الزخرف ٢٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
بَلْ‌ مَتَّعْتُ‌ هٰؤُلاَءِ وَ آبَاءَهُمْ‌ حَتَّى‌ جَاءَهُمُ‌ الْحَقُ‌ وَ رَسُولٌ‌ مُبِينٌ‌

ترجمه

ولی من این گروه و پدرانشان را از مواهب دنیا بهره‌مند ساختم تا حق و فرستاده آشکار (الهی) به سراغشان آمد؛

|بلكه اينان و پدرانشان را برخوردار كردم تا اين كه حق و فرستاده‌اى روشنگر به سويشان آمد
بلكه اينان و پدرانشان را برخودارى دادم تا حقيقت و فرستاده‌اى آشكار به سويشان آمد.
(و من تعجیل در عقوبت کافران نکردم) بلکه آنان و پدرانشان را (مهلت داده و از عمر) بهره‌مند کردم تا آنکه دین حق و رسول مبین بر آنها آمد.
[نه اینکه بازنگشتند و من هم از آنان انتقام نگرفتم] بلکه اینان [که در مکه آلوده به بت پرستی هستند] و پدرانشان را [از انواع نعمت ها] برخوردار کردم تا آنکه حق و فرستاده ای روشنگر [چون قرآن و محمّد] به سویشان آمد؛
و من اينان و پدرانشان را از زندگى بهره‌مند كردم تا آنگاه كه حق و پيامبرى روشنگر به سويشان آمد.
آری اینان و پدرانشان را بهره‌مند ساخته‌ام تا آنکه [دین‌] حق و پیامبری آشکار به نزد آنان آمد
بلكه اينان- كفار مكه- و پدرانشان را برخوردار كردم تا حق- قرآن- و فرستاده‌اى آشكار و روشنگر- محمد
(مشرکان امید ابراهیم را برآورده نکردند و برنامه‌اش را پیاده ننمودند و من هم در عقوبت ایشان عجله‌ای نکردم) بلکه من اینان و پدرانشان را از مواهب دنیا بهره‌مند ساختم تا (قرآن فراخواننده‌ی مردمان به) حق (و حقیقت)، و پیغمبر روشنگری به نزدشان آمد.
بلکه اینان و پدرانشان را برخوداری‌ای دادم، تا حقیقت و فرستاده‌ای آشکارگر سویشان آمد.
بلکه بهره‌مند ساختم ایشان و پدران ایشان را تا بیامدشان حقّ و فرستاده‌ای آشکار

I gave these and their forefathers some enjoyment, until the truth and a manifest messenger came to them.
ترتیل:
ترجمه:
الزخرف ٢٨ آیه ٢٩ الزخرف ٣٠
سوره : سوره الزخرف
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَتَّعْتُ»: بهره‌مند ساختم. مهلت دادم. «الْحَقُّ»: حقیقت. مراد قرآن است. «مُبِینٌ»: روشنگر و بیانگر. واضح و روشن. یعنی پیغمبری که رسالتش ثابت و روشن است. مراد حضرت محمّد است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29»

(من نه تنها مشركان را هلاك نكردم) بلكه آنان و پدرانشان را كامياب كردم تا آن كه حقّ (قرآن) و پيامبرى آشكار به سراغشان آمد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29»

بعد از آن ذكر نعمت خود را فرمايد:

بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ: «به سبب كفر و شرك تعجيل در عقوبت ننمودم» بلكه بهرور ساختم اين گروه، وَ آباءَهُمْ‌: و پدران ايشان را، حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُ‌: تا زمانى كه آمد ايشان را سخن راست و درست كه كلمه توحيد يا قرآن است، وَ رَسُولٌ مُبِينٌ‌: و پيغمبرى آشكارا به معجزات باهره، يا بيان كننده توحيد به آيات بينه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26» إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27» وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «28» بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29» وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ (30)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفت ابراهيم بپدرش و قومش همانا من بيزارم از آنچه ميپرستيد

جز آنكه آفريد مرا پس همانا او بزودى هدايت ميكند مرا

و قرار داد آن مقاله خود را قول باقى در ميان فرزندانش شايد آنان بازگشت نمايند

بلكه‌


جلد 4 صفحه 600

برخوردار ساختم اينها و پدرانشان را تا آمد نزدشان حقّ و پيغمبرى بيان كننده‌

و چون آمد نزدشان حق گفتند اين جادو است و همانا ما به آن كافرانيم.

تفسير

خداوند متعال براى ردع كفّار قريش از شرك و توابع آن بتقليد و تبعيّت از دين پدرانشان كه در آيات سابقه ذكر شد به بليغ‌ترين بيان ياد آورى فرموده به پيغمبر خود وقتى را كه حضرت ابراهيم بجدّ مادرى يا عموى خود كه پدر خوانده ميشود و ساير اقوامش فرمود من داراى برائتم يعنى بيزارم از آنچه شما ميپرستيد كه بتها باشند و عبادت شما مرضىّ من نيست ستايش و پرستش نميكنم من مگر خداوندى را كه بدست قدرت خود آفريد مرا و البتّه او مرا هدايت بحقّ نموده و خواهد نمود در دنيا بطريق ارشاد خلق و در آخرت به راه بهشت تا قريش بدانند كه جدّا على و امجد آنها تقليد را كنار گذارد و به حجّت بر قوم خود قيام نمود و علم توحيد را در دنيا برافراشت آنها هم كه خود را تابع ملّت آن حضرت ميدانند بايد موحّد باشند و به پيروى از او بر مدّعاى خود اقامه دليل كنند و اگر بخواهند تقليد هم نمايند بايد از جدّ امجد خودشان كه مقبول تمام ملل عالم است بنمايند نه از پدران خودشان كه بعدا بتوهّمات باطل و وساوس شيطانى بت‌پرست شدند چون خودشان معتقد بودند كه حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل اشرف آباء ايشانند كه مؤسّس و مروّج توحيد در دنيا بودند و بعدا فرموده و قرار داد ابراهيم عليه السّلام برائت از بت و هر معبودى را جز خداى يگانه كلمه باقيه اخلاص كه لا اله الا اللّه است در اعقاب و ذريّات خود براى آنكه توحيد اصل عقائد و مرجع اعمال آنها باشد و ايشان امام و مقتداى خلق تا روز قيامت به استدعاء از خدا و قبول حق بشرط آنكه معصيت از آنها سر نزند يا قرار داد خدا برائت از هر معبودى را جز خود كلمه اخلاص كه باقى باشد در اولاد آن حضرت به اين معنى كه هميشه يك نفر از آن خانواده موحّد باشد و مردم را دعوت بتوحيد و دين حقّ نمايد و بقيّه آن خاندان رجوع باو نمايند و تبعيّت از او كنند و او امام و مقتدا و پيشواى همه باشد و اين حكومت الهيّه اعمّ از نبوّت و امامت در اين خاندان باقى و برقرار بماند تا روز قيامت لذا در روايات متعدده معتبره‌


جلد 4 صفحه 601

كلمه باقيه بامامت در اعقاب امام حسين عليه السّلام تفسير شده تا امام زمان عليه السّلام و قمّى ره لعلّهم يرجعون را برجعت ايشان بدنيا تفسير فرموده است ولى بسيارى از اعقاب حضرت ابراهيم تخلّف از قرار او و خدا نمودند و راه كفر و شرك را پيش گرفتند و خدا تعجيل در عقوبت آنها نفرمود لذا فرموده بلكه بهره‌مند نمودم اين موجودين از نسل آن حضرت و پدرانشان را بمال و عزت و نعمت دنيا تا مغرور به آنها و مغمور در معاصى گشتند و ما براى آنان قرآن را كه حقّ است و پيغمبر خاتم را كه بيان كننده آنست و واضح است حقانيّت او فرستاديم و چون قرآن را ديدند و دانستند كه اتيان بآن از طاقت بشر بيرون است گفتند اين سحر است و ما منكر آن ميباشيم كه از جانب خدا است با آنكه خداوند آن را براى ارشاد و هدايت آنها بخير و صلاح دنيا و آخرتشان فرستاده بود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ مَتَّعت‌ُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُم‌ حَتّي‌ جاءَهُم‌ُ الحَق‌ُّ وَ رَسُول‌ٌ مُبِين‌ٌ «29»

بلكه‌ متمتع‌ نمودم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و پدران‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و مهلت‌ دادم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌تا‌ اينكه‌ آمد ‌آنها‌ ‌را‌ حق‌ ‌که‌ دين‌ مقدس‌ الهي‌ ‌باشد‌ و رسولي‌ ‌که‌ بيان‌ كننده‌ ‌باشد‌.

اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌تا‌ حجت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ نشود و پيغمبر نفرستد و دين‌ حق‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بيان‌ نكند و راه‌ عذر ‌بر‌ ‌آنها‌ بسته‌ نشود ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ نگويند و اعتذار نجويند ‌که‌ مي‌فرمايد وَ لَو أَنّا أَهلَكناهُم‌ بِعَذاب‌ٍ مِن‌ قَبلِه‌ِ لَقالُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَذِل‌َّ وَ نَخزي‌ طه‌ آيه 134‌-‌ و مي‌فرمايد وَ لَو لا أَن‌ تُصِيبَهُم‌ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَت‌ أَيدِيهِم‌ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَو لا أَرسَلت‌َ إِلَينا رَسُولًا فَنَتَّبِع‌َ آياتِك‌َ وَ نَكُون‌َ مِن‌َ المُؤمِنِين‌َ‌-‌ قصص‌ آيه 47.

بَل‌ مَتَّعت‌ُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُم‌ بمتاع‌ دنيا و زخارف‌ ‌آن‌ و غرق‌ شهوات‌ و هواهاي‌ نفساني‌.

جلد 16 - صفحه 24

حَتّي‌ جاءَهُم‌ُ الحَق‌ُّ دين‌ حق‌ و دستورات‌ الهي‌ و كتب‌ سماوي‌.

وَ رَسُول‌ٌ مُبِين‌ٌ ‌با‌ معجزات‌ روشن‌ و ادله‌ واضحه‌ و بيانات‌ كافيه‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 29)- این آیه در حقیقت پاسخ به این سؤال است: با این حال چگونه خداوند مشرکان مکه را عذاب نمی‌کند؟ مگر در آیات قبل نخواندیم «ما از اقوام گذشته که انبیا را تکذیب کردند انتقام گرفتیم»؟! در پاسخ می‌گوید: «بلکه این گروه [مشرکان مکّه] و پدران آنها را از مواهب دنیا بهره‌مند ساختم تا حق و فرستاده آشکار الهی به سراغ آنان آمد» (بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ).

ج4، ص368

ما تنها به حکم عقل به بطلان شرک و بت‌پرستی و حکم وجدانشان به توحید قناعت نکردیم، و برای اتمام حجت آنها را مهلت دادیم تا این کتاب آسمانی که سراسر حق است، و این پیامبر بزرگ صلّی اللّه علیه و اله برای هدایت آنان قیام کند.

نکات آیه

۱ - بهره مندى مشرکان مکه از موهبت هاى الهى، به رغم بى اعتنایى آنان به آیین توحیدى ابراهیم(ع) (و إذ قال إبرهیم ... لعلّهم یرجعون . بل متّعت هؤلاء و ءاباءهم) از آن جا که در آیات پیشین سخن از ابراهیم(ع) و نسل آن حضرت بود و با توجه به این که مشرکان مکه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت که «هؤلاء» اشاره به مشرکان مکه دارد.

۲ - پیامبراکرم(ص)، استمراردهنده خط توحید ابراهیمى در جامعه بشرى (و إذ قال إبرهیم ... بل متّعت هؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبین)

۳ - بعثت پیامبراسلام(ص)، تحقق اراده الهى به استمرار آیین توحیدى در نسل ابراهیم(ع) (و جعلها کلمة باقیة فى عقبه ... حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبین)

۴ - شرک، داراى پیشینه تاریخى در میان مردم مکه (بل متّعت هؤلاء و ءاباءهم)

۵ - مهلت الهى به کافران و مشرکان، براى اتمام حجت بر آنان (بل متّعت هؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ)

۶ - مردم مکّه پیش از بعثت پیامبراکرم(ص) و نزول قرآن، برهه اى طولانى در شرک و بت پرستى بسر مى بردند. (بل متّعت هؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبین)

۷ - قرآن، سخنى سراسر حق و حقیقت (حتّى جاءهم الحقّ) برداشت یاد شده، بر این اساس است که مراد از «حقّ» قرآن باشد.

۸ - رسالت پیامبراکرم(ص)، روشن و بدون ابهام (جاءهم ... رسول مبین)

۹ - روشنى بیان و صراحت کامل پیامبر(ص)، در تبلیغ آیین توحیدى (و رسول مبین) در صورتى که «مبین» به معناى روشنگر باشد، وضوح و صراحت بیان پیامبر(ص) استفاده مى شود.

۱۰ - به کارگیرى بیان روشن و رسا، امرى ارزشمند در تبلیغ معارف دینى (و رسول مبین)

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم(ع): تداوم دین ابراهیم(ع) ۳; جاودانگى دین ابراهیم(ع) ۲; معرضان از دین ابراهیم(ع) ۱
  • تبلیغ: ارزش فصاحت در تبلیغ ۱۰; روش تبلیغ ۱۰
  • خدا: آثار اراده خدا ۳
  • شرک: تاریخ شرک ۴
  • قرآن: حقانیت قرآن ۷
  • کافران: اتمام حجت بر کافران ۵; فلسفه مهلت به کافران ۵
  • محمد(ص): تبلیغ محمد(ص) ۹; صراحت محمد(ص) ۹; فصاحت محمد(ص) ۹; محمد(ص) و دین ابراهیم(ع) ۲; نبوت محمد(ص) ۳; نقش محمد(ص) ۲; وضوح رسالت محمد(ص) ۸
  • مشرکان: اتمام حجت بر مشرکان ۵; فلسفه مهلت به مشرکان ۵
  • مشرکان مکه: کفران مشرکان مکه ۱; نعمتهاى مشرکان مکه ۱
  • مکه: بت پرستى اهل مکه ۶; شرک اهل مکه ۴، ۶

منابع