السّلْوَى
«سَلْوى» در اصل به معناى آرامش و تسلّى است، و بعضى از ارباب لغت و بسیارى از مفسران آن را یک نوع «پرنده» حلال گوشت شبیه کبوتر دانسته اند، بعضى دیگر گفته اند: مقصود از «سَلْوى» تمام مواهبى بوده که مایه آرامش بنى اسرائیل مى شده است.
ریشه کلمه
- سلو (۳ بار)
قاموس قرآن
بلدرچين. اقرب گويد: پرندهاى است سفيد مثل پرنده سمانى مفرد آن سلوة است و در المنجمد سفيد بودن را ننوشته و آن را با مرغ سمانى يكى دانسته است. در برهان قاطع ذيل لغت «كرك» گويد: مرغى است از تيهو كوچكتر كه به عربى سلوى و به تركى بلدرچين گويند. بعضى ديگر از لغت نويسان فارسى نيز آن را ذيل لغت بلدرچين و كرك، آوردهاند. على هذا احتمال نزديك به يقين آن است كه سلوى همان بلدرچين باشد. [بقره:57] اين كلمه در آيه 160 اعراف و 80 طه نيز آمده است. «منّ» مادّه آبكى است كه روى بعضى درختها مىنشيند يعنى: ابر را براى شما سايبان قرار داديم و بر شما منّ و مرغ بلدرچين فرستاديم. سلوى را عسل نيز معنى كردهاند چنانكه در مجمع و صحاح و اقرب و غيره هم پرنده و هم عسل گفتهاند. اصل آن از سلو به معنى آرامش خاطر است. تسليت نيز از همان مىباشد ذيل هر سه آيه چنين است «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ...» و اين مؤيد طعام است نه مطلق احسان و تسلّى خاطر كه گفتهاند. در تورات فعلى سفر خروج باب 16 بند 13 و در سفر اعداد باب 11 بند 31و32 آمدن مرغ سلوى به صحراى سينا ذكر شده كه دو ذراع بالاى زمين بودند و اسوده گرفته مىشدند. در قاموس كتاب مقدس ذيل لغت سلوى درباره آن گفته: كه سلوب از آفريقا حركت كرده و از خليج عقبه و سوئز گذشته وارد شبه جزيره سينا مىشود. و از كثرت خستگى كه در بين راه ديده به آسانى با دست گرفته مىشود و در وقت پرواز غالباً نزديك زمين باشد چنانكه در تورات است كه قريب به دو ذراع از روى زمين بالا بودند. مىگويد: در جزيره كابرى در يك فصل شانزده هزار از آنها صيد شد و در محلى ديگر در يك روز صد هزار صيد گرديد. بعضى از سياحان گويند كه آنهاجماعت سلوى را ديدهاند كه مثل ابر روى هوا را گرفته بود. و نيز در تورات راجع به «منّ» سخن رفته كه مىشود آن را در سفر خروج باب 16 بند 4و15 و 32و33 مشاهده گفته است . نا گفته نماند: در سفر اعداد باب 11 بند 33 گفته: گوشت هنوز در ميان دندان ايشان بود كه غضب خداوند بر ايشان افروخته شده خداوند بر ايشان افروخته شده خداوند قوم را به بلائى بسيار سخت گرفتار ساخت... قومى را كه شهوت پرست شدند در آنجا دفن كردند. از اين سخن مىشود پى برد كه چرا ذيل آيات بقره و اعراف بعد از جريان منّ و سلوى چنين آمده «وَ ما ظَلَمُوانا وَلكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» و در سوره طه آمده «وَ لا تَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلُّ عَلَيْكُمْ غَضَبى...» به نظر مىآيد كه در گرفتن و خوردن آن طغيان و تعدّى كردهاند.