طه ١٠٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۸ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
يَتَخَافَتُونَ‌ بَيْنَهُمْ‌ إِنْ‌ لَبِثْتُمْ‌ إِلاَّ عَشْراً

ترجمه

آنها آهسته با هم گفتگو می‌کنند؛ (بعضی می‌گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید! (و نمی‌دانند چقدر طولانی بوده است!)

ميان خود آهسته با هم مى‌گويند: شما در دنيا جز ده روز به سر نبرده‌ايد
ميان خود به طور پنهانى با يكديگر مى‌گويند: «شما [در دنيا] جز ده [روز، بيش‌] نمانده‌ايد.»
و آنها (از هول و هراس آن روز) با یکدیگر آهسته زیر لب گویند که (ای افسوس) ده روزی بیش (در زندگی دنیا) درنگ نکردید (و نعمت ابدی بهشت را برای دنیای فانی از دست بدادید).
در میان خودشان پنهانی و بسیار آهسته می گویند: که [در برزخ] جز ده روز درنگ نکرده اید.
آهسته با هم سخن مى‌گويند كه ده روز بيش نيارميده‌ايد.
آهسته در میان خود سخن گویند که جز ده روز [در دنیا] به سر نبرده‌اید
ميان خود راز همى گويند كه شما جز ده روز- در دنيا- درنگ نكرده‌ايد.
آنان در میان خود آهسته به هم می‌گویند: جز ده شبانه‌روز (در دنیا) نبوده‌اید و نمانده‌اید.
میان خود، پنهانی با یکدیگر می‌گویند: «پیش از این (در برزخ) بیش از ده روز نمانده‌اید.»
آهسته گویند میان خود را نماندید مگر ده روز

Murmuring among themselves: “You have lingered only for ten.”
ترتیل:
ترجمه:
طه ١٠٢ آیه ١٠٣ طه ١٠٤
سوره : سوره طه
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَتَخَافَتُونَ»: با صدای آهسته بهم می‌گویند. «إِن لَّبِثْتُمْ»: نمانده‌اید و توقّف نکرده‌اید (نگا: یونس / ). «عَشْراً»: مذکّر آمدن این واژه، بیانگر این است که تمییزِ محذوف، مؤنّث است که لَیالی است؛ هرچند هنگامی که عدد بدون معدود بیان شود، این قاعده چندان مراعات نمی‌گردد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً «103»

(آنها) در بين خودشان آهسته با يكديگر گفتگو مى‌كنند كه شما جز چندى (ده‌روز در دنيا بيشتر) توقّف نداشتيد.

نکته ها

كلمه‌ى «حِمل» و كلمه‌ى «حَمل» در لغت به يك معناست، ليكن «حِمل» به بار ظاهرى و «حَمل» به بار باطنى مثل بچه در شكم مادر اطلاق مى‌گردد.

«زرق» رنگى است كه از اختلاط سفيد و سياه بوجود مى‌آيد، مثل رنگ خاكسترى و شايد كنايه از كورى، ترس و يا رنگ پريدگى باشد.

كلمه‌ى «صُور» يا به معناى شاخ است و يا جمع صورت مى‌باشد كه مراد دميدن در صورت‌هاى مردگان براى زنده شدن است.

در قرآن مجيد به دو نفخه اشاره شده است كه در نفخه‌ى اوّل، همه موجودات مى‌ميرند و در نفخه‌ى دوّم انسان‌ها براى حساب زنده مى‌شوند. «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ، فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ‌ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‌ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ» «1» و منظور از «يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» در اين آيه، به قرينه جمله‌ى‌ «وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ»، نفخه‌ى دوّم در روز قيامت است.

پیام ها

1- انسان‌ها در انتخاب راه آزادند، مى‌توانند حقّ را بپذيرند ومى توانند اعراض نمايند. «أَعْرَضَ»

2- پيامد اعراض از ذكر خدا، تنها به زندگانى نكبت بار در اين دنيا خلاصه نمى‌شود، «مَنْ أَعْرَضَ‌ ... فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» «2» بلكه بدبختى آخرت را نيز به همراه دارد. مَنْ أَعْرَضَ‌ ... يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً


«1». زمر، 68.

«2». طه، 124.

جلد 5 - صفحه 388

3- ميزان خطر وسنگينى بار قيامت، براى كسى روشن نيست. ( «وِزْراً» نكره آمده)

4- در قيامت مجرم يا كور و رو سياه محشور مى‌شود و يا در اثر ترس، وحشت و خيره‌نگرى، به كبودى چشم مبتلا مى‌گردد. «زُرْقاً»

5- مدّت زمان دنيا و برزخ نسبت به آخرت بسيار ناچيز و در حكم چند روزاست. «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً (103)

يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ‌: پنهان و آهسته مى‌گويند ميان يكديگر به جهت شدت هول آن روز، زهره ندارند كه صدا بلند كنند، لذا نرم و آهسته گويند. إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً: درنگ نكرديد شما در دنيا مگر ده روز، يعنى در جنب درازى مدت آخرت و دائمى بودن آنها در جهنم كوتاه شمرند مدت مكث در دنيا را. خداى تعالى بدين فرمايش آگاه فرمايد بزرگى آنچه به مكذبين و منكرين رسد از حيرت و وحشت كه به طورى ترس و هول آنها را فرا گيرد كه قوه و قدرت تكلم به صداى بلند را ندارند از مشاهده آثار سخط و غضب سبحانى، بلكه به آهستگى و از ته دل گويند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى‌ إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (97) إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ عِلْماً (98) كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً (99) مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً (100) خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً (101)

يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً (102) يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً (103) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً (104) وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً (105) فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً (106)

لا تَرى‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً (107)

ترجمه‌

گفت پس برو و همانا مر تو را است در زندگى آنكه بگوئى نبايد كسى مرا مس نمايد و من كسى را مس نمايم و همانا مر تو را است موعدى كه تخلّف كرده نشوى از آن و بنگر بخدايت كه گشتى تمام روز بر آن مقيم كه ميسوزانيم آنرا پس پراكنده ميكنيم آنرا در دريا پراكنده نمودنى‌

جز اين نيست كه خداى شما خداوند آنچنانى است كه نيست خدائى مگر او احاطه دارد بر همه چيز از راه دانش‌

اينچنين نقل ميكنيم براى تو از خبرهاى آنچه بتحقيق گذشته و بتحقيق داديم تو را از نزد خودمان موجب تذكّرى‌

كسيكه روى گرداند از آن پس همانا او بر ميدارد روز قيامت بار گرانى‌

كه جاودانيانند در آن و بد است براى آنها روز قيامت آن بار

روز كه دميده شود در صور و جمع كنيم گناهكاران را چنان روزى كبود چشمان‌

آهسته گويند ميان خودشان درنگ نكرديم مگر ده روز

ما داناتريم بآنچه ميگويند هنگاميكه ميگويد خردمندترين آنها كه درنگ نكرديد مگر روزى‌

و مى‌پرسند تو را از كوهها پس بگو پراكنده ميكند آنها را پروردگار من پراكنده كردنى‌

پس واميگذارد آنها را زمين صاف هموارى‌

كه نمى‌بينى در آن پستى‌ئى و نه بلندئى را.

تفسير

پس از اعتراض حضرت موسى بسامرى و اقرار او بگناه كه در آيات سابقه بيان شد آنحضرت سامرى را نفى بلد فرمود و مقرر شد كه او از ميان بنى اسرائيل بيرون رود و با كسى معاشرت نكند و نگذارد دست كسى ببدن او برسد چون هر كس دستش ببدن او ميرسيد او و آنكس تب ميكردند لذا مجبور شد كه تنها مانند حيوانات وحشى در صحرا و بيابان زندگانى كند و قمّى ره فرموده باين حال‌


جلد 3 صفحه 524

بود تا مرد و اين علامت در خانواده او باقى ماند و الآن هم در مصر و شام هستند معروف بلامساس و حضرت موسى خواست او را بكشد خداوند باو وحى فرمود كه نكش او را چون مردى است سخى و اين ذيل كلام قمّى ره را در مجمع از امام صادق عليه السّلام نيز نقل نموده و حضرت موسى باو فرمود اين عذاب دنيوى تو است و عذاب اخروى تو موعدى دارد كه خداوند از آن تخلّف نميكند و در باره تو انجاز خواهد فرمود و نگاه كن و ببين خدايت را كه گوساله است و روز را در عبادت آن بشب ميرساندى هر آينه بخوبى بسوزانم آنرا و خاكسترش را در دريا بريزم اگر حرق بمعناى سوزاندن بآتش باشد كه ظاهر قرائت مشهور است ولى بنظر حقير بمعناى سائيدن بسوهان است و مراد آنستكه هر آينه با سوهان بسايم البته آنرا و سوده‌اش را در دريا بريزم چون ظاهرا بدن آن طلا بوده و روح نداشته و بعضى از قراء لنحرّقنّه بفتح نون و سكون حاء و تخفيف راء خوانده‌اند و اين قرائت از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و مؤيد اينمعنى است و در روايات اين واقعه كه در سوره بقره ذكر شد تصريح بآن شده بود و ظلت مخفّف ظللت است كه لام اوّل آن حذف شده در هر حال اين عمل براى آن بوده كه ذراتى از آن در دسترس مردم باقى نماند و بكلّى اثرش محو شود و عبادت كنندگان آن مفتضح و رسوا گردند و دماغشان بخاك ماليده شود و پس از آن به بنى اسرائيل فرمود جز اين نيست كه خداوند شما آن خداى يكتاى بى‌همتائى است كه مستجمع صفات كمال و جلال و منزّه از هر عيب و نقص و مستحق پرستش و ستايش است نه گوساله فاقد عاجز ناتوان كه بسوزانند يا بسايندش و در دريا بريزند كه اثرى از آثارش باقى نماند و خداوند احاطه علمى بهمه چيز دارد و عبادت كنندگان گوساله را از غير آنها بخوبى ميشناسد و بمجازات ميرساند و كسى نميتواند عمل و اعتقاد خود را از خداوند مخفى نمايد و پس از نقل قصّه و بيانات حضرت موسى خداوند بحبيب خود فرموده باين كيفيّت و طرز مطلوب و مرغوبى كه ما نقل نموديم براى تو اين قصّه را قصص ساير انبيا و امم سابقه را بيان نموده و خواهيم نمود براى مزيد علم تو و عبرت خلق و تنبه و تذكّر و انذار و استبصار و ساير اغراض و ثمرات مترتّبه بر آنها و كتاب مشتمل بر آن قصص و ساير موجبات ذكر و فكر قرآن است كه ما آنرا از عالم غيب‌


جلد 3 صفحه 525

و نزد خودمان بتو عطا كرديم و كسيكه رو گرداند از آن و پشت پا زند باحكامش روز قيامت بار گرانى از عقوبت معصيت و كفر و كفران نعمت بدوش كشيده وارد محشر خواهد شد و مخلّد در آن بار گران خواهد بود و بكيفر اعمال خود كاملا خواهد رسيد و مفرّى براى او نخواهد بود و بد بار گرانى براى آنها خواهد بود آن بار گران گناه و عقاب آن و آنروز روزى است كه دميده ميشود در صور بتوسط اسرافيل و گنه‌كاران و سركشان از اطاعت خدا و پيغمبر سر از قبرها بيرون آورند و در صحراء محشر جمع گردند با چشمهاى كبود كه بدترين رنگهاى چشم است نزد عرب و كاشف است از شقاوت و شرارت در علم فراست و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه كور وارد محشر شوند و بعضى آنرا از آثار تشنگى قرار داده‌اند و بنظر حقير معناى اوّل متعيّن است چون موافق با ظاهر و اعتبار است و كبودى چشم در روايت از علائم اهل آتش ذكر شده و قمّى ره فرموده ميباشد چشمهاشان بر گردانده شده و سفيدى آنها ظاهر گشته و نميتوانند بهم زنند آنرا و لابد از نهايت خوف و وحشت است و مؤيّد اينمعنى است كه خداوند فرموده صوتهاى خودشان را پنهان ميكنند و آهسته با يكديگر ميگويند ما در دنيا و قبر ده روزى بيش درنگ نكرديم و اين از نهايت رعب و هول است كه قلب آنها را پر كرده و متأسفند از آنكه چرا چند روزه دنيا را صرف در صبر بر طاعت و از معصيت ننمودند لذا خداوند فرموده ما بهتر ميدانيم مدّت درنگ آنها را وقتى كه اعقل و اعلم و اصلح آنها كه داراى طريقه نيكوتر است ميگويد درنگ نكرديد مگر يك روز چون تمام مدت دنيا در برابر آخرت مانند يكروز است و در اين مقام اقوال ديگرى در مجمع و غيره ذكر شده و چون مخالف با ظاهر و اعتبار بود حقير نقل ننمودم و معلوم است كه عدد ده خصوصيّتى ندارد بلكه كنايه از كمى مدّت است نهايت آنكه تمثيل بيكروز در برابر مدّت بى‌پايان آخرت اولى و انسب و امثل است و در نفحات نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيان اهوال قيامت را فرمود بعضى از قريش كه منكر معاد و حشر بودند از روى استهزاء از آنحضرت پرسيدند كه اين كوههاى باين عظمت و بزرگى در آنروز چه خواهد شد خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه جواب آنها را بفرمايد پروردگار من آنها را پراكنده كند يك نوع پراكندگى عجيبى كه از آنحضرت‌


جلد 3 صفحه 526

روايت شده خداوند آنها را مانند شن كند و بادى فرستد كه متفرّقشان نمايد و جاى آنها را زمين هموار بدون پستى و بلندى قرار دهد بطوريكه اى پيغمبر من يا اى شخص بينا در روى زمين گودى و بلندئى نخواهى ديد و از قمّى ره نقل نموده كه قاع زمينى است كه خاك نداشته باشد و صفصف زمينى است كه چيزى در آن نروئيده باشد و عوج پستى و امت بلندى است و بعضى گفته‌اند قاع و صفصف يك معنى دارند و آن زمين هموار نرم صاف خالى از گياه است كه پستى و بلندى و پشته و دره‌ئى نداشته باشد و مانند يك صف مستوى مشهود گردد و بنابراين جمله اخيره براى تأكيد اين معنى ذكر شده است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَوم‌َ يُنفَخ‌ُ فِي‌ الصُّورِ وَ نَحشُرُ المُجرِمِين‌َ يَومَئِذٍ زُرقاً (102) يَتَخافَتُون‌َ بَينَهُم‌ إِن‌ لَبِثتُم‌ إِلاّ عَشراً (103)

روزي‌ ‌که‌ نفخ‌ صور ميشود و محشور مي‌كنيم‌ گنهكاران‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز ازرق‌ چشم‌ پنهاني‌ ‌با‌ يكديگر صحبت‌ ميكنند ‌که‌ ‌ما درنگ‌ نكرديم‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ مگر ده‌ روز.

(يَوم‌َ يُنفَخ‌ُ فِي‌ الصُّورِ) دو نفخه‌ صور داريم‌ يكي‌ روز آخر دنيا ‌که‌ تمام‌ ارواح‌

جلد 13 - صفحه 95

جن‌ و انس‌ و انواع‌ حيوانات‌ برّي‌ و بحري‌ غالب‌ تهي‌ ميكنند و ميميرند و ‌در‌ نفخه دوّم‌ تمام‌ زنده‌ ميشوند و ‌در‌ صحراي‌ محشر وارد ميشوند.

چنانچه‌ ميفرمايد: (وَ نُفِخ‌َ فِي‌ الصُّورِ فَصَعِق‌َ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ إِلّا مَن‌ شاءَ اللّه‌ُ ثُم‌َّ نُفِخ‌َ فِيه‌ِ أُخري‌ فَإِذا هُم‌ قِيام‌ٌ يَنظُرُون‌َ) زمر ‌آيه‌ 68 و بعيد نيست‌ ‌که‌ استثناء ‌من‌ شاء اللّه‌ اشاره‌ ‌باشد‌ بوجود حضرت‌ بقية اللّه‌ ‌که‌ ‌با‌ قرآن‌ وارد شود نزد كوثر خدمت‌ جدش‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ بواسطه حديث‌ ثقلين‌ ‌که‌ فرمود:

(اني‌ تارك‌ فيكم‌ الثقلين‌ كتاب‌ اللّه‌ و عترتي‌ لن‌ يفترقا ‌حتي‌ يرد اعلي‌ الحوض‌ ‌ما ‌ان‌ تمسكتم‌ بهما لن‌ تضلّوا ابدا)

‌از‌ احاديث‌ متواتره‌ ‌است‌.

(وَ نَحشُرُ المُجرِمِين‌َ يَومَئِذٍ زُرقاً) مراد ‌از‌ مجرمين‌ همان‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ‌است‌ ‌از‌ كفار و ارباب‌ ضلالت‌ ‌که‌ معرض‌ ‌از‌ قرآن‌ بودند، و مراد ‌از‌ اعراض‌ ‌هم‌ مجرّد ترك‌ عمل‌ نيست‌، بلكه‌ انكار ‌است‌ ‌که‌ بگويد: قبول‌ ندارم‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ بنحو دلخواه‌ ‌خود‌ تفسير كند و تأويل‌ نمايد.

(وَ ما يَعلَم‌ُ تَأوِيلَه‌ُ إِلَّا اللّه‌ُ وَ الرّاسِخُون‌َ فِي‌ العِلم‌ِ) آل‌ عمران‌ آيه 5 و زرق‌، بعضي‌ گفتند: كبود چشم‌، بعضي‌ گفتند: كور، بعضي‌ گفتند صورت‌ سياه‌ ‌خدا‌ ميفرمايد:

(وَ يَوم‌َ القِيامَةِ تَرَي‌ الَّذِين‌َ كَذَبُوا عَلَي‌ اللّه‌ِ وُجُوهُهُم‌ مُسوَدَّةٌ أَ لَيس‌َ فِي‌ جَهَنَّم‌َ مَثوي‌ً لِلمُتَكَبِّرِين‌َ) زمر آيه 61 و ‌در‌ همين‌ سوره‌ ‌در‌ آيه 123 ميفرمايد: (وَ مَن‌ أَعرَض‌َ عَن‌ ذِكرِي‌ فَإِن‌َّ لَه‌ُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُه‌ُ يَوم‌َ القِيامَةِ أَعمي‌ قال‌َ رَب‌ِّ لِم‌َ حَشَرتَنِي‌ أَعمي‌ وَ قَد كُنت‌ُ بَصِيراً قال‌َ كَذلِك‌َ أَتَتك‌َ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِك‌َ اليَوم‌َ تُنسي‌) شرحش‌ ميآيد انشاء اللّه‌ ‌تعالي‌.

(يَتَخافَتُون‌َ بَينَهُم‌) بطور مخفيانه‌ ‌با‌ ‌هم‌ صحبت‌ ميكنند ميگويند:

(إِن‌ لَبِثتُم‌ إِلّا عَشراً) مراد ده‌ شب‌ ‌است‌ چه‌ ‌در‌ دنيا و چه‌ ‌در‌ عالم‌ برزخ‌ و چه‌ ‌بين‌ النفختين‌ چون‌ بسرعت‌ ميگذرد بنظر قليل‌ ميآيد چنانچه‌ الآن‌ معروف‌ ‌است‌ قضاياي‌ هفتاد سال‌ قبل‌ ‌را‌ ميگويند: انگار ديروز بوده‌ ‌در‌ مقابل‌ قيامت‌ ‌که‌ گذشتني‌ نيست‌.

96

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 103)- در این حال مجرمان در میان خود، در باره مقدار توقفشان در عالم

ج3، ص142

برزخ «آهسته با هم گفتگو می‌کنند (بعضی می‌گویند:) شما تنها ده شبانه روز در علام برزخ) توقف کردید» و نمی‌دانند چقدر طولانی بوده است (یَتَخافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً).

این آهسته گفتن آنها یا به خاطر رعب و وحشت شدیدی است که از مشاهده صحنه قیامت به آنها دست می‌دهد و یا بر اثر شدت ضعف و ناتوانی است.

نکات آیه

۱ - گنه کاران و اعراض کنندگان از قرآن، در صحنه قیامت، آهسته و بى صدا با یکدیگر سخن مى گویند. (یتخفتون بینهم) «خفت» به معناى پوشاندن گفتار است (لسان العرب). «یتخافتون» از باب تفاعل، دال براین است که هنگام گفت وگوى با یکدیگر، از آنان صدایى شنیده نمى شود. گفتنى است که به قرینه «خشعت الأصوات للرحمان» (در آیات بعد)، آنچه مجرمان را وادار به پایین آوردن صدا کرده است، احساس عظمت خداوند و انتظار رحمت او است.

۲ - برآورد مدت زمان درنگ در برزخ، از جمله گفت وگوهاى پنهانى سرپیچى کنندگان از قرآن با یکدیگر، در صحنه قیامت (یتخفتون بینهم إن لبثتم) سؤال مجرمان در باره مدت درنگ خود - به قرینه اختلاف فاحش عمر آنان در دنیا - سؤال از مدت سپرى شده پس از مرگ است.

۳ - گروهى از مجرمان و روى گردانان از قرآن در قیامت، مدت زمان درنگ خود را در برزخ، ده روز تخمین مى زنند. (إن لبثتم إلاّعشرًا ) «لبث» به معناى توقف و درنگ است و مراد از «عشراً» - به قرینه «یوماً» در آیه بعد - ده روز مى باشد. این کلمه گرچه فقط براى مؤنث (مثل لیالى) به کار مى رود; ولى هنگام حذف تمیز براى مذکر (مانند أیّام) نیز استعمال دارد.

۴ - فاصله مرگ تا روز قیامت، فاصله اى اندک و ناچیز در دیدگاه حاضران صحنه قیامت (یتخفتون بینهم إن لبثتم إلاّعشرًا)

۵ - در قیامت نیز برخى حقایق براى گروهى از مردم مخفى مى ماند. (یتخفتون بینهم إن لبثتم إلاّعشرًا) جمله «یتخافتون» دلالت مى کند که مفاد «إن لبثتم إلاّ عشراً» محور صحبت مجرمان بوده است; نه این که بر آن اتفاق نظر داشته باشند و ارائه نظرهاى گوناگون، حاکى از مشخص نبودن حقیقت براى برخى از آنان است.

موضوعات مرتبط

  • اعداد:
  • عدد ده :۳
  • عالم برزخ: کمى مدت عالم برزخ ۴; مدت عالم برزخ ۲، ۳
  • قرآن: نجواى اخروى معرضان از قرآن ۱، ۲، ۳
  • قیامت: اختفاى حقایق در قیامت ۵
  • گناهکاران: نجواى اخروى گناهکاران ۱
  • مرگ: فاصله مرگ تا قیامت ۴

منابع