الأنبياء ٣
کپی متن آیه |
---|
لاَهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هٰذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ |
ترجمه
الأنبياء ٢ | آیه ٣ | الأنبياء ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لاهِیَةً»: غافل و بیخبر. «أَسَرُّوا»: پنهان داشتند و پوشیدند. «الَّذِینَ»: بدل ضمیر (و) است یا فاعل است و از باب: «أَکَلُونِی الْبَرَاغِیثُ»: است. «أَسَرُّوا النَّجْوَی»: جنبه مبالغه در پنهان داشتن دارد. «هَلْ هذا»: استفهام انکاری است. «أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ»: آیا به سراغ سحر میروید؟ آیا سحر را میپذیرید؟
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۵ سوره انبياء
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه انبياء
- معناى نزديك شدن حساب -قيامت -به مردم (اقترب للناس حسابهم )
- وجوهى كه درباره جمع بين غفلت (كه متضمن عدم توجه است ) و اعراض (كه مستلزم توجه است ) در جمله : ((و هم فى غفلة معرضون (( گفته شده است
- گفتارى پيرامون معناى حدوث و قدم كلام (در ذيل آيه :((و ما ياءتيهم من ذكر من ربهم محدث ...((
- تجزيه و تحليل حقيقت و واقعيت ((كلام -سخن (( و بيان اينكه قديم بودن كلام متصورنيست
- آيا كلام از جهت كلام بودن ، فعل متكم است يا صفت او يا هيچكدام ؟
- اشاره به معنايى ديگر براى كلام از جهت اينكه مكنونات ضماير را كشف مى كند
- بيان اينكه بحث درباره حدوث و قدم قرآن بى مورد بوده است
- نقل سخنان و افترائات مكذبان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در تكذيب و انكار آنحضرت (صلى الله عليه و آله )
- ترقى درجه به درجه افترائات كفار عليه پيامبر اسلام (ص )
- پاسخ خداوند به احتجاج مشركين بر نفى نبوت به بشر بودن پيامبر(ص )
- انحلال آيه شريفه به دو حجت حلى و نقضى
- مقصود از ((ذكر(( و ((اهل ذكر(( در (فسئلوااهل الذكر)
- بحث روايتى (حديثى از امام رضا عليه السلام درباره حادث و قديم بودن كلام خدا
- مقصود از اهل الذكر در آيه (فسئلوا اهل الذكر)اهل بيت عليهم السلام است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3»
«1». تفسير نمونه.
جلد 5 - صفحه 423
در حالى كه دلهاى آنان (از حقّ، غافل و به چيز ديگرى) سرگرم است و كسانى كه (كافر شدند و به خود) ستم كردند، مخفيانه نجوى مىكنند كه آيا اين (مرد) جز بشرى مثل شماست؟ آيا با اينكه مىبينيد به سوى سحر مىرويد؟!
پیام ها
1- سرگرمى به مسائل بى ارزش انسان را از توجّه به مسائل اصلى مثل حساب و قيامت غافل مىكند. وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ ... لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ
2- افراد منحرف، انحراف خود را توجيه مىكنند. «بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ»
3- تا دل از خدا غافل نشود، انسان، آيات الهى را به بازى نمىگيرد. «يَلْعَبُونَ- لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ»
4- مخالفان انبيا، در پنهان توطئه مىكنند ومعجزات را سحر وجادو مىشمرند.
«وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى- أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ»
5- كفّار با پوشاندن حقايق، نسبت به خود و ديگران ظلم مىكنند. «ظَلَمُوا»
6- تهمت ستمگران به انبيا نشانه آن است كه مكتب انبيا ظلم ستيز است. الَّذِينَ ظَلَمُوا ... هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ
7- زندگى انبيا در ميان مردم وبسيار ساده و عادّى بود. «بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3»
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ: در حالى كه غافل است دلهاى آنها از آنچه اراده شده.
يعنى نشنيدند قرآن را شنيدن تدبر و قبول و تفكر، و بدرستى كه استماع نمودند به لعب و استهزاء در حالى كه غافل بود دلهاى آنها از حقايق و معارف. وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى: و پنهان داشتند راز خود را غايت پنهانى. الَّذِينَ ظَلَمُوا: آنانكه شرك آوردند به خدا و ستم نمودند به خود. حاصل آنكه اين جماعت در پنهانى به يكديگر گفتند: هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ: آيا نيست اين شخص مگر آدمى مثل شما و نيست مثل ملائكه. به گمان باطل خود استدلال نمودند به بشريت حضرت پيغمبر بر تكذيب در ادعاى رسالت آن سرور به جهت اعتقاد فاسد خود كه پيغمبر نباشد مگر ملك، و مستلزم داشتند از اين اعتقاد فاسد انكار قرآن را كه: أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ: آيا پس مىآورند سحر را و شما قبول مىكنيد، و حال آنكه مىبينيد و مىدانيد كه سحر است.
تبصره: يكى از صفات رذيله مهلكه، غفلت و غرور است. قلب انسانى كه مايه آگاهى و هشيارى است، بواسطه تراكم سركشى و مخالفت، بتدريج صفا و نورانيت آن را منكدر نموده، بتمادى غفلت و غرور، قلب منكوس و محجوب گردد از ادراك حق و صلاح دين و دنيا و آخرت، تا به مرتبهاى كه ظلمت سركشى و كفر به كلى آن را فراگرفته، كه ديگر مواعظ و نصايح و آيات الهيه در او تأثير ننمايد و در مقام سخريه و استهزاء برآيد و ديگران را از حق گمراه نمايد.
لذا منكرين از شدت عناد و انكار دين مبين، علاوه بر آنكه خودشان ايمان نمىآوردند، ديگران را از ايمان به پيغمبر و قرآن متنفر مىساختند به سبب وارد كردن دو شبهه: يكى آنكه اين مدعى نبوت بشر است مثل شما، و ديگر آنچه آورده سحر مىباشد.
جلد 8 - صفحه 361
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ «1» ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3» قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «4»
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5»
ترجمه
نزديك شد براى مردم حسابشان و آنها در بيخبرى اعراض- كنندگانند
نيامد آنها را هيچ موجب تذكرى از پروردگارشان تازه وارد مگر آنكه شنيدند آنرا و آنها بازى ميكردند
در حاليكه مشغول بود دلهاشان و پنهان داشتند راز گوئى را آنانكه ستم نمودند كه آيا اين باشد مگر انسانى مانند شما آيا ميآئيد نزد سحر با آنكه شما مىبينيد
گفت پروردگار من ميداند گفتار را در آسمان و زمين و او است شنواى دانا
بلكه گفتند فراهم آورده خوابها است بلكه افترا زده است آنرا بلكه او خيال باف است پس بايد بياورد براى ما معجزى چنانچه فرستاده شدند پيشينيان.
تفسير
- خداوند خبر داده بكفّار مكه كه قيامت و حساب مردم نزديك شد با آنكه آنها در غفلت از ياد مرگ و عذاب قيامت و معرض از ذكر خدا و آيات او و تفكر در خاتمه امر خودشانند و در مجمع فرموده كه خداوند وصف فرمود قيامت و حساب را بنزديكى براى آنكه يكى از علائم قيامت بعثت پيغمبر خاتم است چون آنحضرت فرمود مبعوث شدم من و قيامت مانند اين دو و گفتهاند اشاره بانگشت سبّابه و وسطى فرمود و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه دنيا بسرعت ميگذرد و باقى نمانده از او مگر مختصرى و آنكه هر امر محقّق الوقوعى نزديك است و ميشود آنرا واقع خواند و بايد از براى وقوع آن آماده بود و در ميان انقراض اسلام و
جلد 3 صفحه 539
روز قيامت فاصلهاى نيست ولى نازل نشد براى آنها از جانب خداوند هيچ آيه و سورهاى كه موجب تنبّه و استبصار آنها بود تازه بتازه نو بنو مگر آنكه شنيدند و ملعبه خودشان قرار دادند و سخريّه و استهزاء كردند و اين نبود مگر براى آنكه دلهاى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و مشغول بامور دنيا بود بطوريكه مجال تدبّر و تفكّر در آيات الهى را نداشتند و خيلى محرمانه با هم زير گوشى صحبت ميكردند كه مگر اين مدّعى نبوّت بشرى نيست مانند شما چرا ميرويد گوش بسخنان او ميدهيد با آنكه مىبينيد هر كس باو نزديك ميشود او را بسحر مجذوب خود ميكند و در اين راز گوئى پنهانى ظلم مينمودند بخودشان و به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مردم كه چنين نسبت ناروائى بآنحضرت ميدادند و خودشان و آنها را از فيض استماع قرآن و هدايت بحقّ باز ميداشتند گويا تصوّر مينمودند بشر عادى نميشود پيغمبر باشد و جاذبه قرآن را حمل بر سحرى مينمودند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زمان قرائت بكار ميبرد و ميخواستند محرمانه چارهجوئى كنند براى جلوگيرى از پيشرفت امر آنحضرت و خداوند دستور داد به پيغمبر خود كه بفرمايد و فرمود پروردگار من ميداند سخن هر سخنگوئى را در آسمان باشد يا در زمين آشكار بگويد يا پنهان و او شنوا است اقوال بندگان را و دانا است بأسرار و ضمائر آنان و بجاى كلمه قال جمعى از قرّاء قل قرائت نمودهاند و اين بيچارهها در موضوع پيغمبر متحيّر بودند گاهى ميگفتند ساحر است كه گذشت گاهى ميگفتند خوابهاى پريشان مىبيند و آنها را مانند ضغث كه دسته گياه مختلط از خشك و تر و قوى و ضعيف را گويند جمعآورى نموده و اضغاث كه جمع آنست از آن خوابها تحويل ما ميدهد و گاهى صريحا ميگفتند العياذ باللّه كذّاب است و افترا بخدا ميبندد و گاهى ميگفتند شاعر است و خيال بافى ميكند و نميدانستند چه بگويند و چگونه اعجاز قرآن را منكر شوند در خاتمه امر ناچار شدند كه بگويند ما اين معجزهاى را كه تو آوردى قبول نداريم اگر ميخواهى ما ايمان بياوريم بايد مانند ناقه صالح يا عصاى موسى يا احياء موتى خارق عادتى بدلخواه ما بياورى.
جلد 3 صفحه 540
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لاهِيَةً قُلُوبُهُم وَ أَسَرُّوا النَّجوَي الَّذِينَ ظَلَمُوا هَل هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثلُكُم أَ فَتَأتُونَ السِّحرَ وَ أَنتُم تُبصِرُونَ «3»
دلهاي آنها مشغول بلهويات و امور باطله است و پنهاني نجوي ميكنند كساني که ظلم كردند آيا اينكه دعوي رسالت ميكند نيست مگر بشري مثل شما، آيا پس قبول ميكنيد سحر او را و حال آنكه شما بصير و بينا هستيد!
جلد 13 - صفحه 136
(لاهِيَةً قُلُوبُهُم) قلوب آنها تمام توجه به اينکه حيات دنيوي و زخارف او است و بكلّي از دين و آخرت غافل هستند که ميفرمايد:
«وَ ما هذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَ لَعِبٌ» عنكبوت آيه 64. و نيز ميفرمايد:
«اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي- الأَموالِ وَ الأَولادِ» حديد آيه 19 و نيز ميفرمايد: «وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلّا مَتاعُ- الغُرُورِ» حديد آيه 20 و غير اينها.
و بالجمله قلوب آنها غرق شهوت، و هواهاي نفساني و لهويّات است.
(وَ أَسَرُّوا النَّجوَي): اينکه هايي که قلوب آنها لاهية است بين خود نجوي و پنهاني بيك ديگر ميگويند. سپس ميفرمايد اينها كيانند.
(الَّذِينَ ظَلَمُوا): و مراد بعيد نيست که اكابر و رؤساء مشركين باشند که هم ظلم به نفس كردند ايمان نياوردند، و هم ظلم به غير که مانع ضعفاء شدند، و هم ظلم به دين شرك و كفر و هزار مفسده ديگر که بالحسّ و الوجدان مشاهده ميكنيم.
(هَل هذا إِلّا بَشَرٌ مِثلُكُم): آيا اينکه مگر بشري مثل شما نيست!- تصور ميكردند که رسول بايد ملك باشد. از جهت اينكه بشر تماسّ با خداوند ندارد.
جواب: اولا- خداوند قدرت دارد با بشر بلكه با حيوانات تكلّم فرمايد. و ثانيا بر فرض عدم تكلّم بتوسط ملك باو وحي ميشود. و اگر آن هم بگوئيد: ممكن نيست پس رسول ملك هم با شما ممكن نيست تماس گيرد.
(أَ فَتَأتُونَ السِّحرَ): آيا ميآئيد سحر را يعني فريب سحر او را ميخوريد!
(وَ أَنتُم تُبصِرُونَ): و حال آنكه شما با شعور و عقل و بصيرت هستيد يك نفر مثل خود را رسولش ميدانيد و به سحرش ميگرويد خلاف عقل است.
137
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 3)- باز برای تأکید بیشتر میگوید: «آنها در حالی هستند که دلهایشان در لهو و بیخبری فرو رفته است» (لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ).
زیرا آنها از نظر ظاهر همه مسائل جدی را لعب و بازی و شوخی میپندارند.
و طبیعی است چنین کسانی هرگز راه سعادت را نخواهند یافت.
بعد به گوشهای از نقشههای شیطانی آنها اشاره کرده، میفرماید: «و این ظالمان گفتگوهای در گوشی خود را (که برای توطئه انجام میدهند) پنهان میدارند، و میگویند: آیا این جز یک بشر عادی همچون شماست»؟ (وَ أَسَرُّوا النَّجْوَی الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ).
حال که او یک بشر عادی بیش نیست لابد این کارهای خارق العاده او و نفوذ سخنش چیزی جز سحر نمیتواند باشد «پس آیا شما به سراغ سحر میروید با این که میبینید»؟ (أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ).
آنها در این گفتارشان روی دو چیز تکیه داشتند، یکی بشر بودن پیامبر (ص) و دیگری بر چسب سحر، و در آیات بعد برچسبهای دیگری نیز خواهد آمد که قرآن به آنها پاسخ میدهد.
نکات آیه
۱- مشرکان، مردمى غافل از مسائل جدى و اصلى زندگى و دل مشغول به امور واهى و بى ارزش (و هم یلعبون . لاهیة قلوبهم ) «لهو» به معناى چیزى است که انسان را از کارهاى مهم و سودمند باز دارد (مفردات راغب). توصیف مشرکان به این که قلبشان به لهو و امور غیر مهم مبتلا شده، بیانگر برداشت یاد شده است.
۲- بیداردلى و هوشمندى، زمینه لازم براى فهم صحیح حقایق الهى و اثرپذیرى از وحى و کتاب هاى آسمانى (ما یأتیهم ... لاهیة قلوبهم )
۳- لهو و دل مشغولى به امور غیر مهم و بى ارزش، از بیمارى هاى قلب و امرى زشت و ناپسند (لاهیة قلوبهم ) آیه شریفه، در مقام بیان اوصاف ناپسند و ویژگى هاى منفى مشرکان و مذمت از آنان است.
۴- برپایى جلسات سرّى و گفت وگوهاى مشورتى، از سوى مشرکان ستمگر علیه پیامبر(ص) (و أسرّوا النجوى الذین ظلموا )
۵- برخورد ناشایست با وحى و بازى با آن، از مصداق هاى ظلم و ستم (و هم یلعبون . لاهیة قلوبهم ... الذین ظلموا )
۶- مشرکانِ ستم پیشه، داراى حرکت هاى جمعى و متشکل علیه دعوت پیامبر(ص) (و أسرّوا النجوى الذین ظلموا ) «أسرّوا» (از مصدر «اسرار»); یعنى، پنهان مى داشتند و «نجوى» به معناى گفت وگوهاى پنهانى و مفعول براى «أسرّوا» است. بنابراین نجواکردن، دلیل بر حرکت جمعى و متشکل است و پنهان داشتن آن بیانگر سعى و تلاش بر دور ماندن این حرکت از انظار دیگران (مسلمانان) است.
۷- توطئه چینى گروهى خاص از مشرکان ستم پیشه علیه پیامبر(ص) و دعوت او (و أسرّوا النجوى الذین ظلموا ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که «الذین ظلموا» قید احترازى باشد; یعنى، آن دسته از مشرکانى که ستم پیشه اند و خوى تجاوزگرى دارند.
۸- اسلام، آیین ظلم ستیز و تعالیم قرآن در جهت زدودن ظلم و سیه کارى از چهره جامعه است. (ما یأتیهم من ذکر من ربّهم محدث إلاّاستمعوه و هم یلعبون... و أسرّوا النجوى الذین ظلموا) توطئه و مخالفت گروه ستم پیشه با پیامبر(ص) و قرآن، بیانگر این نکته است که اسلام در جهت زدودن ظلم از جامعه و قطع منافع ظالمانه طبقه استثمارگر است; وگرنه چه دلیلى داشت که تنها این قشر به مخالفت با اسلام برخیزند.
۹- بشر بودن پیامبر(ص) محتواى نجواى توطئه آمیز مشرکان و دستاویز آنان علیه اسلام و قرآن (و أسرّوا النجوى الذین ظلموا هل هذا إلاّبشر مثلکم )
۱۰- ناسازگارى بشر بودن با دستیابى به مقام نبوت، از دیدگاه مشرکان (هل هذا إلاّبشر مثلکم )
۱۱- پیامبر(ص) حضورى مستقیم و ملموس در میان مردم داشت و مانند آنان زندگى مى کرد. (هل هذا إلاّبشر مثلکم ) «مثلکم» صفت براى «بشر» است. توصیف پیامبر(ص) به مثل شما بودن (علاوه بر بشر بودن) مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۱۲- نسبت نارواى سحر به قرآن و جادوگرى به پیامبر(ص) از سوى مشرکان ستم پیشه (أفتأتون السحر و أنتم تبصرون )
۱۳- مشرکان ستم پیشه، ضمن ایراد اتهام سحر به قرآن، آن را هرگز شایسته پیروى نمى دانستند. (أفتأتون السحر و أنتم تبصرون ) استفهام در جمله «أفتأتون السحر» انکارى است و جمله «و أنتم تبصرون» حال براى فاعل «تأتون» مى باشد. بنابراین معناى آیه چنین مى شود: آیا شما با چشم باز و آگاهى به دنبال قرآن - که سحر است - مى روید؟ یعنى این که شایسته نبودن قرآن براى پیروى، امرى است روشن و بدیهى.
۱۴- تأثیر شگرف و فوق العاده قرآن، در مردم روزگار پیامبر(ص) (أفتأتون السحر ) از این که اتهام سحر را به قرآن روا مى داشتند، برمى آید که قرآن تأثیرى فوق العاده داشته است.
۱۵- سحر بودن قرآن و ساحر بودن پیامبر(ص)، دلیل واهى و بهانه دیگر مشرکان ستم پیشه براى ایمان نیاوردنشان (أفتأتون السحر و أنتم تبصرون ) مشرکان براى ردّ ادعاى نبوت پیامبر(ص)، دو دلیل واهى و بهانه جویانه مى آوردند: ۱- بشر بودن آن حضرت (هل هذا إلاّ بشر مثلکم)، ۲- ساحر بودن ایشان (أفتأتون السحر).
۱۶- مشرکان صدراسلام، پیروى از سحر را با عقل و خرد ناسازگار مى دیدند. (أفتأتون السحر و أنتم تبصرون )
۱۷- تکذیب پیامبر(ص) و نسبت هاى ناروا (جادوگرى و...) به او ظلم است. (و أسرّوا النجوى الذین ظلموا هل هذا إلاّبشر... أفتأتون السحر و أنتم تبصرون) جمله «هل هذا إلاّ بشر... أفتأتون السحر...» بدل براى «النجوى» است; یعنى، محتواى نجواى ستمگران این بود که نسبت سحر به پیامبر(ص) مى دادند. با توصیف این افراد به «ظالمان»، نشانگر این است که نسبت ناروا به پیامبر(ص)، مصداق بارز ظلم است.
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴، ۶، ۷; توطئه علیه اسلام ۹; ظلم ستیزى اسلام ۸; ویژگیهاى اسلام ۸
- بصیرت: آثار بصیرت ۲
- بیماردلى: زمینه بیماردلى ۳
- جادو: موانع پیروى از جادو ۱۶
- حقایق: زمینه فهم حقایق ۲
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۳
- صفات: صفات ناپسند ۳
- ظالمان: توطئه ظالمان صدراسلام ۶، ۷
- ظلم: موارد ظلم ۵، ۱۷
- عقل: نقش عقل ۱۶
- غافلان :۱
- قرآن: توطئه علیه قرآن ۹; تهمت جادو به قرآن ۱۲، ۱۳، ۱۵; ظلم ستیزى قرآن ۸; معرضان از قرآن ۱۳; نقش قرآن ۱۴
- کتب آسمانى: زمینه فهم کتب آسمانى ۲
- لهو: آثار لهو و لعب ۳
- محمد(ص): بشر بودن محمد(ص) ۹، ۱۱; توطئه علیه محمد(ص) ۴، ۶، ۷; تهمت جادو به محمد(ص) ۱۲; تهمت جادوگرى به محمد(ص)۱۲ ۵ ۱، ۱۷; سیره محمد(ص) ۱۱; ظلم به محمد(ص) ۴; ظلم تکذیب محمد(ص) ۱۷
- مردم: مردم صدراسلام و قرآن ۱۴
- مشرکان: بهانه جویى مشرکان ۵ ۱; بینش مشرکان ۱۰; بینش مشرکان صدراسلام ۱۶; بى منطقى مشرکان ۵ ۱; پوچى زندگى مشرکان ۱; تشکل مشرکان صدراسلام ۶; توطئه مشرکان صدراسلام۴ ۶، ۷، ۹; توطئه هاى مشرکان صدراسلام ۴; تهمتهاى مشرکان۱۲ ۱۳، ۱۵; جلسات مخفى مشرکان صدراسلام ۴، ۶; جلسات مشورتى مشرکان صدراسلام ۴; غفلت مشرکان ۱; نجواى مشرکان صدراسلام ۹
- نبوت: مکذبان نبوت بشر ۱۰
- وحى: بازى با وحى ۵; زمینه فهم وحى ۲
منابع