المدثر ٤٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۰۵ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
حَتَّى‌ أَتَانَا الْيَقِينُ‌

ترجمه

تا زمانی که مرگ ما فرا رسید!»

|تا آن كه مرگ به سراغمان آمد
تا مرگ ما در رسيد.»
تا آنکه یقین (که ساعت مرگ است) بر ما فرا رسید.
تا آنکه مرگ ما فرا رسید.
تا مرگ ما فرا رسيد.
تا آنکه مرگ به سراغمان آمد
تا ما را مرگ فرا رسيد.
تا مرگ به سراغمان آمد.
«تا یقینمان در رسید.»
تا بیامد ما را یقین‌

Until the Inevitable came upon us.”
ترتیل:
ترجمه:
المدثر ٤٦ آیه ٤٧ المدثر ٤٨
سوره : سوره المدثر
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الیَقِینُ»: مراد مرگ است (نگا: حجر / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ «38» إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ «39» فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ «40» عَنِ الْمُجْرِمِينَ «41» ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ «42» قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ «43» وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ «44» وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ «45» وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ «46» حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ «47»

هركسى در گرو چيزى است كه كسب كرده است. مگر اصحاب يمين، كه در باغ‌هاى بهشتى از مجرمان مى‌پرسند: چه چيز شما را روانه دوزخ كرد.

گويند: ما از نمازگزاران نبوديم. و افراد مسكين را اطعام نمى‌كرديم و با اهل باطل در سخنان باطل فرو مى‌رفتيم. و پيوسته روز جزا را تكذيب مى‌كرديم تا آن كه مرگ به سراغ ما آمد.

نکته ها

مراد از اصحاب يمين همان گروهى هستند كه در آيه 27 سوره واقعه از آنان ياد شده است:

وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ ... كسانى كه نامه عمل آنان را در قيامت به دست راستشان مى‌دهند.

جلد 10 - صفحه 295

در قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان با مجرمان، مجرمان با مؤمنان، و مؤمنان با مجرمان و نيز فرشتگان با مؤمنان و مجرمان در قرآن آمده است.

مراد از اطعام مسكين، يا زكات واجب است كه ترك آن مستوجب دوزخ است و يا آن است كه حتّى اگر زكات پرداخت شد ولى در جامعه گرسنه‌اى وجود داشت، سير كردن او واجب است و بى‌تفاوتى نسبت به او، سبب دوزخى شدن مى‌گردد.

شايد مراد از اطعام مسكين، تمام نيازهاى او باشد نظير پوشاك، مسكن، نه فقط خوراك و غذا.

هم تكذيب قيامت، مقدمه گناه است: «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ» «1» و هم گناه، انسان را به سوى كفر و تكذيب مى‌كشاند: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‌ أَنْ كَذَّبُوا» «2». بنابراين آيه‌ «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» هم مى‌تواند علت كارهاى مجرمين در آيات قبل باشد و هم مى‌تواند معلول گناهان آنان باشد.

مراد از «يقين» در اين آيه، مرگ است، يا به خاطر آن كه يقينى‌ترين امر در نزد همه است و احدى در آن شك ندارد و يا به خاطر آن كه در لحظه مرگ تمام حقايق براى انسان كشف مى‌شود و همه به درجه يقين و باور مى‌رسند. «حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ»

نمازى كه گاه و بيگاه خوانده شود، انسان را در زمره نمازگزاران قرار نمى‌دهد. «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» يعنى نماز ما استمرار نداشت. در سوره ماعون نيز آمده است: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» «3» و اين چنين نمازى انسان را مشمول شفاعت شافعان قرار نمى‌دهد. لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‌ ... فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ‌ «4» و اين همان حديث معروف امام صادق عليه السلام است كه در آستانه شهادت فرمودند كه بستگانم را حاضر كنيد و خطاب به آنان فرمودند: «لا ينال شفاعتنا من استخف بالصلاة» «5»


«1». ماعون، 2 و 3.

«2». روم، 10.

«3». ماعون، 5 و 6.

«4». مدّثر، 43 و 48.

«5». كافى، ج 3، ص 270.

جلد 10 - صفحه 296

مردم يا فائزند يا خائض؛ يعنى يا به فوز و فلاح و رستگارى مى‌رسند كه فائز هستند و يا در ياوه و باطل خوض مى‌كنند و فرو مى‌روند كه خائض هستند.

قرطبى از مفسرين معروف اهل سنّت از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ما و شيعيان ما اصحاب يمين هستيم و هركس كينه و بغض ما اهل بيت را داشته باشد، در گرو است. «نحن و شيعتنا اصحاب اليمين و كل من ابغضنا اهل البيت فهم المرتهنون» «1»

پیام ها

1- رفتار انسان، سازنده شخصيت اوست. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»

2- نجات انسان در قيامت و رهايى او از عذاب الهى، در گرو پاسخگويى به سؤالات در دادگاه عدل خداوند است. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»

3- پرسيدن سؤالات پى در پى از مجرمان در قيامت، نوعى عذاب روحى براى آنان است. «يَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ»

4- كسى با يك بار گناه به دوزخ نمى‌رود اصرار و مداومت به گناه و فساد، سبب رفتن به دوزخ است. (عبارت‌ «لَمْ نَكُ» و «كُنَّا» نشانه استمرار فعل است.)

5- اطعام مسكين لازم است، اگرچه مسلمان نباشد. «لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ»

6- گذراندن عمر به بطالت، جرمى نابخشودنى است. «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ»

7- يكى از عوامل دوزخى شدن، همرنگ شدن با جماعت فاسد است. «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ»

8- دوست و همنشين بد، زمينه‌ساز دوزخى شدن است. «كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ»

9- مرگ، فنا نيست، بلكه آزاد شدن از اسارت دنياى مادى و ديدن حقايق ماورايى است. «كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ»


«1». تفسير قرطبى.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 297

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ (47)

حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ‌: تا وقتى كه آمد ما را مرگ و مقدمات آن. از ابن مسعود مروى است: جمله مردمان به بهشت روند و در جهنم نماند مگر جامع اين چهار صفت: تارك نماز، تارك زكات، مرتكب كبائر، منكر قيامت. (لكن مرتكب كبائر، به شفاعت نجات يابد).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32) وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33) وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34) إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ (35) نَذِيراً لِلْبَشَرِ (36)

لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ (37) كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ (39) فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ (41)

ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46)

حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ (48) فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (49) كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)

بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى‌ صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52) كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ (53) كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ (54) فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ (55) وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‌ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)

ترجمه‌

نه چنين است سوگند بماه‌

و سوگند بشب وقتى كه پشت كند و منقضى گردد

و سوگند بصبح چون روشن شود

همانا آن يكى از بزرگترين موجبات تذكّر است‌

بيم دهنده‌اى است براى انسان‌

براى هر كه بخواهد از شما كه مقدّم شود در ايمان يا مؤخر گردد

هر كس بآنچه كسب كرده در گرو است‌

مگر ياران دست راست‌

در بهشتهائى ميپرسند

از گناهكاران‌

چه چيز در آورد شما را در دوزخ‌

گويند نبوديم از نماز گزاران‌

و نبوديم كه اطعام كنيم درويش را

و بوديم كه وارد در باطل و بيهوده گوئى ميشديم با بيهوده گويان‌

و بوديم كه تكذيب مينموديم‌


جلد 5 صفحه 305

روز جزا را

تا آنكه آمد ما را يقين‌

پس سود نمى‌بخشد آنها را شفاعت شفاعت‌كنندگان‌

پس چيست آنها را كه از موجبات تذكّر و پند رو گردانند

گوئيا آنها خرهاى رمنده‌اند

كه گريخته باشند از شير

بلكه ميخواهد هر مردى از آنها كه باو داده شود نامه‌هاى گشاده‌

نه چنين است بلكه نميترسند از آخرت‌

نه چنين است همانا آن مايه پند است‌

پس هر كه بخواهد پند ميگيرد از آن‌

و پند نميگيرند از آن مگر آنكه بخواهد خدا او سزاوار است كه بترسند مردم از او و سزاوار بآمرزش است.

تفسير

خداوند متعال ردع و منع فرموده است كسانيرا كه منكر سقر و زبانيه و موجب تذكر بودن آيات قرآنيه شدند ميفرمايد نه چنين است كه شما تصوّر نموديد يا انكار فرموده متذكّر شدن آنانرا بمواعظ الهيه و ميفرمايد نه چنين است كه شما متذكّر شويد قسم بماه تابان كه رفعت و عظمت آن مشهود است و قسم بشب وقتى كه پشت كند كه زمان راز و نياز با خدا است و منقضى شود يا بيايد در دنبال روز و موجب آسايش خلق گردد چون اذا دبر با الف و بى‌همزه نيز قرائت شده است و آن با معناى اخير انسب است و قسم بصبح وقتى كه عالم را بنور خود منوّر نمايد كه آن سقر يا آيات قرآنيه يكى از بزرگترين موجبات تذكّر بشر متذكّر است و در حديث سابق كه ذكرى بولايت امير المؤمنين عليه السّلام در آن تفسير شده بود احدى الكبر هم بآن تفسير شده و كبر جمع كبرى بمعناى عظمى است و آن موجب ترس و بيم انسان از خدا است نه تمامى بلكه كسانيكه بخواهند پيش قدم در امر خير شوند يا پيروى از ايشان نمايند و در رتبه متأخره بآنها ملحق گردند و زود يا دير قبول اسلام نمايند و در حديث سابق بكسانيكه تقدّم يافتند بولايت و مؤخر شدند از سقر و كسانيكه تأخر يافتند از ولايت و مقدّم شدند بسقر تفسير شده و بعضى تقدّم را عبارت از ايمان و اطاعت و تأخر را عبارت از كفر و معصيت دانسته و گفته‌اند مؤمن و مطيع مقدّم است در عقول و درجات و كافر و عاصى مؤخر است در آنها و هر نفسى گرو اعمال خود نزد خدا است و تا از عهده تكاليف الهيّه برنيايد خلاصى براى او متصوّر نيست مگر كسانيكه نامه اعمالشان بدست راستشان داده شد كه برات آزادى از جهنّم را از خدا گرفته و خود را از گرو بيرون‌


جلد 5 صفحه 306

آورده‌اند و در حديث سابق بشيعيان اهل بيت اطهار با تأكيد بقسم تفسير شده و قمّى ره آنرا تأييد نموده است و ايشان در بهشتها از يكديگر سؤال مينمايند از حال گناهكاران يا در آنجا سؤال ميكنند از گناهكاران كه در جهنمند چون ميبينند آنها را كه چه موجب شد كه شما جهنمى شديد و آنها جواب ميدهند كه ما در دنيا از نماز گزاران نبوديم و در بعضى از روايات به اين معنى تصريح شده و در بعضى بترك تبعيّت از ائمه اطهار چون مراد از سابقون در قول خداوند و السّابقون السّابقون اولئك المقرّبون ايشانند و اينجا مراد از مصلّى تابع است و در بعضى بترك تولّاى ايشان و ترك صلوات بر آن ذوات مقدّسه تفسير يا تأويل شده است و از اطعامات واجبه بمساكين و فقرا خوددارى مينموديم و قمّى ره آنرا از قول امام عليه السّلام به نپرداختن خمس آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير نموده است و شايد مراد بيان تعميم آن باشد و ما با اهل معصيت همكارى مينموديم و با اينهمه خطا و گناه منكر روز جزا هم بوديم كه بالاتر از همه است و از اينجا ميتوان استدلال نمود بر آنكه كفار معاقبند بفروع چنانچه معاقبند باصول و به اين باقى بوديم تا آنكه مرگ گريبان ما را گرفت و يقين كرديم آنچه انبيا و اوليا فرمودند و ما باور نميكرديم راست بود خدا ميفرمايد پس هيچ يك از شفعاء روز جزا از انبيا و اوليا و علما و صلحا از چنين اشخاصى شفاعت نميكنند و بر فرض هم بنمايند پذيرفته نخواهد شد و بحال آنها فائده ندارد پس چه ميشود آنها را كه از قرآن رو گردان شدند و در بعضى از روايات تذكره بولايت مولى تفسير شده گويا آنها خرهاى وحشى هستند كه از شير فرار نموده‌اند تشبيه فرموده كسانيرا كه اعراض از حق و تنفّر از استماع آيات قرآن نمودند بخرهاى وحشى كه از مشاهده شير فرار ميكنند و اگر مراد از تذكره ولايت مولى باشد كه ذكر شد تشبيه از دو طرف است يعنى آنها بخرها و مولى بشير تشبيه شده و لطفش زيادتر خواهد بود و چون گفته‌اند آنها از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواسته بودند كه براى هر يك نامه‌اى از خدا بياورد كه در آن نوشته باشد اى فلان بمحمد ايمان بياور تا ايمان بياورند خدا فرموده اينها بمعجزاتى كه از تو در اينمدت ظاهر شده ايمان نميآورند بلكه‌


جلد 5 صفحه 307

هر يك از آنها منتظرند از آسمان بر ايشان نامه‌هاى سر گشاده‌اى باسم و رسم بيايد و بخوانند آنها را و ايمان بياورند چنين نخواهد شد خدا تقاضاى بيجا را نمى‌پذيرد اينها بهانه است جهت اعراض آنها آنستكه ترس از آخرت ندارند و براى اين از قرآن اعراض نمودند و چنين نيست كه آنها ميگويند كه قرآن كافى براى تذكّر ما نيست همانا موجب تذكّر و تنبّه بنحو اتمّ و اكمل همان قرآن است پس كسيكه طالب تذكّر باشد متذكّر و متّعظ ميشود بآن و متذكّر و متّعظ نشوند بآن مگر آنانكه بخواهد خدا تذكّر و اتّعاظ آنها را بآن باراده و اختيار خودشان چون اراده الهيّه سابق بر اراده خلق است و هر عمل خيرى بايد بتوفيق الهى انجام يابد و جبر و تفويض نيست بلكه امر بين امرين است و خداوند سزاوار است كه بندگان از او بترسند و از معصيت او پرهيز نمايند و سزاوار است كه اگر توبه نمايند از تقصير آنها بگذرد و آنانرا بيامرزد در توحيد از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل شده كه خدا فرموده من سزاوارم كه بندگان از من بترسند و چيزى را با من شريك قرار ندهند و من سزاوارم كه اگر آنها چيزى را با من شريك قرار ندادند داخل نمايم آنانرا در بهشت و آنكه خداوند قسم ياد فرموده بعزّت و جلال خود كه اهل توحيد را هيچوقت معذّب بآتش نفرمايد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره مدّثر را در نماز واجب خود قرائت نمايد حق است بر خدا كه قرار دهد او را با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در درجه آنحضرت و هيچوقت او را در دنيا بدبخت نفرمايد و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 308

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما سَلَكَكُم‌ فِي‌ سَقَرَ (42) قالُوا لَم‌ نَك‌ُ مِن‌َ المُصَلِّين‌َ (43) وَ لَم‌ نَك‌ُ نُطعِم‌ُ المِسكِين‌َ (44) وَ كُنّا نَخُوض‌ُ مَع‌َ الخائِضِين‌َ (45) وَ كُنّا نُكَذِّب‌ُ بِيَوم‌ِ الدِّين‌ِ (46)

حَتّي‌ أَتانَا اليَقِين‌ُ (47)

ميپرسند اصحاب‌ يمين‌ ‌که‌ ‌در‌ جنات‌ نعيم‌ هستند ‌از‌ مجرمين‌ ‌که‌ ‌در‌ سواء جحيم‌ هستند ‌از‌ روي‌ تعنت‌ و سرزنش‌ و توبيخ‌!.

ما سَلَكَكُم‌ فِي‌ سَقَرَ چه‌ باعث‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ سقر آوردند و توضيح‌ سقر ‌هم‌ قبلا داده‌ ‌شده‌ ‌آنها‌ جواب‌ ميدهند:

قالُوا لَم‌ نَك‌ُ مِن‌َ المُصَلِّين‌َ نبوديم‌ ‌ما ‌از‌ نماز گذارنده‌گان‌.

وَ لَم‌ نَك‌ُ نُطعِم‌ُ المِسكِين‌َ زكاة اموال‌ ‌خود‌ نميداديم‌.

وَ كُنّا نَخُوض‌ُ مَع‌َ الخائِضِين‌َ ‌با‌ كساني‌ ‌که‌ غرق‌ درياي‌ دنيا ‌شده‌ و بكلي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ فراموش‌ كردند ‌ما ‌هم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ فرو رفتيم‌ ‌در‌ قعر درياي‌ دنيا.

وَ كُنّا نُكَذِّب‌ُ بِيَوم‌ِ الدِّين‌ِ روز جزا ‌را‌ منكر شديم‌ گفتيم‌ قيامت‌ كي‌ و كجا ‌است‌.

حَتّي‌ أَتانَا اليَقِين‌ُ ‌تا‌ مرگ‌ گريبان‌ ‌ما ‌را‌ گرفت‌ و يقين‌ بصدق‌ پيدا كرديم‌.

‌از‌ ‌اينکه‌ آيات‌ شريفه‌ چند جمله‌ استفاده‌ ميشود:

جمله‌ اولي‌ اينكه‌: كفار همين‌ نحوي‌ ‌که‌ مكلف‌ باصول‌ و ايمان‌ هستند مكلف‌ بفروع‌ ‌هم‌ هستند، ‌بر‌ ترك‌ ‌هر‌ نماز فريضه‌ عقوبت‌ ‌آن‌ ‌را‌ دارند، و ‌بر‌ ترك‌ ‌هر‌ دانه‌ و درهم‌ زكاة ‌که‌ ندادند و اينها ‌از‌ باب‌ مثال‌ ‌است‌ ‌بر‌ ترك‌ ‌هر‌ واجبي‌ صوم‌ خمس‌ حج‌ امر بمعروف‌ نهي‌ ‌از‌ منكر و ساير واجبات‌ الهي‌ عقوبت‌ ‌آن‌ ‌را‌ ميچشند و همچنين‌ ‌بر‌ فعل‌ ‌هر‌ معصيتي‌ عقوبت‌ دارند علاوه‌ ‌بر‌ عقوبت‌ كفر و شرك‌.

جمله‌ ثانيه‌ اينكه‌: عامه‌ و ‌غير‌ مذهب‌ شيعه‌ اثني‌ عشر ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ حكم‌ شريك‌ هستند و ‌لو‌ بواجبات‌ اسلامي‌ ‌هم‌ عمل‌ كرده‌ باشند زيرا شرط صحت‌ كليه‌ عبادات‌ ايمان‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌آيه‌ فقط استثنا كرده‌ اصحاب‌ يمين‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌است‌ فرمود:

مائيم‌ و شيعيان‌ ‌ما، بعلاوه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ عنوان‌ كفر نفرموده‌ بلكه‌ عنوان‌ مجرم‌ فرموده‌ و ‌لو‌ ‌از‌ كلمه‌ كنا نكذب‌ بيوم‌ الدين‌ استفاده‌ كفر ميشود و لكن‌ مسلما ملحق‌ بآنها هستند.

جلد 17 - صفحه 286

جمله ثالثه‌ اينكه‌: همان‌ وقت‌ مرگ‌ بلكه‌ قبل‌ ‌از‌ موت‌ حال‌ احتضار تمام‌ حقايق‌ ‌بر‌ انسان‌ مكشوف‌ ميشود ‌که‌ ديگر توبه‌ قبول‌ نيست‌ و ‌اينکه‌ ‌از‌ جمله‌: حَتّي‌ أَتانَا اليَقِين‌ُ استفاده‌ ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 47)- «تا زمانی که مرگ ما فرا رسید» (حتی اتانا الیقین).

روشن است انکار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهای الهی و اخلاقی را متزلزل می‌سازد، و انسان را برای ارتکاب گناه تشجیع می‌کند، به هر حال از این آیات به خوبی استفاده می‌شود که کفار همان گونه که مکلف به اصول دین هستند به فروع دین نیز مکلفند، و نیز نشان می‌دهد این امور چهارگانه یعنی «نماز» و «زکات» و ترک مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت» اهمیت و نقش فوق العاده‌ای در هدایت و تربیت انسان دارد، و به این ترتیب جهنم جای نمازگزاران واقعی، و زکات دهندگان، و تارکان باطل، و مؤمنان به قیامت نیست.

نکات آیه

۱ - دوزخیان، در سراسر عمرشان، هرگز به تکلیف نماز و اطعام مساکین نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت و تکذیب روز جزا گذرانده اند. (قالوا لم نک من المصلّین ... و کنّا نکذّب بیوم الدین . حتّى أتینا الیقین) مقصود از«یقین» مرگ است که حقیقتى یقینى و تردیدناپذیر براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى «لم نک»، «نخوض» و «نکذّب» - به صورت فعل مضارع - اشعار دارد که این اعمال از سوى دوزخیان، امرى مستمر و مکرر بوده است.

۲ - مرگ، حقیقتى است یقینى و غیر قابل انکار براى تمامى انسان ها. (حتّى أتینا الیقین)

۳ - لحظه مرگ و جهان پس از آن، زمان کشف حقایق الهى براى بشر (حتّى أتینا الیقین) برداشت یاد شده، براساس این احتمال است که نام گذارى مرگ به «یقین»، ممکن است به این لحاظ باشد که پس از مرگ، حقایق بسیارى - از جمله وجود معاد و... - براى بشر روشن و عینى خواهد شد.

موضوعات مرتبط

  • جهنمیان: تباهى عمر جهنمیان ۱; ترک نماز جهنمیان ۱; تکذیبگرى جهنمیان ۱; ویژگیهاى جهنمیان ۱
  • قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۳; مکذبان قیامت ۱
  • مرگ: آثار مرگ ۳; حتمیت مرگ ۲; حقیقت مرگ ۲
  • مساکین: ترک اطعام مساکین ۱

منابع