تفسیر:نمونه جلد۹ بخش۵۰

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۱۰ توسط Masha n (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۴۶

آيه ۱۵-۱۶

آيه و ترجمه

مَن كانَ يُرِيدُ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتهَا نُوَف إِلَيهِمْ أَعْمَلَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لا يُبْخَسونَ(۱۵) أُولَئك الَّذِينَ لَيْس لهَُمْ فى الاَخِرَةِ إِلا النَّارُ وَ حَبِط مَا صنَعُوا فِيهَا وَ بَطِلٌ مَّا كانُوا يَعْمَلُونَ(۱۶) ترجمه : ۱۵ - كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را طالب باشند اعمالشان را در اين جهان بى كم و كاست به آنها مى دهيم : ۱۶ - (ولى ) آنها در آخرت جز آتش (سهمى ) نخواهند داشت و آنچه را در دنيا (براى نيل به مقاصد مادى و براى غير خدا) انجام دادند بر باد مى رود و اعمالشان باطل مى شود. تفسير : آيات گذشته با ذكر «دلائل اعجاز قرآن » حجت را بر مشركان و منكران تمام كرد و از آنجا كه پس از وضوح حق باز گروهى ، تنها به خاطر حفظ منافع مادى خويش ، از تسليم خوددارى مى كنند در آيات مورد بحث اشاره به سرنوشت اينگونه افراد دنيا پرست كرده ، مى گويد: «كسى كه تنها هدفش زندگى دنيا و زرق و برق و زينت آن باشد در همين جهان نتيجه اعمال خويش را در مى يابد بى آنكه چيزى از آن كم و كاست شود» (من كان يريد الحياة الدنيا و زينتها نوف اليهم اعمالهم فيها و هم فيها لا يبخسون ). «بخس » در لغت بمعنى نقصان حق است ، و جمله «هم فيها لا يبخسون » اشاره به اين است كه آنها نتيجه اعمالشان را بدون كمترين نقصانى خواهند گرفت . اين آيه بيان يك سنت هميشگى الهى است كه اعمال مثبت و مؤ ثر نتايج ، آن از ميان نمى رود، با اين تفاوت كه اگر هدف اصلى رسيدن به زندگى مادى اين جهان باشد ثمره آن چيزى جز آن نخواهد بود، و اما اگر هدف خدا و جلب رضاى او باشد هم در اين جهان تاثير خواهد بخشيد و هم نتايج پر بارى براى جهان

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۴۷

ديگر خواهد داشت . در واقع قسم اول از اين اعمال به بناى بى دوام و كوتاه عمرى مى ماند كه تنها براى يك مدت موقت ساخته و از آن استفاده مى شود، ولى بعد از آن ويران مى گردد، اما قسم دوم به بناهاى محكم و شالوده دارى شبيه است كه قرنهاى متوالى برقرار مى ماند و قابل استفاده است . نمونه اين موضوع را امروز در اطراف خود به روشنى مى يابيم ، جهان غرب با تلاش پيگير و منظم خود اسرار بسيارى از علوم و دانشها را شكافته ، و بر نيروهاى مختلف طبيعت مسلط گشته و با سعى و كوشش مداوم و استقامت در مقابل مشكلات و اتحاد و همبستگى ، مواهب فراوانى فراهم نموده است . بنابراين گفتگو ندارد كه آنها نتايج اعمال و تلاشهاى خود را خواهند گرفت و به پيروزيهاى درخشانى نايل خواهند شد، اما از آنجا كه هدفشان تنها زندگى است ، اثر طبيعى اين اعمال چيزى جز فراهم شدن امكانات مادى آنان نخواهد بود. حتى كارهاى انسانى و مردمى آنها مانند: تاسيس بيمارستانهادرمانگاهها مراكز فرهنگى كمك به بعضى از ملتهاى فقير و امثال آن اگر دامى براى استعمار و استثمار آنان نباشد، چون بهر حال هدف مادى و حفظ منافع مادى دارد تنها اثر مادى خواهد داشت . همچنين كسانيكه اعمال ريا كارانه انجام ميدهند اعمالى كه جنبه هاى انسانى و عبادى دارد. لذا در آيه بعد صريحا مى گويد: «اين گونه افراد در سراى ديگر بهرهاى جز آتش ندارند:» (اولئك الذين ليس لهم فى الاخرة الا النار). «و تمام آنچه را در اين جهان انجام داده اند در جهان ديگر محو و نابود مى شود و هيچ پاداشى در برابر آن دريافت نخواهند كرد» (و حبط ما صنعوا فيها).

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۴۸

و تمام اعمالى را كه براى غير خدا انجام داده اند باطل و نابود مى گردد (و باطل ما كانوا يعملون ). «حبط» (بر وزن وقت ) در اصل به اين معنى است كه حيوان از علفهاى نامناسب زياد بخورد تا شكم او باد كند و دستگاه گوارش او بيمار و ضايع شود، اين حيوان بر اثر اين حالت ظاهرا چاق و چله بنظر مى رسد ولى در باطن مريض و بيمار است . اين تعبير جالب و رسائى است درباره اعمالى كه ظاهرا مفيد و انسانى است ولى در باطن با نيتى آلوده و پست انجام يافته است .

نكته ها :

در اينجا بايد بچند نكته توجه كرد. ۱ - ممكن است در ابتداء چنين بنظر رسد كه دو آيه فوق با هم يكنوع تعارض دارند، براى اينكه آيه اول مى گويد: «اشخاصى كه تنها هدفشان زندگى دنياست نتيجه همه اعمالشان را بى كم و كاست به آنها ميدهيم اما آيه دوم ميگويد اعمال آنها حبط و بى خاصيت و باطل مى گردد»! اما با توجه به اينكه يكى از اين دو آيه اشاره به محيط زندگى دنيا و ديگرى به سراى آخرت است پاسخ اين ايراد روشن مى شود آنها نتايج اعمال خويش را در دنيا بطور كامل مى گيرند، ولى چه سود كه اين اعمال ، هر چند از مهمترين كارها باشد براى آخرت آنها بى اثر است ، چرا كه هدفشان پاك و نيتشان خالص نبوده ، آنها هدفى جز وصول به يك سلسله منافع مادى نداشتند كه به آن رسيدند. ۲ - ذكر كلمه «زينت » بعد از حيوة دنيا براى اينست كه دنياپرستى و زرق و برق دنيا را محكوم كند، نه بهره گيرى معتدل و حساب شده از

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۴۹

مواهب اين جهان . كلمه «زينت » كه در اينجا بطور سر بسته بيان شده در آيات ديگر به زنان زيبا، گنجها و ثروتهاى عظيم ، مركبهاى گرانبها و پر زرق و برق زمينهاى زراعتى و دامهاى فراوان تفسير شده است (زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث (آل عمران ۱۴). ۳ - ذكر كلمه «باطل » بعد از «حبط» ممكن است اشاره به اين باشد كه اعمال آنها ظاهرى دارد بدون محتوا و بهمين دليل نتيجه آن بر باد مى رود، سپس اضافه مى كند، اعمالشان اصولا از آغاز باطل و بى خاصيت است ، منتهى چون حقايق بسيارى از اشياء در اين جهان شناخته نمى شود و در سراى ديگر كه محل كشف اسرار است ، حقيقت خود را نشان ميدهد، معلوم مى شود كه اينگونه اعمال از آغاز چيزى نبوده است . ۴ - در تفسير آيات فوق در كتاب در «المنثور» حديثى نقل شده كه مفاد آيه را بخوبى روشن مى سازد قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اذا كان يوم القيامة صارت امتى ثلاث فرق : فرقة يعبدون الله خالصا و فرقة يعبدون الله رياء و فرقة يعبدون الله يعيون به دنيا. فيقول للذى كان يعبد الله للدنيا: بعزتى و جلالى ما اردت بعبادتى ؟ فيقول الدنيا، فيقول لاجرم لا ينفعك ما جمعت و لا ترجع اليه انطلقوا به الى النار.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۰

و يقول للذى يعبد الله رياء: بعزتى و جلالى ما اردت بعبادتى ؟ قال الرياء، فيقول انما كانت عبادتك التى كنت ترائى بها لا يصعد الى منها شى ء و لا ينفعك اليوم ، انطلقوا به الى النار. و يقول للذى كان يعبد الله خالصا: بعزتى و جلالى ما اردت بعبادتى ؟ فيقول بعزتك و جلالك لانت اعلم منى كنت اعبدك لوجهك و لدارك قال : صدق عبدى انطلقوا به الى الجنة : ((پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: هنگامى كه روز قيامت مى شود، پيروان من به سه گروه تقسيم مى شوند، گروهى خدا را با اخلاص پرستش مى كردند و گروهى از روى ريا، و گروهى به خاطر اينكه به دنيا برسند، در آن هنگام خداوند به كسى كه او را به خاطر دنياپرستش مى كرده مى گويد: به عزت و جلال من سوگند، بگو هدف از پرستش من چه بود؟ در پاسخ مى گويد دنيا، خداوند مى گويد بنابراين آنچه را اندوختى به حال تو سودى نمى دهد و به آن باز نمى گردى ، او را به سوى آتش ببريد:!. و به آنكس كه خدا را از روى ريا عبادت مى كرده مى گويد: به عزت و جلالم سوگند، بگو منظورت از عبادت من چه بوده ؟ در پاسخ مى گويد: ريا:، مى فرمايد آن عبادتى را كه از روى ريا انجام ميدادى چيزى از آن به سوى من صعود نمى كرد، و امروز هيچ سودى به تو نخواهم داد، او را به سوى آتش ببريد! و به آنكس كه خدا را از روى خلوص عبادت كرده گفته مى شود به عزت و جلالم سوگند بگو منظورت از عبادت چه بود؟ در پاسخ ميگويد به عزت و جلالت قسم تو از آن آگاهترى ، من فقط تو را براى خودت و براى سراى آخرت مى پرستيدم مى فرمايد بنده ام راست ميگويد او را به بهشت ببريد)).

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۱

آيه ۱۷

آيه و ترجمه

أَ فَمَن كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ كِتَب مُوسى إِمَاماً وَ رَحْمَةً أُولَئك يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الاَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَك فى مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الحَْقُّ مِن رَّبِّك وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ(۱۷) ترجمه : ۱۷ - آيا آن كس كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد و بدنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد و پيش از آن كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (گواهى بر آن ميدهد همچون كسى است كه چنين نباشد آن (حق طلبان و حقيقت جويان ) به او (كه داراى اين ويژگيهاست ) ايمان مى آورند و هر كس از گروههاى مختلف به او كافر شود آتش وعده گاه اوست ، بنابراين ترديدى در آن نداشته باش كه آن حق است از پروردگارت ولى اكثر مردم ايمان نمى آورند. تفسير : در تفسير آيه فوق در ميان مفسران گفتگو بسيار است و در جزئيات كلمات آيه و ضمائر و موصول و اسم اشاره آن نظرات گوناگونى داده اند كه نقل همه آنها بر خلاف روش ما در اين تفسير است ، ولى دو تفسير را كه از همه روشنتر به نظر ميرسد، به ترتيب اهميت ، در اينجا مياوريم : ۱ - در آغاز آيه ميگويد: ((آيا كسى كه دليل روشنى از پروردگار خويش در اختيار دارد، و به دنبال آن شاهد و گواهى از سوى خدا آمده و قبل از آن كتاب موسى (تورات ) به عنوان پيشوا و رحمت و بيانگر عظمت او آمده است همانند كسى است كه داراى اين صفات و نشانه ها و دلائل روشن نيست )) (أ فمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله كتاب موسى اماما و رحمة )).

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۲

اين شخص همان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و «بينه » و دليل روشن او قرآن مجيد و شاهد و گواه صدق نبوتش مؤ منان راستينى همچون على (عليه السلام ) ميباشند، پيش از او نشانه ها و صفاتش در تورات آمده است . به اين ترتيب از سه راه روشن حقانيت دعوتش به ثبوت رسيده است . نخست قرآن كه بينه و دليل روشنى است در دست او. دوم كتب آسمانى پيشين كه نشانه هاى او را دقيقا بيان كرده ، و پيروان اين كتب در عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنها را به خوبى مى شناختند و به همين دليل در انتظار او بودند. سوم پيروان فداكار و مؤ منان مخلص كه بيانگر صدق دعوت او و گفتار او مى باشند زيرا يكى از نشانه هاى حقانيت يك مكتب اخلاص و فداكارى و عقل و درايت و ايمان پيروان آن مكتب است ، چرا كه هر مكتبى را از پيروانش مى توان شناخت :!. آيا با وجود اين دلائل زنده ميتوان او را با مدعيان ديگر قياس كرد و يا در صدق دعوتش ترديد نمود؟. سپس به دنبال اين سخن اشاره به افراد حق طلب و حقيقت جو كرده و از آنها دعوت ضمنى به ايمان مى كند و مى گويد «آنها به چنين پيامبرى كه اين همه دليل روشن در اختيار دارد ايمان مى آوردند» (اولئك يؤ منون به ) گرچه چنين كسانى كه با كلمه اولئك به آنها اشاره شده در خود اين آيه

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۳

ذكر نشده اند ولى با توجه به آيات گذشته ، مى توان حضور آنها را در جو اين آيه احساس كرد و مورد اشاره قرار داد. و به دنبال آن سرنوشت منكران را به اين صورت بيان مى كند: «هر كس از گروههاى مختلف به او كافر شود موعد و ميعادش آتش دوزخ است »(و من يكفر به من الاحزاب فالنار موعده ). و در پايان آيه همانگونه كه سيره قرآن در بسيارى از موارد است روى سخن را به پيامبر كرده ، يك درس ‍ عمومى براى همه مردم بيان مى كند و مى گويد «اكنون كه چنين است و اين همه شاهد و گواه بر صدق دعوت تو وجود دارد، هرگز در آنچه بر تو نازل شده ترديد به خود راه مده » (فلا تك فى مرية منه ). «چرا كه اين سخن حقى است از سوى پروردگار تو» (انه الحق من ربك ). «ولى بسيارى از مردم بر اثر جهل و تعصب و خودخواهى ، ايمان نمى آورند» (و لكن اكثر الناس لا يؤ منون ). ۲ - تفسير ديگرى كه براى آيه ذكر شده اين است كه هدف اصلى بيان حال مؤ منان راستين است كه با در دست داشتن دلائل روشن و شواهدى كه بر صدق دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است و گواهى هائى كه در كتب پيشين مى باشد، آنها به اتكاى اين دلائل به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ايمان مى آورند. بنا بر اين منظور از جمله من كان على بينة من ربه تمام كسانى است كه با چشم باز و در دست داشتن دلائل قانع كننده به دنبال قرآن و آورنده آن شتافتند، نه شخص پيامبر. ترجيحى كه اين تفسير بر تفسير سابق دارد اين است كه خبر «مبتدا» در آيه صريحا آمده است ، و محذوفى ندارد، و مشار اليه «اولئك » در خود آيه ذكر شده است و بخش اول آيه كه با افمن كان على بينة من ربه شروع شده تا «اولئك يؤ منون به » يك جمله كامل را تشكيل ميدهد بدون هيچگونه حذف

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۴

و تقدير. ولى بدون شك تعبيرات ديگر آيه با اين تفسير زياد سازگار نيست ، و لذا ما آن را در مرحله دوم قرار داده ايم (دقت كنيد). در هر حال آيه اشاره به امتيازات اسلام و مسلمين راستين و اتكاى آنها بر دلائل محكم در انتخاب اين مكتب است ، و در نقطه مقابل سرنوشت شوم منكران مستكبر را نيز بيان كرده است .

نكته ها :

در اينجا به چند نكته بايد توجه داشت : ۱ - منظور از شاهد در آيه فوق چيست ؟ بعضى از مفسران گفته اند منظور جبرئيل پيك وحى خدا است ، و بعضى منظور از آن را پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دانسته اند، و بعضى آن را به معنى زبان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تفسير كرده اند (در حالى كه يتلوه را از ماده تلاوت به معنى قرائت گرفته اند، نه به معنى پشت سر آمدن ). ولى بسيارى از بزرگان مفسران آن را به على (عليه السلام ) تفسير كرده اند. در روايات متعددى كه از ائمه معصومين به ما رسيده است ، و در بعضى از كتب تفسير اهل سنت نيز آمده روى تفسير تاكيد شده است كه منظور از شاهد امام امير مؤ منان (عليه السلام ) يعنى نخستين مردى كه به پيامبر و قرآن ايمان آورد، و در تمام مراحل با او بود و لحظه اى از فداكارى فروگذار نكرد و تا آخرين نفس در حمايتش كوشيده ، مى باشد. در حديثى مى خوانيم كه على (عليه السلام ) فرمود: درباره هر يك از مردان معروف قريش آيه يا آيه هائى نازل شده است كسى عرض كرد اى امير مؤ منان درباره شما

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۵

كدام آيه نازل شده است ؟، امام فرمود: آيا آيه اى كه در سوره هود است نخوانده اى اءفمن كان على بينة من ربه و يتلوه شاهد منه ، پيامبر بينه الهى داشت و شاهد من بودم . در آخرين آيه سوره رعد نيز تعبيرى ديده مى شود كه اين معنى را تاييد مى كند آنجا كه مى فرمايد: و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى بالله شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب : كافران مى گويند تو پيامبر نيستى بگو همين اندازه بس كه خداوند ميان من و شما شاهد و گواه است و همچنين كسى كه علم كتاب (قرآن ) نزد او است . در روايات بسيارى از طرق شيعه و اهل سنت چنين مى خوانيم كه منظور از من عنده علم الكتاب على (عليه السلام ) است . اين نكته نيز لازم به ياد آورى است : همانگونه كه سابقا هم اشاره كرديم يكى از بهترين طرق شناخت حقانيت يك مكتب مطالعه در وضع پيروان و مدافعان و حاميان آن است . طبق ضرب المثل معروف امامزاده را از زوارش بايد شناخت هنگامى ملاحظه كنيم گروهى پاكباز، باهوش ، باايمان ، مخلص و با تقوى گرد رهبر و مكتبى جمع شده اند به خوبى مى توان دريافت كه اين مكتب و آن رهبر در يك حد عالى از صداقت و درستى است . اما هنگامى كه ببينيم يك عده فرصت طلب شياد، بى ايمان ، و بى تقوا، اطراف مكتب و يا رهبرى را گرفته اند كمتر مى توان باور كرد كه آن رهبر و آن مكتب بر حق باشد. اشاره به اين مطلب را نيز لازم مى دانيم كه تفسير كلمه شاهد به على (عليه السلام ) منافاتى با اين حقيقت ندارد كه همه مؤ منان راستين و افرادى همچون ابوذرها سلمانها، و عمار ياسرها را شامل شود چرا كه اين گونه تفاسير اشاره به فرد شاخص و برتر مى كند،

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۶

يعنى منظور اصلى گروهى است كه در راس آنها آن فرد شاخص قرار گرفته است . شاهد اين سخن روايتى است كه از امام باقرنقل شده كه فرمود: منظور از شاهد امير مؤ منان ، سپس جانشينان او يكى بعد از ديگرى هستند. گر چه در اين حديث تنها معصومين ذكر شده اند ولى اين خود نشان مى دهد كه رواياتى كه شاهد را منحصرا به على (عليه السلام ) تفسير، منظور خصوص آن حضرت نيست بلكه منظور مصداق شاخص است . ۲ - چرا تنها اشاره به تورات شده ؟ همانگونه كه گفتيم يكى از دلائل حقانيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آيه فوق كتب پيشين ذكر شده ، ولى تنها از كتاب موسى ذكرى به ميان آمده در حالى كه مى دانيم بشارات ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در انجيل نيز هست . اين موضوع ممكن است به خاطر آن باشد كه در محيط نزول قرآن و ظهور اسلام يعنى مكه و مدينه بيشتر افكار يهود - از ميان اهل كتاب - منتشر بوده است و مسيحيان در نقاط نسبتا دورترى زندگى داشتند، مانند يمن ، شامات ، و نجران كه در كوهستانهاى شمالى يمن در فاصله ده منزلى صنعاء واقع شده است . و يا به خاطر اينكه ذكر اوصاف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در تورات به طور جامعتر و وسيعترى آمده است . بهر حال تعبير به امام در مورد تورات ممكن است به خاطر اين باشد كه احكام شريعت موسى (عليه السلام ) به طور كامل در آن بوده و حتى مسيحيان بسيارى از تعليمات خود را از تورات مى گيرند. ۳ - مخاطب در فلا تك فى مرية كيست ؟ در اينكه مخاطب در اين جمله كيست ؟

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۵۷

دو احتمال داده شده نخست اينكه مخاطب ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، يعنى كمترين شك و ترديدى در حقانيت قرآن يا آئين اسلام به خود راه مده . البته پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به حكم اينكه وحى را با شهود درك مى كرد و نزول قرآن از طرف خدا براى او محسوس بلكه بالاتر از حس بوده ترديدى در حقانيت اين دعوت نداشت ولى اين نخستين بار نيست كه قرآن خطابى را متوجه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى كند در حالى كه منظورش عموم مردم است ، و به تعبير معروف عرب اين گونه خطابها از قبيل اياك اعنى و اسمعى يا جاره است كه ضرب المثل عاميانه آن در فارسى در به تو مى گويم ديوار تو گوش كن ، يا تو بشنو مى باشد و اين خود يكى از فنون بلاغت است كه در پاره اى از موارد براى تاكيد و اهميت و يا منظورهاى ديگر به جاى مخاطب حقيقى ديگرى را مخاطب قرار مى دهند. احتمال ديگر اينكه مخاطب ، هر مكلف عاقل بوده باشد، يعنى فلاتك ايها المكلف العاقل فى مرية : اى انسان عاقل و مكلف با اين دلائل روشن شك و ترديد در حقانيت اين قرآن نداشته باش و اين احتمال بنابراين است كه منظور از من كان على بينة من ربه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نباشد بلكه همه مؤ منان راستين باشند (دقت كنيد). ولى به هر حال تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←