الفلق ٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۰۴:۰۹ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
مِنْ‌ شَرِّ مَا خَلَقَ‌

ترجمه

از شرّ تمام آنچه آفریده است؛

از شرّ آنچه آفريد
از شرّ آنچه آفريده،
از شرّ مخلوقات (شریر و مردم بد اندیش).
از زیان مخلوقاتی که [با انحرافشان از قوانین الهی به انسان] ضرر می رسانند،
از شر آنچه بيافريده است،
از شر هر آنچه آفریده است‌
از شر آنچه آفريده است
از شر هر آنچه خداوند آفریده است.
«از شرّ آنچه آفریده است؛»
از بدی آنچه آفرید

From the evil of what He created.
ترتیل:
ترجمه:
الفلق ١ آیه ٢ الفلق ٣
سوره : سوره الفلق
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«شَرِّ»: بلا و بدی. «شَرِّ مَا ...»: در اضافه (شَرِّ) به (مَا) این نکته است که پروردگار با این بیان به انسان فهمانده است که هر شرّی از هر مخلوقی صادر و ناشی شود، منتسب و مرتبط به خود آن مخلوق است. شرّ محض هم وجود ندارد و بلکه شُرور نسبی است. آنچه نسبت به تو شرّ است، نسبت به آفریده دیگری خیر است. مثلاً اگر گرگی گوسفند تو را بخورد، این کار نسبت به تو و گوسفند شرّ است و نسبت به گرگ خیر. تفنگ یک حربه دفاعی است؛ نشانه رفتن آن به سوی دشمن خونخواره خیر، و به سوی دوست یا آدم بیگناهی شرّ است.و ... خلاصه خدا هر چیزی را برای کاری و مصلحتی آفریده است و اغلب حکمت و فلسفه آنها از دید ما پنهان است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

بگو: پناه مى‌برم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريده‌هايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسون‌گرانى كه در گره‌ها مى‌دمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.

نکته ها

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:

«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى‌» «2»

مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى‌آورد. چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‌ غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»

شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى‌هاى معنوى را به همراه خود مى‌آورد و گسترش مى‌دهد.

از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى‌كنند، لذا به خدا پناه مى‌بريم از شرورى كه در شب واقع مى‌شود.


«1». انعام، 96.

«2». انعام، 95.

«3». اسراء، 78.

جلد 10 - صفحه 645

«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.

در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.

در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت‌هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى‌ها وجود حفره‌ها و نقطه ضعف‌ها آرى دشمن به دنبال تاريكى‌ها و حفره‌ها و نقاط ضعف است.

تبليغات سوء، جوسازى‌ها، سخن چينى‌ها، جاسوسى‌ها و شايعه‌پراكنى‌ها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مى‌دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى‌كنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»

با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى‌شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»

«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.

پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمى‌شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مى‌ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى‌فرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن‌ «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.

زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى‌فرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال‌


«1». بقره، 102.

«2». سجده، 7.

«3». انسان، 10.

«4». انسان، 11.

جلد 10 - صفحه 646

جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟

مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»

شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى‌شوند و زاويه‌اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى‌گويد:

زهر مار، آن مار را باشد حيات‌

ليك آن، آدمى را شد ممات‌

پس بَد مطلق نباشد در جهان‌

بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان‌

بعضى از سختى‌ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى‌گويد:

گندمى را زير خاك انداختند

پس ز خاكش خوشه‌ها برساختند

بار ديگر كوفتندش ز آسيا

قيمتش افزون و نان شد جان فزا

باز نان را زير دندان كوفتند

گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان، چون كه محو عشق گشت‌

يُعجب الزّراع آمد بعد كشت‌

قرآن سفارش مى‌كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مى‌شود.

بسيار از تلخى‌ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى‌كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى‌دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى‌سازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»

شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»

سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى‌هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.

پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.


«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.

«2». نساء، 19.

«3». اعراف، 94.

«4». آل عمران، 113.

جلد 10 - صفحه 647

در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:

- شرور پنهان و در تاريكى‌ها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»

- شرور زبان‌هاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

- شرور حسادت‌ها و رقابت‌هاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى‌توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.

يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.

با اينكه‌ «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مى‌شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ‌- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مى‌كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.

در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى‌بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ‌ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى‌شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ‌ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مى‌بريم.)

بحثى درباره حسادت‌

تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مى‌خوانيم: حسادت ايمان را مى‌خورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»


«1». نحل، 98.

«2». كافى، ج 2، ص 306.

جلد 10 - صفحه 648

آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى‌فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى‌ورزند، مگر نمى‌دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.

حسادت در ميان تمام شرور، برجسته‌ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه‌ها مى‌كشد و حيله‌ها مى‌كند و مرتكب انواع شرور مى‌شود تا به هدف برسد.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى‌رود.

حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى‌گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.

حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى‌كند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مى‌كند.

قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى‌گفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟

حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى‌دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى‌شود.

حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مى‌كند ولى در باطن كينه و بغض دارد.

منشأحسادت چيست؟


«1». نهج‌البلاغه، حكمت 493.

«2». كافى، ج 8، ص 7.

«3». تغابن، 6.

«4». غررالحكم.

جلد 10 - صفحه 649

گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى‌انگيزد.

گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى‌پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى‌ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت‌ها را بدانند آرام مى‌شوند.

حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى‌شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.

دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت‌هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى‌شود و مى‌خواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»

روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى‌خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك ...

براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:

دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.

ما نيز نعمت‌هايى داريم كه ديگران ندارند.

نعمت‌ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.

آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.

بدانيم كه حسادت ما بى‌نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده‌ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى‌كند و فقط خودمان را رنج مى‌دهيم.

پیام ها

1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»

2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»

3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ‌


«1». بقره، 109.

«2». ص، 35.

جلد 10 - صفحه 650

أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى‌زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل‌ها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»

5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمى‌گيرد.)

6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه‌هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ‌ ... شَرِّ النَّفَّاثاتِ‌ ... شَرِّ حاسِدٍ

7- دشمن آنقدر مى‌دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)

8- با وسوسه‌ها عقايد سست مى‌شود و حرف اثر مى‌كند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»

9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ ... إِذا حَسَدَ

10- زمينه‌ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»

11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 652

سوره ناس‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2»

مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ‌: از بدى آنچه آفريده است، از موذيات از جن و انس و سباع و بهائم. يعنى از بدى آن چيزى كه مكلفان مى‌كنند، از معاصى و محرمات و ضرر و كشتن و زدن و نزاع و ناسزا گفتن و از بدى كه غير مكلفان مى‌كنند، مانند خوردن و گزيدن و پاره كردن و دريدن كه از سباع و درندگان صادر شود و از بدى سوختن و غرق و خراب شدن بنا و به چاه افتادن.

از ابو حمزه ثمالى و على بن ابراهيم در تفسير خود [مروى است‌] كه‌ «ما خَلَقَ» عام است در جميع مخلوقاتى كه از ايشان ضرر باشد مثل سباع و هوام و شياطين.

و تخصيص عالم خلق به استعاده از آن به جهت انحصار شر است در آن‌ «3». زيرا عالم امر محض خير است و اصلا به شائبه شرّيت مشوب نيست و شرّ عالم خلق اختيارى و طبيعى است: اختيارى آن يا لازم است يا متعدى. (لازم، مثل كفر و


«1» كفاية الموحدين (علميه اسلاميه) ج 4 ص 411 بنقل از تفسير امام عليه السّلام و تفسير قمى ج 2 ص 449.

«2» منهج الصادقين (چ سوم اسلاميه) ج 10، ص 404.

«3» تفسير التبيان (چ نجف 1383 هج) ج 10 ص 433.

جلد 14 - صفحه 391

متعدى آن مثل ظلم) و طبيعى آن مانند احراق نار و اهلاك سموم است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»

ترجمه‌

بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح‌

از شرّ آنچه آفريده است‌

و از شرّ شب تاريك چون در آيد

و از شرّ دمندگان در گره‌ها

و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.

تفسير

خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خوانده‌اند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّق‌ترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفته‌اند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّه‌اى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيه‌اى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرموده‌اند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى‌


جلد 5 صفحه 456

شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گره‌ها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نموده‌اند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفته‌اند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پست‌ترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.


جلد 5 صفحه 457

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مِن‌ شَرِّ ما خَلَق‌َ «2»

مراد مخلوقات‌ شرير هستند ‌من‌ جمله‌ شياطين‌ ‌که‌ اعلي‌ عدو انسان‌ هستند ‌که‌ ميفرمايد: أَ لَم‌ أَعهَد إِلَيكُم‌ يا بَنِي‌ آدَم‌َ أَن‌ لا تَعبُدُوا الشَّيطان‌َ إِنَّه‌ُ لَكُم‌ عَدُوٌّ مُبِين‌ٌ يس‌ ‌آيه‌ 60 و ميفرمايد: إِنَّه‌ُ يَراكُم‌ هُوَ وَ قَبِيلُه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لا تَرَونَهُم‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 27. و قسم‌ ياد كرده‌ باغواي‌ انسان‌: قال‌َ فَبِعِزَّتِك‌َ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ إِلّا عِبادَك‌َ مِنهُم‌ُ المُخلَصِين‌َ ص‌ ‌آيه‌ 82 ‌که‌ گفتند: انسان‌ سه‌ دشمن‌ دين‌ دارد: دنيا ‌خود‌ ‌را‌ جلوه‌ ميدهد نفس‌ مايل‌ ميشود شيطان‌ راهنمايي‌ ميكند.

و ‌من‌ جمله‌ كثير ‌از‌ افراد انسان‌ مثل‌ كفار بالاخص‌ يهود عنود ‌که‌ ميفرمايد: لَتَجِدَن‌َّ أَشَدَّ النّاس‌ِ عَداوَةً لِلَّذِين‌َ آمَنُوا اليَهُودَ ... الايه‌ مائده‌ ‌آيه‌ 82، و مثل‌ معاندين‌ ‌که‌ اعلي‌ عدو شيعه‌ هستند و ‌آنها‌ ‌را‌ مشرك‌ ميگويند ‌براي‌ اظهار علاقه‌ بخاندان‌ عصمت‌ و خون‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مباح‌ ميدانند و مال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ حلال‌، و مثل‌ ظالمين‌ ‌که‌ ‌هر‌ قدر بتوانند ظلم‌ ميكنند.

جلد 18 - صفحه 270

و ‌من‌ جمله‌ حيوانات‌ موذيه‌ مثل‌ سباع‌ و درندگان‌ و گزندگان‌ و هوام‌.

و ‌من‌ جمله‌ بليات‌ بالاخص‌ تصادفات‌ ‌که‌ روز بشام‌ نميرسد ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ تصادفات‌ نشود و خطرات‌ ‌که‌ ‌بر‌ انسان‌ پيش‌ آمد ميشود، و بلاهاي‌ نازله‌ ‌که‌ اطراف‌ انسان‌ ‌را‌ گرفته‌ ‌که‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌در‌ وصف‌ دنيا ميفرمايد:

«دار بالبلاء محفوفة»

و ‌از‌ همه‌ بالاتر و شديدتر نفس‌ اماره‌ ‌است‌ ‌که‌ مثل‌ حضرت‌ يوسف‌ ‌که‌ داراي‌ مقام‌ عصمت‌ ‌است‌ و ‌از‌ انبياء ‌است‌ بفرمايد: وَ ما أُبَرِّئ‌ُ نَفسِي‌ إِن‌َّ النَّفس‌َ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا ما رَحِم‌َ رَبِّي‌ يوسف‌ ‌آيه‌ 53. تمام‌ اينها جزو ‌ما خلق‌ هستند و شر ‌آنها‌ دامن‌گير انسان‌ ميشود و پناهي‌ جز ‌خدا‌ ندارد بايد پناه‌ برد:

مِن‌ شَرِّ ما خَلَق‌َ بخدا ‌که‌ خالق‌ فلق‌ و رب‌ فلق‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- «از شر تمام آنچه آفریده است» (من شر ما خلق).

از شرّ همه موجودات شرور، انسانهای شرور، جن و حیوانات و حوادث و پیشامدهای شرّ و از شرّ نفس اماره.

«فلق» در اصل به معنی شکافتن چیزی و جدا کردن بعضی از بعضی دیگر است، و از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح پرده سیاه شب می‌شکافد، این واژه به معنی طلوع صبح، به کار رفته، بعضی آن را به معنی همه موالید و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه می‌دانند، چرا که تولد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت می‌گیرد از عجیبترین مراحل وجود آنهاست.

و بعضی نیز مفهوم «فلق» را از این هم گسترده‌تر گرفته‌اند، و آن را به هرگونه آفرینش و خلقت اطلاق کرده‌اند، چرا که با آفرینش هر موجود پرده عدم شکافته می‌شود و نور وجود آشکار می‌گردد.

هر یک از این معانی سه گانه (طلوع صبح- تولد موجودات زنده- آفرینش هر موجود) پدیده‌ای است عجیب که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است، و توصیف خداوند به این وصف دارای مفهوم و محتوای عمیقی است.

تعبیر به «من شر ما خلق» مفهومش این نیست که آفرینش الهی در ذات خود شری دارد، چرا که آفرینش همان ایجاد است، و ایجاد و وجود خیر محض است، قرآن می‌گوید: «همان خدائی که هر چه را آفرید نیکو آفرید» (الم سجده/ 7).

بلکه شرّ هنگامی پیدا می‌شود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند

ج5، ص625

و از مسیر تعیین شده جدا گردند، فی المثل نیش و دندان برّنده حیوانات یک حربه دفاعی برای آنهاست که در برابر دشمنانشان به کار می‌برند همانند سلاحی که ما در مقابل دشمن از آن استفاده می‌کنیم، اگر این سلاح به مورد به کار رود خیر است، اما اگر نا به جا و در برابر دوست مصرف گردد شرّ است.

وانگهی بسیاری از امور است که ما در ظاهر آنها را شر حساب می‌کنیم ولی در باطن خیر است مانند حوادث و بلاهای بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته و متوجه خدا می‌کند اینها مسلما شرّ نیست.

نکات آیه

۱ - خداوند، آفریننده موجودات (ما خلق)

۲ - انسان، همواره در خطر آسیب دیدن از بعضى مخلوقات (من شرّ ما خلق)

۳ - خداوند، توانا بر دفع ضرر و جلوگیرى از آسیب دیدن انسان از دیگر موجودات (قل أعوذ ... من شرّ ما خلق)

۴ - استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خویش در برابر خطر تمامى مخلوقات، توصیه او به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... من شرّ ما خلق)

۵ - شرور، مستند به مخلوقات اند، نه خالق. (من شرّ ما خلق) اضافه «شرّ» به «ما» - که عنوان مخلوقات است - بیانگر استناد شرور به آنها است.

۶ - تشبیه رهایى از شرور، به شکافتن تاریکى (قل أعوذ بربّ الفلق . من شرّ ما خلق)

۷ - آفریننده بودن خداوند، دلیل توانمندى او بر دفع خطر مخلوقات خویش (من شرّ ما خلق) توصیف موجودات خطرآفرین، به این که خداوند خالق آنها است; استدلال بر امکان پذیر بودن رفع خطر آنها از سوى خداوند است.

موضوعات مرتبط

  • استعاذه: استعاذه از موجودات ۴; استعاذه به خدا ۴
  • انسان: زمینه آسیب پذیرى انسان ۲
  • تشبیهات قرآن: تشبیه به انشقاق تاریکى ۶; تشبیه شرور ۶
  • خدا: تنزیه خدا ۵; توصیه هاى خدا ۴; خالقیت خدا ۱، ۷; دلایل قدرت خدا ۷; قدرت خدا ۳; نجات بخشى خدا۳
  • شرور: منشأ شرور ۵
  • قرآن: تشبیهات قرآن ۶
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۴; مصونیت محمد(ص) ۴
  • موجودات: خالق موجودات ۱; نقش موجودات ۲

منابع