الزخرف ٤١
کپی متن آیه |
---|
فَإِمَّا نَذْهَبَنَ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ |
ترجمه
الزخرف ٤٠ | آیه ٤١ | الزخرف ٤٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ ...»: روی سخن به پیغمبر گرامی است و این آیه و چند آیه بعدی، برای تسلّی و آرامش خاطر مبارک او است.
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف
- معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين ))
- وجوهى كه درباره معناى آيه : ((و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون )) گفته شده
- سخن مشركين كه در ردّ قرآن گفتند چرا بر يكى از بزرگان و توانگراننازل نشده و جواب به آنها با بيان اينكه روزى هاى مادى و معنوى را خداى تعالى تقسيممى كند
- پاسخ به گفتار مشركين مكه
- رزق دنيا به مشيت خداوند است و اختيار آن بدست انسان
- تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در مجمع انسانى
- مقصود از اينكه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مىكرديم و...
- وصف حال كور دلان روى گردان از ذكر خدا، كه قرين شيطانى دارند و در عين ضلالتخود را راه يافته مى پندارند
- بيزارى جستن كافر كور دل از قرين شيطانى خود در قيامت
- وجوه مختلف در معناى جمله ((و لن ينفعكم اليوم اذ ظلتم انكم فى العذاب مشتركون )) كهخطاب به كفار و قرين هاى شيطانى آنها است
- اقوال مفسرين درباره مقصود از اينكه خطاب به پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ((واسئل من ارسلنا من قبلك اجعلنا من دون الرحمن آلهه يعبدون ))
- توضيحى درباره روايتى كه جمله ((و جعلها كلمة باقية فى عقبه )) را به امامت ذريهابراهيم (ع ) تفسير كرده اند
- روايتى در ذيل آيه : ((و قالوا لا نزل هنا القرآن علىرجل من القريتين عظيم ))
- رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ «41»
پس هرگاه تو را از (ميان آنان) ببريم، از آنان انتقام خواهيم گرفت.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (41)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ: پس اگر ببريم تو را به جوار رحمت خود پيش از آنكه تو از ايشان انتقام بكشى، فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ: پس بدرستى كه ما از ايشان انتقام كشندهايم به عذاب و نكال در دنيا و عقبى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (41) أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (42) فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (43) وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (44) وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ (45)
ترجمه
پس اگر ببريم تو را پس همانا ما از آنها انتقام كشندگانيم
يا
جلد 4 صفحه 605
بنمايانيم بتو آنچه را كه وعده داديم آنها را پس همانا ما بر آنها قدرت دارندگانيم
پس چنگ بزن بآنچه وحى شد بسوى تو همانا تو بر راه راستى
و همانا آن هر آينه موجب تذكّر است براى تو و براى خويشانت و زود است كه پرسيده شويد
و بپرس از آنانكه فرستاديم پيش از تو از پيغمبرانمان آيا قرار داديم غير از خداى بخشنده معبودهائى كه پرستيده شوند.
تفسير
خداوند متعال براى تقويت قلب و تسليت خاطر حبيب خود از آزار كفّار قريش در تعقيب آيه سابقه ميفرمايد پس اگر ببريم ما تو را از اين عالم به عالم آخرت انتقام تو را از آنها بعد از تو خواهيم كشيد يا ارائه خواهيم داد به تو عذابى را كه وعده داديم بر آنها وارد نمائيم اگر باقى گذاريم تو را در دنيا و در هر حال اقتدار ما بر آنها ثابت و محقّق است و كلمه امّا مركّب از ان شرطيّه و ماء زائده است براى تأكيد و خلاصه مفاد دو آيه آنستكه آنها از عذاب ما رهائى ندارند خواه تو باشى خواه نباشى پس با كمال دلگرمى و اطمينان خاطر متمسّك و متشبّث باش بقرآن و بدانكه تو بر راه مستقيم بهشت ثابت و برقرارى و همانا آن قرآن موجب تذكّر و ياد آورى و نام نيك است براى تو و خويشانت تا روز قيامت كه در آنروز از اداء حقّ آن اعمّ از حفظ احترام و عمل باحكام و شكر اين انعام پرسيده خواهيد شد در مجمع روايت نموده كه جابر بن عبد اللّه انصارى ره گفت من نزديكترين مردم بودم به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در حجّة الوداع وقتى كه در منى بوديم حضرت فرمود باصحاب كه ميبينم شما را بعد از من كافر شويد و گردن يكديگر را بزنيد و قسم بخدا اگر چنين كنيد مرا بيابيد در لشگرى كه با شما بجنگند پس توجّه بپشت سر خود كرد و سه مرتبه فرمود يا على پس ديديم آثار وحى در وجود آنحضرت ظاهر گشت و نازل شد فامّا نذهبنّ بك فانّا منهم منتقمون بعلى بن ابى طالب عليه السّلام و از ابن عباس ره هم اين معنى نقل شده كه بتوسط على بن ابى طالب عليه السّلام خدا انتقام از آنها خواهد كشيد و ظاهرا مراد در رجعت است ولى قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه اگر ببريم تو را اى محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از مكّه بمدينه پس ما تو را برميگردانيم بمكّه و انتقام ميكشيم از آنها بعلى بن ابى طالب عليه السّلام و شمهئى از اين مقال در سوره المؤمنون
جلد 4 صفحه 606
گذشت و نيز قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از انّك على صراط مستقيم ثبوت بر ولايت على عليه السّلام است و على صراط مستقيم است و در ذيل آيه بعد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ما قوم پيغمبريم و ما مسئوليم و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مقصود مائيم و ما اهل ذكريم و ما مسئوليم يعنى ائمه عليهم السلام و در بصائر از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اهل بيت او اهل ذكرند و ايشان مسئولانند و اين معانى با ظاهر منافات ندارد چنانچه كرارا تذكّر داده شده است كه مراد معانى خفيّه و افراد كامله است و گفتهاند خداوند امر فرموده به پيغمبر خود كه سؤال فرمايد از امّتهاى انبياء سابق كه آيا خداوند براى خود هيچوقت شريكهائى قرار داده كه مردم پرستش آنها را نمايند تا آنها بگويند خير نداده و مشركين مكّه متوجه شوند كه مذهب آنها مخالف با تمام اديان حقّه است ولى اين معنى مخالف با ظاهر آيه اخيره و روايات كثيره از عامّه و خاصه است چون مستفاد از آنها آنستكه اين امر از خداوند در شب معراج به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شد كه از انبياء سابق كه همه در بيت المقدّس براى اقتداء بحضرت حاضر شده بودند سؤال فرمايد از اصل اديان حقّه كه توحيد خدا و نفى شرك است و در روايات خاصه است كه او سؤال فرمود و ايشان اقرار نمودند بتوحيد خدا و نفى شرك و رسالت آنحضرت و فضل اهل بيت او بر امّت و فضل شيعيان ايشان براى آنكه عهد و ميثاق خودشان را با خدا به پيغمبر آخر الزّمان تسليم و بپايان برسانند و اين بعد از آن بود كه بفيض اقتداء بآنحضرت رسيده بودند و بنابر اين آيه شريفه حاجت بتقدير امم يا اتباع قبل از من أرسلنا ندارد كه بنا بر معناى اوّل دارد ولى در مجمع آن معنى را باكثر مفسّرين نسبت داده و ظاهرا مراد اهل سنّت باشد و بنظر حقير اين معنى متعيّن است چون با ظاهر آيه موافق و با صريح روايات منطبق است و محتاج بتقدير و تكلّف نيست و بعضى گفتهاند در شب معراج اين آيه نازل و ظاهرا امر شد به پيغمبر كه سؤال كند ولى حضرت نفرمود چون خود علم داشت و پيغمبران چون شنيدند آيه را همه بتوحيد و نفى شرك اقرار و اعتراف نمودند و گفتند ما همه مبعوث بر آن بوديم و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
جلد 4 صفحه 607
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِمّا نَذهَبَنَّ بِكَ فَإِنّا مِنهُم مُنتَقِمُونَ (41) أَو نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدناهُم فَإِنّا عَلَيهِم مُقتَدِرُونَ (42)
پس يا اينكه ميبريم بشما يعني پس از رحلت شما از اينکه عالم پس محققا ما از آنها انتقام خواهيم كشيد يا آنكه قبل از وفات شما بشما مينمائيم آن چيزي که وعده دادهايم آنها را پس محققا ما بر آنها كمال قدرت و اقتدار را داريم.
فَإِمّا نَذهَبَنَّ بِكَ كلمه اما براي ترديد نيست بلكه براي تقسيم است که انتقام ما از كفار و مشركين دو قسمت است يك قسمت پس از رحلت شما است و اينکه جمله عموم دارد زيرا پس از وفات حضرت رسالت شامل ميشود از زمان امير- المؤمنين تا ظهور حضرت بقية اللّه و تا دوره رجعت و تا قيامت لكن در اخبار بسياري داريم که تفسير فرمودهاند به دوره سلطنت امير المؤمنين و جنگ بصره با عايشه و طلحه و زبير و اهل بصره لكن مكرر گفتهايم که اخبار بيان مصداق ميكند و منافي با عموم آيه ندارد و بالجمله خداوند از تمام كفار و مشركين و ظالمين به امير المؤمنين و به ائمه طاهرين و به مؤمنين بالاخص به وجود مقدس حضرت رسالت در مراحل زيادي انتقام خواهد كشيد.
فَإِنّا مِنهُم مُنتَقِمُونَ حتي در قيامت.
أَو نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدناهُم که در جنگ بدر و حنين و احد و ساير جنگها که خداوند با اينكه عده مسلمين قليل بودند و عده كفار و مشركين بسيار چه نحوه خداوند از آنها انتقام كشيد و پيغمبر و مسلمين را نصرت داد که خداوند وعده
جلد 16 - صفحه 33
داده بود که فرمود: إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ يَومَ يَقُومُ الأَشهادُ- مؤمن آيه 54- و آيات در اينکه باب بسيار است نظر كنيد خداوند چه نحو انتقام كشيد از قتله ابي عبد اللّه (ع) از اينكه هر كدام به چه بلياتي گرفتار شدند از يزيد و إبن زياد و ديگران بعلاوه انتقام كشيد در دوره سليمان بن صرد خزاعي و مختار و احمد سفّاح تا اينكه حضرت بقية اللّه ظاهر شود که ميگويي در دعاي ندبه
(اينکه الطالب بذحول الانبياء و ابناء الانبياء اينکه الطالب بدم المقتول بكربلاء)
و تا حضرت سيد الشهداء رجعت نمايد و آنها را زنده كند و انتقام كشد تا قيامت و عذاب آن.
فَإِنّا عَلَيهِم مُقتَدِرُونَ از تحت قدرت ما بيرون نيستند «امروز اگر نكرد دو روز دگر كند».
تنبيه: تأخير در انتقام حكم و مصالحي دارد که من جمله در نسل آنها مؤمن بوجود بيايد و من جمله ازدياد عذاب آنها به اعمال سوء آنها و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 41)- در تعقیب آیات گذشته که از کفار لجوج و هدایت ناپذیر و ستمگر سخن میگفت در اینجا روی سخن را، به پیامبر گرمی اسلام صلّی اللّه علیه و اله کرده، این گروه را شدیدا تهدید و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را تسلّی و آرامش خاطر میبخشد میفرماید: «هر گاه تو را از میان آنها ببرم، حتما از آنها انتقام خواهم گرفت و مجازاتشان میکنیم»! (فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ).
منظور از بردن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله از میان آن قوم، وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است.
نکات آیه
۱ - گمراهان و مخالفان پیامبر(ص)، در آرزوى فقدان و رحلت آن حضرت (فإمّا نذهبنّ بک) آیه شریفه گویا درصدد پاسخ گویى به نکته اى مقدر است; یعنى، کافران و منکران در آرزوى فقدان پیامبر(ص) بودند; با این گمان که با درگذشت آن حضرت، آنان قادر به پیشبرد اهداف خویش خواهند بود.
۲ - وجود پیامبر در جامعه، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مایه تأخیر انتقام الهى از ایشان (فإمّا نذهبنّ بک فإنّا منهم منتقمون)
۳ - پندار مشرکان عصر بعثت، خاموش شدن فروغ دین و آیین نبوى، با رحلت پیامبر(ص) (فإمّا نذهبنّ بک فإنّا منهم منتقمون) آیه شریفه، گویا در پاسخ توهم مشرکان است که مى پنداشتند با رحلت پیامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد یافت.
۴ - حمایت خداوند از مکتب حق، وابسته به حیات پیامبران و رهبران الهى نیست. (فإمّا نذهبنّ بک فإنّا منهم منتقمون) خداوند مى فرماید: حتى در صورت رحلت پیامبر(ص) ما انتقام خویش را از مخالفان خواهیم گرفت. از این نکته حمایت مستمر او از آیین حق استفاده مى شود.
۵ - مرگ و حیات تمامى انسان ها، حتى پیامبران، به اراده خداوند است. (فإمّا نذهبنّ بک فإنّا منهم منتقمون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که خداوند «إذهاب» را - که در این جا به معناى میراندن است - به خود نسبت داده است.
۶ - مرگ، مرحله اى از حرکت وجودى انسان است; نه فنا و نابودى. (فإمّا نذهبنّ بک) به کار رفتن واژه «إذهاب» در مورد مرگ، مى تواند از این جهت باشد که مرگ نابودى نیست; بلکه انتقال از مرحله اى به مرحله دیگر است.
۷ - انتقام از مشرکان و کافران، سنت تخلّف ناپذیر الهى است. (فإنّا منهم منتقمون)
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى مرگ محمد(ص) ۱
- اسلام: عوامل نابودى اسلام ۳
- انبیا: نقش انبیا ۴
- حیات: منشأ حیات ۵
- خدا: آثار اراده خدا ۵; حمایتهاى خدا ۴; حتمیت سنتهاى خدا ۷; عوامل تأخیر انتقامهاى خدا ۲
- دین: حمایت از دین ۴
- رهبران دینى: نقش رهبران دینى ۴
- سنتهاى خدا: سنت انتقام ۷
- کافران: انتقام از کافران ۷
- گمراهان: آرزوى گمراهان ۱; زمینه هدایت گمراهان ۲; مهلت به گمراهان۲
- محمد(ص): آثار مرگ محمد(ص) ۳; آرزوى مخالفان محمد(ص) ۱; اهمیت نقش محمد(ص) ۲; فضایل محمد(ص) ۲; نقش اجتماعى محمد(ص) ۲
- مرگ: حقیقت مرگ ۶; منشأ مرگ ۵
- مشرکان: انتقام از مشرکان ۷; بینش مشرکان مقارن بعثت ۳
منابع