الحج ٥٣
کپی متن آیه |
---|
لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ |
ترجمه
الحج ٥٢ | آیه ٥٣ | الحج ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فِتْنَةً»: آزمایش و آزمون. بلا و محنت. «القَاسِیَةِ»: سخت. سنگین. «فِتْنَةً لِّلَّذِینَ ...»: (نگا: اسراء / ، مدّثّر / ). «قُلُوبُهُمْ»: فاعل (القَاسِیَة) است. «شِقَاقٍ»: عداوت. «بَعید»: شدید. سخت. ریشهدار و تمام عیار.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۸ - ۵۷ سوره حج
- نخستين آيه نازله درباره جهاد و اذن قتال به مؤ منين
- توضيح آيات مربوط به جهاد و قتال : ((ان الله يدافع عن الذين آمنوا...(( و ((اذنللذين يقاتلون ...((
- حكمت تشريع حكم قتال و جهاد: ((و لولا دفع الله الناس ...((
- آيه : ((الذين ان مكنا هم فى الارض ...(( ناظر بر عموم مؤ منين است
- اذن قتال مختص به مهاجران صدر اسلام نيست
- دلدارى دادن به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و تهديد تكذيب كنندگان
- از سرگذشت امتهاى گذشته عبرت بگيريد!
- پاسخ به استهزاى مشركين درباره نزول عذاب ، با بيان اينكه زمان كم و زياد نزدخداوند يكسان است
- توضيح مفاد و معناى آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك من رسول ولا نبى الا اذا تمنى القى الشيطان فى امنيته ...((
- فرق بين معناى ((نبوت (( و ((رسالت ((
- القائات و وساوس شيطان وسيله امتحان است
- مقصود از اينكه روز قيامت عقيم (نازا) است
- بحث روايتى
- روايتى در ذيل (و ما ارسلنا من من قبلك من ولا نبى ...) كه با عصمت انبيا منافات دارد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ «53»
تا (خداوند) القائات شيطان را براى آنان كه در دلهايشان بيمارى است و (نيز) براى سنگدلان، وسيلهى آزمايش قرار دهد و قطعاً ستمگران در دشمنى طولانى و عميقى هستند.
پیام ها
1- القائات شيطان، وسيلهى آزمايش افراد سنگدل و بيمار دل است. «فِتْنَةً» (بيمارى روحى و سنگدلى زمينهاى مناسب براى قرار گرفتن در دام فتنهها و شيطان است).
2- با اين كه سنگدلى، نوعى بيمارى روحى است، ولى جداگانه مطرح شده تا اهميّت آن مشخص شود. «وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ»
3- سنگدلانى كه تحت تأثير القائات شيطان قرار گيرند ستمگرند. «وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (53)
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ: براى اينكه قرار دهد آنچه بيفكند شيطان از كلمات كفر يا وسوسه، فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ: آزمايش و تشديد در تكليف براى آنانكه در قلبهاى آنها بيمارى شك و ترديد باشد يعنى منافقان، وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ: و مر آنان را كه سخت است دلهاى آنان، يعنى كافران.
حاصل آنكه تا منافقان معاند و مشركان جاحد، از القاى شيطانى كه متضمن
جلد 9 - صفحه 78
شدت تكليف است امتحان شوند در فرق ميان آنچه حق تعالى احكام آن فرموده از آيات حقه و آنچه شيطان القا نموده از كلمات باطله، كه كفر و شك و ترديد ايشان زياد شود به جهت تأمل و تفكر ننمودن در فرق ميان حق و باطل.
وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ: و بدرستى كه ستمكاران به شرك و نفاق هر آينه در خلاف و نزاع دور و درازند و در ستيزگى و عناد بىپايان، يعنى به جهت فرط عناد و انكار دور افتادهاند از طريق صواب كه آن متابعت حضرت ختمى مآب است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (52) لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (53) وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (54) وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (55)
ترجمه
- و نفرستاديم پيش از تو هيچ پيغمبر و نه خبر آورندهئى را مگر آنكه وقتى آرزو كرد وارد نمود شيطان در آرزويش پس زائل نمايد خدا آنچه را وارد كند شيطان و بعدا محكم فرمايد خدا دلائل خود را و خدا داناى درست كار است
تا بگرداند آنچه را وارد ميكند شيطان آزمايش براى آنانكه در دلهاشان بيمارى است و آنانكه سخت باشد دلهاشان و همانا ستمكاران هر آينه باشند در خلافى دور از حقّ
و تا بدانند آنانكه داده شدند دانش را كه آن حقّ است از پروردگار تو پس ايمان آورند بآن و نرم شود براى آن دلهاشان و همانا خدا هر آينه راه نماينده است آنانرا كه ايمان آوردند بسوى راه راست
و هميشه باشند آنانكه كافر شدند در شكّى از آن تا بيايد ايشانرا قيامت ناگهان يا بيايد آنها را عذاب روزى بىمانند.
تفسير
- چون از آيه قبل مستفاد شد كه كفار كوشش مينمايند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از ترويج دين و نشر احكام الهى عاجز نمايند بردّ آيات و القاء شبهات، خداوند براى تسليت خاطر آنحضرت و اطمينان قلب شريفش به پيشرفت اسلام و تأييد الهى ميفرمايد كه ما پيش از تو هيچ پيغامآور از جانب خدا و خبر دهنده بوحى و الهام و منام را نفرستاديم مگر آنكه چون تمنّا و آرزوى رواج دين و پيشرفت امر خود را نمود شيطان القاء شبهات و ايجاد موانع كرد در حصول مرام و تحقق آرزو و تمنّاى او و بوساوس گوناگون وادار نمود اتباع خود را كه سنگها در راه پيشرفت دين حقّ انداختند ولى بناى خداوند بر اين است كه نسخ و محو و زائل ميگرداند القائات و شبهات و كارشكنيهاى شيطان و اتباع او را پس محكم و ثابت ميكند آيات و دلائل توحيد خود و نبوّت پيغمبران را چون خدا دانا است بمنويّات و آمال انبيا و راه اثبات آن و دفع شبهات و مكر معاندين از جوانب آن و اعمال او متين و از روى حكمت است و اينكه شيطان را مسلّط بر اين امور نموده براى آنستكه
جلد 3 صفحه 615
بالقائات او آزمايش فرمايد كسانيرا كه در دلهاشان مرض شكّ و نفاق و تعصّب و عناد است و باين جهت قساوت قلب پيدا كردهاند كه سخن حقّ در آنها اثر نميكند و دلائل واضحه را انكار ميكنند و براى ردّ آن كوشش مينمايند و آن ستمكاران بر خودشان و خلق بكلّى دور از حقّ و حقيقتند كه گويا حقّ در جانبى و شقّى و آنها در شقّ و جانب ديگر جاى دارند و تا صاحبان علم و معرفت و دلهاى پاك از عناد و ملعنت بدانند آنچه تو آوردى حقّ است از طرف پروردگارت و ايمان بياورند بآن و دلهاشان خاضع و خاشع شود براى قبول آن و خداوند هدايت كننده است اهل ايمان را براه راست چون وقتى اشخاص معاند و لجوج اشكالات و ايرادات خود را نمودند و بطلان آنها واضح و آشكار گشت هم خبث طينت آنها ظاهر ميگردد و هم اشخاص منصف كاملا بحقّ آشنا و مذعن ميگردند و در مقام اطاعت و انقياد بر ميآيند ولى كسانيكه وساوس شيطانيّه در قلوب آنها مستقرّ و جاى گير شده محال است از شك و شبهه بيرون آيند تا قيامت بر پا شود ناگهان يا عذابى بر آنها نازل شود كه در دنيا مثل و مانند نداشته باشد اين خلاصه مستفاد از ظاهر آيات شريفه است بنظر حقير و بنابراين تمنّى بمعناى حقيقى شايع خود باقى و مناسبت آن با كلام سابق محفوظ است ولى جمعى از مفسرين نظر بروايت اهل سنّت در شأن نزول اين آيات تمنّى را بمعناى تلاوت گرفته و فرمودهاند پيغمبر اكرم مشغول نماز و تلاوت سوره النّجم بود در مسجد الحرام و قريش حاضر بودند چون رسيد بآيه أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى شيطان يا يكى از كفّار كه عادت داشت براى اشتباه كارى جملاتى را داخل در كلام آنحضرت نمايد اضافه نمود تلك الغرانيق العلى و انّ شفاعتهنّ لترجى و چون اين دو جمله مشعر بمدح بتها و بر وفق عقيده كفّار بود كه آنها را اشياء خوب جميل بلند مرتبه ميدانستند و بشفاعتشان معتقد و اميدوار بودند خوشحال شدند و با پيغمبر سجده كردند بتصوّر آنكه ايندو جمله كلام پيغمبر است چون غرانيق جمع غرنوق بمعناى حسن و جميل است و خداوند باين آيه محو و ابطال فرمود القاء شيطان را كه مستقلا يا بتوسط آنمشرك نموده بود در كلام آنحضرت و محكم و ثابت فرمود بقيّه سوره را بطوريكه جاى ترديد و شك براى اهل ايمان باقى نماند در كلام خدا و رسول ولى كفّار بحال شك و شبهه باقى
جلد 3 صفحه 616
ماندند تا بجزاى خود رسيدند و اين امتحان و ابتلائى بود از خداوند نسبت بكفّار كه مرض و قساوت قلب آنها بآن مكشوف گرديد و تسليتى شد براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه معلوم گشت با ساير انبياء هم كفّار اين معاملات را مينمودند بالقاء شيطان اين خلاصه بعضى از توجيهات و تأويلاتى است كه علماء اماميّه بعد از تضعيف در روايت اهل سنّت نمودهاند و چون اصل آن قبيح و شرمآور بود حقير از نقل و نشرش خوددارى كردم ولى قمّى ره در شأن نزول اين آيات روايتى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و نسبت باماميّه داده كه خلاصهاش آنستكه يكروز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم احتياج بطعامى پيدا كرد و يكى از انصار براى آنحضرت بزودى بره بريانى تهيّه و حاضر نمود و چون چشم او بآن افتاد آرزو فرمود كه امير المؤمنين و حضرت زهراء و حسنين عليهم السلام هم باشند و از آن تناول نمايند ناگاه ابو بكر و عمر حاضر شدند و بعد از آن دو امير المؤمنين عليه السّلام آمد پس اين آيات نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه آن دو از القائات شيطان بودند و براى فتنه و آزمايش مردم وجود پيدا كردند و خداوند آنها را محو و نابود فرمايد و امير المؤمنين عليه السّلام را اثبات و احكام و آثارش را مستقرّ و مستدام دارد و معلوم است كه اين مورد يكى از مصاديق جليّه ظاهر آيات شريفه است و منافات با بيانيكه ابتدا بذكر آنشد ندارد و اللّه اعلم و در فرق ميان رسول و نبى اقوال و رواياتى ذكر شده كه بنظر حقير راجع بفرق لغوى ميان آن دو است چون رسول بمعناى پيغام آورنده و نبى بمعناى خبر دهنده است و فرق است ميان آنكه كسى از جانب كسى پيغام بياورد يا آنكه از كسى خبر بياورد چون آن ميگويد او چنين گفته كه من بشما بگويم و اين ميگويد او چنين گفته و بنابراين رسول اخص و نبى اعمّ است و محتاج به بيان فرق نيست بلى گاهى نبى مأخوذ از نبوت بمعناى رفعت است و در رفيع استعمال ميشود و آن غير از معناى معهود و متعارف و دائر در السنه و افواه است و ضمائر در انّه و به و له و منه يا راجع بمحكم مستفاد از يحكم اللّه آياته است يا بقرآن و دين اسلام كه از مقام استفاده ميشود و مأمول پيغمبر رواج آن دو است و عقيم اصلا بمعناى نازاينده است و اينجا در روز بىمانند در شدت و سختى استعمال شده.
جلد 3 صفحه 617
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيَجعَلَ ما يُلقِي الشَّيطانُ فِتنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَ القاسِيَةِ قُلُوبُهُم وَ إِنَّ الظّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (53)
اينکه القاء شيطان و بر طرف نمودن خداوند و محكم كردن آيات خود را براي اينکه است که جعل فرمود آنچه را شيطان القاء ميكند امتحان و ابتلاء باشد براي كساني که در قلوب آنها مرض است و كساني که قلب آنها قساوت دارد و محقّقا ظالمين در شقاق و مخالفت بسيار دوري هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- ولی همواره این توطئههای شیطانی مخالفان، میدان آزمایشی برای آگاهان و مؤمنان و کافران تشکیل میداد، لذا در این آیه اضافه میکند: این ماجراها «برای این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی برای آنها که در قلبشان بیماری است و آنها که سنگدلند قرار دهد» (لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ).
«و ظالمان (بیدادگر) در عداوت و مخالفت شدیدی دور از حق قرار گرفتهاند» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ).
نکات آیه
۱ - حکمت آزاد گذاشته شدن شیطان از سوى خداوند، براى القاى شبهات پیرامون آیات الهى، این بود که افراد بیمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شیطان گردند. (و ما أرسلنا من قبلک ... ألقى الشیطن فى أُمنیّته ... لیجعل ... و القاسیة قلوبهم) «فتنة» براى بیان چند معنا به کار مى رود: یکى از معانى آن - که در آیه فوق به همان معنا به کار رفته است - اضلال و گمراه کردن است. بنابراین معناى جمله فوق چنین مى شود: «تا خدا آنچه را که شیطان القا مى کند، براى کسانى که در دل هایشان بیمارى است و نیز براى کسانى که سنگدل اند، مایه گمراهى قرار دهد». گفتنى است که از آیهء پیش دو مطلب استفاده مى شود: ۱- خداوند اجازه مى داد تا شیطان درآیات وحى - که توسط پیامبران تلاوت مى شد - القاى شبهه کند. ۲- خداوند شبهه هاى شیطان را محو مى کرد و از چهره آیاتش مى زدود. آیه موردبحث تعلیل براى مطلب اول است; یعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد که شیطان در تلاوت آیات شبهه آفرینى کند تا آنها را مایه ضلالت و گمراهى بیماردلان و سنگ دلان قرار دهد.
۲ - بیمار دلى و قساوت، زمینه اى مناسب براى قرار گرفتن در دام فتنه ها و اغواگرى هاى شیطان (لیجعل ما یلقى الشیطن فتنة ... و القاسیة قلوبهم)
۳ - جبهه کفر و شرک در طول تاریخ، متشکل از انسان هایى بیمار دل و قسى القلب (و ما أرسلنا من قبلک من رسول ... للذین فى قلوبهم مرض و القاسیة قلوبهم)
۴ - بیمار دلان و افراد سنگ دل، مردمانى ظالم و بى دادگر (للذین فى قلوبهم مرض و القاسیة قلوبهم و إنّ الظلمین لفى شقاق بعید) مراد از «ستمگران» افراد بیمار دل و قسى القلب است و «شقاق» به معناى مخالفت و ستیزه جویى مى باشد. «بعید» صفت «شقاق» و به معناى دور و دراز است; یعنى، این گروه ستمگر، در ستیزجویى دور و درازى با حق هستند; مقصود این که فاصله میان آنها و حق، چنان زیاد است که نباید هیچ گونه امیدى به دست برداشتن آنها از مخالفت و ستیزه جویى با آن داشت. در واقع، این توصیه اى است به پیامبر(ص) که از آنها قطع امید کند و به ایمان آوردن آنان دل نبندد.
۵ - مخالفان پیامبر(ص) در صدراسلام، مردمانى بودند بیمار دل، قسى القلب و ستم پیشه. (لیجعل ما یلقى الشیطن ... و إنّ الظلمین لفى شقاق بعید)
۶ - بى دادگران کفرپیشه تاریخ، مردمانى حق ستیز و غیر قابل آشتى با آیات وحى و رسولان الهى (و إنّ الظلمین لفى شقاق بعید)
۷ - توصیه خداوند به پیامبر(ص)، مبنى بر این که از حق ستیزان بیماردل و قسى القلب قطع امید کند و به ایمان آوردن آنان دل نبندد. (و إنّ الظلمین لفى شقاق بعید)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: دشمنان آیات خدا ۶
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
- اغواپذیرى: زمینه اغواپذیرى ۲
- انبیا: دشمنان انبیا ۶
- بیماردلان: اغواپذیرى بیماردلان ۱; زمینه گمراهى بیماردلان ۱; ظلم بیماردلان ۴; یأس از ایمان بیماردلان ۷
- حق ستیزان: یأس از ایمان حق ستیزان ۷
- خدا: توصیه هاى خدا ۷
- سختدلان: اغواپذیرى سختدلان ۱; زمینه گمراهى سختدلان ۱; ظلم سختدلان ۴; یأس از ایمان سختدلان ۷
- شیطان: آثار اغواگرى شیطان ۲; فلسفه آزادى شیطان ۱
- ظالمان :۴ حق ستیزى ظالمان ۶;شمنى ظالمان ۶
- قلب: آثار بیمارى قلب ۲; آثار قساوت قلب ۲
- کافران: بیمار دلى کافران ۳; حق ستیزى کافران ۶; دشمنى کافران ۶; قساوت قلب کافران ۳
- محمد(ص): بیماردلى مخالفان محمد(ص) ۵; توصیه به محمد(ص) ۷; ظلم مخالفان محمد(ص) ۵; قساوت قلب مخالفان محمد(ص) ۵
- مشرکان: بیماردلى مشرکان ۳; قساوت قلب مشرکان ۳
منابع