آل عمران ١٧٨
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ يَحْسَبَنَ الَّذِينَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ |
ترجمه
آل عمران ١٧٧ | آیه ١٧٨ | آل عمران ١٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نُمْلِی»: فرصت و مجال میدهیم (نگا: مؤمنون / و ). «مُهِینٌ»: خوارکننده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ... (۰) فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ لاَ... (۳) أَ يَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ... (۱) نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ... (۱) فَذَرْنِي وَ مَنْ يُکَذِّبُ بِهٰذَا... (۰) فَلاَ تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا... (۰)
لٰکِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ... (۱) نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ... (۱)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
مقاتل چنين گويد: كه اين آيه درباره مشركين مكه نازل گرديده[۳] و نيز از ضحاك روايت شده كه درباره قريظه و نضير نازل شده است.[۴] چنانچه از عطا نيز نقل گرديده است[۵] و نيز گويند اين آيه در شأن قومى از كفار آمده كه خداوند ميدانسته كه هرگز ایمان نخواهند آورد.[۶]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«178» وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ
و كسانى كه كافر شدند، مپندارند مهلتى كه به آنان مىدهيم برايشان خوب است، همانا به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناه (خود) بيفزايند و براى آنان عذابى خواركننده است.
«1». بقره، 16.
جلد 1 - صفحه 658
نکته ها
قرآن، واژهى لايحسبنّ «گمان نكنيد» را بارها خطاب به كفّار و منافقان و افراد سست ايمان بكار برده است؛ زيرا اين افراد از واقعبينى و تحليل درست و روشن ضميرى لازم محرومند. آنها آفرينش را بيهوده، شهادت را نابودى، دنيا را پايدار، عزّت را در گرو تكيه به كفّار و طول عمر خود را مايهى خير و بركت مىپندارند كه قرآن بر همهى اين پندارها خط بطلان كشيده است.
اهل كفر، داشتن امكانات، بدست آوردن پيروزىها و زندگى در رفاه خود را نشان شايستگى خود مىدانند، در حالى كه خداوند آنان را به دليل آلودگى به كفر و فساد، مهلت مىدهد تا در تباهى خويش غرق شوند.
در تاريخ مىخوانيم: هنگامى كه به فرمان يزيد امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خاندان آن حضرت را به اسارت به كاخ يزيد در شام بردند. يزيد در مجلس خود با غرور تمام خطاب به حضرت زينب گفت: «ديديد كه خدا با ماست»، حضرت در پاسخ او، اين آيه را تلاوت كرد و فرمود: من تو را پست و كوچك و شايسته هرگونه تحقير مىدانم. هر آنچه مىخواهى انجام بده، ولى به خدا سوگند كه نور خدا را نمىتوانى خاموش كنى. آرى، براى چنين افراد خوشگذرانى، عذاب خوار كننده آماده شده، تا عزّت خيالى و دنيايى آنان، با خوارى و ذلّت در آخرت همراه باشد.
مجرمان دوگونهاند: گروهى كه قابل اصلاحند و خداوند آنها را با موعظه و حوادث تلخ و شيرين، هشدار داده و بيدار مىكند، و گروهى كه قابل هدايت نيستند، خداوند آنها را به حال خويش رها مىكند تا تمام قابليّتهاى آنان بروز كند. به همين جهت امام باقر عليه السلام ذيل اين آيه فرمود: مرگ براى كفّار يك نعمت است، زيرا هر چه بيشتر بمانند زيادتر گناه مىكنند. «1»
حضرت على عليه السلام دربارهى «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» فرمود: چه بسيارند كسانى كه احسان به آنان (از جانب خداوند)، استدراج و به تحليل بردن آنان است و چه بسيارند كسانى كه به
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 1 - صفحه 659
خاطر پوشانده شدن گناه و عيوبشان، مغرورند و چه بسيارند افرادى كه به خاطر گفتههاى خوب درباره آنان مفتون شدهاند. خداوند هيچ بندهاى را به چيزى همانند «املاء» و مهلت دادن مبتلا نكرده است. «1»
پیام ها
1- كفر، مانع شناخت حقيقت است. «لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا ...»
2- كوتاه يا بلند بودن عمر وزمان رفاه، بدست خداست. «نُمْلِي لَهُمْ ... نُمْلِي لَهُمْ»
3- همهى انسانها دنبال خير هستند، لكن بعضى در مصداق اشتباه مىكنند.
«لا يَحْسَبَنَّ ... خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ»
4- مهلتهاى الهى، نشانهى محبوبيّت نيست. «لا يَحْسَبَنَّ ... خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ»
5- نعمتها به شرطى سودمند هستند كه در راه رشد و خير قرار گيرند، نه در راه شرّ و گناه. «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»
6- طول عمر مهم نيست، چگونگى بهره از عمر مهم است. «أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ»
امام سجاد عليه السلام در دعاى «مكارمالاخلاق» چنين مىفرمايد: خدايا! اگر عمر من چراگاه شيطان خواهد شد، آن را كوتاه بگردان.
7- زود قضاوت نكنيم، پايان كار و آخرت را نيز به حساب آوريم. «أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ ... وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»
8- رفاه و حاكميّت ستمگران، نشانهى خشنودى خداوند از آنان نيست. چنانكه دليلى بر سكوت ما در برابر آنان نيز نمىباشد. «نُمْلِي لَهُمْ ... لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»
9- عذابهاى آخرت، انواع و مراحل متعدّدى دارد. «عَذابٌ مُهِينٌ» در آيهى قبل نيز فرمود. «عَذابٌ أَلِيمٌ»
«1». تحفالعقول، ص 203.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 660
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (178)
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا: و گمان نكنند آنانكه كافر شدند از يهود و نصارى و مشركان و منافقان. به قرائت حمزه و ابن كثير، و لا تحسبن به خطاب خوانده شده، يعنى گمان مكن اى مخاطب كفار را، أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ: بدرستى
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 309
كه آنچه مهلت مىدهيم آنان را، خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ: خير است مر نفسهاى آنها را از ايمان، إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً: اينست و جز اين نيست كه ما مهلت دهيم آنها را در زندگانى دنيا و تعجيل در عقوبت ننمائيم، تا باشد عاقبت و سر انجام امر ايشان زيادى گناه. و چون به سبب تمادى، در كفر و طغيان افزايند، عذاب و عقوبت آنان شديدتر گردد. وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ: و براى ايشان است عذابى خوار كننده و رسوا سازنده.
تحقيق: سيد رضى رضوان اللّه عليه فرمايد: به قاعده مقرره كه واجب است حمل آيات متشابه به آيات محكمه، پس اين آيه: لِيَزْدادُوا إِثْماً، حمل شود به آيه شريفه: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ. به تأمل در آن، عقل دريابد مراد حق تعالى از خلق جن و انس، معرفت و عبادت است، پس نشايد كه مراد الهى معصيت يا ازدياد گناه باشد. بنابراين لازم است حمل آيه مذكوره به آنچه عقل مظاهرت نمايد قواعد عدل را، و اين اصلى باشد از اصول دين؛ پس آيه به يكى از وجوه تفسير شود:
1- اخبار از عاقبت امر و مصير و مرجع و مآل آنها كه تعبير از آن به (لام عاقبت) شود، يعنى مهلت داديم آنها را، عاقبت زياد كردند گناه را.
2- كثرت امهال گر چه فى نفسه خير است، لكن در كفار منعكس گرديد به شر، زيرا به سوء اختيار صرف كردند در محارم و معاصى.
3- گمان نكنيد كه امهال ما رضاى به افعال آنها باشد، بلكه شر براى آنها باشد، زيرا معصيت و مخالفت را افزودند، و بدان سبب مستحق عذاب اليم شدند.
4- آنكه انعام فرموديم به امهال تا شكرگزار شوند و اطاعت كنند، پس متمادى در طغيان و متمرد در كفران گرديدند.
5- تبقيه مكلف، وقتى اشتغال به طاعت حق صرف نشود، خير نخواهد بود، زيرا خيريت مربوط به دو امر است: 1- از جانب خدا، به تمكين و الطاف به ارسال رسل و انزال كتب و تخليه. 2- از طرف بنده، به اقبال و
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 310
انقياد و قبول. بنابراين وقتى از بنده قسمت قبول واقع نشود، جايز است گفته شود آنكه تقيه خير نيست براى بنده.
تبصره: يك قسم از نعم الهى، نعمت استدراج است، يعنى پس از آنكه بنده به الطاف سبحانى توجهى ننمايد به ايمان و هدايت و دائما در مقابل، طغيان و كفر و سركشى را زياد گرداند، نعمت و زندگانى دنيا بر آن اضافه شود از مال و مكنت و اولاد و صحت و نفع و غيره، و اينها گرچه به صورت نعمت و تصور خير باشد، لكن چنين نيست، بلكه در واقع نقمت و استدراج باشد، يعنى بتدريج، سركشى و كفر زياد شود تا عاقبت الامر منجر به عذاب عظيم گردد. از اين قبيل است امهال كفار و معاندين به زندگانى دنيا و زيادتى نعم بر آنها.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه فرمايد: يا ابن آدم اذا رأيت ربّك سبحانه يتابع عليك نعمه و انت تعصيه فاحذره: «1» اى فرزند آدم، هرگاه ببينى پروردگار تو كه منزه است از كل عيوب، مدام عطا فرمايد بر تو نعمتهاى خود را بىتشويش، و حال آنكه معصيت مىكنى و نافرمانى اوامر او را نمائى، پس بترس از او و دورى كن از گناه كه تتابع نعمت با وجود معصيت، استدراج است از خداى تعالى تا داخل نشوى در كريمه «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ»*. بنابراين هشيارى لازم است.
نكته: (لام) در: لِيَزْدادُوا إِثْماً، لام عاقبت است، يعنى سر انجام و عاقبت امهال آنان منجر به زيادتى گناه آنان؛ و زيادتى طغيان، موجب شدت عذاب نيران باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ (178)
ترجمه
و نهپندارند البته آنانكه كافر شدند كه مهلت دادن ما ايشان را خير است براى آنها جز اين نيست كه مهلت ميدهيم آنها را تا زياد كنند گناه را و از براى ايشان است عذابى خوار كننده..
تفسير
منافقين متخلفين از جهاد تصور كرده بودند جانى بسلامت در بردهاند و از مهلكه نجات يافتهاند و باين خورسند بودند كه خيرى بآنها رسيده است غافل از آنكه هر چه در دنيا باين حال باقى بودند بر معصيت آنها افزوده ميشد و عذاب آخرت آنها بيشتر ميشد لذا خداوند متنبه فرمود آنها را كه كفار نبايد تصور كنند طول عمر و عقاب ننمودن خداوند بزودى آنها را خوب است از براى آنها بلكه خداوند بآنها مهلت داده و واگذارده آنها را بحال خودشان و نتيجه اين آنستكه بار عصيان آنها سنگين ميشود و استحقاق آنها براى عذاب كامل ميگردد و جز اين فايده براى آنها ندارد يكى از اسرار خلقت آنستكه هر موجودى بكمال قابليت خود برسد و تصور نكنند كه در اين بقاء بعزت خواهند رسيد زيرا كه بعذابى گرفتار ميشوند كه هر عزيزى را خوار ميكند پس لام در ليزدادوا ممكن است لام عاقبت باشد مثل آنكه ميگويند بزائيد براى مردن و بنا كنيد براى خراب شدن و ممكن است لام تعليل باشد چنانچه اشاره شد و لازم نمىآيد كه عصيان آنها باراده الهى باشد زيرا كه بسوء اختيار خودشان بجا ميآورند و لا مؤثر فى الوجود الا اللّه و وجود خير است و شر عدم است و صادر از جنبه نقص ممكن و بيان اين امر در ذيل آيه شريفه تلك- الرسل فضلنا بعضهم على بعض در اواخر سوره بقره در تحت عنوان تحقيق رشيق گذشت و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه پرسيدند از آنحضرت موت براى كافر بهتر است يا حياة فرمود موت براى كافر و مؤمن بهتر است چون خداوند فرموده و آنچه نزد خدا است بهتر است از براى نيكوكاران و اين آيه را نيز تلاوت فرمودند و لا تحسبن بصيغه مخاطب نيز قرائت شده و بنابر اين خطاب به پيغمبر است و مقصود بخطاب منافقين هستند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ (178)
و گمان نكنند كساني که كافر شدند اينكه ما آنها را مهلت داديم بنفع آنها است بلكه موجب زيادتي معاصي آنها است و براي آنها است عذاب خوار كننده اينکه آيه باصطلاح علماء دفع دخل است که كساني که توهم ميكنند که كفار و غير اينها از ظلمه و فساق در دنيا متنعم بمال و جاه و مقام هستند مورد عنايت خدايي هستند، و اهل ايمان و صلحاء در شكنجه ظلم و بليات واقع شدهاند در پيشگاه الهي خار و خفيف هستند، چنانچه اينکه توهم فاسد را يزيد لعنه اللّه كرد و متمسك بآيه قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ المُلكِ الاية شد، و عليا عليّه عاليه عصمت صغري سلام اللّه عليها بهمين آيه دفع توهم آن ملعون را فرمود در آن خطبه مفصله.
«شرح الفاظ آيه»
لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا حسبان بمعني گمان است شامل ظن و يقين هر دو ميشود که هر دو بر خلاف واقع است. و كفر، مطلق كفر است از شرك و من دونه بلكه ذكر كفر از باب مثال است و الّا فاسق و فاجر و ظالم را هم بتنقيح مناط قطعي شامل است.
أَنَّما نُملِي لَهُم املاء بمعني مهلت است يعني كشش دادن عمر که طول عمر باشد.
خَيرٌ لِأَنفُسِهِم اينکه طول عمر بنفع آنها تمام نميشود زيرا اگر هر چه
جلد 4 - صفحه 438
زودتر بميرند گناه آنها كمتر است و عذاب آنها سبكتر، عمري که مرتع شيطان باشد و مصرف معاصي نبودش بهتر از بود است چنانچه جميع نعم الهي اگر مصرف معاصي شود نبودش بهتر از بود است، چشم، گوش زبان، دست، پا. يا مال و جاه و غير اينها تماما بلا است نه نعمت.
إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً لام عاقبت است نه غرض، خداوند نعمت نميدهد که مصرف معصيت شود خود بنده بواسطه سوء سريره صرف معاصي ميكند مثل لِيَكُونَ لَهُم عَدُوًّا وَ حَزَناً قصص آيه 8، فرعون و اتباعش نگاهداري موسي نكردند براي دشمني و حزن عاقبتش بآنجا رسيد.
و ازدياد اثم نه فقط كثرت معاصي باشد بلكه بقاء بر كفر و ظلم و جور و نحوه اينها هم موجب ازدياد اثم ميشود، و بالجمله پاره معاصيست که از معاصي دائميه است مثل حبس حقوق و ترك واجبات غير موقته که فورا ففورا واجب است و انگشتر طلا در دست داشتن و ترك تطهير مسجد و امثال اينها.
وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ شرحش گذشت مكررا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 178))- سنگین بارها! این آیه نیز بحثهای مربوط به حادثه احد و حوادث بعد از آن را تکمیل میکند زیرا، یک جا روی سخن را به پیامبر و در جای دیگر به مؤمنان و در اینجا روی سخن به مشرکان است و در باره سرنوشت شومی که در پیش دارند سخن میگوید، و میفرماید: «گمان نکنند آنهایی که کافر شدند، مهلتی که به ایشان میدهیم برای آنها خوب است» (وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ).
سپس میفرماید: «بلکه مهلت میدهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند» (إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً).
و در پایان آیه به سرنوشت آنها اشاره کرده میفرماید: «و برای آنها عذاب خوار کنندهای است» (وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).
آیه فوق به آنها اخطار میکند که هرگز نباید امکاناتی را که خدا در اختیارشان گذاشته و پیروزیهایی که گاهگاه نصیبشان میشود و آزادی عملی که دارند دلیل بر این بگیرند که افرادی صالح و درستکار هستند و یا نشانهای از خشنودی خدا نسبت به خودشان فکر کنند.
ضمنا، آیه فوق به این سؤال که در ذهن بسیاری وجود دارد، پاسخ میگوید که چرا جمعی از ستمگران و افراد گنهکار و آلوده این همه غرق نعمتند و مجازات
ج1، ص353
نمیبینند. قرآن میگوید: اینها افراد غیر قابل اصلاحی هستند که طبق سنت آفرینش و اصل آزادی اراده و اختیار به حال خود واگذار شدهاند، تا به آخرین مرحله سقوط برسند و مستحق حد اکثر مجازات شوند.
نکات آیه
۱- هشدار خداوند به کافران، بر اینکه مهلت یافتن آنان به سودشان نیست. (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم) «املاء» از ماده «ملو»، به معناى مهلت دادن است و مراد از آن، تأخیر در عذاب کافران با طولانى شدن مدت عمر و بهره گیریشان از مواهب دنیاست.
۲- کافران، مهلت یافتن در دنیا را، خیر و نیک و به سود خویش مى پندارند. (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم)
۳- ناتوانى کافران از درک سود و زیان و سرنوشت شوم خویش (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً)
۴- کفر، مانع انسان از شناخت نفع و ضرر حقیقى خود (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم) «الّذین کفروا»، اشاره به علیّت چنین پندارى است ; یعنى چون کافرند، این گونه مى پندارند.
۵- مهلت دادن خداوند به کافران، تنها به جهت افزایش یافتن گناه آنان است. (انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً)
۶- کوتاه بودن مدّت حیات آدمى در دنیا و یا به درازا کشیدن آن، در اختیار خداست. (انّما نملى لهم خیر ... انّما نملى لهم) از اینکه «املاء» در آیه شریفه به خداوند اسناد داده شده است، برداشت فوق به دست مى آید.
۷- آدمى، همواره در پى خیر و سعادت خویش است. (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم) کافران از آن جهت عمر طولانى در دنیا را مى پسندند که آن را براى خویش امرى خیر و نیکو مى پندارند. بنابراین در پى سعادت خویشند ; گر چه مصداق واقعى آن را تشخیص نداده اند.
۸- بقاى بر کفر، موجب ازدیاد گناه و کیفر آن (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً) ظاهراً مراد از گناه در آیه، همان کفر است ; بنابراین عمر کافر هر چه طولانى شود، گناه او افزون مى شود. هر چند غیر از کفر، گناه دیگرى مرتکب نشود.
۹- ارزیابى صحیح و عاقبت اندیشى، زمینه جلوگیرى از انحراف (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم)
۱۰- کافران با کفر خویش، حیات و عمر خود را تباه مى سازند. (انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین) عمر طولانى اگر ثمرى جز افزایش گناه و گرفتار شدن به عذاب الهى نداشته باشد، عمرى تباه و سرمایه اى نابود شده است.
۱۱- مهلت خداوند به کافران، زمینه ساز دورى آنان از خیر و سعادت با ارتکاب اعمال ناروا (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً) «اثم»، در لغت به اعمالى گفته مى شود که آدمى را از خیر و سعادت بازمى دارد. (مفردات راغب).
۱۲- تهدید کافران به عذابى خوارکننده از سوى خداوند (و لهم عذاب مهین)
۱۳- مهلت یافتن کافران در دنیا (امهال)، زمینه ساز خوارى و ذلّت آنها در آخرت (انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین)
۱۴- عذابهاى گوناگون در آخرت (لهم عذاب عظیم ... و لهم عذاب الیم ... و لهم عذاب مهین) در برداشت فوق، هر یک از صفات «عظیم» و «الیم» و «مهین»، بیانگر نوعى از عذاب گرفته شده است.
۱۵- عذاب آخرت داراى چهره ها و حیثیتهاى متفاوت (لهم عذاب عظیم ... و لهم عذاب الیم ... و لهم عذاب مهین) در برداشت فوق، هر یک از «عظیم» و «الیم» و «مهین»، بیانگر نشانه چهره ها و حیثیتهاى مختلف عذاب گرفته شده است.
۱۶- مهلت یافتن و عمر طولانى کافران، گویاى عزّت و قرب آنان در نزد خدا نیست. (انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین)
روایات و احادیث
۱۷- مرگ براى کافران بهتر از زندگى است. (و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم) امام باقر (ع): الموت خیر [ل]... الکافر ... لانّ اللّه یقول ... «و لا یحسبنّ الّذین کفروا انّما نملى لهم خیر لانفسهم انّما نملى لهم لیزدادوا اثماً».[۷]
موضوعات مرتبط
- ارزیابى: ارزش ارزیابى ۹
- انحطاط: عوامل انحطاط ۱۰
- انسان: عمر انسان ۶ ; گرایش انسان ۷ ; ویژگى انسان ۷
- خدا: قدرت خدا ۶
- دوراندیشى: آثار دوراندیشى ۹
- ذلّت:۱۲ عوامل ذلّت ۱۲ ۱۳
- سعادت: گرایش به سعادت ۷ ; موانع سعادت ۱۱
- شقاوت: عوامل شقاوت ۱۱
- شناخت: موانع شناخت ۴
- عذاب: اخروى ۱۴، ۱۵ ; مراتب عذاب ۱۴، ۱۵
- عقیده:۲
- علم: به مصالح ۴ ; علم به منابع ۴
- عمر:۱۶ طول عمر ۱۶ ۶
- کافران: انحطاط کافران ۱۰ ; تهدید کافران ۱۲ ; جهل کافران ۳ ; حیات کافران ۱۷ ; خسارت کافران ۳ ; ذلت اخروى کافران ۱۳ ; ذلت کافران ۱۲ ; شقاوت کافران ۱۱ ; عقیده کافران ۲ ; عمر کافران ۱۶ ; فرجام کافران ۳ ; گناه کافران ۵ ; مرگ کافران ۱۷ ; مقام کافران ۱۶ ; مهلت به کافران ۱، ۲، ۵، ۱۱، ۱۳، ۱۶ ; هشدار به کافران ۱
- کفر: آثار کفر ۴، ۸، ۱۰ ; کیفر کفر ۸
- گمراهى: موانع گمراهى ۹
- گناه:۵ آثار گناه ۵ ۱۱ ; عوامل گناه ۵ ۸
- مهلت: فلسفه مهلت ۵
- هدایت: زمینه هدایت ۹
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۶۵.
- ↑ تفاسير مجمع البيان و روض الجنان.
- ↑ تفسير روض الجنان يا روح الجنان.
- ↑ تفسير مجمع البيان.
- ↑ تفسير كشف الاسرار.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۰۶، ح ۱۵۵ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۱۳، ح ۴۴۵.