الحجر ٦٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۴ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌ وَ لاَ تُخْزُونِ‌

ترجمه

و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!»

|و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد
و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد.»
و از خدا بترسید و مرا خجل مگردانید.
از خدا پروا کنید و مرا [نزد مهمانانم] خوار و بی مقدار نسازید.
از خداوند بترسيد و مرا شرمسار مسازيد.
و از خداوند پروا کنید و مرا خوار و خفیف مسازید
و از خدا بترسيد و مرا شرمنده مسازيد.
و از خدا بترسید و مرا خوار مکنید.
«و از خدا پروا بدارید و مرا خوار نسازید.»
و بترسید خدا را و خوارم نسازید

“And fear Allah, and do not disgrace me.”
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٦٨ آیه ٦٩ الحجر ٧٠
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تُخْزُونِ»: مرا خوار نسازید (نگا: آل‌عمران / و هود / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ «68» وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ «69»

لوط گفت: همانا اين گروه مهمان من هستند پس مرا (در برابر آنان) رسوانكنيد و از خدا پروا كنيد و مرا خوار و شرمنده نسازيد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69)

وَ اتَّقُوا اللَّهَ‌: و بپرهيزيد و بترسيد خدا را در ارتكاب قبايح و فواحش، و نگاهداريد اوامر و نواهى الهى را. يا بيانديشيد عقاب سبحانى را در مباشرت شما آنچه را كه به من بدى رساند. وَ لا تُخْزُونِ‌: و مرا ذليل و خوار و بى‌مقدار نكنيد پيش مهمانان به چيزى كه شرمندگى آورد.

تنبيه: در آيات شريفه اشاراتى است:

1- اكرام مهمان يكى از ملكات فاضله و آداب حسنه و شيوه مرضيه انبياء و اولياء، و باعث نيكنامى است در هر كيش و آئينى.

2- ارشاد ديلمى‌ «1»- فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من اكرم الضّيف فقد اكرم سبعين نبيا و من انفق على الضّيف درهما فكانما انفق الف دينار فى سبيل اللّه: هر كه اكرام كند مهمانى را، پس بتحقيق اكرام نموده هفتاد پيغمبر را، و هر كه انفاق كند بر مهمانى يك درهم، پس چنان است كه‌


«1» ارشاد القلوب، جزء اوّل، باب 43 (صفحه 138)

جلد 7 - صفحه 129

انفاق نموده هزار هزار درهم در راه خدا.

ايضا روزى‌ «1» حضرت امير المؤمنين عليه السّلام گريه نمودند، اصحاب سبب را پرسيدند، فرمود: هفت روز است بر ما گذشته و مهمانى براى ما نيامده.

2- تقوى به منزله قلعه محكمى است براى حفظ از مناهى و ملاهى، و جامع خيرات و سعادات است. هر قومى كه اين پاسبان قوى در ميانشان نباشد، بالاخره ناهنجارى خاندان آنها را بر باد دهد، چنانچه قوم لوط به كلى ريشه آنان منقطع گرديد.

3- قبول نصيحت ناصح مشفق، موجب جلب خيرات و دفع شرورات خواهد بود، و تمرد از آن خطرهاى عظيمى وارد سازد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)

وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)

قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)

ترجمه‌

پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان‌

گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان‌

گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند

و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم‌

پس بيرون‌


جلد 3 صفحه 259

بر خانواده خود را در پاره‌اى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد

و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند

و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر

گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا

و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا

گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم‌

گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان‌

بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.

تفسير

شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّه‌اى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمده‌ايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانه‌ات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفته‌اند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر


جلد 3 صفحه 260

مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتاده‌ايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اتَّقُوا اللّه‌َ وَ لا تُخزُون‌ِ (69)

و ‌از‌ معاصي‌ الهي‌ بپرهيزيد و مرا خوار و خفيف‌ نكنيد.

(سؤال‌) حضرت‌ لوط ميدانست‌ ‌که‌ اينها ملائكه‌ هستند و ‌براي‌ اهلاك‌ قوم‌ آمده‌اند البته‌ قوم‌ قدرت‌ ‌به‌ اهانت‌ بآنها ندارند ‌پس‌ ‌اينکه‌ اضطراب‌ و توحش‌ و ‌اينکه‌ نحو مكالمه‌ ‌با‌ قوم‌ ‌براي‌ چه‌ بوده‌.

(جواب‌) اولا ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قبيل‌ ‌از‌ معرفت‌ ‌به‌ اينكه‌ ملائكه‌ هستند و ‌براي‌ اهلاك‌ قوم‌ آمده‌اند و بعنوان‌ ضيف‌ تلقي‌ كرده‌، چنانچه‌ تصريح‌ كرد و ترتيب‌ آيات‌ باين‌ نحو نبوده‌ مقدم‌ و مؤخر ‌شده‌ (و ثانيا) ‌بر‌ فرض‌ اينكه‌ ميدانسته‌ ‌از‌ ملائكه‌ خجلت‌ كشيد ‌که‌ قومش‌ همچه‌ اراده‌اي‌ دارند.

(و ثالثا) وظيفه‌ انبياء إتمام‌ حجت‌ و هدايت‌ و ارشاد ‌است‌ و بلكه‌ ‌تا‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ نشده‌ موفق‌ بتوبه‌ بشوند و نجات‌ پيدا كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 69)- سپس اضافه کرد: بیایید «و از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم شرمنده نسازید» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ).

نکات آیه

۱- حضرت لوط(ع) قوم خود را در برابر تجاوز به مهمانانش، به رعایت تقواى الهى فرا خواند. (و اتقوا الله)

۲- تقواى الهى، مانع از ارتکاب فحشا و آلودگى به انحرافات جنسى (لواط و همجنس بازى) (و اتقوا الله) از اینکه لوط(ع) در پى قصد تعرّض قومش به مهمانان وى، از آنان دعوت مى کند که تقواى الهى را رعایت کنند، حاکى است که تقوا داراى چنین اثرى است.

۳- حضرت لوط(ع) قوم خود را در پى قصد تجاوز آنان به مهمانانش، از هرگونه عملى که موجب ذلت و خوارى او گردد، برحذر داشت. (و لاتخزون)

۴- تقواى الهى، مانع از تضییع حقوق، ریختن آبرو و هتک حرمت دیگران (و اتقوا الله و لاتخزون)

۵- عمل شنیع و ناپسند همجنس بازى، مایه ذلت و خوارى (قال إن هؤلاء ضیفى ... و اتقوا الله و لاتخزون)

۶- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر تجاوز دیگران، تکلیفى برعهده میزبان (قال إن هؤلاء ضیفى ... و اتقوا الله و لاتخزون)

۷- تعرّض و اهانت به مهمان، تعرض و اهانتى است به میزبان. (قال إن هؤلاء ضیفى ... و اتقوا الله و لاتخزون)

۸- تعرّض و اهانت به مهمان دیگران، عملى ناپسند و به دور از تقواپیشگى (قال إن هؤلاء ضیفى ... و اتقوا الله و لاتخزون)

۹- دفاع از آبرو و حرمت خود و حفظ عزت و شرافت خویشتن، امرى لازم و بایسته (قال ... فلاتفضحون ... و لاتخزون)

۱۰- رفتار خوب و بد اقوام، موجب سرفرازى و یا شرمسارى رهبران آنان (فلما جاء ءال لوط المرسلون ... و قضینا إلیه ذلک الأمر أن دابر هؤلاء مقطوع ... قال ... فلاتفضحون ... و لاتخزون) از اینکه فرستادگان خداوند براى اعلام عذاب قوم لوط به منزل لوط(ع) رفتند و آن حضرت قومش را از هر عملى که موجب شرمسارى او شود نهى فرمود، به دست مى آید که لوط(ع) در موقعیت یک رهبر در جامعه تلقى شده است.

۱۱- آبرودارى و پاسدارى از حیثیت، شرافت و عزت خویش، خصلت و فطرى بشرى (قال ... فلاتفضحون ... و لاتخزون) از اینکه لوط(ع) براى دفع تجاوز مردم به مهمانانش از آنان درخواست مى کند که او را با آن عمل، شرمسار و خوار نکنند (فلاتفضحون ... و لاتخزون) حاکى است که: متجاوزان نیز براى حفظ آبرو و حیثیت شخصى، جایگاهى ویژه قائل بودند و گرنه تمسک آن حضرت به آن چندان عقلایى نبود.

موضوعات مرتبط

  • آبرو: اهمیت حفظ آبرو ۹; فطریت حفظ آبرو ۱۱; موانع هتک آبرو ۴
  • اقوام: آثار عمل اقوام ۱۰
  • انحرافات جنسى: موانع انحرافات جنسى ۲
  • انسان: فطریات انسان ۱۱
  • تقوا: آثار تقوا ۲، ۴; آثار بی تقوایى ۸; دعوت به تقوا ۱
  • حقوق: موانع تضییع حقوق ۴
  • خود: اهمیت دفاع از خود ۹
  • ذلت: عوامل ذلت ۵
  • رهبران: عوامل ذلت رهبران ۱۰; عوامل عزت رهبران ۱۰
  • عمل: عمل ناپسند ۸
  • فحشا: موانع فحشا ۲
  • قوم لوط: دعوت از قوم لوط ۱; نهى به قوم لوط ۳
  • لوط(ع): دعوتهاى لوط(ع) ۱; قصه لوط(ع) ۱، ۳; مهمانان لوط(ع) ۳; نواهى لوط(ع) ۳; نهى از ذلت لوط(ع) ۳
  • معاشرت: آداب معاشرت ۶
  • مهمان: آثار اهانت به مهمان ۷; اهمیت احترام به مهمان ۶; اهمیت دفاع از مهمان ۶; سرزنش اهانت به مهمان ۸
  • میزبان: اهانت به میزبان ۷; مسؤولیت میزبان ۶
  • همجنس بازى: آثار همجنس بازى ۵

منابع