آل عمران ١٤٠
کپی متن آیه |
---|
إِنْ يَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُ الظَّالِمِينَ |
ترجمه
آل عمران ١٣٩ | آیه ١٤٠ | آل عمران ١٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَرْحٌ»: زخم. جراحت. مراد از (قَرْحِ) اوّل در این آیه و آیه همین سوره، اذیّت و آزار و شکست و زیانهائی است که در جنگ احد گریبانگیر مسلمانان گردید. و مراد از (قَرْحِ) دوم، کشت و کشتار و درد و آزار و بلاها و زیانهائی است که در جنگ بدر به کافران رسید (نگا: آلعمران / . «نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ»: میان مردم دست به دست میگردانیم، و گاهی بدینان و گاهی بدانان میسپاریم. «أیَّام»: روزها. مراد ازمنه و اوقات است؛ نه روزهای معمولی. «لِیَعْلَمَ اللهُ»: تا خدا معلوم گرداند. باید توجّه داشت که خدا همیشه آگاه بوده و هست. لذا منظور از (یَعْلَمَ اللهُ) و عباراتی از این قبیل، این است که علم غیبی به علم عینی تبدیل شود و خفیّ جلیّ گردد. «یَتَّخِذْ مِنکُمُ الشُّهَدَآءَ»: تا برخی از شما را مفتخر به درجه شهادت در راه خود کند. تا به برخی از شما افتخار گواهیدادن بر مردم در روز رستاخیز بخشد (نگا: بقره / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
راشد بن سعد روايت كند وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از غزوه احد مراجعت نمود از صحابه او عده اى كشته و عده اى زخمى شده بودند زنان و كودكان مدينه نوحه و زارى ميكردند پيامبر خيلى دلتنگ شد و گفت: بار خدايا با رسول تو چنين كردند سپس اين آيه نازل گرديد و به آنها فهمانيد كه اگر شما را در روز احد جراحت و كشتار رسيد. مشركين را نيز در روز بدر جراحت ها و كشتارها رسيده بود.[۳]
عكرمة درباره اين قسمت از آيه «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ» چنين روايت كند، وقتى زنان مدينه خبر غزوه احد را شنيدند، از خانه ها بيرون آمدند. در اين ضمن دو نفر شترسوار ديدند. زنى از آنها پرسيد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله چه خبر داريد؟ آن دو نفر گفتند: پيامبر زنده است آن زن شكرگذارى كرد و گفت: اگر از بندگان خدا شهيد بشوند باكى نيست سپس اين آية را خداوند نازل فرمود.[۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«140» إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ
اگر (در جنگ احد) به شما جراحتى مىرسد، پس قطعاً به گروه كفّار نيز (در جنگ بدر) زخمى همانند آن رسيده است. و ما روزها (ى شكست و پيروزى) را در ميان مردم تقسيم مىكنيم تا خداوند (با امتحان) كسانى را كه ايمان آوردهاند، معلوم كند و از شما گواهانى (بر ديگران) بگيرد و خداوند ستمگران را دوست نمىدارد. (گرچه گاهى به ظاهر پيروز شوند)
نکته ها
اين آيه ضمن دلدارى به مسلمانان، واقعيّتى را بيان مىكند و آن اينكه اگر شما به منظور حقّ و براى هدفى الهى متحمّل ضرر جانى شدهايد، دشمنان شما نيز كشته و مجروح دادهاند. اگر شما امروز در احد پيروز نشدهايد، دشمنان شما نيز ديروز در بدر شكست
جلد 1 - صفحه 615
خوردهاند، پس در سختىها بردبار باشيد.
گرچه معمولًا كلمات «شهداء»، «شهيد» و «شاهد» در قرآن به معناى «گواه» است، ليكن به دليل شأن نزول و مسأله جنگ و موضوع زخم و جراحت در جبهه، اگر كسى كلمهى «شهداء» را در اين آيه به «كشته شدگان در راه خدا» معنى كند، به خطا نرفته است.
مسلمانان بايد با توجّه به موارد زير روحيّه قوى و مستحكم داشته باشند:
الف: «أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» شما بلند مرتبهايد.
ب: «فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ» دشمنان شما نيز زخمى شدهاند.
ج: «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها» اين روزهاى تلخ سپرى مىشود.
د: «وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا» خدا مؤمنان واقعى را از منافقان باز مىشناساند.
ه: «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ» خداوند از شما گواهانى را براى آينده تاريخ مىگيرد.
و: «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» خداوند مخالفان شما را دوست ندارد.
امام صادق عليه السلام دربارهى اين آيه فرمودند: «از روزى كه خداوند آدم را آفريد، قدرت و حكومت خدايى و شيطانى در تعارض با يكديگر بودهاند، امّا دولت كامل الهى با ظهور حضرت قائم عليه السلام تحقّق مىيابد». «1»
پیام ها
1- مسلمانان نبايد در صبر وبردبارى از كفّار كمتر باشند. «فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»
2- حوادث تلخ و شيرين، پايدار نيست. «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ»
3- در جنگ و فراز و نشيبهاى زندگى، اهل ايمان از مدّعيان ايمان باز شناخته مىشوند. «لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا»
4- خداوند از خود شما گواهانى گرفت كه چگونه نافرمانى از رهبرى موجب شكست مىشود. «وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ»
5- پيروزى موقّت كفّار، نشانه محبّت خداوند به آنان نيست. «اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»
«1». تفسير عيّاشى.
جلد 1 - صفحه 616
6- حوادث و جريانهاى تاريخى، به ارادهى خداوند محققپذير است. «نُداوِلُها»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (140)
شأن نزول: بعد از جنگ احد كه حضرت به مدينه مراجعت فرمودند، بعضى كشته و برخى مجروح. زنان و اطفال آنها گريه و زارى مىنمودند. براى تسليه، آيه شريفه نازل شد:
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ: اگر برسد شما را جراحتى و زخمى در اين جنگ، فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ: پس بتحقيق رسيد گروه كفار را جراحتى و زخمى مثل
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب المؤمن و علاماته، صفحه 231، حديث 4
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 258
شما در روز بدر، و آنها با وجود جراحت بسيار جلادت نموده و سستى نكردند با عدم توجه به خداى تعالى، پس شما مؤمنين با اتكال به نصرت الهى و اميدوارى به رحمت سبحانى، اولى و احقّيد كه صبر و ثبات و استقامت داشته باشيد.
وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ: و اين روزها كه مدار زندگانى بر آنست، نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ:
مىگردانيم آن را ميان مردمان، كه روزى به دولت و عشرت گذرد، و روزى به نكبت و عسرت، و زمانى جمعى مرفه الحال باشند، و وقتى مشوش البال، و زمانى ديگر قضيه منعكس گردد. حاصل آنكه حق تعالى اشاره فرمايد كه وقتى، دولت براى شما، و زمانى نكبت براى دشمنان شما مانند روز بدر كه هفتاد نفر آنها را كشتيد و هفتاد نفر اسير كرديد و غنيمت آنها را گرفتيد، و زمانى قضيه منعكس شد كه روز احد، هفتاد و دو نفر از مهاجر و انصار كشته شدند.
انس بن مالك روايت نموده روز احد، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نزد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و زياده از شصت جراحت تيغ و نيزه و تير بر اعضاى مباركش بود. حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دست مبارك بر آن ماليد، فورا برطرف شد، بر وجهى كه گويا هرگز زخمى نبوده.
تبصره: خداى تعالى امور دنيا را منقلب و متداول گردانيده تا مؤمن مطمئن نشده، راغب و حريص آن نشود، چه نعمت آن فانى، و مقيم آن مسافر باشد، پس بدين جهت قلبش متعلق به آن نگشته و متوجه امر آخرت شود و سعى در آن نمايد كه نعيم آن، باقى و واردين آن، مخلد باشند. و ديگر آنكه اگر دولت و غلبه هميشه با مؤمنان و نكبت و مغلوبيت دائما با كفار باشد، هر آينه كفار براى رفاهيت حال و به دست آوردن مال، مسلمان مىشدند، نه از جهت خلوص و محض قربت ثواب الهى؛ لذا حكمت الهى مقتضى آن شد كه ايام دول ميان كفار و مؤمنان جارى باشد تا ايمان محض خلوص نيّت محقق آيد و نيز مىفرمايد: وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا: و به جهت آنكه علم الهى تعلق يابد به معلوم شدن ثبات آنهائى كه ايمان آوردهاند.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 259
تبصره: محققين از علماى خاصه فرمودهاند كه خداوند متعال عالم است به هر معلومى، و تغيير در علم او نيست؛ و علم الهى به اشياء، پيش از وجود آنها تفاوت ندارد با علم بعد از وجود آنها، و در ازل مىدانسته آنچه در ابد الاباد بهم رسد، و همه اشياء در نزد او هويدا و ظاهر است. بنابراين اينگونه آيات به وجوهى تفسير مىشود: 1- تا متحقق شود عاقبت الامر ايمان آنانكه به حقيقت تصديق نمودند خدا و رسول را، و تعلق يابد علم ازلى سبحانى به عمل آنان به وظائف ايمانى و جهاد. 2- تا علم او سبحانه تعلق يابد به اين امتحان، تعلق حالى كه به آن متميز شوند آنان كه ايمان آوردهاند از روى حقيقت. 3- تا مجازات فرمايد خدا آنان را كه ايمان آوردهاند به صداقت و خلوص نيّت. (بنابراين دو معنى، تسميه تميز و مجازات به علم از قبيل اقامه مسبب است مقام سبب، زيرا حصول تميز و مجازات به علم مىباشد).
وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ: و تا فرا گيرد از شما گواهان، يعنى شاهد يكديگر باشيد بر آنكه كدام از شما در معركه جهاد جان فدا كرده به ثبات قدم، و كدام فرار اختيار نموده. در انوار و مجمع و كشاف- مذكور است كه اين آيه محتمل دو معنى است: اول آنكه: تا اكرام كنيم جمعى را از شما به مرتبه بلند و درجه ارجمند، به سبب شهيد شدن ايشان. دوم آنكه: تا فرا گيريم از شما گواهان بر امم سابقه در روز قيامت كه آن شاهدها آزموده شدهاند به سبب صبر آنها بر شدائد و ثبات قدم آنها بر نوائب. (بنابر معنى اول، شهداء جمع شهيد؛ و بنابر معنى دوم، جمع شاهد است). وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ: و خداى تعالى دوست نمىدارد ستمكاران را كه ظلم كنند به نفسهاى خود كه اظهار كنند خلاف آنچه را كه پنهان دارند، يعنى در باطن متزلزلند در ايمان، و اظهار ثبات نمايند.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است: 1- تسليه خاطر مؤمنان به ورود ناملايمات زمان و تحمل آنان. 2- آنكه معامله خداى تعالى با بندگان، معامله آزمايش و امتحان است تا ظاهر شود حقايق آنچه را كه خداوند سبحان به علم ازلى خود داند. 3- تنبيه است بر آنكه حق تعالى نصرت كافران را
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 260
نمىفرمايد، بلكه غلبه آنها به حسب ظاهر در بعض اوقات به جهت استدراج آنها و امتحان مؤمنان است. 4- آنكه محبت از صفات نفسانى و حالتى كه در قلب حادث گردد، و موجب شود ظهور آثارى را در خارج، و اين باعث تغير و حدوث باشد؛ تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا. بنابراين اضافه اين صفات به حق تعالى به اعتبار غايات، يعنى افعال باشد، نه مبادى كه انفعالات است.
پس مراد آيه شريفه آنكه: لازمه محبت كه انعام و افضال باشد، در حق ظالمين منظور نمىفرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (140)
ترجمه
اگر برسد بشما آسيبى پس به تحقيق رسيد قوم را آسيبى مانند آن و اين ايام ميگردانيم ما آنها را بنوبت بين مردم و براى آنكه بداند خدا آنانرا كه ايمان آوردند و بگيرد از شما شهيدان و خدا دوست نميدارد ستمكاران را.
تفسير
قرح بفتح و ضم قرائت شده است و گفته شده است كه بفتح جراحت است و بضم الم آن است و خداوند براى تاكيد تسليت مؤمنين ميفرمايد كه اگر از مشركين بشما صدمه وارد شد در احد از شما هم مانند آن بآنها وارد شد در بدر چون گفتهاند عدد شهداء احد هفتاد نفر بوده مساوى عدد مقتولين از كفار در بدر و بناى روزگار را ما بر اين قرار داديم كه هر چند روزى بكام كسى بگردد براى مصالحى كه خودمان ميدانيم و براى آنكه ممتاز شوند مؤمنان ثابت قدم در ايمان از منافقان و سست عنصران و بداند خداوند كيانند مؤمنين حقيقى در آنروز چنانچه قبل از آن روز و بعد از آنروز ميدانست حقير عرض ميكنم چون صفحه خارج علم قدرى الهى است مراد آنست كه تا علم قدرى مطابق شود با علم قضائى كه علم ازلى و ابدى است و براى آنكه بگيرد در دامن رحمت خود جمعى از شما را براى نيل بدرجه رفيعه شهادت و خدا دوست ندارد ستمكاران را و اگر چند روزى ظفرى بآنها بدهد براى آنستكه شقاوت آنها بكمال برسد تا بعذاب كامل از روى استحقاق برسند و بر عكس مؤمنين مبتلا شوند به بلا و امتحان تا آزموده شده با استحقاق كامل بجزاى اكمل برسند و بالاخره نصرت در دنيا و آخرت با مسلمين است و خذلان با دشمنان ايشان.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن يَمسَسكُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَ تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ وَ لِيَعلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ (140)
اگر اصابة كند بشما از طرف دشمن الم و جراحتي پس محقق است که بآنها هم از طرف شما اصابة شده و ايّام و ازمنه زير و بالا دارد و تغيير پذير است بين افراد بشر گاهي غالب و گاهي مغلوب (بقول فردوسي: گهي پشت بزين و گهي زين بپشت) و اينکه تغييرات امتحان است تا خداوند امتياز دهد كساني که از روي حقيقت ايمان آوردهاند از غير آنها و بگيرد از شما شهدايي و خداوند عنايت با ظالمين ندارد. از اينکه آيه شريفه مطالبي استفاده ميشود:
اول- تسليت مؤمنين که اگر در احد شكست و چشم زخمي بشما رسيد يك عدّه شهيد و يك عدّه مجروح شديد در بدر بر مشركين مثل آن وارد شد بسيار از آنها كشته و بسياري مجروح شدند نبايد شما متأثّر شويد، البته جنگ است حكايت كشتن و كشته شدن است و كمتر وقعه و جنگيست که از يك طرف كشتار و زخمي نباشد ولي عاقبت فتح و ظفر و فيروزي با شما است بنصرت الهي لذا ميفرمايد إِن يَمسَسكُم قَرحٌ قرح بمعني الم و درد و جراحت و دانهها که در بدن ظاهر ميشود، و ظاهرا اينجا مراد معني عام است اعم از قتل و جرح و الم و درد.
فَقَد مَسَّ القَومَ قوم مشركين و كفار هستند که در جنگ بدر بودند قَرحٌ مِثلُهُ که بدست مسلمين و مدد ملائكه مقتول و مجروح و اسير گشتند و مراد از مسّ اصابه است که دو چيز با يكديگر اصابة كنند امساس ميگويند
جلد 4 - صفحه 368
يعني قرح بآنها اصابة كرد.
دوم- اثبات اينكه عالم متغير است و بالاخص انسان که هر روز يك انقلابي دارد، گاهي صحيح گاهي مريض، عزيز، ذليل، غني، فقير، مسرور، مهموم و تمام اينها از روي حكمت و مصلحت است. و از اينکه جمله حق و باطل است گاهي باطل جلوه ميكند و گاهي حق لكن (للباطل جولة و للحق دولة) و تمام امتحانات الهيست در هر دو حالت و اينست معناي وَ تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ دول بالضمّ و الفتح بمعني صرف است يعني صرف ميكنيم بين مردم گاهي از اينکه گرفته ميشود و بديگري داده ميشود تمام يك منوال نيست چه بسا اغنياء که فقير شدند و چه بسا فقراء که بغناء رسيدند، چه بسا سلاطين که اسير شدند و چه بسا اسيران که بسلطنت نائل شدند، چه بسا اعزّه که ذليل شدند و چه بسا اذلّه که بعزّت رسيدند، غالب مغلوب مغلوب غالب و هكذا تمام اينکه انقلابات و حالات مختلفه امتحانات الهيست تا مقام هر كس معلوم گردد.
وَ لِيَعلَمَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا خداوند علمش ذاتيست عين ذات است قابل تغيير نيست، چيزي بر او مجهول نيست تا معلوم شود. و مراد از لِيَعلَمَ اللّهُ اظهار علم است بر بندهگان که مؤمن از غير مؤمن امتياز پيدا كند، كساني که ثابت الايمان هستند در هر انقلابي دست از ايمان نميكشند که تعبير بايمان مستقرّ ميكنند و كساني که باندك انقلاب از ايمان خارج ميشوند که ايمان مستودع است بر خود آنها و ديگران معلوم گردد.
سوم- جمله وَ يَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ است، شهداء يا جمع شاهد است چنانچه بنظر ميآيد يا جمع شهيد است چنانچه بعضي گفتند، اگر جمع شاهد باشد مناسب با جمله قبل است که جماعتي بفهمند مؤمن ثابت كيست و در حقّ او شهادت دهند بالاخص انبياء و ائمّه طاهرين عليهم السلام که قبلا تذكّر داده شده
جلد 4 - صفحه 369
که شهداء روز قيامت هستند چنانچه ميفرمايد در زيارت جامعه
(و شهداء علي خلقه)
و نيز
(و شهداء دار الفناء)
، و اگر جمع شهيد باشد مناسب با كلمه نداولها است زيرا اگر فتح و فيروزي در تمام حروب نصيب شما باشد كساني که لايق اينکه موهبت عظمي هستند که بدرجه رفيعه شهادت نائل شوند از اينکه فيض محروم ميگردند.
چهارم- جمله وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ اگر مراد مشركين باشند يك نوع تسليت ديگري است براي مؤمنين که گمان نكنيد که فتح مشركين براي اينکه بوده که خداوند بآنها عنايتي داشته باشد بلكه باشدّ عقوبات گرفتار ميشوند چنانچه مهلتي که خدا بظالمين ميدهد براي ازدياد معاصي و شدّت عذاب آنها است إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً آل عمران آيه 178، و اگر مراد كساني باشند که در شكست از كفار فرار كردند يا از ايمان برگشتند اينکه هم يك امتحاني بوده که علّت تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بوده
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 140)- در این آیه درس دیگری برای رسیدن به پیروزی نهایی به
ج1، ص333
مسلمانان داده شده است که: «اگر به شما جراحتی رسید به آنها هم جراحتی همانند آن رسید» (إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ).
بنابراین، سستی و اندوه شما برای چیست؟! سپس اشاره به یکی از سنن الهی شده است که در زندگی بشر حوادث تلخ و شیرین رخ میدهد که هیچ کدام پایدار نیست، و «خداوند این ایام را در میان مردم بطور مداوم گردش میدهد» تا سنت تکامل از لابلای این حوادث آشکار شود (وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ).
و سپس اشاره به نتیجه این حوادث ناگوار کرده، میفرماید: «اینها به خاطر آن است که افراد با ایمان، از مدعیان ایمان شناخته شوند» (وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا).
«و یکی از نتایج این شکست دردناک این بود که شما شهیدان و قربانیانی، در راه اسلام بدهید» (وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ).
اصولا ملتی که قربانی در راه اهداف مقدس خود ندهد همیشه آنها را کوچک میشمرد اما به هنگامی که قربانی داد هم خود او، و هم نسلهای آینده او، به دیده عظمت به آن مینگرند.
در پایان آیه میفرماید: «خداوند ستمگران را دوست نمیدارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ) و بنابراین از آنها حمایت نخواهد کرد.
نکات آیه
۱- جراحت و آسیب همگون دو جبهه کفر و ایمان در پیکار اُحُد (ان یمسسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله)
۲- سختى و جراحتهاى ناشى از رویارویى با دشمنان دین، نباید موجب حزن و یا سستى در پیکار با آنان گردد. (و لا تهنوا و لا تحزنوا ... ان یمسسکم قرح)
۳- برابرى آسیب و جراحتهاى وارده به مؤمنان پیکارگر احد، با آسیبهاى وارد شده به کافران در جنگ بدر (ان یمسسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله) برخى برآنند که «ان یمسسکم»، درباره جراحتهاى مسلمانان در جنگ احد است و جمله «فقد مسّ القوم»، اشاره به جراحات مشرکان در جنگ بدر دارد.
۴- جامعه اى که داراى یک ایده و آرمان باشد، به منزله یک پیکر است. (ان یمسسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله) چون خداوند جراحتهاى وارد شده به گروهى از مسلمانان و یا کافران را به تمام آنها نسبت داده است، با اینکه قطعاً یکایک افراد مجروح نشدند، معلوم مى شود که از نظر قرآن هر جامعه اى که داراى آرمانى واحد باشد، به منزله یک پیکر است.
۵- ایمان، جبران کننده خللهاى ناشى از خسارتها و جراحتهاى وارده بر جبهه مؤمنان (و لا تهنوا و لا تحزنوا ... ان کنتم مؤمنین. ان یمسسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله)
۶- گردش شکست و پیروزى در جوامع بشرى، از سنّتهاى همیشگى خداوند (و تلک الایّام نداولها بین النّاس) «تلک»، اشاره به همان جراحتها و شکست و پیروزیهایى است که بر اثر جنگ بدر و یا احد بر مسلمانان و کافران وارد شد.
۷- حاکمیّت اراده الهى بر حرکت تاریخ (شکستها و پیروزیها، تلخیها و شادیها) (و تلک الایام نداولها بین النّاس) از اینکه خداوند تمامى شکستها و پیروزیها و تلخیها و شادیها و ... را به خود نسبت داده است (نداولها)، حاکمیّت اراده الهى بر حرکت تاریخ به دست مى آید.
۸- یادآورى پیروزیهاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغییرات اجتماعى، برطرف کننده ضعف و اندوه جامعه ایمانى (و لا تهنوا و لا تحزنوا ... ان یمسسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلک الایّام نداولها بین النّاس) بنابر اینکه «فقد مسّ القوم»، درباره شکست مشرکان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بین بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پیروزى آنان را در جنگ بدر یادآورى کرده و همه را (چه شکست و چه پیروزى) برخاسته از مشیّت خویش دانسته است.
۹- جدا شدن صف مؤمنان واقعى از غیر آنان، از فلسفه هاى پیکار میان حقّ و باطل (ان یمسسکم قرح ... و تلک الایّام نداولها بین النّاس و لیعلم اللّه الّذین امنوا) در برداشت فوق، کلمه «تلک»، به روزهاى مبارزه و جنگ تفسیر شده است ; نه خصوص پیروزى و یا شکست.
۱۰- شکستها و پیروزیها (تغییرات اجتماعى)، داراى گردشى قانونمند و هدفدار (و تلک الایّام نداولها بین النّاس و لیعلم اللّه الّذین امنوا و یتخذ منکم شهداء) جمله «و لیعلم اللّه ... » و آنچه بر آن عطف شده، یعنى «یتّخذ» و «لیمحَص» و «یمحق»، اهدافى است که خداوند براى «نداولها» (گردش ایام و تغییرات اجتماعى) بیان داشته و فعلِ هدفدار، حکایت از قانونمندى آن دارد.
۱۱- بینش توحیدىِ قرآن در تحلیل حوادث تاریخى (و تلک الایّام نداولها بین النّاس) مستفاد از انتساب گردش حوادث تاریخى به خداوند (نداولها).
۱۲- گردش شکست و پیروزى بین جبهه حق و باطل، عرصه و زمینه مناسبى براى ظهور ایمان مؤمنان (و تلک الایّام نداولها بین النّاس و لیعلم اللّه الّذین امنوا) در برداشت فوق، «و لیعلم» به معناى «لیحقق» (تا به وجود آورد) گرفته شده است، چون علم خداوند به اشیا، همان تحقق اشیاست ; بنابراین علم خداوند به ایمان مؤمنان، تحقق ایمان آنان است. و چون فرض شده است که آنان ایمان دارند (امنوا، با صیغه ماضى)، مراد از تحقق ایمان ظهور آن خواهد بود.
۱۳- برگزیدن زبدگان امت از سوى خداوند، از اهداف رخدادهاى رنج آور تاریخى در مبارزه حق و باطل (و تلک الایّام نداولها ... و یتّخد منکم شهدآء) «شهداء» به معنى گواهان است و گواهان هر امت، زبدگان آنان هستند.
۱۴- شهیدان و قربانیان راه اسلام، برگزیدگان خداوند (و یتّخذ منکم شهداء) بنابر اینکه مراد از «شهداء»، کشته شدگان در جنگ باشد ; چنانچه برخى از مفسران بر این عقیده هستند.
۱۵- منزلت والاى شهیدان (و یتّخذ منکم شهداء) برگزیدن شهیدان از سوى خداوند، حاکى از مقام والاى آنان است ; چون تا از آنان راضى نباشد و دوستشان نداشته باشد، آنان را برنمى گزیند.
۱۶- شکست مسلمانان در برخى از برهه ها براى آزمودن مدعیان ایمان و تمییز مؤمنان واقعى از مؤمنان دروغین (ان یمسسکم قرح ... و تلک الایام نداولها بین النّاس و لیعلم اللّه الّذین امنوا) بنابر اینکه «تلک» اشاره باشد به معنایى که از «ان یمسسکم قرح» استفاده مى شود یعنى شکست مسلمانان.
۱۷- برگرفتن ناظران و گواهانى نخبه از میان مردم، بر شکستها و پیروزیها بر اساس مشیّت خداوند است. (و یتّخذ منکم شهداء)
۱۸- منزلت والاى گواهان بر حوادث تاریخى (شکستها و پیروزیهاى مسلمانان) و بیانگران علل آن حوادث (و یتّخذ منکم شهداء) چون در آیه شریفه متعلق شهادت ذکر نشده، مى توان به قرینه آیات قبل که علل حوادث تاریخى را تحلیل کرده است چنین احتمال داد که مراد از شهیدان، گواهان شکستها و پیروزیهاى مسلمانان باشند تا گواهى دهند آنجا که از خدا و رسولش پیروى شد و تقوا رعایت گردید، مسلمانان پیروز شدند و آنجا که بر خود اعتماد کردند و از خداوند غافل شدند و بى تقوایى و بى صبرى پیشه کردند، شکست خوردند.
۱۹- مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و دیگر هنگامه هاى پیکار با کافران، برگزیدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم (و تلک الایّام ... و لیعلم اللّه الّذین امنوا و یتّخذ منکم شهداء) ترک لام در «و یتّخذ»، اشاره به این معنا دارد که برگزیدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. یعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزیده مى شوند. گفتنى است که در برداشت فوق، متعلق حذف شده «شهدآء»، اعمال مردم، گرفته شده است.
۲۰- ظالمین، محروم از محبّت الهى (و اللّه لا یحبّ الظالمین)
۲۱- بى ایمانى و سستى در رویارویى با دشمنان دین، ظلم است. (و لاتهنوا ... و لیعلم اللّه الّذین امنوا ... و اللّه لایحبّ الظّالمین)
۲۲- بى ایمانى و سستى در رویارویى با دشمنان دین، موجب محرومیّت از محبّت الهى (و لاتهنوا ... و لیعلم اللّه الّذین امنوا ... و اللّه لایحبّ الظّالمین)
۲۳- بهره گیرى از عواطف انسانى، از روشهاى قرآن براى تربیت مردم (و اللّه لایحبّ الظّالمین) خداوند با تذکر اینکه محبّت الهى (که انگیزه اى عاطفى است)، شامل ستمگران نخواهد شد، بر آن است تا معتقدان به خود را از ظلم بازدارد.
۲۴- پیروزى ظالمین در پیکار با مؤمنان، دلیل محبوبیّت آنها نزد خداوند نیست. (و لاتهنوا ... و لیعلم اللّه الّذین امنوا ... و اللّه لایحبّ الظّالمین) بنابر اینکه مراد از ظالمان، همان پیروزمندان جنگ احد باشد، خداوند به مؤمنان یادآور مى شود که پیروزى مشرکان، حاکى از محبّت الهى به ایشان نخواهد بود.
موضوعات مرتبط
- اتحاد: عوامل اتحاد ۴
- ارزیابى: ملاکهاى ارزیابى ۹، ۱۶
- استقامت:۱۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۳، ۱۹
- اللّه: اراده اللّه ۷ ; سنتهاى اللّه ۶، ۷، ۱۰ ; محبّت اللّه ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴ ; مشیّت اللّه ۱۷
- امتحان:۱۶
- ایمان: آثار ایمان ۵، ۲۱ ; اهمیّت ایمان ۲۲ ; زمینههاى ایمان ۱۲، ۱۹
- برگزیدگى:۱۳، ۱۶، ۱۹ عوامل برگزیدگى ۱۳، ۱۶، ۱۹ ۱۳
- پیروزى:۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۷، ۱۸، ۲۴
- بینش توحیدى:۱۱
- تاریخ: حرکت تاریخ ۷، ۱۱ ; حوادث تاریخ ۱۸ ; ذکر حوادث تاریخ ۸ ; فلسفه تاریخ ۱۳
- تربیت: شیوههاى تربیت ۲۳ ; عوامل مؤثر در تربیت ۲۳
- تنبلى: آثار تنبلى ۲۱ ; عوامل تنبلى ۲
- حق و باطل:۹، ۱۲، ۱۳، ۱۹
- جامعه: آرمان جامعه ۴ ; جامعه اسلامى ۸ ; تحولات در جامعه ۸، ۱۰ ; عوامل تشکیل جامعه ۴
- جنگ:۱۹
- جهاد:۹، ۱۹، ۲۳ سختیها در جهاد ۹، ۱۹، ۲۳ ۲ ; فلسفه جهاد ۹، ۱۹، ۲۳ ۹
- حزن: عوامل حزن ۲ ; عوامل رفع حزن ۸
- دشمنان:۲۲ برخورد با دشمنان ۲۲ ۲، ۲۱
- دین: دشمنان دین ۲۲
- ذکر:۸
- سختیها:۲
- شکست:۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۴
- شهیدان: برگزیدگى شهیدان ۱۴ ; مقام شهیدان ۱۵
- ظالمان: پیروزى ظالمان ۲۴ ; محرومیت ظالمان ۲۰، ۲۱
- ظلم: موارد ظلم ۲۱
- عواطف و احساسات:۲۳
- غزوه: احد ۱، ۳، ۱۹ ; غزوه بدر ۳
- قرآن: ویژگى قرآن ۱۱
- کافران:۱، ۳، ۱۹
- گواهان: برگزیدگى گواهان ۱۷، ۱۹ ; مقام گواهان ۱۸
- مسلمانان: امتحان مسلمانان ۱۶
- مؤمنان: استقامت مؤمنان ۱۹ ; امتحان مؤمنان ۱۶ ; برگزیدگى مؤمنان ۱۹ ; مؤمنان در جنگ ۱۹ ; مؤمنان در جهاد ۹، ۱۹، ۲۴
منابع