الرحمن ٢٣
کپی متن آیه |
---|
فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ |
ترجمه
الرحمن ٢٢ | آیه ٢٣ | الرحمن ٢٤ | ||||||||||||||
|
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۰ سوره الرحمان
- غرض و مفاد سوره مباركه الرحمان
- مقصود از اين كه خداوند به انسان «بيان» آموخت، چیست؟
- مراد از سجده گياه و درخت براى خداوند
- منظور از برافراشتن آسمان و وضع ميزان
- مقصود از دو مشرق و دو مغرب در آيه
- مراد از فانی شدن هر كه بر روی زمين است
- مقصود از وجه خدا و بقاى آن
- بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 9 - صفحه 389
از هر دو (دريا)، مرواريد و مرجان بيرون مىآيد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام يك [از] نعمتهاى پروردگار خود اى جن و انس، تُكَذِّبانِ: تكذيب مىكنيد و انكار مىنمائيد.
تنبيه: اهل اشاره در اين آيه بياناتى نمودهاند از جمله:
1- ميان خدا و بنده دو درياست: يكى درياى نجات كه قرآن است، و ديگر درياى هلاكت كه دنياست، هر كه به آن متمسك شود غرق و هلاك شود. و برزخ بينهما مواعظ الهيه است كه دل مؤمن به آن منور گشته از غرقاب هلاك نجات يابد، چنانچه از درياى مالح درّ و مرجان بيرون مىآيد، از درياى عذب رحمت كه قرآن است درر علم حلال و حرام بيرون مىآيد.
2- مراد درياى عقل و هوى، و برزخ، لطف حضرت عزت و لؤلؤ و مرجان، توفيق و عصمت الهى است.
3- درياى خوف و رجا و از آن زهد و ورع بيرون مىآيد.
4- درياى طاعت و معصيت نفس و برزخ بينهما رحمت و غضب و از آن سلامتى حاصل آيد.
تبصره: تأويل آيه شريفه در احاديث خاصه و عامه وارد شده، مراد از اين دو دريا حضرت على عليه السّلام و حضرت فاطمه عليها سلام است: يكى درياى علم و ديگر درياى حلم. يكى درياى شجاعت و ديگرى درياى سخاوت. يكى درياى وفا و ديگرى درياى حيا. يكى درياى طهارت و ديگرى درياى عصمت. و برزخ ميان ايشان حضرت رسالت صلى اللّه عليه و اله و لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حضرت حسين عليهما السّلاماند.
تكميل: شمهاى از احاديث وارده از جمله:
جلد 12 - صفحه 411
1- ابن بابويه رحمه اللّه عن سعيد عطار روايت نموده كه شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان قال على و فاطمة قال بينهما برزخ لا يبغيان قال لا يبغى على على فاطمة و لا فاطمة على على يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسين عليهما السّلام «1».
2- سيد رضى رحمه اللّه در مناقب الفاخرة- از ابو سعيد خدرى گويد سؤال نمودم از ابن عباس از آيه: مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ، فقال: على و فاطمة عليهما السّلام يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان الحسن و الحسين عليهما السّلام «2».
3- ينابيع المودة- قوله تعالى مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان اخرج ابو نعيم الحافظ و الثعلبى و المالكى باسانيدهم جميعا عن ابى سعيد الخدرى و ابن عباس و انس ابن مالك و روى سفيان [بن] عيينه عن جعفر الصادق عليه السّلام فى تفسير هذه الاية قالوا على و فاطمة بحران عميقان لا يبغى احدهما على صاحبه و بينهما برزخ و هو رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان هما الحسن الحسين عليهما السّلام «3».
4- در مناقب از حضرت صادق عليه السّلام كه أبو ذر غفارى گفت كه اين آيه مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ تا يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ نازل شد در حق حضرت پيغمبر و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام فلا يحبهم إلا مؤمن و لا يبغضهم الا كافر فكونوا مؤمنين بحبهم و لا تكونوا كفارا ببغضهم فتلقون النار «4». پس دوست نمىدارد ايشان را مگر مؤمنين، و دشمن نمىدارد ايشان را مگر كافر، پس باشيد مؤمنين بدوستى ايشان، و نباشيد كفار بسبب دشمنى ايشان، پس انداخته شويد آتش جهنم را.
«1» كتاب الخصال ج 1 باب الاثنين روايت 96 ص 65 با اندكى اختلاف.
«2» غاية المرام ص 414 باب 153 حديث 6 بنقل از كتاب مناقب.
«3» ينابيع المودة باب 39 ص 118. (با اندكى اختلاف)
«4» تفسير برهان ج 4 ص 265. حديث 6.
جلد 12 - صفحه 412
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»
يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
ترجمه
خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده
و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند
ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان
پس بكدام يك از نعمتهاى
جلد 5 صفحه 113
پروردگارتان انكار ميورزيد
و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است
و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمدهاند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهرهبردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود
جلد 5 صفحه 114
باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفتهاند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّهئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:
يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفتهاند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نمودهاند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجارهها ببلاد بعيدهاند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس
جلد 5 صفحه 115
چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نمودهاند و بعضى گفتهاند مراد از وجه شىء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانستهاند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفتهاند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَخرُجُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
بيرون ميآيد از اينکه دو دريا لؤلؤ و مرجان گفتند لؤلؤ مرواريد درشت است و مرجان مرواريد ريز و نقل كردند از بعض غواصين که لؤلؤ و مرجان از درياي شور بيرون ميآيد و فرمود:
يَخرُجُ مِنهُمَا اللُّؤلُؤُ وَ المَرجانُ بعضي جواب دادند که چون اينکه دو دريا بهم وصل شده يك دريا حساب ميشود از بعض آن اگر خارج شود از هر دو خارج شده چنانچه وَ جَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً با اينكه قمر در يكي از آسمانها هست
جلد 16 - صفحه 377
و همچنين ميفرمايد: يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ أَ لَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم انعام آيه 130 با اينكه رسل از انس بوده، بعضي گفتند درياي شيرين حكم لقاح دارد مثل گرد نر به درخت خرما و در بسياري از اخبار ماضيه از سلمان فارسي و سعيد بن جبير و سفيان ثوري و ابي ذرّ و إبن عبّاس و در برهان از حضرت صادق که فرمود: لؤلؤ و مرجان حسنين هستند که از دو درياي علوي و فاطمي خارج شدند بناء علي هذا اينکه آيات در شئون خمسه طيّبه وارد شده برزخ رسول خدا، بحرين علي و فاطمه، لؤلؤ و مرجان حسن و حسين.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 23)- «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
«لؤلؤ» مروارید دانه شفاف و قیمتی است که در درون صدف در اعماق دریاها پرورش مییابد، و هر قدر درشتتر باشد گرانبهاتر است.
و «مرجان» موجود زندهای است شبیه شاخه کوچک درخت که در اعماق دریاها میروید، و تا مدتها دانشمندان آن را نوعی «گیاه» میپنداشتند، ولی بعدا روشن شد که نوعی حیوان است.
بهترین نوع مرجان زینتی «مرجان سرخ رنگ» است و هر قدر سرختر باشد قیمتیتر است.
نکات آیه
۱ - جلوه هاى زیبایى در موجودات دریایى (چون مروارید و مرجان)، نعمت انکارناپذیر الهى براى آدمیان و غیر قابل تکذیب (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۲ - تأمین نیازهاى روحى و تجملى انسان در طبیعت، جلوه اى از ربوبیت انکارناپذیر الهى در حق وى (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) با توجه به این که نقش مروارید و مرجان در بعد تجملى زندگى انسان آشکار مى باشد، نعمت شمرده شدن آن براى انسان، مى رساند که خداوند - در کنار همه نیازهاى اولیه بشر - نیازهاى ثانوى آنان را نیز در نظر داشته و تأمین کرده است.
۳ - خداوند، خواهان توجه جن و انس به مظاهر جمال و زیبایى در هستى و آموختن درس توحید از آن (یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که آیات شریفه، در مقام توجه دادن جن و انس به مبدأ ربوبى است. تثنیه آمدن «کما» و «تکذّبان»، ممکن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس یا مرد و زن باشد.
۴ - سرزنش کافران و تکذیب گران جن و انس از سوى خدا، به خاطر نادیده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبیت فراگیر الهى (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) استفهام در«فبأىّ ءالآء» توبیخى است.
۵ - جن، همانند انسان بهره مند از مظاهر زیباى طبیعت و داراى درک و مسؤولیت (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) در صورتى که خطاب در آیه شریفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آیات آفاقى ۳
- انسان: مسؤولیت انسان ۵; نعمتهاى انسان ۵
- توحید: دلایل توحید ۳
- جن: تشابه جن با انسان ۵; سرزنش جنیان کافر ۴; شعور جن ۵; مسؤولیت جن ۵; نعمتهاى جن ۵
- خدا: تکذیب ناپذیرى نعمتهاى خدا ۱; توصیه هاى خدا ۳; سرزنشهاى خدا ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۲
- ذکر: اهمیت ذکر زیبایى آفرینش ۳
- غفلت: غفلت از ربوبیت خدا ۴; غفلت از نعمتهاى خدا ۴
- کافران: سرزنش کافران ۴
- مرجان: زیبایى مرجان ها ۱
- مروارید: زیبایى مروارید ها ۱
- موجودات: موجودات دریایى ۱
- نیازها: منشأ تأمین نیازهاى روحى ۲
منابع