العنكبوت ٥١
کپی متن آیه |
---|
أَ وَ لَمْ يَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْکَ الْکِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَ فِي ذٰلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ |
ترجمه
العنكبوت ٥٠ | آیه ٥١ | العنكبوت ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُتْلی عَلَیْهِمْ»: بر آنان تلاوت میشود. مراد این است که قرآن معجزه جاویدان است و برای صحّت و سقم آن میتوان پیوسته آن را دید و آزمود. دیگر همانند معجزات حسّی پیشنهادی شما گذرا و ناپایدار نیست. «فِی ذلِکَ»: در نزول قرآن. «لَرَحْمَةً»: رحمت است و مردمان را از ضلالت میرهاند و به سعادت میرساند. «ذِکْری»: یادآوری اعجاز قرآنی و درسهای آسمانی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قَالُوا لَوْ لاَ يَأْتِينَا بِآيَةٍ... (۰)
وَ قَالُوا لَوْ لاَ يَأْتِينَا بِآيَةٍ... (۰) أَ وَ لَمْ يَکُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ... (۰)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره قومى نازل شده که چیزهائى از کتابهاى اهل کتاب که شبیه به خرافات بوده، نوشته بودند. سپس خداوند طى نزول این آیه به آنها فرمود: آیا قرآن از براى آنها کفایت نمى کند؟[۱]
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۵۵، سوره عنكبوت
- تمثيل اتخاذ ارباب و آلهه و روى آوردن به غير خدا به اتخاذ سست ترين خانه ها، خانهعنكبوت
- معنى و مفااد آيه شريفه : ((ان الله يعلم ما يدعون من دونه من شى ء...))
- خلقت ، تدبير و ولايت ملازم يكديگرند و هر سه مختص به خداى تعالى است
- چگونه نماز ايستادن را از فحشا و منكر باز مى دارد
- جواب به اين اشكال كه چرا بسيارى از نمازگزاران مرتكب كبائر و منكرات مى شوند؟
- حق مطلب در پاسخ اشكال فوق
- معناى ((ذكر)) و مقصود از اينكه درباره نماز فرمود: ((و لذكر الله اكبر))
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (ولذكر الله اكبر) گفته اند
- مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است
- احتجاج بر اثبات اينكه قرآن نازل از ناحيه خداى سبحان است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر))
- رواياتى درباره ياد خدا و در ذيل (ولذكر الله اكبر)
- چند روايت حاكى از اينكه مراد از ((الذين اوتوا العلم )) ائمه (عليهم السلام ) هستند ودرباره شاءن نزول آيه : ((اولم يكفهم انا انزلنا عليك ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «51»
آيا (اين معجزه) براى آنان كافى نيست كه ما كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرديم تا پيوسته بر آنان تلاوت شود؟ همانا در اين كتاب، براى گروهى كه ايمان آورند، رحمت و تذكّرى قطعى است.
نکته ها
در آيهى قبل خوانديم كه كافران، از پيامبر صلى الله عليه و آله معجزههايى شبيه معجزهى حضرت موسى و عيسى درخواست مىكردند؛ اين آيه، پاسخ آنهاست.
جلد 7 - صفحه 158
پیام ها
1- قرآن، كتابى جامع و كامل است و همهى نيازهاى معنوى را به نوعى پاسخ داده و تأمين مىكند. «أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ»
2- هم پيامبرِ خدا، «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» «1» است و هم كتابش. ( «رَحْمَةً» نكره و با تنوين آمده، كه نشانهى بزرگى و عظمت آن است)
3- قرآن، مايهى رحمت و دورى از غفلت است. «لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى»
4- شرط دريافت رحمت و پذيرش تذكّرات الهى، ايمان است. «لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (51)
جلد 10 - صفحه 249
چون آيات در حكم واحدند، زيرا غرض از آن ثبوت نبوت است و آن به هر يك از آن حاصل شود:
أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا: آيا كفايت نمىكند ايشان را در حجت و برهان اينكه نازل فرموديم، عَلَيْكَ الْكِتابَ: بر تو قرآن را، يُتْلى عَلَيْهِمْ: در حالتى كه خوانده مىشود بر ايشان به زبان عربى و حاوى است تمام آنچه را كه محتاج باشند عموم بشر در امور دين و دنيا و آخرت، با اين وصف ايشان مىطلبند چيزهائى را كه هواى نفسانى و دلبخواهى آنان است. إِنَّ فِي ذلِكَ: بدرستى كه در اين كتاب قرآن، لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ: هر آينه بخشايشى و يادآورى است براى گروهى كه ايمان آورند به آن و پيروى كنند.
تبصره: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه قرآن كريم كافى است در معجزه، زيرا در اعلى مرتبه فصاحت و اقصى درجه بلاغت مىباشد و تا انقراض عالم اعجاز آن ثابت است كه تمام عقول از اتيان به مثل آن عاجز باشند، بنابراين از ساير معجزات كافىتر خواهد بود.
و نيز دلالت دارد بر آنكه قرآن مجيد كافى است براى عموم بشر در آنچه محتاجند به آن از عبادات و معاملات و عقود و ايقاعات و سياسات و احكام و مواعظ به نحو اتمّ و اكمل تا انقراض عالم كه در هيچ زمانى و در هيچ قسمتى محتاج به چيز ديگرى نيستند، لذا به لسان استفهام تقريرى فرمايد: آيا كافى نيست بندگان را كه نازل فرموديم بر ايشان كتاب قرآن را، يعنى عقول سليمه تسليم اين امر را نمايد و ما را از بيانات و كتب خارجيان مستغنى گرداند.
در تفسير لوامع التنزيل- احمد در مسند خود، و بيهقى در شعب الايمان، و ابن اثير در نهايه، و بغوى در معالم، در ذيل آيه شريفه (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ)* «1» از جابر عبد اللّه انصارى روايت نموده كه عمر بن خطاب خدمت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللّه، انّا نسمع احاديث من اليهود تعجبنا، افترى أن نكتب بعضها؟ فقال صلّى اللّه عليه و آله: يابن
«1» اين قسمت آيه، در آيات 168 و 208 بقره، 142 انعام، و 21 نور ذكر شده است.
جلد 10 - صفحه 250
الخطّاب أ تتهوكون كما تهوّكت اليهود و النّصارى؟ لقد جئتكم بشريعة بيضاء نقيّة لو كان موسى حيّا ما و سعه الّا اتباعى.
ما حديثهائى از يهود مىشنويم كه به تعجب مىآورد ما را، آيا رأى مىدهى كه بنويسيم بعض آن مقالات را! پس حضرت به غيظ درآمده فرمود: اى پسر خطاب، آيا حيران مىسازيد اين امت را در وادى ضلالت چنانچه يهود و نصارى در گمراهى و ضلالت افتادهاند، هر آينه به تحقيق آمدم به شما به شريعتى خالصه پاكيزه واضح روشن مانند نور درخشنده در ليله مظلمه كفر و ضلالت، اگر موسى زنده بود و درك شريعت مرا مىكرد گنجايش و در خور او نبود مگر متابعت من «1».
در ميزان ذهبى، و دارمى در سنن خود نقل كرده كه عمر گفت: استنساخ نموده از تورات تا زياد كنيم علمى بر علم خود. پس به غضب آمد رسول خدا به مرتبهاى كه سرخ شد چشم مبارك؛ انصار صدا بلند نمودند «السّلاح، السّلاح» مسلح شويد، غضب فرموده رسول خدا، آمدند اطراف منبر را گرفتند. ابو بكر گفت: اى عمر بگريند بر تو گريه كنندگان، آيا نمىبينى كه به خواندن تو روى مبارك حضرت متغير شود. عمر نگاه كرد به صورت حضرت، پس گفت: پناه مىبرم به خدا از غضب خدا و رسول، فورا كلمه شهادتين جارى نمود و توبه كرد كه راضى شديم به ربوبيت الهى و به دين اسلام و نبوت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله. پس حضرت فرمود: به خدائى كه جان من در تحت قدرت او است اگر ظاهر شود براى شما موسى، پس پيروى او كنيد و مرا واگذاريد؛ هر آينه گمراه شويد از راه راست. و اگر باشد موسى در زمان من و ادراك كند نبوت مرا، هر آينه پيروى من خواهد نمود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (50) أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (51) قُلْ كَفى بِاللَّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (52) وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجاءَهُمُ الْعَذابُ وَ لَيَأْتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (53) يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ (54)
يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)
ترجمه
و گفتند چرا فرستاده نميشود بر او نشانههائى از پروردگارش بگو جز اين نيست كه نشانهها نزد خدا است و نيستم من مگر بيم دهندهاى آشكار
آيا كافى نباشد آنانرا اينكه فرستاديم بر تو كتابرا كه خوانده ميشود
جلد 4 صفحه 236
بر آنها همانا در اين هر آينه رحمت و نصيحتى است از براى گروهى كه ميگروند
بگو كافى است خدا ميان من و ميان شما كه گواه باشد ميداند آنچه در آسمانها و زمين است و آنانكه ايمان آوردند بباطل و كافر شدند بخدا آنگروه آنان زيانكارانند
و بشتاب ميخواهند از تو عذاب را و اگر نبود وقتى نامبرده شده هر آينه آمده بود آنها را عذاب و هر آينه خواهد آمد البته آنها را ناگهان و آنها نميدانند
بشتاب ميخواهند از تو عذاب را و همانا دوزخ هر آينه احاطه دارد بكسانيكه كافر شدند
روز كه فراگيرد آنها را عذاب از بالاى سرشان و از زير پاهاشان و گويد بچشيد آنچه را بوديد كه ميكرديد.
تفسير
يكى از توقعات بيجاى كفار مكه از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله آن بود كه هر روز تقاضاى معجزهاى مينمودند بدلخواه خودشان از قبيل احياء موتى و اژدها شدن عصا و طلا گشتن كوه صفا غافل از آنكه امور عالم بر طبق نظام اتمّ و احسن منظّم و مرتّب شده و بدون حاجت قوى نبايد بر خلاف آن تقديرى شود لذا اولا خداوند متعال به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه در جواب كسانيكه براى تشكيك در عقائد مسلمانان و اضلال مردم ضعيف الايمان بر سبيل اعتراض ميگويند چرا معجزات يا معجزهاى مانند معجزات انبياء سابق بر اين پيغمبر از طرف خدا نازل نميگردد تا ما معتقد بصدق او شويم بفرمايد امر از اين قرار است كه اختيار نزول معجزات با خداوند است هر وقت و براى هر كس صلاح باشد هر چه بخواهد ظاهر خواهد فرمود من فقط موظّفم كه احكامى را از طرف خداوند بشما ابلاغ نمايم و در صورت مخالفت از عذاب او بترسانم با آنكه انبياء سابق كتابيكه بخودى خود معجزه باشد نداشتند و خداوند نازل فرموده بر من كتابيكه معجزه باقيه است تا روز قيامت و بعدا فرموده آيا كفايت نميكند آنها را چنين كتابى در اثبات صدق تو با آنكه پيوسته بر آنها قرائت ميشود و موجب دوام نعمت و رحمت و تذكر و پند و نصيحت است براى كسانيكه بآن ايمان مىآورند و بمفادش عمل مينمايند نه كسانيكه از آن اعراض و بتقليد اجانب اقبال ميكنند از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت شده كه بعضى از مسلمانان مكتوباتى از مقالات يهود را نزد آنحضرت آوردند و او فرمود كافى است براى گمراهى قومى آنكه از آورده پيغمبر خودشان اعراض
جلد 4 صفحه 237
و بآورده غير اقبال نمايند و باز دستور داده كه بفرمايد كافى است خدا كه شاهد باشد ميان من و شما كه آنچه آوردهام از جانب او است و ميداند آنچه در آسمانها و زمين است و حال من و حال شما را از معجزاتيكه آوردم و حمل بر سحر و شعبده و چشم بندى نموديد و آنكسانيكه معتقد شدند باين امور باطله در آيات الهى و منكر توحيد خدا شدند و عبادت نمودند بتها و شياطين را آنها زيان كارانند در دنيا و آخرت براى از دست دادن عزّت و رسيدن بذلّت و فروختن بهشت و خريدن جهنم و مبادله نمودن ايمان بكفر و نيز فرموده كه بعضى از اين قوم لجوج عنود بعد از اخبار نمودن تو آنها را بخسران در دنيا و انذار نمودن تو آنانرا بعذاب آخرت تعجيل مينمايند در وعده عذاب و ميگويند ببار بر ما سنگ از آسمان غافل از آنكه امور الهى بر طبق حكمت و مصلحت باقتضاء وقت و مقام مقدّر شده و اگر اين ملاحظه نبود البته عذاب بر آنها نازل ميشد ولى آسوده خاطر نباشند كه در آتيه نزديكى ناگهان عذاب الهى بر آنها نازل خواهد شد بطوريكه از انتظار و ترقّب آنها خارج باشد و ندانند وقت و كيفيّت آنرا چنانچه در وقعه بدر مشهودشان شد و در وقت مرگ ديدند و در قيامت خواهند ديد و عجب در آنستكه الآن موجبات جهنم بر آنها احاطه دارد و بعدا خودش و باز از تو بعجله عذاب را طلب مينمايند چون روز قيامت عذاب از زير پا و بالاى سر و ساير جوانب و اطراف بر اهل جهنم احاطه دارد و خدا و ملائكه ميگويند بچشيد جزاى اعمال و كردار زشت خودتان را و نقول بصيغه متكلّم مع الغير نيز قرائت شده است و در آيه اولى بجاى آيات اولى آيه بصيغه مفرد نيز قرائت نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ وَ لَم يَكفِهِم أَنّا أَنزَلنا عَلَيكَ الكِتابَ يُتلي عَلَيهِم إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحمَةً وَ ذِكري لِقَومٍ يُؤمِنُونَ (51)
آيا كفايت نميكند اينکه كفار و مشركين را اينكه ما نازل كرديم بر تو كتاب قرآن مجيد را که تلاوت بشود بر آنها بدرستي که در اينکه نزول قرآن هر آينه رحمت است و يادآوري براي قومي که ايمان ميآورند.
توضيح كلام اينكه تصور نشود که قرآن مجيد يك معجزه است بلكه هر سوره آن و لو سوره قصار آن معجزه است که صريحا فرياد ميزند که وَ إِن كُنتُم فِي رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلي عَبدِنا فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثلِهِ وَ ادعُوا شُهَداءَكُم مِن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُم صادِقِينَ (بقره آيه 21) بلكه بسياري از آيات بتنهايي معجزه است مخصوصا دارد که جمع شدند جماعتي از مشركين که مقابله كنند با قرآن برخوردند باين آيه شريفه يا سَماءُ أَقلِعِي وَ غِيضَ الماءُ- الايه ديدند نميتوانند تقابل كنند بلكه معجزه بودن قرآن نه فقط از جنبه فصاحت و بلاغت او است و جهات معجزه بودن قرآن را ما در مقدمه بيان كردهايم بآنجا مراجعه كنيد از صفحه 40 الي 58 هجده صفحه از جنبه فصاحت و بلاغت و از جنبه استدلالات عقليه از جنبه تشريع احكام از جنبه اخلاق از جنبه تاريخ از جنبه اخبار غيبي از جنبه سلامتي از تناقض از جنبه عدم
جلد 14 - صفحه 337
ملالت از تلاوت لذا ميفرمايد:
أَ وَ لَم يَكفِهِم آيا اينکه قرآن مجيد كافي نيست بر اثبات نبوت و رسالت با اينكه مشتمل بر تمام شرائط نبوت و بيان موانع آن و دعوي رسالت و ساير خصوصيات است.
أَنّا أَنزَلنا عَلَيكَ الكِتابَ يُتلي عَلَيهِم اگر اينکه كفايت نكند هزار معجزه ديگر هم تأثير در قلوب قاسيه ندارد بلكه مزيد بر كفر و عناد ميشود چنانچه ميفرمايد وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلّا خَساراً (اسراء آيه 84).
إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحمَةً وَ ذِكري لِقَومٍ يُؤمِنُونَ هم در دنيا مشمول رحمتهاي الهي ميشوند و هم در آخرت و بهترين مذكرها است از براي مؤمنين.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- پاسخ دیگر این که: «آیا همین اندازه برای آنها کافی نیست که ما این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت میشود» (أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ).
آنها تقاضای معجزات جسمانی میکنند، در حالی که قرآن برترین معجزه معنوی است. معجزهای جاویدان، که شب و روز آیاتش بر آنها خوانده میشود.
و در پایان آیه برای تأکید و توضیح بیشتر میگوید: «در این کتاب آسمانی هم رحمت بزرگی نهفته است و هم تذکر گویایی، برای کسانی که ایمان میآورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
آری! قرآن هم رحمت است و هم وسیله یادآوری، اما برای گروه با ایمان برای آنها که درهای قلب خود را به روی حقیقت گشودهاند.
نکات آیه
۱ - قرآن، معجزه اى کفایت کننده براى خواستاران معجزه است. (قالوا لولا أنزل علیه ءایت ... أَوَلم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتب) استفهام در «أَوَلم» انکارى است.
۲ - قرآن، از سوى خداوند، بر پیامبر(ص) نازل شده است. (أَوَلم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتب)
۳ - قرآن، پیش از نزول آخرین آیات اش، کتاب نامیده شده است. (أنّا أنزلنا علیک الکتب)
۴ - تأکید خداوند، بر استمرار نزول قرآن تا آخرین آیات اش بر پیامبر(ص) (أنّا أنزلنا علیک الکتب) با توجه به نزول تدریجى قرآن در طول بیست و سه سال; تعبیر «أنّا أنزلنا علیک الکتاب» در مکه، با آوردن فعل ماضى (أنزلنا) در واقع، وعده اى است که خداوند، درباره نزول قرآن بر پیامبر(ص) تا آخرین آیات اش داده است.
۵ - قرآن، براى اثبات حقّانیت نبوّت پیامبر(ص) از هر معجزه دیگرى برتر است. (قالوا لولا أنزل علیه ءایت ... أَوَلم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتب) «کفایة» رسیدن به حدّى است که نیاز بر طرف شود و با توجه به این که معجزه، براى اثبات حقانیت است، نزول قرآن، به جاى هر معجزه دیگرى و اعلام کافى بودن آن، حکایت از حقیقت بالا مى کند.
۶ - خداوند، با وجود اعجاز قرآن، معجزه هاى حسّى درخواستى مشرکان را برآورده نکرد. و قالوا لولا أنزل علیه ءایت من ربّه قل إنّما الأیت عند اللّه ... أَوَلم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتب
۷ - برترى اعجاز قرآن بر معجزات حسّى، در این است که قرآن، داراى معارفى است و مردم با خواندن آن، بر آن معارف، آگاه مى شوند. (أَوَلم یکفهم أنّا أنزلنا علیک الکتب یتلى علیهم)
۸ - خداوند، از ماندگارى قرآن در میان مردم و خوانده شدن اش بر آنان، خبر داده است. (أنّا أنزلنا علیک الکتب یتلى علیهم) فعل مضارع «یتلى» دلالت بر استمرار مى کند و تعیین نشدن فاعل آن نیز، نکته یاد شده را تأیید مى کند.
۹ - نزول قرآن بر پیامبر(ص)، مظهر رحمت ویژه خداوند است. (أنا أنزلنا علیک الکتب ... إنّ فى ذلک لرحمة) «ذالک» اشاره به نزول قرآن دارد و نکره بودن واژه «رحمت» (لرحمة) بر عظمت و خصوصیت آن دلالت مى کند.
۱۰ - قرآن، کتاب یادآورى و پندآموزى است. (أنّا أنزلنا علیک الکتب ... إنّ فى ذلک لرحمة و ذکرى)
۱۱ - مؤمنان، از رحمت و پندآموز بودن قرآن، بهره مى برند. (إنّ فى ذلک لرحمة و ذکرى لقوم یؤمنون)
۱۲ - قرآن، اگرچه براى همه مردم است، اما بهره گیرى از آن، شرایط و شایستگى خاص مى طلبد. (أنّا أنزلنا علیک الکتب یتلى علیهم إنّ فى ذلک لرحمة...لقوم یؤمنون)
موضوعات مرتبط
- خدا: نشانه هاى رحمت خدا ۹
- علم: زمینه علم ۷
- قرآن: استفاده از قرآن ۱۱; اعجاز قرآن ۱، ۵، ۶، ۷; پیشگوییهاى قرآن ۸; تاریخ قرآن ۳; تعالیم قرآن ۷; جاودانگى قرآن ۸; ذکر بودن قرآن ۱۰; رحمت قرآن ۱۱; شرایط استفاده از قرآن ۱۲; عبرت از قرآن ۱۱; عمومیت قرآن ۱۲; کتاب بودن قرآن ۳; منشأ قرآن ۲; نزول قرآن ۴، ۹; نقش قرآن ۱۰; وحیانیت قرآن ۲
- مؤمنان: فضایل مؤمنان ۱۱
- محمد(ص): دلایل نبوت محمد(ص) ۵
- معجزه: رد معجزه اقتراحى ۶
منابع
- ↑ طبرى و ابن ابى حاتم در تفاسیر خود و دارمى در مسند خویش از طریق عمرو بن دینار از یحیى بن جعده روایت کنند که گفت: عده اى از مسلمین کتابهائى آورده بودند که در آن بعضى چیزهائى که از یهودیان شنیده بودند، نوشتند سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از گمراهى و ضلالت قومى همین قدر بس که از شنیدن حقایقى که پیامبر آنها آورده بىمیل باشند و در امورى رغبت نمایند که از خدا و کتاب او نباشد سپس این آیه نازل گردید. صاحب کشف الاسرار گوید: این آیه درباره عمر بن الخطاب نازل شده زیرا نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آمد در حالتى که نوشته اى در دست داشت، گفت: یا رسول الله این نوشته را یک نفر یهودى به من داده که بخوانم. پیامبر فرمود: اگر از تورات باشد که خداوند به حضرت موسی علیهالسلام داده است. بخوان، عمر به خواندن آن نوشته شروع کرد در ضمن خواندن او رنگ پیامبر تغییر کرد و حال وى دگرگون گشت و عمر متوجه نبود و به خواندن خود ادامه میداد تا این که عبدالله بن ثابت جوان انصارى که خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله بود دست به پهلوى عمر زد و گفت: مادرت به عزایت بنشیند مگر نمى بینى که رنگ پیامبر تغییر کرده، عمر ساکت شد و این آیه نازل گردید.