ص ٢٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۱ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
قَالَ‌ لَقَدْ ظَلَمَکَ‌ بِسُؤَالِ‌ نَعْجَتِکَ‌ إِلَى‌ نِعَاجِهِ‌ وَ إِنَ‌ کَثِيراً مِنَ‌ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي‌ بَعْضُهُمْ‌ عَلَى‌ بَعْضٍ‌ إِلاَّ الَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ‌ وَ قَلِيلٌ‌ مَا هُمْ‌ وَ ظَنَ‌ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ‌ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ‌ وَ خَرَّ رَاکِعاً وَ أَنَابَ‌

ترجمه

(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

|[داود] گفت: قطعا او در مطالبه ميش تو كه بر ميش‌هاى خود بيفزايد بر تو ستم كرده است، و در حقيقت بسيارى از شريكان به يكديگر ستم روا مى‌دارند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، و اينها هم اندكند. و داود فهميد كه او را [با اين ماجرا] آزمو
[داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه‌] بر ميش‌هاى خودش، بر تو ستم كرده، و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مى‌دارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‌ايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد.
داود گفت: البته بر تو ظلم کرده که خواسته است یک میش تو را به میش‌های (نود و نه گانه) خود اضافه کند، و بسیار معاشران و شریکان در حق یکدیگر ظلم و تعدی می‌کنند مگر آنان که اهل ایمان و عمل صالح هستند که آنها هم بسیار کم‌اند. و (پس از این قضاوت بی‌تأمّل و سریع) داود دانست که ما او را سخت امتحان کرده‌ایم، در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت.
گفت: یقیناً او با درخواست افزودن میش تو به میش های خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعاً بسیاری از معاشران و شریکان به یکدیگر ستم می کنند، به جز کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و اینان اندک اند. و داود دانست که ما او را [در این حادثه] آزموده ایم، در نتیجه از پروردگارش درخواست آمرزش کرد و بی درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.
داود گفت: او كه ميش تو را از تو مى‌خواهد تا به ميشهاى خويش بيفزايد بر تو ستم مى‌كند. و بسيارى از شريكان جز كسانى كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته كرده‌اند -و اينان نيز اندك هستند- بر يكديگر ستم مى‌كنند. و داود دانست كه او را آزموده‌ايم. پس از پروردگارش آمرزش خواست و به ركوع درافتاد و توبه كرد.
[داوود] گفت به راستی با خواستن میش تو و افزودنش به میشهای خود، در حق تو ستم کرده است، و بسیاری از شریکان هستند که در حق همدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته پیش گرفته باشند، و ایشان [به واقع‌] اندکشمارند، و داوود دانست که ما او را آزموده‌ایم، آنگاه به درگاه پروردگارش استغفار کرد، و به سجده در افتاد و توبه کرد
[داوود] گفت: بى‌گمان با خواستن ميش تو [و افزودن آن‌] به ميشان خويش بر تو ستم كرده است، و هر آينه بسيارى از شريكان- كه مال به هم مى‌آميزند- برخى‌شان بر برخى ستم مى‌كنند مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك و شايسته كرده‌اند، و ايشان اندكند. و [در اينجا] داوود دانست كه همانا او را آزمون كرده‌ايم پس، از پروردگار خويش آمرزش خواست و سجده‌كنان بر روى بيفتاد و [به خداى‌] بازگشت- توبه كرد-.
(داود) گفت: مسلّماً او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود، به تو ستم روا می‌دارد. اصلاً بسیاری از آمیزگاران و کسانی که با یکدیگر سر و کار دارند، نسبت به همدیگر ستم روا می‌دارند، مگر آنان که واقعاً مؤمنند و کارهای شایسته می‌کنند، ولی چنین کسانی هم بسیار کم و اندک هستند. داود گمان برد که ما او را آزموده‌ایم (و اندازه‌ی هراس او از دیگران، و نیز نحوه‌ی قضاوت وی را به محکّ آزمایش زده‌ایم). پس از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد.
(داوود) گفت: «همانا او در مطالبه‌ی میش تو - (اضافه) بر میش‌های خودش - بر تو همواره ستم کرده. و بی‌گمان بسیاری از شریکان به همدیگر بی‌چون ستم روا می‌دارند؛ جز کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و اینان اندکند.» و داوود گمان (درستی) برد که ما او را بی‌گمان سخت آزمایش کرده‌ایم. پس از پروردگارش پوشش خواست و در حال رکوعش (به سجده) فرو افتاد و (سوی پروردگار) پیاپی بازگشت.
گفت هر آینه ستم بر تو کرده است بخواستن گوسفندت بسوی گوسفندان خویش و همانا بسیاری از شریکان ستم ورزند برخیشان بر برخی مگر آنان که ایمان آرند و کردار شایسته کنند و چه کمند آنان و پنداشت داود که آزمودیمش پس آمرزش خواست از پروردگار خویش و بروی در افتاد پرستش کننده و بازگشت کرد

He said, “He has done you wrong by asking your ewe in addition to his ewes. Many partners take advantage of one another, except those who believe and do good deeds, but these are so few.” David realized that We were testing him, so he sought forgiveness from his Lord, and fell down to his knees, and repented.
ترتیل:
ترجمه:
ص ٢٣ آیه ٢٤ ص ٢٥
سوره : سوره ص
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْخُلَطَآءِ»: جمع خَلیط. آمیزشکاران. آمیزگاران. شرکاء. مراد آشنایان و شریکانی است که با هم سر و کار دارند و اغلب اموال یا احشام خود را با هم می‌آمیزند. «قَلِیلٌ مَّا هُمْ»: آنان بسیار اندکند. (هُمْ) مبتدای مؤخّر و (قَلِیلٌ) خبر مقدّم، و (مَا) زائد و برای مبالغه در کمی و تأکید قلّت آمده است و معنی همچون (جِدّاً) دارد. «فَتَنَّاهُ»: او را امتحان کرده‌ایم. امتحان در این که آیا با وجود آن که خدا را در کنار خود می‌بیند از بندگان می‌ترسد یا خیر، و نیز سنجش کار قضاوت او. «إِسْتَغْفَرَ»: طلب آمرزش کرد. مراد طلب آمرزش مطلق است. یعنی درخواست بخشش بدون در میان بودن خطا و گناه. چنین استغفاری برمی‌گردد به مبدأ: «حَسَنَاتُ الأبْرَارِ، سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِینَ»: (نگا: غافر / ، محمّد / ، فتح / نصر / . «خَرَّ»: فرو افتاد (نگا: اعراف / نحل / ، حجّ / ، سبأ / ). «رَاکِعاً»: کرنش کنان. سجده‌کنان. خاشعانه (نگا: بقره / ، آل‌عمران / ، مائده / ). تعبیر «رَاکِعاً»: یا به خاطر آن است که رکوع مقدّمه سجده بوده و یا این که به معنی خود سجده است، چرا که رکوع و سجود هر دو به معنی انحناء و خمیدن است، و گاهی هم به معنی مطلق خشوع و خضوع می‌باشد. «أَنَابَ»: از کرده خویش پشیمان شد و برگشت. توبه کرد. کرده داود، شتاب در صدور حکم قضاء بر اثر وضوح موضوع، و یا گمان بردن کشتن خود توسّط طرفین دعاوی، و خوف بیجا از بندگان با وجود حضور یزدان بود.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ «24»

(داود) گفت: حقّا كه او با درخواست افزودن ميش تو به ميش‌هاى خودش به تو ستم كرده است و البتّه بسيارى از شريكان، بعضى بر بعضى ستم مى‌كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام مى‌دهند و آنان كم هستند و داود متوجّه شد كه ما او را (با اين صحنه و طرح نزاع) آزمايش كرديم، پس، (از قضاوت خود قبل از شنيدن سخن طرف مقابل پشيمان شد و) از پروردگارش آمرزش خواست و به ركوع در افتاد و توبه و انابه كرد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ «24»

قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ‌: گفت داود اگر در اين دعوى صادق باشى، يا بعد از اعتراف مدعى عليه به او گفت: هر آينه بتحقيق ستم كرده است به تو برادر تو، بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ‌: به خواستن ميش تو و اضافه نمودن به سوى ميشهاى خود.

بعد از حكم دعوى به طريق موعظه حسنه، و ترغيب خصمان در ايثار عادت شركاى صلحا و اعراض از روش صلحا فرمود: وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ: و بدرستى كه بسيارى از شركاء كه مالها به هم مخلوط كنند، لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ‌: هر آينه ستم كنند برخى از آنها بر بعض ديگر و زياده از حق خود طلب مى‌كنند، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا: مگر آنانكه ايمان آورده‌اند به خدا، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌: و بجا آورده‌اند كارى پسنديده و شايسته، وَ قَلِيلٌ ما هُمْ‌: و بسيار كم هستند ايشان در ميان شريكان.

و چون ملائكه بعد از شنيدن اين كلام برخاستند و غايب شدند، حضرت داود عليه السلام در اين امر منتقل شد كه اين تعريض است بر حال او، وَ ظَنَ‌

جلد 11 - صفحه 188

داوُدُ: و يقين نمود داود، أَنَّما فَتَنَّاهُ‌: آنكه جز اين نيست كه امتحان و آزمايش نموديم او را. و چون متنبه شد بر اين احوال، فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ‌: پس طلب آمرزش نمود پروردگار خود را، وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ‌: و به روى افتاد در حالى كه سجده كننده و بازگشت نماينده بود. نزد بعضى بيفتاد براى سجود در حالى كه نماز گزارنده و رجوع كننده به خدا. در خبر است كه چهل روز سر از سجده برنداشت مگر براى نماز گزاردن، و چندان گريست كه به آب چشم او گياه برآمد و هيچ آب نخوردى مگر با آب چشمش مخلوط شدى. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21» إِذْ دَخَلُوا عَلى‌ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‌ بَعْضُنا عَلى‌ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ «22» إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ «23» قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ «24» فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‌ وَ حُسْنَ مَآبٍ «25»

ترجمه‌

و آيا آمد تو را خبر دو نزاع دارنده هنگاميكه بالا رفتند از ديوار عبادت‌گاه‌

چون وارد شدند بر داود پس ترسيد از آنها گفتند مترس دو نزاع كننده‌ايم كه ستم كرده بعضيمان بر بعضى پس حكم كن ميان ما بحق و جور مكن و هدايت كن ما را براه ميانه‌

همانا اين برادر من است براى او نود و نه ميش است و براى من يك ميش است پس گفت واگذار بمن آنرا و غالب شد بر من در گفتگو

گفت بتحقيق ستم كرد بر تو بخواستن ميش تو و اضافه نمودن بميشهاى خود و همانا بسيارى از شريك‌ها ستم ميكنند بعضيشان بر بعضى مگر آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته و اندكند ايشان و گمان برد داود كه ما آزموديم او را پس طلب آمرزش كرد از پروردگارش و برو در افتاد در حال نماز و بازگشت نمود

پس آمرزيديم براى او آنرا و همانا براى او نزد ما هر آينه تقرّب و خوبى بازگشت است.

تفسير

خداوند متعال براى تشويق حبيب خود باستماع سؤال فرموده كه آيا خبر دو نفر كه با يكديگر مخاصمه و نزاع داشتند بتو رسيده وقتى كه از ديوار نماز خانه داود پيغمبر بالا آمدند و وارد بر او شدند از راه غير متعارف پس ترسيد از آنها و ضمير جمع باعتبار مدّعى و مدّعى عليه و اتباع آن دو است از ملائكه كه گفته‌اند با آن دو بودند و بعضى جمع را منطقى دانسته‌اند و لفظ خصم در مفرد و تثنيه و جمع استعمال ميشود باعتبار اصلش كه مصدر است و آنها بحضرت داود عرضه داشتند مترس ما دو نفريم كه با يكديگر نزاع داريم و يكى از ما بر ديگرى ستم نموده و نزد تو بمرافعه آمده‌ايم كه حكم فرمائى ميان ما بحق و از آن تجاوز ننمائى در حكم خود و جور منما بر ما و بما ارائه ده راه حقّ و عدالت را كه ميانه‌روى در امور است و يكى از آن دو گفت اين برادر دينى من است مر او را است نود و نه ميش و مرا يك ميش پس بمن گفت كفالت آنرا بمن واگذار و قرار ده آنرا نصيب من و


جلد 4 صفحه 464

غلبه نمود بر من در اين گفتگو و نزاع و ميش مرا گرفت حضرت فرمود او بتو ستم نموده كه چنين تقاضائى را از تو كرده براى آنكه يك عدد ميش بر ميشهايش اضافه شود و عدد آن كامل گردد و بصد برسد و تو هيچ نداشته باشى و اين امر اختصاص بشما ندارد بسيارى از اشخاصى كه با يكديگر مخالطه و آميزش دارند بهم ظلم ميكنند مگر كسانيكه ايمان آوردند و بعبادت خدا و اعمال حسنه مشغول شدند كه خداوند محبّت دنيا را از دل آنها بيرون ميكند و محبت خود را بدل ايشان مى‌اندازد و پيرامون ظلم و تعدّى بيكديگر نمى‌گردند و اين قبيل مردم كمند و كلمه ما زائده است براى تأكيد قلّت و پس از اين محاكمه و حكم طرفين از نظر حضرت داود غائب شدند و او متوجّه شد كه خداوند او را امتحان فرموده پس طلب مغفرت نمود از خدا و افتاد بزمين در حال نماز براى سجود چون ركوع بر نماز اطلاق ميشود و افتادن مناسب با سجده است و توبه و انابه و تضرّع و زارى بدرگاه خدا نمود براى قصور يا ترك اولائى كه از او صادر شده بود و خداوند آنرا بخشيد و مقرّب درگاه الهى گشت و امر او بخير و خوبى خاتمه يافت و اجمال اين قضيّه كه تفصيلش بانواع مختلفه از طرق عامّه و خاصّه نقل شده آنست كه اوريا ابن جنان مرد خوبى از بنى اسرائيل بود و خواستگارى كرده بود از زن صاحب جمالى و بعد حضرت داود طالب او شد و گرفت و اين مناسب با مقام او نبود يا او زوجه اوريا بود و اتفاقا حضرت داود او را ديده و فريفته شده بود لذا او را بعد از قتل اوريا در يكى از غزوات گرفت با آنكه در شريعت او اولياء مقتول احقّ بازدواج با زوجه او بودند يا آنكه اوريا را در يكى از غزوات در مقدّمه لشگر قرار داد باميد آنكه او بفيض شهادت برسد و خود از وصل آنزن كامياب گردد با آنكه خودش نود و نه زن داشت و اوريا همان يكزن را و لفظ نعجه كه در لغت كنايه از زن قرار داده ميشود اشاره به اين معنى است و در نتيجه بمراد خود رسيد يا از اوريا خواهش كرد كه آنزن را طلاق دهد و او داد و خودش گرفت و باين مناسبت گفته‌اند آن دو ملك بعد از حكم حضرت داود بظلم يكى از آن دو بيكديگر نگاه كردند و لبخند زدند و از نظر حضرت غائب گشتند و او متوجه شد كه كار خوبى نكرده ولى در عيون حديثى از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه مفاد آن تبرئه ساحت‌


جلد 4 صفحه 465

مقدّس حضرت داود است از اينمعانى باين تقريب كه داود عليه السّلام گمان كرده بود كه خداوند عزّ و جل خلق ننموده است خلقى كه اعلم از او باشد لذا خدا دو ملك را مبعوث فرمود كه بكيفيّت مذكوره در قرآن بر او وارد و تقاضاى دادرسى نمودند و آنحضرت بعد از ادّعاء مدّعى بدون سؤال از مدّعى عليه و تحقيق از حقيقت حال و طلب بيّنه از مدّعى حكم كرد بظلم مدّعى عليه و عجله نمود در آن و در طريق حكم خطا كرد نه آنچه عامّه بآن حضرت نسبت داده‌اند از قتل و فحشاء و منكر مگر نشنيدند قول خداوند را كه ميفرمايد يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‌ تا آخر آيه و ظاهرا مقصود حضرت آنستكه چون داود عليه السّلام مدّعى مقامى شد كه مخصوص بمحمّد و آل او صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است خداوند او را در معرض امتحان درآورد تا معلوم شود بر او كه بمجرّد ورود دو نفر از طريق غير متعارف بر او چنان مرعوب ميشود كه قاعده قضاوت را از دست ميدهد پس نبايد ادّعاء اعلميّت از همه خلق را نمايد و بعد از اين واقعه آنحضرت متنبّه شد و استغفار نمود از اين ادّعاء يا خودپسندى و خداوند هم خلعت مغفرت و قرب منزلت و حسن خاتمت را باو پوشانيد و در بعضى از روايات ديگر هم اينمعنى كه ديدن داود عليه السّلام زن اوريا را و فريفته شدن و اسباب قتل او را فراهم نمودن باشد تكذيب شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس گمان كند داود زن اوريا را گرفت من بر او دو حدّ جارى ميكنم يكى حدّ نبوّت و ديگرى حدّ اسلام و نيز از آنحضرت نقل شده كه كسيكه حديث داود عليه السّلام را بمانند قصّه‌گويان نقل نمايد من او را يكصد و شصت تازيانه ميزنم و ظاهرا مقصود همان قول معروف بين اهل سنّت است كه مورد تكذيب ائمه اطهار واقع شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ لَقَد ظَلَمَك‌َ بِسُؤال‌ِ نَعجَتِك‌َ إِلي‌ نِعاجِه‌ِ وَ إِن‌َّ كَثِيراً مِن‌َ الخُلَطاءِ لَيَبغِي‌ بَعضُهُم‌ عَلي‌ بَعض‌ٍ إِلاَّ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ وَ قَلِيل‌ٌ ما هُم‌ وَ ظَن‌َّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاه‌ُ فَاستَغفَرَ رَبَّه‌ُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَناب‌َ «24»

فرمود ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ ظلم‌ كرده‌ تو ‌را‌ بسؤال‌ يك‌ نعجه تو ‌که‌ منضم‌ ‌به‌ نعاج‌ ‌خود‌ كند و بدرستي‌ ‌که‌ بسياري‌ ‌از‌ شركاء ‌که‌ اموال‌ ‌آنها‌ مخلوط ‌به‌ يكديگر ‌است‌ بعضي‌ ‌به‌ بعضي‌ تعدي‌ و تجاوز ميكنند مگر مؤمنين‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ دارند و عمل‌ صالح‌ بجا مي‌آورند ‌که‌ بندگان‌ صالح‌ باشند و كم‌ هستند اينها و درك‌ كرد داود ‌که‌ ‌ما ‌او‌ ‌را‌ امتحان‌ كرديم‌ ‌پس‌ افتاد ‌در‌ حال‌ ركوع‌ و انا ‌به‌ كرد ‌در‌ پيشگاه‌ ‌ما.

قال‌َ لَقَد ظَلَمَك‌َ بِسُؤال‌ِ نَعجَتِك‌َ إِلي‌ نِعاجِه‌ِ ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ داود علم‌ بصدق‌ مدّعي‌ پيدا كرد ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌اينکه‌ فرمايش‌ ‌را‌ فرمود و نبايد بعلم‌ ‌خود‌ حكم‌ كند چنانچه‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

«انما اقضي‌ بينكم‌ بالبيّنات‌ و الايمان‌»

و همچنين‌ ‌در‌ باب‌ شهادت‌ شهادت‌ علمي‌ كافي‌ نيست‌ بلكه‌ بايد حسّي‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ باب‌ ايمان‌ بمجرد اظهار و اقرار بايد پذيرفت‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ لا تَقُولُوا لِمَن‌ أَلقي‌ إِلَيكُم‌ُ السَّلام‌َ لَست‌َ مُؤمِناً‌-‌ نساء آيه 96‌-‌ و بعيد

جلد 15 - صفحه 234

نيست‌ ‌که‌ بدون‌ بيّنه‌ و يمين‌ و اقرار موجب‌ سوء ظن‌ ميشود و همين‌ ترك‌ اولي‌ ‌است‌.

وَ إِن‌َّ كَثِيراً مِن‌َ الخُلَطاءِ ‌که‌ ‌با‌ ‌هم‌ محشور هستند و اموال‌ ‌آنها‌ مخلوط بيك‌ ديگر ‌است‌.

لَيَبغِي‌ بَعضُهُم‌ عَلي‌ بَعض‌ٍ چنانچه‌ بسيار مشاهده‌ ‌شده‌ آب‌ ديگري‌ ‌را‌ مي‌برد ‌ يا ‌ ‌در‌ املاك‌ مقداري‌ ‌از‌ مرز ‌خود‌ تجاوز ميكند ‌ يا ‌ ‌در‌ زمين‌ مشترك‌ زائد ‌بر‌ حق‌ ‌خود‌ تصرف‌ ميكند ‌ يا ‌ ‌در‌ بازار زائد ‌بر‌ حق‌ ‌خود‌ برميدارد و امثال‌ اينها و بغي‌ تعدّي‌ و تجاوز ‌است‌.

إِلَّا الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ ‌که‌ متدين‌ ‌است‌ بلكه‌ بسا ‌از‌ حق‌ ‌خود‌ صرف‌ نظر ميكند ‌که‌ حق‌ ديگري‌ ‌از‌ ‌بين‌ نرود.

وَ قَلِيل‌ٌ ما هُم‌ ‌اينکه‌ نوع‌ ميان‌ مردم‌ بسيار كم‌ هستند.

وَ ظَن‌َّ داوُدُ ظاهرا مراد ‌از‌ ظن‌ اطمينان‌ ‌است‌ ‌که‌ تعبير ميكنيم‌ ‌به‌ ظن‌ متأخم‌ بعلم‌ و علم‌ عرفي‌ ‌است‌ ‌که‌ باحتمال‌ خلافش‌ اعتناء نميكنند.

أَنَّما فَتَنّاه‌ُ بعضي‌ گفتند ‌ما زائده‌ ‌است‌ ‌يعني‌ «انا فتناه‌» و گفته‌ايم‌ مكرّر ‌که‌ حرف‌ زائده‌ ‌در‌ قرآن‌ نيست‌ و بعيد نيست‌ ‌که‌ انّما كلمه واحده‌ ‌باشد‌ ‌که‌ فهميد اينكه‌ ‌اينکه‌ امتحان‌ بوده‌ و ‌از‌ ادات‌ حصر ‌باشد‌ لذا:

فَاستَغفَرَ رَبَّه‌ُ استغفار انبياء ‌براي‌ ترك‌ اولي‌ ‌است‌ نه‌ معصيت‌ زيرا معصوم‌ خيال‌ معصيت‌ ‌در‌ ذهن‌ نميكند چه‌ رسد بصدور معاصي‌ نه‌ صغيره‌ و نه‌ كبيره‌ و آنچه‌ بعض‌ مفسرين‌ گفتند چون‌ معتقد ‌به‌ عصمت‌ انبياء نبودند.

جلد 15 - صفحه 235

وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَناب‌َ ركوع‌ مقابل‌ سجده‌ نيست‌ بقرينه‌ خرّ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ انداخت‌ بزمين‌ ‌که‌ همان‌ بخاك‌ انداختن‌ ‌است‌ و انابه‌ و گريه‌ و الحاح‌ ‌در‌ پيشگاه‌ الهي‌ نمود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 24)- در اینجا داود پیش از آن که گفتار طرف مقابل را بشنود- چنانکه ظاهر آیات قرآن است- رو به شاکی کرد و «گفت: مسلما او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش بر تو ستم نموده»! (قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ).

ج4، ص182

اما این تازگی ندارد «و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند» (وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ).

«مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند» (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).

«اما عده آنها کم است» (وَ قَلِیلٌ ما هُمْ).

آری! آنها که در معاشرت و دوستی حق دیگران را بطور کامل رعایت کنند و کمترین تعدی بر دوستان خود روا ندارند کمند، تنها کسانی می‌توانند حق دوستان و آشنایان را بطور کاملا عادلانه ادا کنند که از سرمایه ایمان و عمل صالح بهره کافی داشته باشند.

به هر حال چنین به نظر می‌رسد که طرفین نزاع با شنیدن این سخن قانع شدند، و مجلس داود را ترک گفتند.

ولی داود در اینجا در فکر فرو رفت و با این که می‌دانست قضاوت عادلانه‌ای کرده چه این که اگر طرف ادعای شاکی را قبول نداشت حتما اعتراض می‌کرد، سکوت او بهترین دلیل بر این بوده که مسأله همان است که شاکی مطرح کرده، ولی با این حال آداب مجلس قضا ایجاب می‌کند که داود در گفتار خود عجله نمی‌کرد، بلکه از طرف مقابل شخصا سؤال می‌نمود سپس داوری می‌کرد، لذا از این کار خود سخت پشیمان شد.

همان طور که قرآن می‌گوید: «و داود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم» (وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ).

در مقام استغفار برآمد «و از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد» (فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ).

تعبیر به «راکعا» در آیه مورد بحث یا به خاطر آن است که رکوع به معنی سجده نیز در لغت آمده، و یا رکوع مقدمه‌ای است برای سجده.

نکات آیه

۱ - حکم داوود(ع)، به ظالمانه بودن کار صاحب ۹۹ میش در طمع کردن به تنها میش برادرش (قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک إلى نعاجه)

۲ - افزون طلبى و تصاحب مال دیگران، ظلم است. (قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک إلى نعاجه)

۳ - محترم بودن مالکیت شخصى در عصر داوود(ع) (قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک إلى نعاجه) انتقاد نکردن از داشتن ۹۹ میش و ظالمانه دانستن تصاحب تنها میش برادر، گویاى برداشت یاد شده است.

۴ - رواج ستم و تجاوز به حق، در میان بسیارى از شریکان در عصر داوود(ع) (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى بعضهم على بعض)

۵ - بسیارى از شریکان، آلوده به اجحاف و تجاوز به حقوق یکدیگراند. (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى بعضهم على بعض) آنچه از ظاهر آیه شریفه استفاده مى شود، این نکته است که کلام داوود(ع) یک قانون کلى است و شامل تمامى شرکا مى شود و منحصر به شریکان عصر او نیست.

۶ - تنها، مؤمنان نیکوکار از ظلم در حق شریکان و معاشرین خود پرهیز مى کنند. (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى بعضهم على بعض إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت)

۷ - تنها تعداد اندکى از شریکان و معاشرین، به خاطر ایمان و نیک کردارى، در حق یکدیگر ستم نمى کنند. (إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و قلیل ما هم)

۸ - ایمان و عمل صالح، مانع از تجاوز به حقوق دیگران و ستم در حق شریکان (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت)

۹ - لزوم همراه بودن ایمان و عمل صالح (إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت)

۱۰ - انسان هاى مؤمن، نیک کردار و پرهیز کننده از ظلم به دیگران، بسیار اندک اند. (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و قلیل ما هم) تنکیر «قلیل» و اضافه شدن «ما»ى مبهمه، بر مبالغه در قلت دلالت دارد.

۱۱ - پرهیز از ظلم و دورى از ستم در روابط اقتصادى، ویژگى مؤمنان راستین است. (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و قلیل ما هم)

۱۲ - زندگى مختلط و شراکت در امور اقتصادى، زمینه ساز تضییع حقوق و لغزشگاه بسیارى از مردم (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا ... و قلیل ما هم)

۱۳ - برادر مظلوم و داراى یک میش، مورد دلدارى داوود(ع) قرار گرفت. (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا ... و قلیل ما هم) از ظاهر آیه استفاده مى شود که سخن داوود(ع) براى دلدارى به برادر مظلوم بوده است.

۱۴ - موعظه و رهنمود داوود(ع) به دو برادر متخاصم، با توصیه به ایمان و نیک کردارى و پرهیز از تجاوز به حقوق یکدیگر (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا ... و قلیل ما هم) بیان این نکته مهم و کلى که «بسیارى از شریکان در حق یکدیگر ستم مى کنند و تنها مؤمنان نیک کردار چنین نیستند»; مى تواند نوعى رهنمود و موعظه از سوى داوود(ع) به دو برادر متخاصم باشد. گفتنى است که درخواست رهنمود از داوود(ع) از سوى آن دو نفر (و اهدنا إلى سواء الصراط) مؤید برداشت یاد شده است.

۱۵ - توصیه به ایمان و عمل صالح و پرهیز از تجاوز به حقوق یکدیگر، از بهترین رهنمودها به بشر (و إنّ کثیرًا من الخلطاء لیبغى ... إلاّ الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و قلیل ما هم)

۱۶ - داوود(ع)، ماجراى دادخواهى برادران داراى میش و داورى میان آنان را، یک آزمایش الهى دانست. (قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک ... و ظنّ داود أنّما فتنّ-ه)

۱۷ - پیامبران، همچون دیگران در معرض آزمون الهى اند. (و ظنّ داود أنّما فتنّ-ه)

۱۸ - استغفار داوود(ع) از پروردگار، در پى گمان به رخ دادن اشتباهى در داورى میان متخاصمان (و ظنّ داود أنّما فتنّ-ه فاستغفر ربّه)

۱۹ - داوود(ع)، شیوه داورى خود درباره برادران متخاصم را خطا دانست. (قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک ... و ظنّ داود أنّما فتنّ-ه فاستغفر ربّه) در این که استغفار داوود(ع) درباره چه اشتباهى بود، میان مفسران چند دیدگاه وجود دارد; از جمله بهترین و موافق ترین آنها با آیه شریفه، مسأله نشنیدن دفاع برادر متهم و شتاب در داورى است. گفتنى است برخى از روایات مربوط به آیه، مؤید همین برداشت است (تفسیر برهان، ج ۴، ص ۴۵).

۲۰ - ربوبیت خداوند، مقتضى درخواست آمرزش از او است. (فاستغفر ربّه)

۲۱ - به سجده افتادن داوود(ع) به درگاه خداوند پس از گمان خطا کردنش در داورى میان برادران متخاصم (و خرّ راکعًا) مقصود از «خرّ راکعاً» - مطابق نظر بیشتر مفسران - سجده است.

۲۲ - انابه و توبه داوود(ع) به درگاه خداوند، پس از گمان خطا کردنش در داورى میان برادران متخاصم (و أناب)

۲۳ - اهمیت حقوق مردم و خطیر بودن مسؤولیت داورى میان آنان (فاستغفر ربّه و خرّ راکعًا و أناب) استغفار، سجده و انابه داوود(ع) به درگاه الهى، پس از گمان به رخ دادن یک خطا در داورى میان دو گروه متخاصم (خطایى که مسلّماً در نتیجه حکم هیچ تأثیرى نداشت) مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.

۲۴ - لزوم توبه و بازگشت سریع از خطا هنگام رخ دادن کمترین اشتباه در داورى (فاستغفر ربّه و خرّ راکعًا و أناب)

روایات و احادیث

۲۵ - «عن الرضا(ع): ...بعث اللّه عزّوجلّ إلى داود الملکین فتسوّرا المحراب فقالا خصمان بغى بعضنا على بعض فاحکم بیننا بالحقّ إنّ هذا أخى له تسع و تسعون نعجة ... فعجل داود(ع) على المدعى علیه فقال لقد ظلمک ... و لم یسئل المدعى البیّنة على ذلک و لم یقبل على المدعى علیه فیقول له ما تقول فکان هذا خطیئة رسم الحکم;[۱] از امام رضا(ع) روایت شده که خداوند عزّوجلّ دو فرشته را فرستاد تا از دیوار محراب داوود بالا رفتند و بر او وارد شدند و گفتند: دو نفر هستیم که یکى بر دیگرى ستم کرده است; پس بین ما به حق داورى کن. یکى از آنان گفت: این برادر من است که ۹۹ میش دارد و... داوود در حکم عجله کرد و گفت: برادرت به تو ظلم کرده... و از مدعى بیّنه نخواست و به مدعا علیه هم نگفت تو چه مى گویى؟ و این یک خطا در شیوه دادرسى بود».

۲۶ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «و ظنّ داود» أى علم و «أناب» أى تاب...;[۲] از امام باقر(ع) درباره سخن خدا روایت شده [که فرمود:] «و ظنّ داود»; یعنى، دانست و «أناب»; یعنى، توبه کرد...».

موضوعات مرتبط

  • استغفار: زمینه استغفار ۲۰
  • امتحان: امتحان با قضاوت ۱۶
  • انبیا: امتحان انبیا ۱۷
  • ایمان: آثار ایمان ۷، ۸; اهمیت ایمان ۱۵; ایمان و عمل صالح ۹; توصیه به ایمان ۱۴
  • تکاثر: ظلم تکاثر ۲
  • توبه: فوریت توبه ۲۴
  • حقوق: اهمیت ترک تجاوز به حقوق دیگران ۱۵; توصیه به ترک تجاوز به حقوق دیگران ۱۴; زمینه تضییع حقوق ۱۲
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۲۰; عمومیت امتحانهاى خدا ۱۷
  • داود(ع): استغفار داود(ع) ۱۸; امتحان داود(ع) ۱۶; بینش داود(ع) ۱۶، ۱۹، ۲۱; توبه داود(ع) ۲۲، ۲۶; توصیه هاى داود(ع) ۱۴; داود(ع) و خطا ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲، ۲۵; سجده داود(ع) ۲۱; علم داود(ع) ۲۶; قصه داود(ع) ۱۳، ۲۱، ۲۵; قضاوت داود(ع) ۱، ۱۶، ۱۸، ۱۹، ۲۵; موعظه به منازعان قصه داود(ع) ۱۴; موعظه هاى داود(ع) ۱۴
  • روابط اجتماعى: آثار روابط اجتماعى ۱۲
  • شرکت: آثار شرکت ۱۲
  • شریک: اجتناب از ظلم به شریک ۶; تجاوز به حقوق شریک ۴، ۵; ظلم به شریک ۴; موانع تجاوز به حقوق شریک ۸; موانع ظلم به شریک ۷، ۸
  • صالحان: تنزیه صالحان ۱۰; صالحان و ظلم ۱۰; کمى صالحان ۱۰
  • ظلم: تاریخ ظلم ۴; ظلم در دوران داود(ع) ۴
  • عمل صالح: آثار عمل صالح ۷، ۸; اهمیت عمل صالح ۱۵; توصیه به عمل صالح ۱۴
  • غصب: ظلم غصب ۲
  • قضاوت: اهمیت قضاوت ۲۳; توبه از قضاوت خطا ۲۴
  • مالکیت: مالکیت خصوصى در دوران داود(ع) ۳
  • مؤمنان: تنزیه مؤمنان ۱۰، ۱۱; روابط اقتصادى مؤمنان ۱۱; صفات مؤمنان ۱۱; عدالت مؤمنان ۶; فضایل مؤمنان ۶; کمى مؤمنان ۱۰; مؤمنان و ظلم ۱۰
  • مردم: اهمیت حقوق مردم ۲۳
  • موعظه: بهترین موعظه ۱۵

منابع

  1. عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۴، ب ۱۴، ح ۱.
  2. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۲۳۴; نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۵۰، ح ۲۵.