الأنبياء ٥
کپی متن آیه |
---|
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ |
ترجمه
الأنبياء ٤ | آیه ٥ | الأنبياء ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَلْ»: بلکه. این واژه برای گسیختن از موضوعی و پرداختن به موضوع دیگری به کار میرود. «أَضْغَاثُ أَحْلامٍ»: خوابهای آشفته و پریشان (نگا: یوسف / ). «آیَةٍ»: معجزه حسی و مادی مراد است (نگا: طه / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَوْ لاَ... (۳) انْظُرْ کَيْفَ ضَرَبُوا لَکَ... (۰) وَ مَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ... (۴)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب -قيامت -به مردم (اقترب للناس حسابهم )
- وجوهى كه درباره جمع بين غفلت (كه متضمن عدم توجه است ) و اعراض (كه مستلزم توجه است ) در جمله : ((و هم فى غفلة معرضون (( گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام (در ذيل آيه :((و ما ياءتيهم من ذكر من ربهم محدث ...((
- تجزيه و تحليل حقيقت و واقعيت ((كلام -سخن (( و بيان اينكه قديم بودن كلام متصورنيست
- آيا كلام از جهت كلام بودن ، فعل متكم است يا صفت او يا هيچكدام ؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اينكه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اينكه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- نقل سخنان و افترائات مكذبان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در تكذيب و انكار آنحضرت (صلى الله عليه و آله )
- ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام (ص )
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركين بر نفى نبوت به بشر بودن پيامبر(ص )
- انحلال آيه شريفه به دو حجت حلى و نقضى
- مقصود از ((ذكر(( و ((اهل ذكر(( در (فسئلوااهل الذكر)
- بحث روايتى (حديثى از امام رضا عليه السلام درباره حادث و قديم بودن كلام خدا
- مقصود از اهل الذكر در آيه (فسئلوا اهل الذكر)اهل بيت عليهم السلام است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5»
(كفّار) گفتند: (آنچه محمّد آورده، وحى نيست) بلكه خوابهاى آشفته است، بلكه آنها را به دروغ به خدا نسبت داده، بلكه او يك شاعر است، پس (اگر راست مىگويد) بايد همان گونه كه (پيامبران) پيشين (با معجزه) فرستاده شده بودند، او براى ما معجزهاى بياورد.
نکته ها
كلمه «أَضْغاثُ» جمع «ضِغث» به معناى دسته و مجموعه و «أَحْلامٍ» جمع «حُلم» به معناى خواب است. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» به معناى مجموعه خوابهاى پراكنده است.
كفّار از پيامبراسلام معجزاتى همچون معجزات موسى وعيسى مىخواستند، ولى هدفشان بهانهجويى بود. زيرا انتخاب نوع معجزه وابسته به حكمت الهى است نه هوسهاى مردم.
پیام ها
1- تناقض گويى كفّار نشانهى بىمنطقى آنان است. بَلْ ... بَلْ ... بَلْ ...
2- دشمن به وارد كردن يك تهمت قانع نمىشود. بَلْ ... بَلْ ... بَلْ ... (او از همه راهها ضربه مىزند أَسَرُّوا النَّجْوَى ... هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ ... بَلْ هُوَ شاعِرٌ و تهاجم تبليغاتى و اتهامات پى در پى، از شيوههاى اصلى كار دشمن است.)
3- دشمن با همهى تهمتهايى كه مىزند، امّا از درون دچار ترديد است. «1»
بَلْ ... بَلْ ... بَلْ ... فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ
«1». تفسير الميزان.
جلد 5 - صفحه 425
4- مشركين هم مىدانند كه لازمهى نبوت، آوردن معجزه است. «فَلْيَأْتِنا»
5- مردم، خواهان معجزهى حسى هستند. «فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5»
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ: بلكه گفتند اين قرآن شريف خوابهاى باطله كاذبه پوچ است، يعنى آن را اصلى نيست. بَلِ افْتَراهُ: بلكه بافته است آن را و از پيش خود درست نموده. بعد از اين هم برگشته گفتند: بَلْ هُوَ شاعِرٌ: بلكه او شاعر است. چون از همه فرو ماندند گفتند: فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ:
پس بياور ما را به معجزه چنانچه آوردند اولين از پيغمبران.
تعجيز: در اين آيه شريفه عجز معاندين را نسبت به معارضه قرآن و مناقضه سخنان ايشان را بيان فرمايد كه ابتدا حمل به سحر نمودند، چون ديدند به سحر نماند، از آن برگشته گفتند: خوابهاى دروغ پوچ است كه شخص چيزى در خواب بيند يا گويد و آن را اصلى نباشد. ثالثا از آن برگشته گفتند: افترا و بهم بافته شده است. مرتبه چهارم از آن عدول نموده، چون متانت كلمات شريفه را
جلد 8 - صفحه 362
مقايسه نموده گفتند: شاعر است. و چون شعر داراى قافيه و وزن است و آيات قرآنيه بدون قافيه و وزن در نهايت ملاحت باشد، ناچار پنجمين مرتبه متحير فرومانده معجزه مقترحه خواستند. تمام اينها كاشف است از عناد و لجاج و جهل و غفلت، و الّا شخص منصف عاقل اين گونه كلمات مناقضه نگويد به جهت عصبيت و امتناع نمودن از قبول حق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ «1» ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3» قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «4»
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5»
ترجمه
نزديك شد براى مردم حسابشان و آنها در بيخبرى اعراض- كنندگانند
نيامد آنها را هيچ موجب تذكرى از پروردگارشان تازه وارد مگر آنكه شنيدند آنرا و آنها بازى ميكردند
در حاليكه مشغول بود دلهاشان و پنهان داشتند راز گوئى را آنانكه ستم نمودند كه آيا اين باشد مگر انسانى مانند شما آيا ميآئيد نزد سحر با آنكه شما مىبينيد
گفت پروردگار من ميداند گفتار را در آسمان و زمين و او است شنواى دانا
بلكه گفتند فراهم آورده خوابها است بلكه افترا زده است آنرا بلكه او خيال باف است پس بايد بياورد براى ما معجزى چنانچه فرستاده شدند پيشينيان.
تفسير
- خداوند خبر داده بكفّار مكه كه قيامت و حساب مردم نزديك شد با آنكه آنها در غفلت از ياد مرگ و عذاب قيامت و معرض از ذكر خدا و آيات او و تفكر در خاتمه امر خودشانند و در مجمع فرموده كه خداوند وصف فرمود قيامت و حساب را بنزديكى براى آنكه يكى از علائم قيامت بعثت پيغمبر خاتم است چون آنحضرت فرمود مبعوث شدم من و قيامت مانند اين دو و گفتهاند اشاره بانگشت سبّابه و وسطى فرمود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه دنيا بسرعت ميگذرد و باقى نمانده از او مگر مختصرى و آنكه هر امر محقّق الوقوعى نزديك است و ميشود آنرا واقع خواند و بايد از براى وقوع آن آماده بود و در ميان انقراض اسلام و
جلد 3 صفحه 539
روز قيامت فاصلهاى نيست ولى نازل نشد براى آنها از جانب خداوند هيچ آيه و سورهاى كه موجب تنبّه و استبصار آنها بود تازه بتازه نو بنو مگر آنكه شنيدند و ملعبه خودشان قرار دادند و سخريّه و استهزاء كردند و اين نبود مگر براى آنكه دلهاى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و مشغول بامور دنيا بود بطوريكه مجال تدبّر و تفكّر در آيات الهى را نداشتند و خيلى محرمانه با هم زير گوشى صحبت ميكردند كه مگر اين مدّعى نبوّت بشرى نيست مانند شما چرا ميرويد گوش بسخنان او ميدهيد با آنكه مىبينيد هر كس باو نزديك ميشود او را بسحر مجذوب خود ميكند و در اين راز گوئى پنهانى ظلم مينمودند بخودشان و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مردم كه چنين نسبت ناروائى بآنحضرت ميدادند و خودشان و آنها را از فيض استماع قرآن و هدايت بحقّ باز ميداشتند گويا تصوّر مينمودند بشر عادى نميشود پيغمبر باشد و جاذبه قرآن را حمل بر سحرى مينمودند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زمان قرائت بكار ميبرد و ميخواستند محرمانه چارهجوئى كنند براى جلوگيرى از پيشرفت امر آنحضرت و خداوند دستور داد به پيغمبر خود كه بفرمايد و فرمود پروردگار من ميداند سخن هر سخنگوئى را در آسمان باشد يا در زمين آشكار بگويد يا پنهان و او شنوا است اقوال بندگان را و دانا است بأسرار و ضمائر آنان و بجاى كلمه قال جمعى از قرّاء قل قرائت نمودهاند و اين بيچارهها در موضوع پيغمبر متحيّر بودند گاهى ميگفتند ساحر است كه گذشت گاهى ميگفتند خوابهاى پريشان مىبيند و آنها را مانند ضغث كه دسته گياه مختلط از خشك و تر و قوى و ضعيف را گويند جمعآورى نموده و اضغاث كه جمع آنست از آن خوابها تحويل ما ميدهد و گاهى صريحا ميگفتند العياذ باللّه كذّاب است و افترا بخدا ميبندد و گاهى ميگفتند شاعر است و خيال بافى ميكند و نميدانستند چه بگويند و چگونه اعجاز قرآن را منكر شوند در خاتمه امر ناچار شدند كه بگويند ما اين معجزهاى را كه تو آوردى قبول نداريم اگر ميخواهى ما ايمان بياوريم بايد مانند ناقه صالح يا عصاى موسى يا احياء موتى خارق عادتى بدلخواه ما بياورى.
جلد 3 صفحه 540
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَل قالُوا أَضغاثُ أَحلامٍ بَلِ افتَراهُ بَل هُوَ شاعِرٌ فَليَأتِنا بِآيَةٍ كَما أُرسِلَ الأَوَّلُونَ «5»
بلكه گفتند: اينها خوابهاي پريشان است بلكه افتراء او است، بلكه او شاعر است. پس اگر راست ميگويد بياورد براي ما به آية و نشانه و معجزهاي همان نحوي که رسولان اوّلي آوردند.
(بَل قالُوا أَضغاثُ أَحلامٍ): اولا نسبت سحر دادند و حضرت را ساحر پنداشتند،
جلد 13 - صفحه 138
پس از اينکه تجاوز كردند و گفتند: خوابهاي پريشان است نظر به اينكه خواب ديدن دو قسم است: رحماني که ملائكه در قلب وارد ميكند که الهام ملكي گويند مثل خواب ابراهيم و يوسف و امثال آنها. و يك قسم شيطاني است که شيطان وسوسه ميكند و تعبير ندارد چنانچه به ملك مصر گفتند:
«أَضغاثُ أَحلامٍ وَ ما نَحنُ بِتَأوِيلِ الأَحلامِ بِعالِمِينَ» يوسف، آيه 44.
العياذ باللّه قرآن را خوابهاي شيطاني گفتند، و اينکه كلام با كلام قبل که سحر شمردند كمال مضادّه دارد.
(بَلِ افتَراهُ): دعوي سوم که: اينکه قرآن بافتههاي خود پيغمبر است نسبت به خدا ميدهد، اينکه هم با آن دو مضادّ است.
(بَل هُوَ شاعِرٌ): ظاهرا مراد آنها از اينکه نسبت بيهوده گو است.
العياذ باللّه قرآن مجيد را مزخرفات و بيهوده شمردند. و تمام اينکه دعاوي با هم تنافي و تخالف دارد و متفاوت است، و اينها را دو نحو ميتوان حمل كرد.
يكي دستههاي مشركين بعضي گفتند سحر، بعضي خواب پريشان، بعضي افتراء، بعضي بيهودهگويي. و ممكن است حمل بر اوقات و ازمنه كرد که يك روز اينکه، و يك روز آن.
و بالجمله همه گونه نسبت ناروايي به حضرتش دادند، پس از اينکه نسبتها دليل بر دعوي خود اقامه كردند گفتند:
(فَليَأتِنا بِآيَةٍ كَما أُرسِلَ الأَوَّلُونَ): ممكن است مراد آنها آيات اقتراحيّه خود آنها باشد چنانچه گذشت در سوره بني اسرائيل آيه 92- 95، و ممكن است مراد مثل ناقه صالح و عصاي موسي، و ملك سليمان و امثال اينها باشد، و ممكن است مراد آيات مهلكه مثل آب نوح، و باد هود، و صيحه صالح و خسف لوط، و غرق فرعونيان و نحو اينها باشد و به تمام اينها در آيه شريفه اشاره دارد.
139
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- بعد از ذکر دو قسمت از بهانه جوییهای مخالفان، به چهار قسمت دیگر از آن پرداخته چنین میگوید: «آنها گفتند: (آنچه محمد آورده وحی نیست) بلکه خوابهای آشفته است» که آنها را حقیقت و واقعیت میپندارد! (بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ).
ج3، ص156
و گاه این سخن خود را عوض میکنند و میگویند: او مرد دروغگویی است که این سخنان را «به خدا افترا بسته»! (بَلِ افْتَراهُ).
و گاه میگویند: «نه او یک شاعر است» و این آیات مجموعهای از تخیلات شاعرانه اوست (بَلْ هُوَ شاعِرٌ).
و در آخرین مرحله میگویند: از همه اینها که بگذریم اگر او راست میگوید که فرستاده خداست «پس باید معجزهای برای ما بیاورد همان گونه که پیامبران پیشین با معجزات فرستاده شدند» (فَلْیَأْتِنا بِآیَةٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ).
بررسیهای این نسبتهای ضد و نقیض به پیامبر (ص) خود بهترین دلیل بر آن است که آنها حق طلب نبودند، بلکه هدفشان بهانه جویی و به اصطلاح بیرون کردن حریف از میدان به هر قیمت و به هر صورت بوده است.
نکات آیه
۱- خواب آشفته دانستن قرآن، از تبلیغات سوء مشرکان ستم پیشه علیه پیامبر(ص) (بل قالوا أضغث أحلم ) «أضغاث» (جمع «ضغث») به معناى دسته ها و مختلط ها و «أحلام» (جمع «حلم») به معناى خواب ها است. این تعبیر (أضغاث أحلام) به خواب هاى آشفته و پراکنده اطلاق مى شود.
۲- معرفى قرآن به صورت مجموعه اى غیرمنظم و کتابى بدون انسجام، از تبلیغات سوء مشرکانِ ستم پیشه (بل قالوا أضغث أحلم ) برداشت یاد شده باتوجه به معناى لغوى «أضغاث» (اشیاى آشفته و دسته هاى پراکنده و بى انسجام) است.
۳- ساخته و پرداخته بودن قرآن از جانب پیامبر(ص)، از تهمت هاى مشرکانِ ستم پیشه به آن حضرت (بل افتریه)
۴- نسبت نارواى شعر و شاعرى به قرآن و پیامبر(ص)، از سوى مشرکانِ ستم پیشه (بل هو شاعر )
۵- زیبایى و گیرایى قرآن، پذیرفته شده و مسلّم در نظر مشرکان مکه (بل هو شاعر ) از آن جایى که شعر از زیبایى و گیرایى خاصى برخودار است; بدین سبب مشرکان، پیامبر(ص) را شاعر مى دانستند.
۶- مشرکان، در مقابله با قرآن و اعلان موضع روشن در برابر آن، سرگردان و ناتوان بودند. (بل قالوا أضغث أحلم بل ... بل هو شاعر ) «بل» در آیه شریفه، براى اضراب انتقالى است. این حرف در مواردى به کار مى رود که گوینده در صدد بیان نکته اى دیگر بوده و از نکته اول صرف نظر کرده باشد. تکرار این حرف در یک کلام نشان دهنده اضطراب، تردید و دو دلى گوینده و یا ناتوانى وى در تصمیم گیرى است.
۷- مشرکان، از پیامبر(ص) خواهان معجزه اى همانند معجزات پیامبران پیشین بودند. (فلیأتنا بایة کما أُرسل الأوّلون )
۸- آگاهى مشرکان در عصر بعثت، از ماهیت معجزه و فرق آن با سحر و خواب هاى پریشان و شعر (بل قالوا أضغث أحلم بل افتریه بل هو شاعر ) مشرکان در مخالفت با پیامبر(ص) ابتدا سخن او را سحر، یا شعر و یا خواب هاى آشفته مى دانستند. سپس براى اثبات رسالت پیامبر(ص) از ایشان خواستار معجزه شدند. این مى رساند که آنان از معجزه و فرق آن با سحر و شعر و... آگاه بودند و به آن اعتراف داشتند.
۹- درخواست معجزه، همانند معجزات پیامبران پیشین، از بهانه هاى مشرکان براى نپذیرفتن رسالت پیامبر(ص) بود. (و أسرّواالنجوى الذین ظلموا ... فلیأتنا بایة کما أُرسل الأوّلون )
۱۰- مشرکان ستم پیشه صدراسلام، مردمى لجوج، حق ناپذیر و بهانه جو بودند. (بل قالوا ... فلیأتنا بایة کما أُرسل الأوّلون )
۱۱- استفاده مشرکان ستم پیشه از تمامى شیوه هاى ممکن تبلیغى، سیاسى و فرهنگى علیه پیامبر(ص) (أسرّوا النجوى... هل هذا إلاّ بشر... بل قالوا أضغث أحلم بل افتریه بل هو شاعر فلیأتنا بایة کما أُرسل الأوّلون)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۷، ۱۱
- افترا: افترا به قرآن ۳
- قرآن: تبلیغ علیه قرآن ۲; تهمت آشفتگى به قرآن ۲; تهمت رؤیاى آشفته به قرآن ۱; تهمت شعر به قرآن ۴; جذابیت قرآن ۵; روش مبارزه با قرآن ۶; زیبایى قرآن ۵
- محمد(ص): بهانه جویى مکذبان محمد(ص) ۹; توطئه علیه محمد(ص) ۱; تهمت به محمد(ص) ۱، ۳; تهمت شاعرى به محمد(ص) ۴
- مشرکان: بهانه جویى مشرکان صدراسلام ۹، ۱۰; بینش مشرکان صدراسلام ۸; تبلیغ علیه مشرکان صدراسلام ۱۱; تبلیغ مشرکان ۲; تحیر مشرکان ۶; توطئه مشرکان ۱; تهمتهاى مشرکان ۱، ۳، ۴; حق ناپذیرى مشرکان صدراسلام ۱۰; خواسته هاى مشرکان صدراسلام ۷; روش تبلیغ مشرکان صدراسلام ۱۱; عجز مشرکان ۶; لجاجت مشرکان صدراسلام ۱۰
- مشرکان مکه: بینش مشرکان مکه ۵
- معجزه: تفاوت معجزه با جادو ۸; حقیقت معجزه ۸; درخواست معجزه ۷; فلسفه معجزه اقتراحى ۹; معجزه اقتراحى ۷
منابع