المطففين ١٥
کپی متن آیه |
---|
کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ |
ترجمه
المطففين ١٤ | آیه ١٥ | المطففين ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَحْجُوبُونَ»: جمع مَحجوب، محروم. بیبهره. مراد محروم از رحمت خدا، بیبهره از لقای پروردگار، و مطرود از حضور در بارگاه قرب الهی، و بیبهره از لذّت دیدار محبوب است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
لاَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ... (۰) وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَ... (۳) إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (۱) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ (۰) إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (۱) عَلَى الْأَرَائِکِ يَنْظُرُونَ (۰)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۱، سوره مطففين
- چند وجه درباره اينكه در توصيف ((مطففن )) به ((الذين اذا كتالوا على الناسيستوفون ....)) خريدن به وزن گفته نشده
- احتمال برانگيخته شدن بعد از مرگ براى اجتناب از محرمات كافى است
- توضيح مفردات و جملات آيات : ((كلا ان كتاب الفجار لفى سجين ...))
- اقوال مفسرين در بيان مراد از مفردات و جملات اين آيات
- گناه زياد و مستمر، سر انجام انسان را به تكذيب روز جزا منتهى مى كند
- اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تيره كرده به آن نقش و صورتى مى دهند كه از درك حق مانع مى گردد
- معناى ((عليين )) كه فرمود كتاب ابرار در آن است و چندقول در اين باره
- مراد از ((مقربون )) و اينكه ايشان عليين را مى بينند
- (رواياتى راجع به : ((نزول سوره مطففن ))، در عليين بودن كتاب ابرار و در سجينبودن كتاب فجار،
- رواياتى راجع به فساد و ((رين )) قلب بر اثر ارتكاب گناه )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14» كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15» ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ «16» ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «17»
چنين نيست، بلكه آنچه كسب مىكردند بر دلهايشان زنگار نهاده است.
آنان در آن روز از (الطاف) پروردگارشان محجوب و محرومند. و آنگاه آنان به دوزخ وارد خواهند شد. سپس (به آنان) گفته خواهد شد: اين همان چيزى است كه آن را دروغ مىپنداشتيد.
نکته ها
«رين» به معناى زنگار است كه بر اجناس قيمتى مىنشيند. امام باقر عليه السلام مىفرمايد: هرگاه گناه بر انسان غالب شود، اميدى به رستگارى او نخواهد بود و اين است معناى «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ». «1»
امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ بندهاى نيست مگر آنكه قلبش سفيد است. با انجام هر گناه، در آن سفيدى نقطهى سياهى پديد مىآيد و اگر توبه كند، آن سياهى محو مىشود و اگر اصرار بر گناه كند، سياهى توسعه يافته و تمام سفيدى قلب را فرامىگيرد و ديگر انسان به خير و سعادت برنمىگردد. «2»
«1». تفسير مجمع البيان.
«2». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 418
امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» آن است كه از پاداش خداوند محرومند وگرنه خداوند مكان ندارد. «1»
پیام ها
1- افسانه پنداشتن قرآن، ناشى از ناپاكى دل است. «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ»
2- گناه، روح انسان را دگرگون و از درك حق باز مىدارد. «بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»
3- فطرت انسان سالم است، آنچه آن را مىپوشاند، گناه است. «رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ»
4- در فرهنگ قرآن، قلب و روح مركز درك حقايق است. «رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ»
5- اصرار و تداوم بر گناه، سبب زنگار قلب است. «ما كانُوا يَكْسِبُونَ»
6- عمل، سرمايه انسان است كه با آن، خوبىها يا بدىها را كسب مىكند. «كانُوا يَكْسِبُونَ»
7- زنگار گناه كه در دنيا مانع درك حقيقت است، در آخرت نيز مانع دريافت الطاف الهى مىشود. «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»
8- مأموران دوزخ، دوزخيان را سرزنش مىكنند. «ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15»
«1» مجمع البيان، (چ 1403 هج.) ج 5 ص 453 بنقل از عياشى. (با اندكى اختلاف)
جلد 14 - صفحه 103
كَلَّا: (منع است از كسب عصيان) يعنى بايد باز ايستند كفره و فجره از كفر و فجورى كه بر دلهاى ايشان غالب مىشود و به سبب آن تيره دل مىگردند.
إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ: حقا به درستى كه ايشان از كرامت و رحمت و مثوبت پروردگار خود، يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ: در آن روز هر آينه در پرده شدگانند. يعنى از آن مهجور و ممنوع شوند و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير اين آيه پرسيدند، فرمود: «اى محرومون عن ثوابه و كرامته». پس مراد به محجوبيت، مهجوريت و محروميت ايشان است از رحمت و ثواب الهى. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ «1» الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ «2» وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ «3» أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ «4»
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ «5» يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «6» كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «7» وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ «8» كِتابٌ مَرْقُومٌ «9»
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «10» الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «11» وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ «12» إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «13» كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14»
كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15» ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ «16» ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «17»
ترجمه
واى بر كم فروشان
آنانكه چون ميستانند به پيمانه از مردم تمام مىستانند
و چون پيمانه ميكنند براى دادن مال آنان يا وزن مىنمايند زيان ميرسانند
آيا گمان ندارند آن گروه كه آنها بر انگيخته ميشوند
در روزى بزرگ
روز كه مىايستند مردم نزد پروردگار جهانيان
نه چنين است همانا نوشته اعمال گناهكاران در مكان پست و زندان سخت است
و چه ميدانى تو چيست زندان سخت آن
نوشتهئى است واضح نوشته شده
واى در چنين روز بر تكذيب كنندگان
آنانكه تكذيب ميكنند روز جزا را
و تكذيب نميكند آنرا مگر هر متجاوز گناهكارى
چون خوانده ميشود بر او آيات ما گويد افسانههاى پيشينيان است
نه چنين است بلكه احاطه كرده بر دلهاشان آنچه بودند كه عمل ميكردند
نه چنين است همانا آنها از پروردگارشان در چنين روز محروم شدگانند
پس همانا آنها در افتادگانند بدوزخ
پس گفته ميشود اين است آنچه كه بوديد آنرا تكذيب مينموديد.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در
جلد 5 صفحه 359
وقت ورود بمدينه طيّبه و اهل آن در آن روز بدترين مردم بودند در كيل نمودن و بعد خوب شدند و آن عمل را ترك كردند و ويل نقل شده كه نام چاهى است در جهنّم و ظاهرا كلمه عذاب و تهديد است يعنى واى بحال كم فروشان كه وقتى ميخواهند بكيل و پيمانه مال خود را از مردم بگيرند كاملا استيفاء حق خودشان را مينمايند و وقتى بخواهند مال مردم را بكيل و وزن تحويل بدهند كمتر ميدهند و زيان ميرسانند بصاحب مال آيا يقين ندارند كه آنها در روز بزرگى مبعوث ميشوند براى حساب و جزا چنانچه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و آن روزى است كه مردم در پيشگاه الهى مىايستند و در عرق خودشان غوطه ورند و از تنگى جا قادر بر حركت نيستند چنانچه مستفاد از روايات وارده در اين مقام است نبايد كم فروشى كنند و از روز جزا غافل باشند همانا كتاب و نامه اعمال گناهكاران در سجّين است كه ظاهرا براى مبالغه در سجن و بمعناى زندان سخت است و خداوند براى اهميّت بسختى آن فرموده و چه ميدانى تو كه سجّين چيست و چه جاى بدى است و قمّى ره نقل فرموده كه آنچه خداوند نوشته براى فجّار از عذاب در سجين است و از امام باقر عليه السّلام نقل فرموده كه سجين طبقه هفتم زمين است و علّيّين آسمان هفتم است و در مجمع از آن حضرت نقل نموده كه امّا اهل ايمان پس بالا برده ميشود اعمال و ارواحشان بسوى آسمان و باز ميشود براى ايشان درهاى آن و امّا كافر پس بالا برده ميشود كار و روحش ولى چون بآسمان رسد منادى حق ندا كند كه فرود آوريد او را بسوى سجين و آن واديى است در حضرموت كه نامش برهوت است و مستفاد از نقل كافى از امام كاظم و قمّى ره از امام صادق عليهما السلام آنست كه سجّين مقام اعداء و ستمكاران بائمه اطهار است و توضيح زيادترى از اين آيات در آيات آتيه بيايد ان شاء اللّه تعالى و آن كتاب كه در سجّين است كتابى است نوشته شده واضح و آشكار كه شياطين از آن آگاه و آنرا ميخوانند واى در روز قيامت بحال كسانيكه منكر روز جزا بودند و منكر آن روز نميشود مگر هر متجاوز از حقّ و حقيقت كه بسيار گناهكار و متجرّى و بىمروّت باشد كه چون قرآن بر او خوانده شود گويد مسطورات بىاصل پيشينيان است نه چنين
جلد 5 صفحه 360
است و نبايد تفوّه بآن شود بلى گناهان آنها غلبه و احاطه بر دلهاشان نموده چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نيست هيچ بنده مؤمنى مگر آنكه در قلبش نقطه سفيدى است پس چون گناه كند در آن نقطه نقطه سياهى ظاهر گردد پس اگر توبه نمود آن نقطه زائل ميگردد و اگر اصرار در گناه پيدا كرد آن نقطه سياه زياد ميشود تا ميپوشاند آن سفيدى را و چون پوشاند آنرا هرگز صاحبش رجوع بهيچ خيرى ننمايد و اين مراد است از قول خداوند كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون حقّا و قطعا آنها از رحمت و ثواب و كرامت پروردگارشان در آن روز محجور و ممنوع و محجوبند چنانچه از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود و فرمودهاند چون خداوند حالّ در مكان نيست تا كسى از خود او محجوب شود پس آنان فرود آيندگان و گداخته شوندگان در آتش جهنّم خواهند بود پس براى مزيد خفّت و ملامت بآنها گفته شود اين جهنّمى است كه شما در دنيا تكذيب مينموديد آنرا و منكر بوديد و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و ظاهرا مشار اليه كلمه هذا را بيان فرموده و اشاره بآنست كه انكار ولايت هم مانند انكار معاد موجب خلود در آتش است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَلاّ إِنَّهُم عَن رَبِّهِم يَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ «15»
مجسمه قائلند که خداي متعال فرداي قيامت ميآيد و بر تخت خود که عرش باشد مينشيند مؤمنين خدا را ميبينند و كفار ممنوع از ديدن هستند و اينکه آيه را شاهد گرفتهاند، و ما ميگوييم: محجوب از رب عدم شمول رحمت و تفضل و عنايت و مثوبات حق است يعني فرداي قيامت بوي رحمت بمشام آنها نخواهد رسيد و لو رحمت الهي وسعت دارد کل شيء را لكن قابليت محل شرط است، سگ را نميبرند پهلوي انبياء نشانند.
بلبل بباغ و جغد بويرانه تاختهبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- در این آیه میافزاید: «چنین نیست که میپندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون).
و این دردناکترین مجازات آنهاست، همان گونه که لقای معنوی پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او برای ابرار و نیکان بالاترین موهبت و لذتبخشترین نعمت است.
نکات آیه
۱ - قیامت، حقیقت دارد و نباید آن را افسانه پنداشت. (الذین یکذّبون بیوم الدین ... قال أسطیر الأوّلین ...کلاّ) حرف «کلاّ» یا به معناى حقّا و یا براى «ردع» است و مخاطب را از پذیرش گفتار قبل، پرهیز مى دهد.
۲ - افسانه پنداشتن قرآن، پندارى واهى و سزاوار پرهیز است. (قال أسطیر الأوّلین . کلاّ ... کلاّ) حرف «کلاّ» در این آیه، مى تواند تأکید «کلاّ» در آیه قبل باشد.
۳ - لزوم مراقبت از قلب و پرهیز از چرکین ساختن آن با گناه (ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون . کلاّ)
۴ - قلب تکذیب کنندگان قرآن و قیامت، هرگز از آلودگى هاى گناه پاک نخواهد شد. (ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون . کلاّ إنّهم ... محجوبون) جمله بعد از «کلاّ»، قرینه است بر این که آیه شریفه درصدد بیان تداوم یافتن نکته اى است که آیه قبل درباره قلب تکذیب گران مطرح کرده بود.
۵ - تکذیب کنندگان قیامت و منکران قرآن، از ملاقات خداوند و دیدار رحمت او در قیامت محروم اند. (إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون) محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى ندیدن با چشم باشد; زیرا این امر به کافران اختصاص ندارد. بنابراین مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محرومیت از دیدار جلوه هاى خداوند (از قبیل رحمت و ثواب الهى و یا نظایر آن) است.
۶ - قلب هاى تیره کافران، در قیامت نیز از درک حقیقت و شناخت خداوند و جلوه هاى ربوبیت او، ناتوان خواهند بود.* (إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون) محجوب بودن از «ربّ» - چنانچه از ارتباط این آیه با آیه قبل برمى آید - ممکن است به معناى محجوب ماندن قلب، از هرگونه ارتباط با خداوند باشد. در نتیجه کافران، در قیامت نیز خداوند را نخواهند شناخت و به او ایمان قلبى نمى آورند.
۷ - گناه، طغیان گرى و تکذیب قرآن و قیامت، مانع ملاقات و قرب خداوند در قیامت است. (ما یکذّب به إلاّکلّ معتد أثیم ... إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون)
۸ - ربوبیت خداوند، عام و فراگیر همه انسان ها حتى کافران، است. (ربّهم)
روایات و احادیث
۹ - «عن على بن الحسن بن على بن الفضّال عن أبیه قال: سألت الرضا على بن موسى(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ: «کلاّ إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون» فقال: إنّ اللّه تبارک و تعالى لایوصف بمکان یحلّ فیه فیُحجب عنه فیه عباده و لکنّه یعنى: أنّهم عن ثواب ربّهم لمحجوبون;[۱] على بن حسن بن على بن فضّال از پدرش (حسن) روایت کرده که از امام رضا(ع) درباره قول خداى عزّوجلّ: «کلاّ إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون» سؤال کردم، فرمود: خداى تبارک و تعالى توصیف نمى شود به داشتن مکانى که در آن جا گیرد و بندگانش از دیدن او در آن جا مانع داشته باشند; بلکه معناى آیه این است که آنان از ثواب پروردگارشان محجوب و محروم اند».
موضوعات مرتبط
- خدا: خدا و مکان ۹; رؤیت خدا ۹; عجز از درک خدا ۶; عمومیت ربوبیت خدا ۸; محرومان از پاداشهاى خدا ۹; محرومان از رحمت خدا ۵
- طغیان: آثار طغیان ۷
- قرآن: آثار تکذیب قرآن ۷; اجتناب از تهمت افسانه به قرآن ۲; پوچى تهمت افسانه به قرآن ۲; زنگار قلب مکذبان قرآن ۴; گناهکارى مکذبان قرآن ۴; محرومیت مکذبان قرآن ۵
- قلب: اهمیت محافظت از قلب ۳
- قیامت: آثار تکذیب قیامت ۷; حقانیت قیامت ۱; زنگار قلب مکذبان قیامت ۴; گناهکارى مکذبان قیامت ۴; محرومیت مکذبان قیامت ۵
- کافران: زنگار قلب کافران ۶; عجز اخروى کافران ۶
- گناه: آثار گناه ۷; اهمیت اجتناب از گناه ۳
- لقاءالله: لقاءالله در قیامت ۵; محرومان از لقاءالله ۵; موانع لقاءالله در قیامت ۷
منابع
- ↑ توحید صدوق، ص ۱۶۲، ب ۱۸، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۳۲، ح ۲۶.