الصافات ١٠٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ فَدَيْنَاهُ‌ بِذِبْحٍ‌ عَظِيمٍ‌

ترجمه

ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم،

و او را در ازاى قربانى بزرگ بازخريديم
و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم.
و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم.
و ما اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی [از ذبح شدن] رهانیدیم،
و او را به ذبحى بزرگ بازخريديم.
و به جای او قربانی بزرگی را فدیه پذیرفتیم‌
و او را به ذبحى- گوسفندى- بزرگ باز خريديم.
ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را فدا و بلاگردان او کردیم.
و او را در ازای کشتنِ [:قربانیِ] بزرگی رهانیدیم.
و فدیه دادیمش به کشتنیی بزرگ‌

And We redeemed him with a great sacrifice.
ترتیل:
ترجمه:
الصافات ١٠٦ آیه ١٠٧ الصافات ١٠٨
سوره : سوره الصافات
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَدَیْنَاهُ»: فدای جان او و بلاگردان عمر وی کردیم. «ذِبْحٍ»: حیوانی که سر بریده می‌شود. مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی مذبوح است. مراد قوچ بزرگ و ارزشمندی است که خداوند فرو فرستاد تا به جای فرزند قربانی شود. «عَظِیمٍ»: عظمت این قربانی بیشتر در دو چیز است: یکی این که به فرمان خدا و بلاگردان یکی از انبیاء بود. دیگر این که سنّت و شیوه‌ای شد که تا پایان جهان به صورت برنامه هر ساله مؤمنان بر جای است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ «107» وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ «108»

و ما قربانى بزرگى را فداى او كرديم ودر ميان آيندگان براى او (نام نيك) به جا گذاشتيم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107)

وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ‌: و فدا كرديم اسماعيل را به ذبح بزرگ از حيثيت جثه، يا به اعتبار مرتبه و منزلت، زيرا فرستنده ملك جليل بود و آورنده جبرئيل و فرستاده به او حضرت خليل عليه السلام بود (بنابرين عظيم صفت اسمعيل است)، محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه السلام روايت نمود كه: گوسفند سياه و سفيد شاخدار از آسمان در كوهى كه به جانب راست مسجد منى است فرود آمد در مقابل جمره وسطى، و فربهى آن بوجهى بود كه در سايه خود مى‌رفت و نظر مى‌كرد و در سايه خود مى‌خوابيد و مى‌چريد و بول و سرگين مى‌كرد. «1» جبرئيل آورد و گفت: رسن از پاى فرزند دلبند بگشاى، و اين گوسفند را بجاى او ببند و آن را قربانى نما.

تتمه:

در عيون اخبار الرضا- از حضرت رضا عليه السلام مروى است كه:

چون حق تعالى گوسفند را براى فداى اسمعيل فرستاد، حضرت ابراهيم عليه السلام او را ذبح كرد، به خاطر رسيد كه: اگر به دست خود فرزند را قربانى كردمى، عجب ثواب عظيم دريافتمى و به قدم همت به درجه رفيع شتافتى. حق سبحانه وحى فرستاد: اى خليل از جمله خلقان، كه را دوست‌تر دارى؟ گفت:

حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كه حبيب و صفىّ تو باشد. خطاب آمد او را دوست‌تر دارى يا خود را؟ حضرت ابراهيم گفت: به عزت و جلال كه او را دوست‌تر مى‌دارم. خطاب رسيد: فرزند او را دوست‌تر دارى يا فرزند خود را؟

گفت: فرزندان او را دوست‌تر دارم. خداى تعالى وحى فرمود كه يكى از فرزندان او را به خوارى و جور و ستمكارى غريب و تنها و گرسنه و تشنه در زمين‌


«1» مجمع البيان (چ 1401 ق- قم) ج 4 ص 455.

جلد 11 - صفحه 146

كربلا شهيد كنند، حضرت ابراهيم عليه السلام چون شمه‌اى از اين واقعه بشنيد، قطرات اشك بر صفحات رخسار فرو باريد، خطاب رسيد كه: اى ابراهيم ثواب گريستن تو بر حضرت حسين عليه السلام و المى كه به قلب تو رسيد، برابر آن ثوابى است كه به دست خود فرزند را قربانى كنى‌ «2» (صلى اللّه عليك يا ابا عبد اللّه).


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)

إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)

إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‌ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)

ترجمه‌

پس مژده داديم او را به پسرى بردبار

پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مى‌بينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان‌

پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى‌

ندا كرديم او را كه اى ابراهيم‌

بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را

همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است‌

و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را

و باقى گذارديم براى او در آيندگان‌

ذكر خير سلام بر ابراهيم را

اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را

همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند

و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان‌

و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كننده‌اى بر خود آشكار

تفسير

بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مى‌بينم كه ترا قربانى مينمايم‌


جلد 4 صفحه 441

پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفته‌اند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرموده‌اند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بى‌پايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال داده‌اند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد


جلد 4 صفحه 442

چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مى‌آيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با


جلد 4 صفحه 443

امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرموده‌اند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شده‌اند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خوانده‌اند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانى‌ء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.


جلد 4 صفحه 444

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ فَدَيناه‌ُ بِذِبح‌ٍ عَظِيم‌ٍ (107)

و فدا داديم‌ اسمعيل‌ ‌را‌ بذبح‌ عظيمي‌.

فدي‌ چيزي‌ ‌را‌ بعوض‌ چيز ديگري‌ دادن‌ ‌است‌ چنانچه‌ اسير ‌که‌ ‌از‌ كفار و مشركين‌ ميگرفتند فدي‌ ميدادند و آزاد ميشدند و ‌در‌ قيمة دارد ‌که‌ بسياري‌ ‌از‌

جلد 15 - صفحه 180

عصات‌ شيعه‌ ‌که‌ استحقاق‌ عذاب‌ دارند نواصب‌ ‌را‌ فداي‌ ‌آنها‌ عذاب‌ مي‌كنند (اشكال‌) ‌اينکه‌ منافيست‌ ‌با‌ آيه شريفه وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري‌ انعام‌ آيه 164 (جواب‌) ‌اينکه‌ فدي‌ بازاء ظلم‌ ‌است‌ ‌که‌ بشيعه‌ كرده‌ ‌که‌ گناه‌ مظلوم‌ ‌را‌ ‌بر‌ ظالم‌ بار ميكنند.

وَ فَدَيناه‌ُ بِذِبح‌ٍ عَظِيم‌ٍ تعبير بعظمت‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ سنت‌ شد و واجب‌ ‌تا‌ قيامت‌ ‌که‌ ‌در‌ اعمال‌ حج‌ بازاء فرزند خداوند قرباني‌ ‌را‌ واجب‌ كرده‌ و ‌تا‌ قرباني‌ نشود ‌از‌ احرام‌ بيرون‌ نميآيد و ‌ما احتياج‌ بتوجيهات‌ مفسرين‌ نداريم‌ ‌که‌ بگويند ‌از‌ بهشت‌ بوده‌ ‌ يا ‌ قرباني‌ هابيل‌ بوده‌ ‌ يا ‌ چون‌ مخلوق‌ بدون‌ توليد بوده‌ و بعضي‌ گفتند مراد شهادت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌است‌ اينهم‌ بنظر نميآيد زيرا ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌را‌ ‌خدا‌ فداي‌ اسمعيل‌ نميكند و شاهد ‌بر‌ آنچه‌ گفتيم‌ آيه ‌بعد‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 107)- اما برای این که برنامه ابراهیم ناتمام نماند، و در پیشگاه خدا قربانی کرده باشد و آرزوی ابراهیم برآورده شود، خداوند قوچی بزرگ فرستاد تا به جای فرزند قربانی کند و سنتی برای آیندگان در مراسم «حج» و سرزمین «منی» از خود بگذارد، چنانکه قرآن می‌گوید: «ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم» (وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ).

یکی از نشانه‌های عظمت این ذبح آن است که با گذشت زمان سال به سال وسعت بیشتری یافته، و الآن در هر سال بیش از یک میلیون به یاد آن ذبح عظیم ذبح می‌کنند و خاطره‌اش را زنده نگه می‌دارند.

نکات آیه

۱ - خداوند، به جاى قربانى اسماعیل(ع)، قربانى دیگرى پذیرفته و جان او را حفظ کرد. (و فدینه بذبح عظیم) «فدیة» و «فداء» (از ماده «فدینا») به معناى قرار دادن چیزى به جاى شىء دیگرى به منظور دفع ضرر از آن شىء است.

۲ - فرزند ابراهیم(ع) (اسماعیل)، برخوردار از عظمت و مقام والا در پیشگاه خداوند (و فدینه بذبح عظیم) برداشت یاد شده به دلیل این نکته است که عظمت فدیه در قبال هز چیزى، حکایت از عظمت آن چیز دارد.

روایات و احادیث

۳ - «على بن الحسن بن على بن الفضال عن أبیه قال: سألت أباالحسن على بن موسى الرضا(ع) عن معنى قول النبىّ(ص): أنا ابن الذبیحین قال: یعنى اسماعیل بن ابراهیم ... فلمّا عزم على ذبحه فداه اللّه بذبح عظیم، بکبش أملح ... و کان یرتع قبل ذلک فى ریاض الجنّة أربعین عاماً و ما خرج من رحم أنثى...;[۱] على بن حسن بن على بن فضال از پدرش نقل مى کند که از امام رضا(ع) از سخن رسول خدا(ص) که فرمود: «من فرزند دو ذبیح هستم» پرسیدم، فرمود: [یکى از آن دو ]اسماعیل فرزند ابراهیم است ... چون ابراهیم تصمیم به قربانى کردن اسماعیل گرفت، خداوند قربانى بزرگى را جایگزین اسماعیل کرد. آن قربانى قوچى به رنگ سیاه آمیخته با سفیدى (جو گندمى)... که چهل سال قبل از آن در باغ هاى بهشت به چرا مشغول بود و از مادرى زاییده نشده بود...».

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم(ع): قربانى ابراهیم(ع) ۱، ۳; قصه ابراهیم(ع) ۱
  • اسماعیل(ع): تقرب اسماعیل(ع) ۲; محافظت از اسماعیل(ع) ۱; مقامات اسماعیل(ع) ۲; نسل اسماعیل(ع) ۳
  • محمد(ص): اجداد محمد(ص) ۳

منابع

  1. عیون أخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۱۰، ب ۱۸، ح ۱; نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۳۰، ح ۹۵.