البقرة ٢٨٢
ترجمه
البقرة ٢٨١ | آیه ٢٨٢ | البقرة ٢٨٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَدَایَنتُمْ»: به همدیگر وام دادید. «أَجَلٍ»: مدّت. «لا یَأْبَ»: خودداری نکند. «یُمْلِلْ»: املاء کند. بیان کند. «لا یَبْخَسْ»: نکاهد. «شَهِیدَیْنِ»: دو گواه. شهید فعیل به معنی فاعل است و جمع آن شهداء است. «دُعُوا»: فرا خوانده شدند. «لا تَسْأَمُوا»: سستی نکنید. کمحوصلگی و بیمبالاتی نکنید. «أَقْسَطُ»: دادگرانهتر. «أَقْوَمُ»: پابرجاتر. استوارتر. «أَدْنی»: اقرب. نزدیکتر. «تُدِیرُونَ»: مبادله میکنید. نقداً دست به دست میکنید. «تَبَایَعْتُمْ»: با همدیگر خرید و فروش کردید. «لا یُضَآرَّ»: زیان رسانده نشود. زیان نرساند. این فعل میتواند مجهول یا معلوم باشد و (کَاتِبٌ) و (شَهِیدٌ) نائب فاعل یا فاعل بشمار آید. «فُسُوق»: سرپیچی. نافرمانی. «فُسُوقٌ بِکُمْ»: این کار بیانگر نافرمانی شما است. این کار شما را از راه حق و صلاح بیرون میبرد. «یُعَلِّمُکُمُ اللهُ»: خدا به شما احکام خود را میآموزد که متضمّن مصالح شما میباشند. مفعول فعل، محذوف است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
نکات آیه
۱ - ایمان، خاستگاه عمل به احکام الهى (یا ایّها الذین امنوا اذا تداینتم)
۲ - وجوب تنظیم سند براى دین مدت دار بر طرفین (یا ایّها الذین امنوا اذا تداینتم بدین الى اجل مسمّى فاکتبوه) جمله «تداینتم بدین» شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش کالایى به نسیه و یا خرید کالایى تحویل نشده به نقد (سلف) و یا قرض دادن به شخصى.
۳ - لزوم تعیین مدّت براى دیون و مطالبات* (اذا تداینتم بدین الى اجل مسمّىً) احتمال اینکه لزوم کتابت مخصوص مطالبات و دیون مدّت دار باشد، احتمالى ضعیف است; بنابراین باید «الى اجل» را توضیحى براى دیونِ مورد امضاء قرآن دانست. یعنى دیون بدون ذکر مدّت صحیح نیست.
۴ - وجوب مراعات عدالت در تنظیم اسناد دین و مطالبات (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل) بنابراینکه کلمه «بالعدل» متعلق به جمله «ولیکتب» باشد.
۵ - عدالت در نویسندگى، شرط گزینش نویسنده براى ثبت اسناد دین و مطالبات (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل) بنابراینکه کلمه «بالعدل» قیدى براى نویسنده سند باشد.
۶ - تنظیم و ثبت اسناد دین، باید در حضور طرفین قرارداد باشد.* (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل) کلمه «بینکم» بیانگر مطلب فوق است. چون مراد از مخاطب، خریدار و فروشنده و وام دهنده و گیرنده آن است.
۷ - کسانى که توان نویسندگى دارند، هرگز نباید از نوشتن اسناد دین امتناع کنند. (و لا یأب کاتب ان یکتب کما علّمه اللّه فلیکتب) جمله «فلیکتب» تأکید امرى است که از «و لا یأبَ ... » استفاده مى شود. بنابراین لزوم نوشتن بر تواناى به نویسندگى، امرى مؤکّد است.
۸ - تنظیم و ثبت اسناد دیون، باید به گونه اى باشد که خداوند تعلیم داده است. (طبق موازین شرع) (و لا یأب کاتب ان یکتب کما علّمه اللّه) بنابراینکه «کما علّمه اللّه» متعلّق به «اَن یکتب» باشد.
۹ - توان نویسندگى، موهبتى است الهى (ان یکتب کما علّمه اللّه)
۱۰ - مسؤولیّت دانشمندان و صاحبان هر فن، در برابر شناخت ها و آگاهیهایشان (و لا یأب ... کما علّمه اللّه) جمله «کما علّمه اللّه» مى تواند بیان علّت لزوم کتابت بر تواناى به نویسندگى باشد و همواره علّت، نشانگر یک قاعده کلى است. بنابراین هر علمى مسؤولیّت آفرین است.
۱۱ - تنظیم و ثبت اسناد دین، باید به املاى مدیون باشد. (و لیملل الّذى علیه الحقّ)
۱۲ - وجوب رعایت تقواى الهى از سوى مدیون و کم و کاست نکردن چیزى در تنظیم اسناد مبادلاتى (و لیملل الّذى ... و لیتّق اللّه ربّه و لا یبخس منه شیئاً)
۱۳ - وجوب رعایت تقواى الهى و کم و زیاد نکردن چیزى در تنظیم اسناد (و لیتّق اللّه ربّه و لا یبخس منه شیئاً)
۱۴ - اقرار فرد علیه خود، نافذ و مسموع است. (و لیملل الّذى علیه الحقّ) واگذارى املاى سند دین بر مدیون، ظاهراً حاکى از نفوذ اقرار وى مى باشد.
۱۵ - تقواى الهى عاملى براى رعایت حقوق افراد جامعه و مانعى در برابر تضییع حقوق آنان (و لیتّق اللّه ربّه و لا یبخس منه شیئاً)
۱۶ - وجوب املاى اسناد دین و مبادلات نسیه اى با رعایت عدالت، از سوى ولىّ مدیونِ سفیه یا ضعیف و یا ناتوان از املاى اسناد (فان کان الّذى علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً او لا یستطیع ان یملّ هو فلیملل ولیّه بالعدل)
۱۷ - تدوین قانون باید به گونه اى باشد که راه اجحاف بر سفیهان و ناتوانان را مسدود نماید. (فان کان الّذى علیه الحقّ ... فلیملل ولیّه بالعدل)
۱۸ - سفیهان و ناتوانان، نیازمند ولىّ و سرپرست در مناسبات اجتماعى خویش هستند. (فان کان الّذى علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً ... فلیملل ولیّه بالعدل)
۱۹ - لزوم رعایت عدالت از سوى اولیا و سرپرستان، در شؤون افراد تحت ولایت خود (فلیملل ولیّه بالعدل)
۲۰ - نفوذ املا و اعمالِ ولایتِ ولىّ، در صورت رعایت عدالت از سوى وى (فلیملل ولیّه بالعدل)
۲۱ - وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان، یک مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظیم اسناد دیون و مبادلات (و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان)
۲۲ - بلوغ، شرط گواهان بر دین و مبادلات (و استشهدوا شهیدین من رجالکم) کلمه «رجل» (مرد) و «امرأة» (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.
۲۳ - تقدّم و اولویّت مردان نسبت به زنان، در تحمّل شهادات (فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان)
۲۴ - گواهان بر دین و مبادلات باید مورد قبول و رضایت طرفین باشند. (و استشهدوا شهیدین من رجالکم ... ممّن ترضون من الشّهداء)
۲۵ - احتمال بیشتر لغزش و فراموشى زنان نسبت به مردان (ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاخرى) جمله «ان تضلّ» در مقام تعلیل براى جایگزینى دو زن به جاى یک مرد است.
۲۶ - جایگزینى دو زن به جاى یک مرد در شهادت، به منظور تذکّر یکى از آنها به دیگرى در صورت فراموشى و لغزش آن دیگرى است. (فرجل و امراتان ... ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاخرى)
۲۷ - تذکّرو یادآورى یکى از گواهان به دیگرى، در صورت فراموشى و لغزش، فلسفه و حکمت تعدد گواهان* (ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاُخرى) چون جمله «ان تضلّ» در مقام تعلیل است، پس مى توان به غیر مورد (گواهى زنان) گسترش داد.
۲۸ - لزوم تذکّر یکى از گواهان به دیگرى، در صورت فراموشى و لغزش وى (ان تضلّ احدیهما فتذکّر احدیهما الاُخرى)
۲۹ - وجوب اداى شهادت بر گواهان به هنگام فراخوانى به شهادت (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا) بنابراینکه «اذا ما دعوا» دعوت براى اداى شهادت باشد; یعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.
۳۰ - وجوب تحمّل شهادت بر مؤمنین، به هنگام استشهاد از آنان (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا) بنابراینکه «اذا ما دعوا» دعوت براى تحمل شهادت باشد; یعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.
۳۱ - عدم وجوب تحمّل و اداى شهادت، ابتدائاً و بدون فراخوانى به آن (داوطلبانه) (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا) لزوم ادا و تحمّل شهادت را مشروط به دعوت بر آن کرده و مفهوم شرط این است که در صورت نبود دعوت، شاهد بودن و شهادت دادن واجب نیست.
۳۲ - جواز احضار شهود براى اداى شهادت (و لا یأب الشّهداء اذا ما دعوا)
۳۳ - کمى و زیادى بده بستانهاى طرفین، نباید موجب ملول شدن از وظیفه نوشتن و ثبت دیون و حقوق و مدّت آن گردد. (و لا تسئموا ان تکتبوه صغیراً او کبیراً الى اجله)
۳۴ - اهمیّت خاصّ ثبت و تنظیم اسناد مبادلاتى (و لا تسئموا ان تکتبوه صغیراً او کبیراً الى اجله) نهى از ملالت در نوشتن دیون - هر چند معامله اى کوچک باشد - حاکى از اهمیّت ثبت دیون و اسناد معاملاتى است.
۳۵ - ثبت دیون و مدّت آن و ثبت حقوق - کم باشد و یا زیاد -، از عادلانه ترین اعمال نزد خداوند و استوارترین و مددکارترین چیز براى اقامه شهادت (ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة)
۳۶ - رعایت و اجراى احکام الهى در ثبت اسناد، موجب تأمین عادلانه حقوق افراد (ذلکم اقسط عند اللّه)
۳۷ - اعتبار حقوقى قرارداد ثبت شده (و لا تسئموا اَن تکتبوه ... ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة)
۳۸ - تأمین و گسترش عدالت، تحکیم در ادا و اقامه شهادت و پیشگیرى از بروز شک و بدبینى، از جمله حکمتهاى لزوم ثبت و تنظیم اسناد مبادلاتى (ذلکم اقسط عند اللّه ... و ادنى الاّ ترتابوا)
۳۹ - مراعات نکردن عدالت در حقوق افراد جامعه و بى ثباتى در تعیین حدود روابط اقتصادى، از عوامل مفسده انگیز در روابط اجتماعى (ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا) چون «ذلکم اقسط ... » بیان علّت احکام ذکر شده است، نشانگر یک قاعده کلّى است. یعنى عدالت اجتماعى و ثبات حدود و روابط اقتصادى، یک اصل و قانون است که با عدم رعایت آن، جامعه رو به فساد خواهد رفت.
۴۰ - لزوم دقّت و محکم کارى، در تنظیم روابط اقتصادى جامعه (اذا تداینتم بدین فاکتبوه ... فلیکتب و لیملل ... فلیملل ولیّه بالعدل ... و استشهدوا شهیدین ... و لا یأب الشّهداء ... الاّ ترتابوا)
۴۱ - بیان فلسفه و حکمت احکام، از روشهاى قرآن براى ترغیب به انجام آن احکام (ان تضلّ احدیهما ... ذلکم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا)
۴۲ - عدم لزوم کتابت و ثبت مبادلات نقدى (إلاّ ان تکون تجارة حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح اَلاّ تکتبوها)
۴۳ - حسن تنظیم سند و ثبت مبادلاتى که میان طرفین دست به دست گردد.* (فلیس علیکم جناح اَلاّ تکتبوها)
۴۴ - لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد. (و اشهدوا اذا تبایعتم)
۴۵ - حرمت زیان رساندن و خیانت نویسنده و گواه مبادلات، بر طرفین قرارداد (و لا یضارّ کاتب و لا شهید) در صورتى که «لا یضارّ» معلوم باشد و نه مجهول، متعلّق آن، متعاملین خواهند بود. یعنى: لا یضارّ کاتب ولا شهید المتبایعین.
۴۶ - لزوم حفظ و مصونیّت نویسنده و گواهان بر مبادلات از زیان (و لا یضارّ کاتب و لا شهید) بنابراینکه «لا یضار» مجهول باشد و «کاتب» و «شهید» نایب فاعل.
۴۷ - لزوم جبران خسارتهایى که بر کاتب و شاهد، از ناحیه کتابت و شهادت به وجود مى آید. (و لا یضارّ کاتب و لا شهید) بنابراینکه «لا یضار» مجهول باشد، مقصود از ضرر، خسارتهاى ناشى از شهادت و کتابت است یعنى نباید کاتب و شاهد در این میان متحمّل ضرر و زیانى شوند که لازمه آن جبران خسارتهاى ایشان است. مثل بیکارى، کرایه رفت و آمد و ... .
۴۸ - زیان رساندن به گواه و نویسنده مبادلات، فسق و انحراف از حقّ است. (و لا یضارّ کاتب و لا شهید و ان تفعلوا فانّه فسوق بکم) بر مبناى مجهول بودن «لا یضار»
۴۹ - خیانت نویسنده و گواه مبادلات، فسق و انحراف از حق است. (و لا یضارّ کاتب و لا شهید و ان تفعلوا فانّه فسوق بکم) بر مبناى معلوم بودن «لا یضار»
۵۰ - جبران نکردن خسارتهایى که بر کاتب و شاهد از ناحیه کتابت و شهادت وارد مى شود، موجب فسق و انحراف از حق (و لا یضارّ کاتب و لا شهید و ان تفعلوا فانّه فسوق بکم) بر مبناى مجهول بودن «لا یضارّ»، مقصود از «ضرر»، ضررهاى ناشى از «کتابت» است. یعنى اگر ضررى متوجّه کاتب و شاهد گردید و خسارتهاى ایشان را جبران ننمودید، از حق منحرف شده اید و فاسق گشته اید.
۵۱ - تقوا و ترس از خدا پشتوانه عمل به احکام الهى، در روابط اقتصادى و مبادلات (و لا یضارّ کاتب و لا شهید ... و اتّقوا اللّه)
۵۲ - نویسنده قرارداد دین، باید شخص ثالثى غیر از متعاملین باشد.* (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل ... و لا یأب کاتب ... و لا یضارّ کاتب)
۵۳ - لزوم رعایت تقواى الهى از جانب نویسنده، گواهان و طرفین قراردادها و مبادلات (اذا تداینتم ... و لا یأب کاتب ... و استشهدوا شهیدین ... و اتّقوا اللّه) متعاملین، کاتب و گواه در مبادلات، از مصادیق مورد نظر در خطاب «و اتقوا اللّه» مى باشند.
۵۴ - هماهنگى اخلاق و اقتصاد در اسلام (اذا تداینتم ... و لا یأب کاتب ... و استشهدوا ... و لا تسئموا ... و اتّقوا اللّه)
۵۵ - خداوند، آموزش دهنده قوانینى که باید بر روابط اجتماعى - اقتصادى حاکم باشد. (اذا تداینتم ... و یعلّمکم اللّه)
۵۶ - خداوند، آموزگار شیوه تقواپیشگى* (و اتّقوا اللّه و یعلّمکم اللّه) محتمل است به قرینه «و اتّقوا اللّه»، مفعول محذوف از «یعلمکم اللّه»، طریقه تقوا باشد. یعنى و یعلّمکم اللّه طریقة التقوى.
۵۷ - لزوم احترام به مالکیّت قانونى افراد جامعه و حفظ حدود آن (اذا تداینتم ... ذلکم اقسط ... و اتّقوا اللّه) امر به تقوا پس از بیان مسائل و احکامى چند که از جمله آنها، مالکیّت افراد بر داراییهاى خویش است و نیز بیان شرایط نقل و انتقال آن به دیگران، بیانگر رعایت آن مسائل و محترم شمردن آنهاست.
۵۸ - دانایى گسترده و فراگیر خداوند به همه موجودات (علم مطلق الهى) (و اللّه بکلّ شىء علیم)
۵۹ - خداوند، علیم است. (و اللّه بکلّ شىء علیم)
۶۰ - جعل قوانین الهى، برخاسته از علم و دانایى گسترده و فراگیر خداوند است. (فاکتبوه ... و لا یأب کاتب ... و لیملل ... و استشهدوا ... و اللّه بکلّ شىء علیم)
۶۱ - پیوند همگان و تعهّد متقابل مؤمنان در جامعه، نسبت به یکدیگر (یا ایّها الّذین امنوا ... و لا یأب کاتب ... و لا یأب الشّهداء ... و اشهدوا ... و لا یضارّ کاتب و لا شهید) آیه شریفه براى طرفین قرارداد، کاتب و شاهد، وظایف و حقوقى را معین کرده است که گویاى تعهّد و مسؤولیت متقابل آنان است.
۶۲ - اعمال و رفتار متعاملان، کاتبان مبادله، شاهدان و گواهان بر آن، در گستره علم و دانایى مطلق خداوند (اذا تداینتم ... و لیکتب بینکم کاتب بالعدل ... و لا یأب کاتب ... و لا یأب الشّهداء ... و اللّه بکلّ شىء علیم)
موضوعات مرتبط
- احکام: ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۷، ۴۲، ۴۴، ۴۵، ۴۷، ۵۲ تشریع احکام ۶۰ ; فلسفه احکام ۲۶، ۲۷، ۳۶، ۳۸، ۴۱
- اسماء و صفات: علیم ۵۹
- اقتصاد: اقتصاد و اخلاق ۵۴
- اقرار: احکام اقرار ۱۴
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱
- ایمان: آثار ایمان ۱
- بدهى: احکام بدهى ۲، ۳، ۴، ۶، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۲۱، ۲۲، ۵۲ ; سند در بدهى ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۶، ۳۳، ۵۲ ; کتابت بدهى ۳۵ ; گواهى در بدهى ۲۴
- تربیت: روش تربیت ۴۱
- ترس: آثار ترس ۵۱
- تقوا: آثار تقوا ۱۵، ۵۱ ; اهمیّت تقوا ۱۲، ۵۳، ۵۶
- تکلیف: عمل به تکلیف ۱، ۵۱
- جامعه: عوامل انحطاط جامعه ۳۹; مؤمنان در جامعه ۶۱; مسؤولیت جامعه ۶۱
- حقوق: کتابت حقوق ۳۵
- خدا: علم خدا ۵۸، ۶۰، ۶۲ ; نعمتهاى خدا ۹
- روابط اجتماعى: ۵۵
- زن: گواهى زن ۲۳، ۲۶ ; لغزش زن ۲۵
- سفیه: حقوق سفیه ۱۷ ; کفالت بر سفیه ۱۸ ; کفیل سفیه ۱۶
- سند: اهمیّت سند ۷ ; تنظیم سند ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶، ۲۱، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۴۳ ; شرایط سند ۸، ۱۱
- ضعفا: حقوق ضعفا ۱۷ ; کفالت بر ضعفا ۱۸ ; کفیل ضعفا ۱۶
- علما: مسؤولیت علما ۱۰
- عدالت: اهمیّت عدالت ۱۹، ۲۰، ۳۵، ۳۸، ۳۹
- علم: آثار علم ۱۰ ; علم و تکلیف ۱۰
- عمل: زمینه عمل ۱، ۵۱ ; زمینه عمل صالح ۴۱
- فساد: عوامل فساد ۵۰ ; زمینه فساد ۳۹ ; موارد فساد ۴۸، ۴۹
- قانونگذارى: شرایط قانونگذارى ۱۷
- قواعد فقهى: ۱۴
- کاتب: خیانت کاتب ۴۵، ۴۹ ; شرایط کاتب ۵۳ ; مسؤولیت کاتب ۵۳
- کتابت: احکام کتابت ۴۷، ۵۰ ; اهمیّت کتابت ۴۶ ; عدالت در کتابت ۵ ; نعمت کتابت ۹
- کفالت: احکام کفالت ۱۹ ; عدالت در کفالت ۱۹، ۲۰
- گزینش: شرایط گزینش ۵
- گمراهى: عوامل گمراهى ۵۰ ; موارد گمراهى ۴۸، ۴۹
- گواه: خسارت به گواه ۴۸ ; خیانت گواه ۴۵، ۴۹ ; شرایط گواه ۲۲، ۲۴ ; مسؤولیت گواه ۵۳
- گواهى: احکام گواهى ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۴۴، ۴۷، ۵۰ ; اداى گواهى ۳۵، ۳۸ ; اهمیّت گواهى ۴۶ ; بلوغ در گواهى ۲۲ ; وجوب گواهى ۲۹، ۳۰
- مالکیت: اهمیّت مالکیت ۵۷
- محرمات: ۴۵
- مدیون: مسؤولیت مدیون ۱۲
- مرد: گواهى مرد ۲۳، ۲۶
- مردم: حقوق مردم ۱۵، ۳۶، ۳۹
- معامله: گواه در معامله ۴۸، ۴۹ ; گواهى در معامله ۴۴ ; معامله نقدى ۴۲، ۴۳
- معاهده: احکام معاهده ۳۷
- نظام اجتماعى: ۱۸، ۵۵، ۶۱
- نظام اقتصادى: ۴۰، ۵۴، ۵۵، ۵۷
- نظام تعالیم دین: ۵۱
- نظام حقوقى: ۱۹ واجبات: ۲، ۳، ۴، ۱۲، ۱۶، ۲۱، ۲۹، ۳۰، ۴۴