الأنعام ٣
کپی متن آیه |
---|
وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهْرَکُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ |
ترجمه
الأنعام ٢ | آیه ٣ | الأنعام ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«هُوَ اللهُ فِی السَّمَاوَاتِ ...»: تنها او معبود و متصرّف است در آسمانها و ... «سِرّ»: راز. اقوال و افعال نهانی. «جَهْر»: آشکار. اقوال و افعال ظاهری.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳ - ۱، سوره انعام
- بيان اينكه سوره انعام مكى و داراى سياق واحد مى باشد، ونقل اقوالى در مورد اينكه بعضى آيات اين سوره مدنى است
- ثناى خداى تعالى در سه آيه اول سوره انعام متضمن اشاره به معارفى است كه ماده اساسى شريعت مى باشند
- جهت و سبب جمع آوردن (( ظلمات )) و مفرد آوردن (( نور )) در جمله : (( وجعل الظلمات و النور )) معناى (( اجل )) و مراد از (( اجل مسمى ))
- وجوهى كه در بيان مراد از دو قسم اجل در آيه (( ثم قضى اجلا واجل مسمى عنده )) ذكر شده است .
- رواياتى درباره فضيلت سوره مباركه انعام
- رواياتى در بيان مراد از اجل معلق و اجل مسمى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ «3»
و اوست كه در آسمانها و در زمين خداوند است. نهان و آشكار شمارا مىداند و هرچه را به دست مىآوريد (نيز) مىداند.
نکته ها
در پاسخ به عقيدهى انحرافى چند خدايى (خداى باران، خداى جنگ، خداى صلح، خداى زمين و ...) اين آيه مىفرمايد: خداى همه چيز و همه جا يكى است.
امام صادق عليه السلام درباره اين آيه فرمود: «او به تمام مخلوقات از نظر علم و قدرت و سلطه و
«1». كافى، ج 1، ص 147.
«2». فاطر، 11.
جلد 2 - صفحه 412
حاكميّت احاطه دارد». «1»
پیام ها
1- ايمان به احاطه علمى خداوند، هم انگيزه براى كار نيك است و هم بازدارنده از كار بد. «يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ «3»
وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ: و ذات احديت اللّه، خداوند به حق و معبود مطلق است در آسمانها و زمينها و همه را جز ذات كبريائى او خدائى نيست. يا شأن حديث و امر چنين است خداى تعالى مىداند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ: مىداند آنچه پنهان و مخفى داريد در قلب و آنچه آشكار و به زبان آريد. يا شأن اين است كه حق تعالى عالم است سرائر و علانيه جميع موجودات را. خطاب به جميع خلق است، زيرا خلق يا در آسمان و آنها ملائكه، و يا در زمينند از بشر و جن، پس قديم ازلى، عالم به كليّه اسرار و احوال و متصرفات ايشان است، و مخفى نيست بر او چيزى از آنها. وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ: و مىداند آنچه كسب مىنمائيد از خير و شرّ و نيات و احوال و اعمال، و شما را بر آن جزا خواهد داد.
تحقيق- صاحب بحر الحقايق گفته: مراد از «سرّ» اخلاقى است كه در انسان به وديعه نهاده، و جهر، صفات حيوانى و احوال نفسانى او باشد، و حقيقت آنكه آدمى را صورتى است جسمانى، و معنى روحانى؛ به جسم از عالم خلق، و به روح از عالم امر؛ سرّش از مرتبه امر، و جهرش از مرتبه خلق است.
بيان- انسان مرآتى است ذو وجهين، در يك وجهش چون خصائص ربوبيت نگرى، از همه موجودات بزرگوارتر است؛ و چون نقايص عبوديت شمارى، خوار و بيمقدارتر باشد. پس چون حق سبحانه فرمايد: من اسرار خصايص شما را در رتبه
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 222
غيب مىدانم و آثار نقايص شما را در علم شهادت مىشناسم و ديگر مىدانم آن چه شما كسب مىكنيد از عملى كه سبب ترقى شما باشد در درجات انسانيت يا موجب تنزل به دركات حيوانيت؛ دانستن اين، شخص را بر آن دارد كه به اصلاح و تزكيه اعمال مشغول شده از حضيض استيفاى حظوظ حيوانى بر ذروره استيناس نعيم روحانى متصاعد گردد.
حيف باشد كه عمر انسانى
چون بهائم به خواب و خور گردد
آدمى مىتواند از كوشش
كز مقام فرشته در گذرد
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ هُوَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ «3»
ترجمه
و او است خدا در آسمانها و در زمين ميداند پنهان شما و آشكار شما را و ميداند آنچه را كسب ميكنيد.
تفسير
خداوند معبود و معروف بالوهيّت و وحدانيّت است در آسمانها و زمين و ميداند آنچه را بندگان در نفس خود پنهان دارند و آنچه را آشكار و اظهار نمايند و ميداند اعمال مردم را از خير و شر و ثواب ميدهد و عقاب مىكند بر آن و در توحيد از حضرت صادق (ع) در اين آيه روايت نموده است كه همچنين او در هر مكانى هست ولى نه بذاته چون لازمه آن محدوديّت و غير آنست از نقصها بلكه باحاطه بر خلق از جهت علم و قدرت و سلطنت و علم او بموجودات ارضيّه كمتر از سماويّه نيست و هيچ چيز از او دور نيست و اشياء نزد او از حيث علم و قدرت و سلطنت و ملكيت و احاطه يكسان است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُوَ اللّهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الأَرضِ يَعلَمُ سِرَّكُم وَ جَهرَكُم وَ يَعلَمُ ما تَكسِبُونَ «3»
و او است خدا در آسمانها و در زمين آگاه است بر بواطن و ظواهر شما و پنهان و آشكار شما و ميداند آنچه را از اعمال بدست ميآوريد.
در مجمع البيان وجوهي در اعراب ذكر كرده و بر هر وجهي تفسيري بيان كرده سپس مدعي شده که اينکه وجوه را احدي بر من سبقت نگرفته که با اصول عقائد منطبق شود و منافي نباشد.
اقول- سبقت گرفته بر او كسي که لم يسبقه احد امير المؤمنين عليه الصلاة و السّلام فرمود
(داخل في الاشياء لا علي سبيل الممازجة و خارج عن الاشياء لا علي سبيل المزاولة)
و در قرآن مجيد ميفرمايد نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيدِ سوره ق آيه 15.
توضيح كلام اينكه سرتاسر ممكنات از جواهر و اعراض مركب از وجود و ماهيت است (الممكن زوج تركيبي) حتي جواهر مجرده عالم عقول و نفوس زيرا جوهر تفسير شده بما اذا وجد وجد لا في الموضوع، و عرض بما اذا وجد وجد في الموضوع و جواهر پنج است و اعراض نه است. جواهر خمسه و اعراض تسعه، جواهر عقول و نفوس و صور و مواد و اجسام. عقل جوهر مجرد عن المادة ذاتا و فعلا. و نفس جوهر مجرد عن المادة ذاتا لا فعلا. و صورت عبارت از صور اجساميه که تشخص اجسام بصورت است. و ماده عبارت است از هيولاي جسمانيه که در بقاء محتاج بصورت جسمانيست.
هيولا در بقاء محتاج صورتبرگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- تدبیر و حاکمیت مطلقه و یکسان خداوند بر آسمانها و زمین (و هو اللّه فى السموت و فى الأرض) اهل ادب گفته اند که در مانند آیه مورد بحث، «فى السماوات ... » نمى تواند متعلق به «اللّه» باشد، مگر اینکه معنى فعلى در آن منظور گردد و معنى مناسب در این مورد، به قرینه آیات قبل و بعد، مسأله تدبیر و نظارت خداوند بر تمامى موجودات است (مجمع البیان).
۲- جهان هستى تنها تحت تدبیر آفریدگار آن است. (الحمد للّه الذى خلق ... و هو اللّه فى السموت و فى الأرض) تأکید به حاکمیت خداوند بر هستى، پس از طرح اصل آفرینش، بیانگر این نکته است که تنها آفریننده جهان اداره کننده و یگانه حاکم بر آن است.
۳- خداوند تنها معبود حقیقى و شایسته پرستش در جهان هستى (و هو اللّه فى السموت و فى الأرض) اگر «فى السماوات»، متعلق به «اللّه» باشد. کمله «اللّه»، به تأویل مشتق رفته و مى تواند مشتق از «إله» به معنى معبود باشد. «حصر» نیز از معرفه بودن مبتدا و خبر استفاده شده است.
۴- تعدّد آسمانها در جهان آفرینش (و هو اللّه فى السموت)
۵- خداوند، آگاه از نهان و آشکار انسان (یعلم سرکم و جهرکم)
۶- آشکار و نهان آدمى، در نزد خداوند یکسان است. (یعلم سرکم و جهرکم) عطف «جهرکم» بر مفعول «یعلم» و تکرار نشدن فعل مى تواند بیانگر مطلب فوق باشد.
۷- آگاهى خداوند بر سرّ و آشکار آدمى، برخاسته از حاکمیت کامل او بر سراسر هستى است. (و هو اللّه فى السموت و فى الأرض یعلم سرکم و جهرکم)
۸- آگاهى خداوند از اعمال انسان (و یعلم ما تکسبون)
۹- آگاهى خداوند از نتیجه و سرانجام عمل انسان (و یعلم ما تکسبون) مراد از «ما تکسبون» مى تواند جزا و نتیجه عمل باشد که آدمى آن را با عمل خود به دست مى آورد.
۱۰- چون خداوند خالق است، بر مخلوق خویش آگاهى کامل دارد. (هو الّذى خلقکم من طین ... یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون)
۱۱- توجه به احاطه علمى خداوند، بازدارنده انسان از انحراف در اعمال و نیات (و یعلم سرکم و جهرکم و یعلم ما تکسبون) هدف از بیان آگاهى کامل خداوند بر سرّ و نهان آدمى و اعمال او، بازداشتن وى از خطا و لغزش است. لذا توجه به این مطلب اثر بازدارنده از یکسو و برانگیزاننده از جهت دیگر دارد.
روایات و احادیث
۱۲- عن أبى جعفر (اظنه محمّد بن نعمان) قال: سألت ابا عبداللّه (ع) عن قول اللّه عز و جل «و هو اللّه فى السموات و فى الأرض» قال: کذلک هو فى کل مکان ... (محیط بما خلق عملا و قدرة و احاطة و سلطاناً و ملکاً ... .[۱]) ابوجعفر (احتمالا همان محمّد بن نعمان است) گوید: از امام صادق (ع) درباره این جمله از آیه «و هو اللّه ... » سؤال کردم، امام فرمود: یعنى او به تمامى مخلوقات خویش از نظر علم، قدرت، سلطه و حاکمیت احاطه دارد ... .
موضوعات مرتبط
- آسمان: تدبیر آسمان ۱ ; تعدد آسمان ۴ ; حاکم آسمان ها ۱
- آفرینش: تدبیر آفرینش ۲
- انحراف: موانع انحراف ۱۱
- انسان: اسرار انسان ۵، ۶، ۷ ; عمل انسان ۸، ۹
- جهانخبینى: و ایدئولوژى ۱۱
- خدا: احاطه خدا ۱۱، ۱۲ ; اختصاصات خدا ۳ ; تدبیر خدا ۱، ۲ ; حاکمیت خدا ۱، ۷، ۱۲ ; خالقیت خدا ۱۰ ; علم خدا ۸، ۱۲ ; علم غیب خدا ۵، ۶، ۷، ۹ ; قدرت خدا ۱۲ ; منشأ علم خدا ۷، ۱۰
- ذکر: آثار ذکر خدا ۱۱
- رفتار: پایههاى رفتار ۱۱
- زمین: تدبیر زمین ۱ ; حاکم زمین ۱
- عبادت: خدا ۳
- معبود راستین:۳
منابع
- ↑ توحید صدوق، ص ۱۳۳، ح ۱۵، ب ۹ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۰۴، ح ۲۰.