فَالسّابِقاتِ سَبقاً سبق مسابقه است که بر يكديگر جلو ميزنند مثل ماشينها و موتورسيكلتها و چرخ سوارها و اسبها و جوانها در دويدن و مسابقه اقسام بسياري دارد در ايمان در اعمال صالحه در صنايع در خلقت سابقين بر لاحقين و همچنين در كفر و ضلالت و فسق و فجور و معاصي فرداي قيامت هم مؤمنين بعضي بر بعضي سبقت ميگيرند در دخول بهشت، و كفار بعضي بر بعضي سبقت ميگيرند در جهنم، و همچنين كرات جويه بعضي بر بعضي در سير سبقت دارند بعضي سريع السير هستند بعضي بطيء ملائكه بعضي بر بعض انبياء اوصياء و اولياء حتي رحمت الهي بر غضب او:
( يا من سبقت رحمته غضبه).
فَالمُدَبِّراتِ أَمراً از براي دبر معاني بسيار است و در قرآن مجيد اطلاقات زيادي دارد مثل: ثُمَّ استَوي عَلَي العَرشِ يُدَبِّرُ الأَمرَ يونس آيه 3، وَ مَن يُدَبِّرُ الأَمرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ يونس آيه 31، يُدَبِّرُ الأَمرَ يُفَصِّلُ الآياتِ رعد آيه 2. يُدَبِّرُ الأَمرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الأَرضِ ثُمَّ يَعرُجُ إِلَيهِ فِي يَومٍ كانَ مِقدارُهُ أَلفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ سجده آيه 5.
که اطلاق بر خداوند متعال شده که مدبر امور است. اطلاق بر پشت كردن و رو برگردانيدن شده ادبار که ميفرمايد: تَدعُوا مَن أَدبَرَ وَ تَوَلّي معارج آيه 17، ثُمَّ أَدبَرَ وَ استَكبَرَ مدثر آيه 23، وَ اللَّيلِ إِذ أَدبَرَ مدثر آيه 33، بمعني تفكر و تأمل:
أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ نساء آيه 82، محمّد (ص) آيه 24. بمعني قطع و هلاكت مثل:
وَ قَطَعنا دابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا اعراف آيه 72، وَ يَقطَعَ دابِرَ الكافِرِينَ انفال آيه 7، أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقطُوعٌ مُصبِحِينَ حجر آيه 66، و غير اينها، و در اينکه آيه مدبرات ملائكه هستند که هر كدام مأمور بامري هستند بلكه تمام عوالم علوي و سفلي هر كدام
جلد 17 - صفحه 372
مأمور بامري هستند براي تنظيم امور و اصلاح آن:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند