الأنبياء ٩٣
کپی متن آیه |
---|
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ کُلٌ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ |
ترجمه
الأنبياء ٩٢ | آیه ٩٣ | الأنبياء ٩٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَقَطَّعُوا»: از هم گسیختند، و انگار هر یک قطعه و تکّهای با خود بردند. «أَمْرَهُمْ»: مراد کار و بار دین انسانها است که در اصول یکی بوده و توسّط انبیاء خدا در طول زمان به مردمان رسانده شده است.
تفسیر
- آيات ۹۲ - ۱۱۲ سوره انبياء
- معناى آيه : ((ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون (( و مراد از ((امت (( در آن
- نكوهش اختلاف مردم در امر دين
- بيان اينكه اعمال كسانى كه تواءم با ايمان ازاعمال صالح به جاى مى آورند مقبول است
- وجوه مختلف در معناى آيه : ((و حرام على قرية اهكناها انهم لايرجعون (( و اشاره به اينكه فساد فرد به فساد مجتمع مى انجامد
- يادآورى معاد و تهديد مشركين به عذاب جاودانى
- مقصود از ((زبور((، ((ذكر(( و ((وراثت (( در آيه : ((ولقد كتبنا... ان الارض يرثهاعبادى الصالحون ((
- بييان اينكه آيه ناظر بر وراثت دنيوى و اخروى هر دو است
- اشاره به اينكه تمامى معارف و احكام اسلام از فروغ توحيد و منتهى به آنند
- اعلام خطر رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) به مشركان استهزاء كننده
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه : ((انكم و ما تعبدون حصب جهنم (( و محاجه يكى از مشركين باپيامبر (صلى الله عليه و آله ) بعد از نزول اين آيه
- بيان ضعف رواياتى كه در ذيل (انكم و ما تعبدون خصب جهنم ) از طرف اهل سنت روايت شده است
- روايتى درباره اينكه على (عليه السلام ) و شيعيانش از مصاديق آيه : ((ان الذين سبقتلهم منا الحسنى ...(( مى باشند
- روايتى در اين معنى كه آيه : ((ولقد كتبنا فى الزبور...(( درباره قائم آل محمد (عليهم السلام ) و اصحاب او است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ «93»
و (از تفرقه بپرهيزيد، ولى با اين وجود) آنها كار خودرا در ميانشان به تفرقه كشاندند (و بايد بدانند كه سرانجام) همگى به سوى ما باز مىگردند.
پیام ها
1- همهى اديان الهى، در مقصد و هدف يكى هستند. «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً»
2- توحيد و وحدت كلمه، اساس كار اديان الهى است. «أُمَّةً واحِدَةً»
3- ربوبيّت مقتضى پرستش است. «وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»
4- منشأ تفرقه در اديان الهى و دين اسلام، خود مردم هستند. «تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ»
5- تفرقهاندازان بايد خود را براى پاسخگويى در محضر الهى آماده كنند.
«وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93)
بعد از آن از حال يهود و نصارى اخبار مىفرمايد.
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ: و پاره پاره كردند يهود و نصارى كار دين خود را در ميان خود، يعنى فرقه فرقه شدند و هر فرقهاى مذهبى را اختيار و هر دستهاى تكفير دسته ديگر نمودند. پس تهديد و توعيد فرق مختلفه را مىفرمايد كه: كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ: تمام اين فرقههاى مختلفه متجزيه به سوى جزاى ما بازگشت كنندگانند، و ما آنها را به فراخور اعمالشان به عدل پاداش خواهيم داد.
تنبيه: سوق كلام در آيه مقتضى «تقطعتم» است تا موافق كلام سابق باشد در خطاب، لكن حق تعالى از خطاب به غيبت التفات فرموده به جهت اظهار و آگاهى بر غير ايشان از اهل اسلام كه ايشان متفرق شدند در دين و به قبح فعل خود، امر دين را متقطع و متفرق ساختند. پس ملخص معنى آنكه: اى اهل اسلام، ببينيد عمل قبيح اهل كتاب را و عظم فطانت ايشان را در دين خدا، كه متقطع و متجزى گردانيدند امر دين را كه حق تعالى به تبعيت آن امر فرموده بود، و در آن اختلاف نموده هر گروهى شقى و حزبى اختيار كردند كه بر خلاف شق ديگر بود. و حق تعالى همه را روز قيامت بدين جهت به جزا و سزاى خود رساند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ (91) إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (92) وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93) فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94) وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)
حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96)
ترجمه
- و ياد كن آنزن را كه نگهداشت عورت خود را پس دميديم در او از روح خود و گردانيديم او و پسرش را آيتى براى جهانيان
همانا اين ملّت شما است با آنكه ملّت يگانه است و من پروردگار شمايم پس بپرستيد مرا
و جدا نمودند كار دينشان را ميانشان تمامى باشند بسوى ما بازگشت كنندگان
پس كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه اهل ايمان باشد پس نيست ناسپاسى مرسعيش را و همانا مائيم مر آنرا نويسندگان
و حرام است بر اهل بلدى كه هلاك نموديم آنها را براى آنكه آنها باز گشت نميكنند
تا وقتى كه باز شود سدّ يأجوج و مأجوج و آنها از هر بلندى ميشتابند.
تفسير
- خداوند در ذيل احوال انبياء مخصوصا خانواده حضرت زكريّا متذكّر حال مريم و فرزند برومندش عيسى عليهما السلام شد چون اين دو خانواده با يكديگر نسبت داشتند و حضرت عيسى پسر خاله حضرت يحيى بود و از اوصاف حضرت مريم ببزرگترين صفت كمال و جمال زن كه حفظ ناموس و عفّت و عصمت است اكتفاء فرمود با اشارهئى بدو آيت و معجزه مشهوره در وجود آن دو چون عيسى عليه السّلام بدون پدر بدنيا آمد و در مهد، شهادت ببرائت ساحت مادرش از تهمت يهود داد و اين واقعه امر فوق العاده و كرامتى بود براى حضرت مريم و فرزندش حضرت عيسى با آنكه يك امر و واقعه مشهورهئى بود لذا حاجت بتعبير از آن بآيتين كه صيغه تثنيه است نداشت و در خاتمه بيان فرمود قدر مشترك ميان دعوت تمام انبياء و اولياء خدا را كه آن توحيد و معاد، اصل دين اسلام و پيروى از سفراء خدا است باين تقريب كه اين ملّت و دين شما است كه يك ملّت و دين است ولى مردم هوا پرست مانند يهود و نصارى و مجوس بدلخواه خودشان امر مشتركى را تجزيه و تقسيم و پاره پاره و متفرّق نمودند و هر دستهئى براى خودشان ملّت و طريقه و كيشى اختيار كردند و خود را بآن معرّفى نمودند و هر يك از آن فرق و ملل و تمامى آنها روز قيامت در پيشگاه ما حاضر خواهند شد و بپاداش اعمال خودشان خواهند رسيد پس هر كس اعمال صالحهئى بجا آورده با آنكه مؤمن بخدا و روز جزا و وسائط فيض الهى باشد خداوند اجر او را ضايع نميكند و نميگذارد سعى و كوشش او هدر رود و از عمل او قدردانى خواهد فرمود و در صحيفه اعمالش نوشته و ثبت
جلد 3 صفحه 577
خواهد شد براى تدارك آن بثواب و نعيم بهشتى ولى آن ثواب و نعيم حرام و ممنوع است بر اهالى بلدى كه هلاك نموديم ما آنها را بعذاب دنيوى براى آنكه آنها ديگر بدنيا بر نميگردند تا احتمال داده شود كه عمل صالحى بجا آورند و مستحق ثواب شوند بلكه بهمين حال بر قرارند تا سدّ يأجوج و مأجوج منهدم شود كه از علائم بر پا شدن قيامت است و البتّه در آنروز خلق اولين و آخرين در پيشگاه الهى حاضر خواهند شد و بمقام لايق خود خواهند رسيد اين معنائى است كه بنظر حقير رسيده براى آيه پنجم كه مناسب با آيه قبل و بعد و خالى از خلل و اشكال است ولى حضرات مفسّرين بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بدنيا و بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بتوبه و بر اين دو تقدير لا زائده است و بعضى حرام را بمعناى واجب و حتم گرفتهاند و بعضى گفتهاند حرام است رجوع ننمودن آنها در روز جزا و در هر حال حرام را خبر انّهم لا يرجعون دانستهاند با آنكه زائده بودن لا خلاف اصل است خصوص در مقاميكه مأمون از اشتباه نيست و بودن حرام بمعناى واجب اگر ثابت باشد در لغت با آنكه نيست از زائده بودن لا بعيدتر است و همچنين است حتم اگر چه بهتر است از واجب و مصحّحى ميتوان براى آن فرض نمود ولى اين تركيب فى نفسه و بخودى خود حسنى ندارد چنانچه بر ارباب سليقه و ذوق ادبى پوشيده نيست و معناى اخير كه عبارت از حرمت رجوع ننمودن آنها در روز جزا باشد تخصيص بلا مخصّص و موجب لغويّت حتّى در صدر آيه بعد است چون تمام خلق بايد در روز جزا حاضر شوند اختصاص بآنها ندارد و ديگر تا فتح سدّ يأجوج و مأجوج معنى ندارد علاوه بر آنكه اين معنى مخالف است با اخبار مفسّره اين آيه كه رجوع را بمعناى باز گشت بدنيا و رجعت بآن گرفتهاند و فتح سدّ يأجوج و مأجوج منتهاى اين رجوع ننمودن است نه منتهاى رجوع نمودن در روز جزاء كه مستفاد از حرمت و ممنوعيّت عدم رجوع در آنروز است بنابر معناى اخير و هيچيك از اين اشكالات بر معناى مختار وارد نيست با آنكه منطبق بر مفاد اخبار است و حاجت بتقديرى ندارد جز مبتدا براى حرام كه مستفاد از آيات سابقه و مؤيّد بساير آيات و اخبارى است كه دلالت دارد بر حرمت و ممنوعيّت نعيم بهشت بر كفّار و اضمار لام تعليل قبل از كلمه أنّ بقرائت مشهوره كه رايج است با تأييد آن بقرائت كسر كه
جلد 3 صفحه 578
محتاج باضمار نيست چون بعضى بكسر انّ قرائت نمودهاند ولى مشهو أنّهم بفتح است در فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در خطبه روز جمعه فرمود آيا نمىبينيد پيشينيان خود را كه باز گشت نميكنند و باز ماندگان را كه باقى نميمانند خدا فرموده وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه فرمودند هر بلدى كه هلاك كرد خداى عزّ و جلّ اهل آنرا بعذاب رجوع نميكنند در رجعت و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر بلديكه هلاك كرد آنرا خدا بعذاب پس همانا آنها رجوع نميكنند و معلوم است كه مراد دنيا است و شرح انهدام سدّ اسكندر و باز شدن راه يأجوج و مأجوج پيش از صور اسرافيل بدنيا و اختلال امور مردم و بر پا شدن قيامت در سوره كهف گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَقَطَّعُوا أَمرَهُم بَينَهُم كُلٌّ إِلَينا راجِعُونَ (93)
و جدا كردند امر خود را بين خود تماما بسوي ما رجوع كنندهگان هستند.
(وَ تَقَطَّعُوا أَمرَهُم بَينَهُم): هر دسته و طائفه و فرقه يك مسلكي اختيار كردند و يك ديني اتخاذ كردند، و يك طريقهاي اختراع نمودند.
به بينيد اينکه مذاهب باطله چه اندازه با يكديگر اختلاف دارند به اندازهاي که يكديگر را لعن ميكنند و از يكديگر تبرّي ميجويند چه در امور ديني و چه در امور زندگاني از مأكولات و ملبوسات حتّي در اخلاق و افعال، و با يكديگر عداوت و بغضاء دارند که ميفرمايد:
«وَ أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ إِلي يَومِ القِيامَةِ» مائده آيه 65.
و نيز ميفرمايد: «بَأسُهُم بَينَهُم شَدِيدٌ تَحسَبُهُم جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُم شَتّي» حشر آيه 14. و از رسول اكرم است که امّت موسي هفتاد و يك فرقه شدند، و امّت عيسي هفتاد و دو فرقه،
«و ستفترق امتي علي ثلاث و سبعين فرقة كلهم في النار الا واحدة».
جلد 13 - صفحه 240
(كُلٌّ إِلَينا راجِعُونَ): تمام خوب و بد مؤمن و كافر و مخالف و معاند عادل و فاسق مطيع و عاصي بازگشت همه بسوي او است در محشر «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ» بقره آيه 151 و حكم ميفرمايد در حق هر فرد فرد از آنها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 93)- در این آیه اشاره به انحراف گروه عظیمی از مردم از این اصل واحد توحیدی کرده چنین میگوید: «و آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند» (وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ).
کارشان به جایی رسید که در برابر هم ایستادند، و هر گروه، گروه دیگری را لعن و نفرین میکرد و از او برائت و بیزاری میجست، به این نیز قناعت نکردند به روی همدیگر اسلحه کشیدند و خونهای زیادی را ریختند، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسی توحید و آیین یگانه حق.
و در آخر آیه اضافه میکند: «اما همه آنها سر انجام به سوی ما باز میگردند» (کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ).
این اختلاف که جنبه عارضی دارد بر چیده میشود و باز در قیامت همگی به سوی وحدت میروند.
نکات آیه
۱- امت هاى پیامبران گذشته، پس از یک دوره وحدت دینى، به اختلاف و پراکندگى در پرستش خداى واحد مبتلا شدند. (أُمّة وحدة و أنا ربّکم فاعبدون . و تقطّعوا أمرهم بینهم) برداشت بالا، مبتنى بر این است که ضمیرهاى جمع در «تقطّعوا أمرهم بینهم» به امت هاى پیامبران گذشته بازگردد و در حقیقت بیانگر چگونگى واکنش مردم و وضعیت دین توحیدى پس از مرگ انبیا در میان پیروانشان باشد. گفتنى است «أمر» به معناى «شأن» است و بر تمامى رفتارها و سخنان اطلاق مى شود; ولى دراین آیه - به تناسب مقام - مقصود از آن دین است.
۲- مردم، خود عامل اختلاف در دین شدند و نه پیامبران الهى. (أُمّة وحدة ... و تقطّعوا أمرهم بینهم) خداوند، اختلاف و پراکندگى را به خود مردم نسبت داده است (و تقطّعوا أمرهم بینهم) این نسبت مى تواند براى رفع این توهّم باشد که تعدد پیامبران موجب اختلاف میان مردم گردید.
۳- بازگشت تمامى انسان ها به سوى خداوند است. (کلٌّ إلینا رجعون )
۴- قیامت و بازگشتن تمامى انسان ها به پروردگار واحد، مقتضى پرهیز از اختلاف و پراکندگى در دین است. (أُمّة وحدة و أنا ربّکم فاعبدون . و تقطّعوا أمرهم بینهم کلٌّ إلینا رجعون) جمله «کلٌّ إلینا راجعون» مستأنفه بیانى است; یعنى، بیانگر پاسخ سؤال مقدر است که عاقبت این پراکندگى چیست؟ تذکر و یادآورى این نکته مى تواند هشدار و تعریضى باشد به غافلان از قیامت که به اختلاف در دین پرداخته اند.
۵- اختلاف کنندگان در دین توحیدى، در قیامت مورد بازخواست خداوند قرار خواهند گرفت. (و تقطّعوا أمرهم بینهم کلٌّ إلینا رجعون)
موضوعات مرتبط
- اختلاف: زمینه اجتناب از اختلاف دینى ۴; عوامل اختلاف دینى ۲; مواخذه اخروى اختلاف افکنان ۵
- امتها: اختلاف دینى امتها ۱; تاریخ امتها ۱
- انبیا: نقش انبیا ۲
- انسانها: فرجام انسانها ۳
- بازگشت به خدا :۳، ۴
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۳
- قیامت: نقش قیامت ۴
- مردم: نقش مردم ۲
منابع