الحجر ٦٢
کپی متن آیه |
---|
قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ |
ترجمه
الحجر ٦١ | آیه ٦٢ | الحجر ٦٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُنکَرُونَ»: افراد ناشناخته. کسانی که بد داشته شوند و از ایشان بیزار و گریزان باشند.
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴ سوره حجر
- از رحمت و مغفرت خدا نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم «ع»
- تعجب ابراهيم «ع»، از بشارت داده شدن به فرزند، در کهنسالی
- مراد از اين كه همسر لوط از «غَابِرِين» بوده، چیست؟
- قضاى الهى، به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه «لَعَمرُكَ إنَّهُم لَفِى سَكرَتِهِم يَعمَهُون...»
- توضيحى در مورد «اصحاب أيكه» و «اصحاب حجر»
- بحث روایتی: (رواياتی در ذيل برخى از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ «61» قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «62»
پس چون فرستادگان (الهى) به سراغ خاندان لوط آمدند. (لوط) گفت: شما گروهى ناشناس هستيد.
نکته ها
«غابرين» جمع «غابر» به معناى بازماندگان است وبه باقيمانده خاك، غبار گويند.
حضرت ابراهيم وحضرت لوط در اوّلين برخورد با فرشتگان آنان را نشناختند، لذا ابراهيم گفت: «إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ» و لوط گفت: «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ» البتّه اين فرشتگان در قيافه جوانان خوش صورت و زيبا ميهمان حضرت لوط شدند و حضرت به دليل فساد جامعه از وجود چنين ميهمانانى نگران شد.
پیام ها
1- پيروان واقعى انبيا، از كيفرهاى دنيوى نيز بيمه هستند. «إِلَّا آلَ لُوطٍ»
2- مخالفت همسر لوط با او، بهترين دليل بر اختيار انسان است و اينكه انسان محكوم و مجبور محيط نيست. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
3- وابستگى اقتصادى دليل وابستگى فكرى و فرهنگى نيست. (همسر لوط از نان لوط مىخورد، ولى ضد او فكر مىكرد)
4- در مكتب انبيا، اصل ضابطه است. نه رابطه. لذا همسر پيامبر نيز به قهر الهى گرفتار مىشود. «إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ»
(پيوندهاى خانوادگى نبايد مانع اجراى اهداف الهى باشد)
جلد 4 - صفحه 469
5- در ازدواجهاى انبيا نيز ناكامى بوده است. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
6- حساب مردان خدا، از حساب بستگان نااهل واطرافيان جداست. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
7- قهر و عذاب الهى، طبق حساب وبرنامه است. «قَدَّرْنا»
8- سنّت خداوند در قهر تبهكاران، خودى يا بيگانه، زن يا مرد، مشهور يا گمنام نمىشناسد. «إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ»
9- انبيا، از پيش خود علم غيب ندارند. (حضرت لوط، فرشتگان را نشناخت) «قَوْمٌ مُنْكَرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62)
قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ: لوط گفت: بدرستى كه شما جماعتى ناشناسيد، نه حاضريد و نه زى مسافر داريد، چه اشخاصى هستيد. چون ايشان به هيئت جوان خوش سيما بودند، و لوط هرگز مثل آنها را نديده بود، شأن و هيئت آنها در نظرش منكر آمد. بنا به قولى ترس براى لوط حاصل، و شناسائى را خواست تا مطمئن گردد.
جلد 7 - صفحه 125
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ (61) قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (62) قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ (63) وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (64) فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ (65)
وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ (66) وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ (67) قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ (68) وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ (69) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ (70)
قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (71) لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (72)
ترجمه
پس چون آمدند خانواده لوط را فرستادگان
گفت همانا شمائيد گروهى ناشناخته شدگان
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم
پس بيرون
جلد 3 صفحه 259
بر خانواده خود را در پارهاى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.
تفسير
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّهاى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمدهايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفتهاند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر
جلد 3 صفحه 260
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتادهايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ إِنَّكُم قَومٌ مُنكَرُونَ (62)
حضرت لوط بملائكه فرمود: من شما را نميشناسم چون سابقه ملاقات نداشته ملائكه خود را معرفي كردند و گفتند ما ملائكه هستيم و از جانب خدا آمدهايم براي هلاكت قوم و نجات شما.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 62)- لوط «به آنها گفت: شما افرادی ناشناختهاید» (قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ).
مفسران میگویند: این سخن را به این جهت به آنها گفت که آنان به صورت جوانانی خوش صورت و زیبا نزد او آمدند، از یک سو میهمانند و محترم، و از سوی دیگر محیطی است ننگین و آلوده و پر از مشکلات.
نکات آیه
۱- ورود فرشتگان بر حضرت لوط(ع) به صورت دسته جمعى و در قیافه مردان ناشناس بود. (قال إنکم قوم منکرون) «قوم» از نظر ریشه لغوى به معناى دسته اى از مردان است (مفردات راغب). آمدن ضمایر «إنکم» و «منکرون» به صورت جمع مذکر، مؤید برداشت فوق است.
۲- حضرت لوط(ع) پس از ورود فرشتگان به محضر ایشان، از آنان خواستار معرفى خود گردید. (قال إنکم قوم منکرون) عبارت فوق اگرچه اخبارى است، ولى کنایه از درخواست معرفى است و جواب ملائکه - که در آیه بعد آمده است - مؤید نکته فوق است.
۳- علم حضرت لوط(ع)، محدود بود. (قال إنکم قوم منکرون)
۴- گفت و گوى مستقیم فرشتگان با حضرت لوط(ع) (قال إنکم قوم منکرون. قالوا)
۵- امکان ظاهر شدن فرشتگان در قالب جسمانى و قابل رؤیت براى انسان (قال إنکم قوم منکرون)
موضوعات مرتبط
- لوط(ع): خواسته هاى لوط(ع) ۲; قصه لوط(ع) ۱، ۲; کیفیت ورود ملائکه بر لوط(ع) ۱; گفتگوى ملائکه با لوط(ع) ۴; لوط(ع) و ملائکه ۲; محدوده علم لوط(ع) ۳; مهمانان لوط(ع) ۱; ورود ملائکه بر لوط(ع) ۲
- ملائکه: تجسم ملائکه ۱، ۵; رؤیت ملائکه ۵
منابع