الأنعام ٩٠
کپی متن آیه |
---|
أُولٰئِکَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِينَ |
ترجمه
الأنعام ٨٩ | آیه ٩٠ | الأنعام ٩١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِقْتَدِهْ»: اقتداء کن. پیروی کن. دنبالهروی کن. حرف (هْ) در آخر آن، هاء سکته است (نگا: حاقّه / و و و و ). عربها این حرف را به واژه اضافه میکنند اگر بخواهند بر آن سکوت کنند و بایستند. «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ»: از هدایت ایشان پیروی و به راه آنان برو. مراد پیروی رسول از اصول دین و فضائل اخلاقی این بزرگان است؛ نه پیروی از فروع و قوانینی که قابل نسخ هستند. «ذِکْرَی»: یادآوری و اندرز. تذکیر و ارشاد. این مصدر میتواند به جای اسم فاعل، یعنی (مذکّر) گرفته شود و معنی: یادآوری کننده و اندرز دهنده داشته باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۰ - ۸۴، سوره انعام
- اشاره به استمرار و عدم انقطاع عقيده به توحيد در قرون گذشته ، با عنايت و هدايت الهى .
- قرآن كريم دخترزادگان را هم اولاد و ذريه حقيقى مى داند.
- ملاك تفصيل و برترى انبياء(ع ) بر ديگر مردم ، داشتن هدايت فطرى و بهره مندى ازهدايت خاص و بى واسطه الهى است .
- كوششى كه صاحب المنار براى توجيه ترتيب اسماء انبياء (ع ) در سه آيه شريفه ،نموده است .
- اشكالاتى كه بر كلام صاحب المنار وارد است .
- معناى (اجتباء) و مراد از استعمال آن در ارتباط با انبياء الهى .
- دعوت همه انبياء(ع ) و تمام شرايع ، در حقيقت يكى است اگر چه در سعه و ضيق واجمال و تفصيل مختلف باشند.
- معناى (و هديناهم الى صراط مستقيم ).
- در هدايت الهى ضلالت راه ندارد و بقاء آن مشروط به شكر، كه عبارتست ازعمل به لوازم توحيد و عبوديت مى باشد.
- معانى (( حكم )) و بيان مراد از دادن كتاب و حكم و نبوت به پيامبران عليهم السلام .
- اقسام سه گانه اطلاق (( كتاب )) در قرآن مجيد.
- بررسى اقوال مختلفى كه درباره اينكه قومى كه موكل بر حفظ دين خدا هستند چه كسانى مى باشند گفته شده است .
- به نظر ما مراد از اين قوم انبياء و معصومين و اتقياء و صلحايند كه همواره پاسدار دين حق مى باشند.
- شريعت اسلام ناسخ شرايع قبل است و امر خداوند در (( فبهديهم اقتده )) به معناى امربه تبعيت از شرايع گذشته نيست .
- چند روايت درباره (( يسع )) يكى از انبياى بنىاسرائيل .
- رواياتى در مورد اينكه دخترزادگان هم از ذريه انسان بشمار مى روند.
- مساءله قرابت و ترتب آثار نسب در مورد زنان ، و دخترزادگان مساءله اى حقوقى واجتماعى است كه در اسلام شناخته شده است .
- استناد ائمه اهل بيت عليهم السلام به آياتى از قرآن مجيد براى اثبات اينكه دخترزادهاولاد بشمار مى رود.
- رواياتى در ذيل (( .... فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها كافرين )) .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرى لِلْعالَمِينَ «90»
آنان كسانىاند كه خداوند هدايتشان كرده، پس به هدايت آنان اقتدا كن. (اى پيامبر! به مردم) بگو: من بر اين (رسالت ودعوت) از شما مزدى طلب نمىكنم، اين قرآن جز تذكّرى براى جهانيان نيست. (و خواست من جز پندگرفتن اهل عالم نيست).
نکته ها
حرف «ه» در «اقْتَدِهْ»، ضمير نيست، بلكه «هاء» سَكت است و براى وقف به كار مىرود.
نام و ياد و راه اولياى خدا بايد زنده بماند و نوآورىها نبايد ارزشهاى پيشين را از ياد ببرد.
«فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
«1». غيبت نعمانى، ص 316.
جلد 2 - صفحه 507
پیام ها
1- پيروى از هدايت پيامبران، اقتدا به هدايت الهى است. «هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
2- ارزش انسان به خط فكرى و سيرهى عملى اوست. (فرمود: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»، و نفرموده: «بهم اقتَدِه»).
3- نسخ اديان گذشته، به معناى بطلان اصول و كليّات آنها نيست، خط كلّى انبيا بايد تداوم يابد. «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
4- موفّقترين انسان بايد از كمالات و اخلاق نيك و روش استوار پيشينيان بهرهمند شود. «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
5- اهداف تمام انبيا، يكى است. (زيرا اقتدا به انبيايى كه اهداف متضادّى دارند ممكن نيست). «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
6- دليل و نتيجهى پيروى، بايد هدايت يافتگى باشد. «هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
7- مبلّغ نبايد به دنياطلبى، گرايش داشته و به آن متّهم شود. «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ»
8- يكى از تفاوتهاى پيامبران با ديگر مدّعيان آن است كه هدف پيامبران، مادّيات نيست. «لا أَسْئَلُكُمْ»
9- انبيا، مايهى يادآورى انسانهاى فراموشكار و غافلند. «ذِكْرى»
10- اسلام، دين جهانى است. «ذِكْرى لِلْعالَمِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 508
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْعالَمِينَ (90)
«1» مجمع البيان ج 2 ص 331.
«2» مجمع البيان ج 2 ص 331.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 326
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ: آن گروه انبيا آنانند كه هدايت فرموده خداى تعالى ايشان را به دين خود فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ: پس به طريق آنها اقتدا كن آن چيز را كه بر آن متفق بودهاند از توحيد و اصول دين، نه فروع؛ چه فروع انبياء با هم تفاوت داشته نسبت به زمان بعثتشان.
تبصره- آيه شريفه امر و ترغيب است به اقتداى انبياء و اولياء، احاديث تأكيد آن نموده:
1- در مصباح الشريعه- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: نيست راهى براى زيركان مؤمنين سالمتر از اقتدا، به جهت آنكه اقتدا راه واضحتر و مقصد صحيحتر است. فرمود خداى تعالى به عزيزترين خلقش، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله: گروه انبيا آنانند كه هدايت فرموده خدا ايشان را. پس به هدايت ايشان اقتدا كن پس نمىباشد مر دين خدا را مسلكى اقوم از اقتداء به سنت اوليا و انبياى او به سوى او. «1» 2- فرمايش نبوى صلّى اللّه عليه و آله احسن الهدى هدى الانبياء. «2» نيكوترين هدايتها هدايت انبياء است.
3- نهج البلاغه- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اقتدوا بهدى نبيّكم فانّه افضل الهدى. «3» اقتدا كنيد به هدايت پيغمبر خود. پس بدرستى كه هدايت آن حضرت افضل هدى است.
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً: بگو به امت نمىخواهم از شما بر قرآن يا رسالت، اجر و مزدى، چنانچه پيش از من هيچ پيغمبرى از امت خود مزد دعوت نطلبيد إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرى لِلْعالَمِينَ: نيست اين تبليغ يا قرآن مگر پندى مر عالميان
«1» مصباح الشريعه، باب 59، حديث سوّم.
«2» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 631، حديث 172 (منقول از تفسير على بن ابراهيم)
«3» نهج البلاغه، خطبه 108.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 327
را.
تبصره- آيه شريفه را دلالاتى است:
1- آنكه هيچ زمان از پيغمبرى يا امامى خالى نبوده لقوله «وكّلنا بها قوما» و مؤيد اين است كه فرمود لو خلت الارض عن الحجّة لساخت باهلها. «1» و برهان عقلى بر اين مطلب قائم است، زيرا وجود نبى يا امام مدار عالم امكان است، و مدار چرخ، بىمحور محال است، و ايضا علت بقاء عالم، وجود امام باشد، هر زمانى كه علت برود، معلول هم مىرود.
2- اسناد توكل به خود دلالت دارد بر آنكه امام منصوص از جانب الهى است نه اجماع امت.
3- دلالت دارد بر آنكه پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله مبعوث است به كافه عالميان و نبوت او مختوم است لقوله «ان هو الّا ذكر للعالمين».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْعالَمِينَ (90)
ترجمه
آنگروه آنانند كه هدايت كرد خدا پس بهدايتشان اقتدا كن بگو نمى خواهم از شما بر آن اجرى را نيست آن مگر پند دادنى مر جهانيانرا.
تفسير
خداوند دستور جامع نافع مختصرى بحبيب خود داده كه سزاوار است همه باين دستور عمل نمايند و آن آنستكه اين انبياء عظام كه مهتدى بهدايت الهى شدند مسلك آنها در دعوت بحق و سلوك آنها با خلق و سيره مرضيّه ايشان در صبر بر اطاعت و مصيبت بايد سرمشق تو باشد و هيچكس از هيچ امر مانند آنحضرت از اين امر اطاعت نكرده چون تمام خصال حسنه انبيا عظام را بنحو اكمل در وجود مبارك خود جمع فرمود بلغ العلى بكماله كشف الدّجى بجماله حسنت جميع خصاله صلوا عليه و آله و هاء در كلمه اقتده براى وقف است و در مصباح الشريعه از حضرت صادق (ع) روايت
جلد 2 صفحه 350
نموده است كه راهى براى زيركان از اهل ايمان سالمتر از اقتدا نيست چون آن راه اوضح و مقصد اصحّ است كه خداوند با عزّ خلق خود در اين آيه اين راه را آموخت و اگر بود براى دين خدا مسلكى قويمتر از اقتدا هر آينه ارشاد ميفرمود آنرا بانبياء و اولياء خود و قمى ره از پيغمبر (ص) روايت نموده كه بهترين هدايتها هدايت انبيا است و در نهج البلاغه است كه اقتدا كنيد بهدايت پيغمبرتان كه آن افضل هدايتها است و يكى از موارد اقتدا كه آنحضرت مأمور بآن شد آنستكه مأمور شد بآنكه اعلام فرمايد كه من بر تبليغ وحى و اداء رسالت اجرى از شما نمىخواهم چنانچه انبياء سلف اجر نخواستند چون تبليغ احكام تذكر و موعظه است براى اهل عالم و مذكّر و واعظ بايد قصدش تقرب بخدا باشد تا كلامش مؤثر شود و در اين جمله دلالت است بر عموم رسالت آنحضرت (ص).
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ هُدَي اللّهِ يَهدِي بِهِ مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ لَو أَشرَكُوا لَحَبِطَ عَنهُم ما كانُوا يَعمَلُونَ (88) أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ وَ الحُكمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن يَكفُر بِها هؤُلاءِ فَقَد وَكَّلنا بِها قَوماً لَيسُوا بِها بِكافِرِينَ (89) أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَي اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقتَدِه قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِن هُوَ إِلاّ ذِكري لِلعالَمِينَ (90)
اينست هدايت خدا که باو هدايت ميفرمايد هر که را لايق بداند و مشيتش تعلق گرفته باشد از بندگانش و اگر شرك آورده بودند آنچه که عمل ميكردند حبط و فاسد شده بود اينها كساني هستند که ما بآنها داديم كتاب و حكم و نبوت را پس اگر اينکه مشركين و كفار باين انبياء و كتب و حكم و نبوت آنها كافر ميشدند پس بتحقيق ما قومي را قرار ميدهيم که نباشند باينها كافرين، اينکه انبياء كساني هستند که خداوند هدايت فرموده پس بايد بهدايت آنها اقتداء كني بگو باين كفار و مشركين من از شما اجر و مزدي مطالبه نميكنم نيست آنچه ميگويم مگر يادآوري جميع اهل عالمين.
اينکه آيات شريفه كمال دلالت را دارد بر اينكه مراد از آباء و ذريّات و اخوان اينکه انبياء مذكورين ساير انبياء هستند که ذكر آنها نشده و مسلما انبياء منحصر بمذكورين نيستند خداوند ميفرمايد بعد از ذكر انبياء وَ رُسُلًا قَد قَصَصناهُم عَلَيكَ مِن قَبلُ وَ رُسُلًا لَم نَقصُصهُم عَلَيكَ نساء آيه 162، و در بعض اخبار صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بودند مثل خبري که در باب زيارت ابي عبد اللّه عليه السّلام در نيمه شعبان و شب بيست و سوم رمضان و غير اينها است و اينکه استفاده از جملات اينکه آيات ميشود که در ضمن تفسير اشاره خواهد شد انشاء اللّه تعالي.
ذلِكَ هُدَي اللّهِ اينکه تفضلات که باين انبياء شده هدايت حقّه حقيقيه خداوند است يَهدِي بِهِ مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ او ميداند كي لياقت و قابليت و سزاوار
جلد 7 - صفحه 132
نبوت و خلافت است او را جعل ميفرمايد اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ انعام آيه 124 يا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ ص 25، چون بايد متخلق بجميع ملكات حسنه و عالم بجميع ما يحتاج اليه الامة و الرعية معصوم از جميع معاصي و خطاء و اشتباه و سهو و نسيان باشد و اينکه امور باطنيه را جز ذات اقدس پروردگار كسي اطلاع ندارد لذا مردم نميتوانند خليفهتراشي كنند.
وَ لَو أَشرَكُوا لَحَبِطَ عَنهُم ما كانُوا يَعمَلُونَ نوع مفسرين چنين گفتند که اگر شرك بياورند هراينه حبط ميشود از آنها آنچه را عمل ميكنند و همين معنا را در آيه لَئِن أَشرَكتَ لَيَحبَطَنَّ عَمَلُكَ زمر آيه 65 گفتند سپس اشكال كردند که همچه احتمالي در حق انبياء داده نميشود و جواب دادند که براي قطع طمع مشركين بوده و لكن بنكته شريفه آيه برخورد نكردند اشركوا و اشركت فعل ماضي است دلالت بر ماضي ميكند نه بر مستقبل و معني اينست که اگر شرك آورده بودند از اينکه لياقت و قابليت افتاده بودند و اعمال آنها حبط شده بود و اينکه دليل است بر اينكه هر که در زماني و لو قليلي مشرك بوده لياقت نبوت و خلافت را ندارد و مفادا مفاد لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمِينَ بقره آيه 118 ميشود و تكليف خلفاء سه گانه و معاويه عليهم اللعنة و العذاب معلوم ميشود.
أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ اولئك اشاره بتمام مذكورين در آيه قبل است که از آن جمله آبائهم و ذريّاتهم و اخوانهم است و اينکه هم شاهد بر اينست که آنها هم انبياء و اوصياء بودند و معني اينکه نيست که بهريك كتاب داده شد بلكه كتابي که مأمور بودند بعمل بآن صحف آدم، شيث، نوح، ابراهيم، تورات، زبور انجيل که ساير انبياء موظف بودند بآنها عمل كنند بلكه بر امة هر پيغمبري هم صدق ميكند که كتاب او است لذا در باب شهادت ميگويي
(و القرآن كتابي
جلد 7 - صفحه 133
و الكعبة قبلتي).
وَ الحُكمَ وَ النُّبُوَّةَ مراد از حكم جعل حكومت است بين النّاس و دليل بر لزوم اطاعت چنانچه در حق داود ميفرمايد فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ ص آيه 25 و از اينکه جمله هم استفاده ميشود که منصب حكومت هم بايد بجعل الهي باشد كسي حق حكومت ندارد جز از طرف خدا و رسول و امام چنانچه در دوره غيبت با مجتهد جامع الشرائط است بنص فرمايش حضرت باقر عليه السّلام
(انّي جعلته حاكما)
و مراد از نبوت اعمّ از رسالت است زيرا هر رسولي نبي هست ولي ممكن است نبي باشد و مأمور بدعوت نباشد چنانچه از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که فرمود
(كنت نبيّا و الآدم بين الماء و الطين).
فَإِن يَكفُر بِها هؤُلاءِ اشاره بكفار و مشركين است که اگر اينها بانبياء كافر شدند و از اينکه جمله استفاده ميشود لزوم اقرار بجميع انبياء و اعتقاد بتمام آنها چنانچه ميفرمايد وَ المُؤمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ بقره آيه 285.
فَقَد وَكَّلنا بِها قَوماً لَيسُوا بِها بِكافِرِينَ يعني مقدر ميفرمائيم و خلق ميكنيم قومي را که كافر باين انبياء و كتب و احكام نباشند.
تنبيه- مراد كافر بجميع اينها نيست بلكه اگر بيك نفر از انبياء يا يك حكم از كتاب يا يك دستور ديني كافر شد از تحت اينکه عنوان خارج و اينکه موضوع صادق نميآيد مگر بر شيعه اثني عشري مشروط بر اينكه هيچيك از ضروريات دين را منكر نباشد أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَي اللّهُ اشاره بانبياء سابقه است فَبِهُداهُمُ اقتَدِه امر بپيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که تو هم بايد بهمان طريقه آنها مشي كني، و ها در اقتده براي وقف است مثل آيه شريفه فَيَقُولُ هاؤُمُ اقرَؤُا كِتابِيَه إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي
جلد 7 - صفحه 134
مُلاقٍ حِسابِيَه حاقه آيه 19، و مثل آيه شريفه يا لَيتَنِي لَم أُوتَ كِتابِيَه وَ لَم أَدرِ ما حِسابِيَه حاقه آيه 25 قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً مزد رسالت نميخواهم ان قلت مگر مودت ذي القربي مزد رسالت نيست چنانچه ميفرمايد قُل لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربي شوري آيه 22.
قلت مودت ذي القربي هم يك لطف بر امت است و بنفع آنها است در دنيا و آخرت چنانچه ميفرمايد ما سَأَلتُكُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَكُم سبأ آيه 46.
إِن هُوَ إِلّا ذِكري لِلعالَمِينَ تمام جن و انس تا قيام قيامت زيرا حضرتش مبعوث بر كافه جنّ و انس بوده تا آخر دنيا و قيامت.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- انبیا هدایت یافتگان از سوى خداوند هستند. (أولئک الذین هدى الله)
۲- اقتدا به رهنمودهاى انبیاى گذشته وظیفه پیامبر (ص) است. (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده)
۳- همه پیامبران الهى در طول تاریخ داراى اصول و اهداف و آرمانهاى مشترک بوده اند. (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده) موظف شدن پیامبر (ص) به اقتداى به انبیاى گذشته، گویاى وحدت و یکسانى در اصول و ارکان دعوت آنهاست. زیرا اقتدا به چند راهنماى متضاد ممکن نیست.
۴- ضرورت شناسایى رهنمودهاى انبیاى پیشین و اقتداى به آن براى همه مردم (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده)
۵- تقلید از هدایت شدگان ضرورى است. (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده)
۶- پیروى از کسانى شایسته است که خداوند آنان را هدایت کرده باشد. (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده) توصیف انبیاى سلف با جمله «هدى الله» تمهیدى براى فرمان به اقتداست. لذا خداوند معیارى را براى تبعیت تبیین کرده و آن معیار هدایت شدن از جانب اوست.
۷- عقاید و دستورهاى اخلاقى و احکام شرعى ادیان آسمانى گذشته حجت و قابل عمل است. * (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده) هدایتهاى پیامبران گذشته شامل همه محتواى دعوت آنان مى شود، خصوصاً که در آیه قبل به ویژگیهاى انبیاى الهى که داشتن کتاب و حکم و نبوت است اشاره شده است.
۸- پیامبر (ص) موظف به اعلام مزد نخواستن از مردم در قبال تبلیغ رسالت و انجام مسؤولیت خویش است. (قل لاأسئلکم علیه أجرا)
۹- مبلغان دین نباید هیچ چشمداشت و انتظار پاداشى از مردم داشته باشند. (قل لاأسئلکم علیه أجرا)
۱۰- انتظار پاداش از مردم در قبال تبلیغ دین، آفت و مانعى مهم در راه تحقق اهداف آن است. (قل لاأسئلکم علیه أجرا)
۱۱- پیامبران (ع) هیچ مزدى از مردم در قبال تبلیغ و انجام رسالت خویش نمى طلبیدند. (أولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده قل لاأسئلکم علیه أجرا) جمله « قل لاأسئلکم»، که بدون هیچ فاصله اى پس از امر به اقتدا به هدایت انبیاى پیشین قرار گرفته، به این نکته اشاره دارد که مفاد آن از زمره هدایتهاى انبیاى پیشین و از برجسته ترین آنهاست.
۱۲- اجر و مزد طلب نکردن از مردم در قبال انجام رسالت و تبلیغ دین، از هدایتهاى خداوند به انبیاى گذشته است. (فبهدیهم اقتده قل لاأسئلکم علیه أجرا)
۱۳- ضرورت تبعیت از روشهاى پیامبران الهى در برخوردها و روش تبلیغ دین (فبهدیهم اقتده قل لاأسئلکم علیه أجرا)
۱۴- هدف پیامبر (ص) از ابلاغ پیامهاى الهى تذکر دادن به جهانیان است. (إن هو إلا ذکرى للعلمین) مرجع ضمیر «هو»، به قرینه جمله «قل لاأسئلکم علیه أجرا»، ابلاغ رسالت است.
۱۵- قرآن، یادآورى براى جهانیان است. (إن هو إلا ذکرى للعلمین)
۱۶- هدایت پیامبران و کتب آسمانى، یادآورى و بیدار ساختن فطرت آدمى است. (إن هو إلا ذکرى للعلمین) «ذکر» به معناى یادآورى است و معمولا در مواردى به کار مى رود که موضوع مورد نظر قبلا فراگرفته شده، ولى از یاد رفته باشد. بنابراین هدایتهاى انبیا یادآورى آموخته هاى فطرى است.
۱۷- رسالت پیامبر (ص) براى همه جهانیان است. (إن هو إلا ذکرى للعلمین)
موضوعات مرتبط
- ادیان: حجیت تعالیم ادیان ۷; عمل به تعالیم ادیان ۷
- اطاعت: اهمیت اطاعت از انبیا ۴، ۱۳; شرایط اطاعت ۶
- انبیا: الگوگیرى از انبیا ۱۳; اهمیت شناخت تعالیم انبیا ۴; تبلیغ انبیا ۱۱; روش تبلیغ انبیا ۱۳; نقش انبیا ۱۶; هدایت انبیا ۱، ۱۲; هدایتگرى انبیا ۱۶; هماهنگى انبیا ۳
- تبلیغ: آسیبخشناسى تبلیغ ۱۰; اجرت تبلیغ ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲; عوامل مؤثر در تبلیغ ۱۰
- تذکر: اهمیت تذکر ۱۴، ۱۵، ۱۶
- خدا: هدایت خدا ۱، ۶، ۱۲
- دین: تبلیغ دین ۱۲
- فطرت: عوامل تنبّه فطرت ۱۶
- قرآن: جهان شمولى قرآن ۱۵; نقش قرآن ۱۵
- کتب آسمانى: نقش کتب آسمانى ۱۶; هدایتگرى کتب آسمانى ۱۶
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۹
- محمّد (ص): اجرت تبلیغ محمّد (ص) ۸; اهداف تبلیغ محمّد (ص) ۱۴; تبعیت محمّد (ص) از انبیا ۲; جهان شمولى رسالت محمّد (ص) ۱۴، ۱۷; مجانى بودن تبلیغ محمّد (ص) ۸; محدوده رسالت محمّد (ص) ۱۷; مسؤولیت محمّد (ص) ۲، ۸
- مهتدین: اطاعت از مهتدین ۵، ۶
منابع