الأحزاب ٢٨

از الکتاب
کپی متن آیه
يَا أَيُّهَا النَّبِيُ‌ قُلْ‌ لِأَزْوَاجِکَ‌ إِنْ‌ کُنْتُنَ‌ تُرِدْنَ‌ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ‌ أُمَتِّعْکُنَ‌ وَ أُسَرِّحْکُنَ‌ سَرَاحاً جَمِيلاً

ترجمه

ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‌خواهید بیایید با هدیه‌ای شما را بهره‌مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم!

ترتیل:
ترجمه:
الأحزاب ٢٧ آیه ٢٨ الأحزاب ٢٩
سوره : سوره الأحزاب
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُمَتِّعْکُنَّ»: تا به شما مُتعه طلاق بدهم. مراد از مُتعه، هدیّه‌ای است که با شأن زن متناسب باشد (نگا: بقره / و . «أُسَرِّحْکُنَّ»: شما را رها سازم. مراد طلاق است (نگا: بقره / . «سَرَاحاً جَمِیلاً»: رها و آزاد کردنِ نیکوئی. مراد طلاقی است که زیان و ضرری و جنگ و دعوائی به همراه نداشته باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: درباره علت نزول این آیه قول معروفى است، راجع به بعضى از زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله که خداوند آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داده و آن‌ها را میان زیستن با رسول خدا صلى الله علیه و آله که توام با نعیم و ثواب آخرت است و مفارقت و جدائى از پیامبر و طلاق مخیر گردانیده بود و سبب آن چنین روایت شده.

هر یک از زنان مزبور چیزى از پیامبر خواسته بودند که تهیه آن بر پیامبر مشکل بوده مثلاً زینب دختر جحش برد یمانى می‌خواست، حفصه لباس مصرى درخواست کرده بود، میمونه حلّه خواسته بود و سودة قطیفه خیبرى و سایرین معجر و چیزهاى دیگر خواسته بودند و پیامبر نمی‌توانست آن‌ها را فراهم نماید زیرا خداوند رسول خویش را در میان ملک دنیا و نعیم آخرت مخیر گردانیده بود و پیامبر هم نعیم آخرت را برگزیده بود.

در چنین موردى خداوند به رسول خود دستور داد که زنان خویش را هم مخیر گرداند در این وقت زوجات مزبور ۹ نفر بودند بنام: عائشه، حفصة، امّ‌حبیبة دختر ابوسفیان، امّ‌سلمة دختر ابوامیه، سودة دختر زمعة، صفیه دختر حىّ بن اخطب، میمونه دختر حرث الهلالیة، زینب دختر جحش الاسدیه، جویریه دختر حارث از طائفه بنى‌المصطلق و پنج نفر اول آن‌ها از طائفه قریش بوده اند.[۱][۲]

تفسیر


نکات آیه

۱ - همسران پیامبر(ص)، از آن حضرت، خواستار امکانات و نفقه هاى زیاد و زیورآلات بودند. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا و زینتها) طبق شأن نزولى که مفسران نقل کرده اند، آیه ناظر به خواسته هایى است که همسران پیامبر(ص) از آن حضرت داشته اند و خداوند، به آن حضرت رهنمود مى دهد که با آنان چه رفتارى پیشه کند. (مجمع البیان، ذیل همین آیه)

۲ - پیامبر(ص) طبق فرمان خداوند، همسران خود را مخیر کرد که یا دنیا و امکانات اش را انتخاب کنند و از پیامبر جدا شوند و یا آن حضرت را برگزینند و چنین خواسته هایى نداشته باشند. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا)

۳ - پیامبر(ص) در یک زمان، چندین همسر داشته است. (قل لأزوجک) «أزواج» جمع «زوج» است و بر سه و بیش از آن دلالت مى کند.

۴ - همسران پیامبر(ص) و یا برخى از آنها، از زندگى کم بضاعت پیامبر(ص) راضى نبودند. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا و زینتها)

۵ - پیامبر(ص) طبق فرمان خداوند، موظف بود که در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش، به آنها متاعى پرداخت کرده و با رویى خوش آنان را طلاق دهد. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا ... أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا جمیلاً) «سراح» در لغت، به معناى «رها کردن» است (مفردات راغب).

۶ - رفتار پیامبر(ص) با همسران خود، در صورت ادامه دنیاطلبى آنان، نه تنها بر زور و جبر مبتنى نبود، بلکه بر آسان گیرى استوار بود. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا ... فتعالین أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا)

۷ - صرف انتخاب دنیا از سوى همسران پیامبر(ص) - با مخیر بودن آنان به انتخاب یکى از دو امرِ دنیا و پیامبر(ص) - براى طلاق کافى نبود، بلکه آن حضرت، باید درباره آنان تصمیمى هم اتخاذ مى کرد. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا... فتعالین أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا جمیلاً) تصریح به «تسریح» نشان مى دهد که صرف انتخاب دنیا از سوى همسران پیامبر براى طلاق کافى نبوده است.

۸ - همسران و بستگان شخصیت هاى معنوى و صاحب نفوذ، باید از شأن اجتماعى و معنوى آنان، پاسدارى کنند. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا)

۹ - پیامبر(ص) با وجود داشتن شخصیتى مطرح و صاحب نفوذ در مدینه، زندگى ساده و بى پیرایه داشته است. (قل لأزوجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا)

۱۰ - شایسته است که طلاق همسر، با شایستگى و خوبى و به دور از خسارت و ضرر باشد. (أسرّحکنّ سراحًا جمیلاً)

۱۱ - امر طلاق، به دست مرد است. (فتعالین أمتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحًا جمیلاً)

روایات و احادیث

۱۲ - «عیص بن قاسم عن أبى عبداللّه(ع) قال: سألته عن رجل خیّر إمرأته فاختارت نفسها بانت منه؟ قال: لا، إنّما هذا شىء کان لرسول اللّه(ص) خاصة، أُمر بذلک ففعل و لو اخترْنَ أنفسهنّ لطلّقهنّ و هو قول اللّه عزّوجلّ: «قل لأزواجک إن کنتنّ تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین أُمتّعکنّ و أُسرّحکنّ سراحاً جمیلاً»;[۳] عیص بن قاسم گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر مردى اختیار را به همسر خود بدهد که نزد او بماند یا از او جدا شود و زن، جدایى را انتخاب کند، آیا (بدون اجراى طلاق) زن از او جدا مى شود؟ فرمود: نه. این حکم، مخصوص رسول اللّه(ص) بود. وى مأمور شد تا همسران خود را مخیر سازد و اگر همسرانِ ایشان خود را اختیار مى کردند (و نه ماندن نزد رسول خدا را) پیغمبر(ص) آنان را رها مى کرد. آن، این سخن خدا است که مى فرماید: قل لأزواجک...».

موضوعات مرتبط

  • رهبران دینى: مسؤولیت وابستگان رهبران دینى ۸
  • شوهر: اختیار شوهر ۱۱
  • طلاق: آداب طلاق ۱۰; احکام طلاق ۱۱
  • محمد(ص): اختیار همسران محمد(ص) در زندگى ۲، ۷; اختیار همسران محمد(ص) در طلاق ۲، ۵، ۷، ۱۲; چند همسرى محمد(ص) ۳; خواسته هاى همسران محمد(ص) ۱; خوشرویى با همسران محمد(ص) ۵; دنیاطلبى همسران محمد(ص) ۶; روش برخورد با همسران محمد(ص) ۶; زندگى محمد(ص) ۹; زیورخواهى همسران محمد(ص) ۱; ساده زیستى محمد(ص) ۹; سیره محمد(ص) ۶، ۹; متاع به همسران محمد(ص) ۵; محمد(ص) و طلاق همسران ۷، ۱۲; مسؤولیت محمد(ص) ۵; نارضایتى همسران محمد(ص) ۴

منابع

  1. صاحب مجمع البیان گوید: مفسرین چنین گویند زنان رسول خدا صلى الله علیه و آله از پیامبر به خاطر زینت خود یا زیادى نفقه براى تفوق و برترى بر یکدیگر و یا هم چشمى با یکدیگر چیزهائى می‌خواستند سپس این آیه تخییر نازل گردید و احدى صاحب اسباب النزول از سعید بن جبیر او از ابن عباس چنین نقل نماید که روزى رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله با حفصه دختر عمر نشسته بود. حفصه از رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزى درخواست نمود. صحبت در میان آن‌ها درباره درخواست مزبور به مشاجره کشید. پیامبر به او گفت: آیا می‌خواهى که میان ما مردى به عنوان حکم داورى کند؟ گفت: آرى، پیامبر دنبال عمر فرستاد، عمر وارد شد. پیامبر به حفصه گفت: شروع کن. حفصه گفت: یا رسول اللّه خودت شروع کن و بگو ولى جز حق چیز دیگرى مگو، عمر در این میان برآشفت و دست خود را بلند کرد و سیلى محکمى به صورت دختر خود حفصه زد و به این اکتفا نکرد. باز سیلى دیگرى به صورت او نواخت. پیامبر فرمود: دست نگهدار عمر به دخترش گفت: باید بدانى که پیامبر هرگز جز حق و حقیقت چیز دیگرى نگفته است و سوگند یاد کرد که اگر در جلسه امروز حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود آن قدر وى را می‌زد تا بمیرد. پیامبر برخاست و به طرف غرفه دیگر رفت و یک ماه تمام با زنان خود معاشرت نکرد و با آنان غذا نخورد سپس این آیه نازل گردید.
  2. در صحیح مسلم و مسند احمد و سنن نسائى از طریق ابوالزبیر از جابر نقل گردیده که روزى ابوبکر اجازه خواست نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برود. پیامبر اجازه نداد سپس عمر بن الخطاب آمد و اجازه خواست پیامبر اجازه نداد و بعد به هر دو اجازه ورود فرمود. آن‌ها داخل شدند در حالتى که پیامبر با زنان خود که در اطراف وى بودند، نشسته بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این میان خاموش بود. عمر گفت: الآن کارى می‌کنم و سخنى مى گویم که پیامبر بخندد. عمر سخنى گفت: رسول خدا خندید به قسمى که دندان‌هاى وى آشکار شد. سپس فرمود: اینان که در اطراف من نشسته اند از من درخواست نفقه دارند. ابوبکر از جا برخاست تا عائشه را بزند و عمر نیز از جا برخاست تا حفصه را بزند و به دختران خویش گفتند: چرا از پیامبر چیزهائى می‌خواهید که در نزد او نیست سپس این آیه نازل شد پس از نزول این آیه رسول خدا رو به عائشه کرد و فرمود: الآن مخیرى که تصمیم بگیرى. عائشه گفت: من خدا و رسول او را اختیار کرده و برگزیده ام.
  3. کافى، ج ۶، ص ۱۳۷، ح ۳; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۶۵، ح ۶۴.