النساء ١٤٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۵۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
لاَ يُحِبُ‌ اللَّهُ‌ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ‌ الْقَوْلِ‌ إِلاَّ مَنْ‌ ظُلِمَ‌ وَ کَانَ‌ اللَّهُ‌ سَمِيعاً عَلِيماً

ترجمه

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها (ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.

خداوند علنى كردن سخن در باره‌ى بدى [ديگران‌] را دوست ندارد مگر كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خداوند شنواى داناست
خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنواى داناست.
خدا دوست نمی‌دارد که کسی به گفتار زشت (به عیب خلق) صدا بلند کند مگر آن که ظلمی به او رسیده باشد، همانا که خدا شنوا و داناست.
خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است [که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدی های ستمکار جایز است]؛ و خدا شنوا و داناست.
خدا بلند كردن صدا را به بدگويى دوست ندارد، مگر از آن كس كه به او ستمى شده باشد، و خدا شنوا و داناست.
خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد، مگر از [سوی‌] کسی که به او ستم شده باشد، و خداوند شنوای داناست‌
خداوند بلندگفتن سخن بد را دوست نمى‌دارد مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنوا و داناست.
خداوند دوست ندارد (که افراد بشر پرده‌دری کنند و عیوب همدیگر را فاش سازند و) زبان به بدگوئی گشایند، مگر آن کسی که مورد ستم قرار گرفته باشد (که می‌تواند از شخص ستمگر شکایت کند و بدیهای او را بیان دارد و او را دعا و نفرین نماید) و خدا شنوای (دعای مظلوم و) آگاه (از کار ظالم) است.
خدا، افشاگری به بد زبانی را دوست نمی‌دارد، مگر (از) کسی که بر او ستم رفته باشد. و خدا بس شنوایی بسیار داناست.
دوست ندارد خدا بلند سخن گفتن را به گفتار زشت جز آن کس که ستم بر او شده است و خدا است شنونده دانا

Allah does not like the public uttering of bad language, unless someone was wronged. Allah is Hearing and Knowing.
ترتیل:
ترجمه:
النساء ١٤٧ آیه ١٤٨ النساء ١٤٩
سوره : سوره النساء
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْجَهْر»: آشکار. «إِلاّ مَن ظُلِمَ»: مگر کسی که بدو ستم شود که اگر او بر اثر هیجان و ناراحتی زبان به بدگوئی گشود و دشنام داد، گناهی مرتکب نشده است. ولی در صورتی که توانست خود را کنترل کند، برابر آیه بعدی آرامش خود را حفظ و از فحش و دشنام و بیان زشتیها خودداری می‌نماید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه در ميهمانى از آنان به طور نيكو پذيرائى نكنند در چنين صورتى به ميهمان اجازه و رخصت داده شده است كه از ميزبان به بدى ياد كند و نيز از عبدالرحمن بن زيد نقل شده كه اين آيه درباره ابوبكر بن ابى‌قحافه نازل شده زيرا شخصى در مكه به او دشنام داده بود، ابوبكر در جواب آن مرد چيزى نگفت. مرد دشنام‌دهنده به دشنام خويش افزود و ابوبكر فقط يكبار به او جواب گفت، رسول خدا صلى الله عليه و آله كه در آن ميان حضور داشتند از جا برخاستند و اين آية نازل گرديد.

ابوهريرة گويد: مردى به ابوبكر دشنام داد در حالتى كه پيامبر هم نشسته بود. پيامبر خاموش بود، ابوبكر نيز خاموش بوده وقتى كه مرد دشنام‌دهنده ساكت شد. ابوبكر پاسخ دشنام او را داد، پيامبر بعد از شنيدن پاسخ ابوبكر از جا برخاست، ابوبكر به دنبال پيامبر راه افتاد و گفت: يا رسول الله او به من دشنام داد و شما خاموش مانديد وقتى كه من جواب او را دادم از جا برخاستيد.

پيامبر فرمود: اى ابوبكر خداى جهانيان بر دشنام او متوجه بود وقتى كه تو پاسخ او را دادى شيطان در اين ميان دخالت كرد و من كراهت داشتم كه در آن وقت بنشينم لذا از جاى برخاستم.[۳]

مجاهد گويد: مردى در مدينه نزد كسى به ميهمانى رفت، ميزبان از او به خوبى پذيرائى نكرد و بلكه پذيرائى بدى از وى به عمل آورد. شخص ميهمان بر ضد ميزبان زبان به سخن گشود و از اين جهت به وى اجازه جهر بسوء داده شده است.[۴]

شيخ بزرگوار ما موضوع ميهمانى و عدم پذيرائى ميزبان و مجازبودن ميهمان به بدگوئى در حضور ميزبان را از امام صادق عليه‌السلام نقل نموده ولى به عنوان شأن و نزول مطلبى به ميان نياورده است.

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً «148»

خداوند، آشكار كردن گفتار بد را دوست نمى‌دارد، مگر از كسى كه به او ستم شده باشد و خداوند، شنواى داناست.

نکته ها

اين آيه به مظلوم، اجازه دادخواهى و فرياد مى‌دهد، نظير آيه‌ى 41 سوره شورى كه مى‌فرمايد: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» و هركس پس از ستم ديدن، يارى جويد و انتقام گيرد، راه نكوهشى بر او نيست.

افشاى زشتى‌ها را بارها قرآن منع كرده واز گناهان كبيره شمرده و وعده عذاب داده است.

از جمله آيه 19 سوره نور كه علاقه به افشاى زشتى‌هاى مؤمنان را گناه مى‌داند: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»

در تعبير «مَنْ ظُلِمَ» چند احتمال است:

1. به معناى «ممّن ظلم» باشد، يعنى فرياد زدن كسى كه مورد ظلم قرار گرفته، جايز است.

2. به معناى «لمن ظلم»، يعنى فرياد به نفع مظلوم، هر چند خودش مظلوم نباشد.

3. به معناى «على من ظلم»، يعنى فرياد اعتراض‌آميز به مظلومى كه ساكت نشسته و ذلّت مى‌پذيرد. البتّه احتمال اوّل، نزديك‌ترين احتمال است.

آنچه حرام است، افشاى عيوب مردم در برابر ديگران است، نه بازگويى عيوب افراد به خود آنان. چون پيامبر خدا فرموده است: مؤمن، آيينه‌ى مؤمن است. «1»

امام صادق عليه السلام درباره‌ى اين آيه فرمودند: كسى كه افرادى را مهمان كند، ولى از آنان به صورت ناشايست پذيرائى كند، از كسانى است كه ستم كرده و بر مهمان باكى نيست كه‌درباره‌ى او چيزى بگويند. «2»


«1». بحار، ج 74، ص 233.

«2». وسائل، ج 12، ص 289.

جلد 2 - صفحه 198

پیام ها

1- قانون كلّى و اصلى، حرمت افشاگرى و بيان عيوب مردم است، مگر در موارد خاص. «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ»

2- افشاى عيوب مردم، به هر نحو باشد حرام است. (با شعر، طنز، تصريح، تلويح، حكايت، شكايت و ...) «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ»

3- نشانه‌ى جامعه اسلامى آن است كه مظلوم بتواند با آزادى كامل، عليه ظالم فرياد بزند. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

4- غيبت مظلوم از ظالم جايز است. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

5- اسلام، حامى ستمديدگان است. «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

6- سوء استفاده از قانون ممنوع است. ستمگران بدانند كه حرمت غيبت، راه ستمگرى را برايشان نمى‌گشايد. «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

7- تنها مظلوم، اجازه‌ى غيبت از ظالم را دارد، آن هم در مورد ظلم او، نه عيوب ديگرش. «1» «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

8- ظالم، در جامعه‌ى اسلامى احترام ندارد، بايد محكوم و به مردم معرفى شود.

لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ ... إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‌


از مظلوم، بيش از ارزش حيا وسكوت است. لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ ... إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‌

10- در موارد جواز افشاى عيوب، از مرز حقّ تجاوز نكنيد، چون خداوند شنوا و داناست. «سَمِيعاً عَلِيماً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (148)

شأن نزول: مروى است كه جمعى را شخصى ضيافت نمود و طعامى نزد آنها حاضر نساخت. ايشان هر جا كه مى‌رسيدند، از بى‌مروتى او حكايت مى‌كردند

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 627

و مردم ايشان را بر اين عتاب مى‌كردند. آيه شريفه در عذر آن قوم نازل شد:

لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ‌: دوست نمى‌دارد خدا، آشكار كردن را به بدى از گفتار، إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‌: مگر آشكار كردن كسى را كه بر او ظلم كرده باشند، يعنى دعا كردن او بر ظالم و اظهار تظلم نمودن از دست او و جهر به سوء اعم از غيبت و بهتان است، چه آن شامل جميع مذمت، خواه مطابق با واقع باشد يا نه.

در مجمع فرمايد: در معنى آيه چند قول است:

اول- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه حق تعالى ستم و ظلم دوست ندارد، مگر از كسى كه مظلوم باشد در دين، كه او را جايز است انتقام كشد از آن ظالم، در وقت فرصت؛ و او را به فعل و قول ايذا رساند. و نظير اينست كه و انتصروا من بعد ما ظلموا.

دوم- ابن عباس گويد: معنى آنست كه دوست ندارد خدا آنكه جهرا دعائى كنيد بر كسى، مگر بر آن كسى كه ظلم كرده باشد، يعنى در اين صورت مظلوم را جايز است كه دعاى بد كند. و منه قول قتاده: يكره رفع الصّوت بما يسوء الغير الّا المظلوم يدعو على من ظلمه.

سوم- مجاهد گويد: مراد اينست كه دوست نمى‌دارد خدا كه احدى احدى را مذمت كند و شكايت او نمايد و به بدى نام او برد، مگر كه مظلوم باشد، چه جايز است او را شكايت و اظهار مراد و به بدى نام او را ذكر كند و ظلم او را بر مردم ظاهر سازد تا مردمان از او بر حذر باشند.

در خبر است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مردى گذشت كه با كسى خصومت مى‌كرد و بر او سفاهت مى‌نمود و آن مرد مى‌گفت: حسبى اللّه. رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: ابدء من نفسك عذرا فاذا عجزت فقل حسبى اللّه. يعنى: اول از خويشتن اظهار عذر كن، و آنگاه كه عاجز شوى بگو «حسبى اللّه».

و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سنگ را از همانجا كه آمده باشد،

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 628

باز فرست كه شر را جز به شر دفع نتوان كرد. «1» وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً: و خداى تعالى شنوا است اقوال بندگان و جهر به سوء را، و دانا به افعال ايشان، و صدق صادق و كذب كاذب. پس مجازات فرمايد هر يك را به عمل او از خير و شر. در اين آيه دلالتى است مفهوما كه اگر هر آينه كسى آشكارا اظهار فسق كند و انديشه ندارد، يعنى متجاهر به فسق، اظهار همان فسق او و غيبت او در آن عيبى ندارد براى تنبيه ديگران و احتراز از او، لكن غيبت او در صفتى ديگر يا افشاى معصيت نهانى، جايز نيست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (148)

ترجمه‌

دوست ندارد خدا صدا بلند نمودن ببدى را از گفتار مگر كسيكه ستم كرده شده باشد و باشد خدا شنواى دانا..

تفسير

بدگوئى از مردم و دشنام دادن خصوصا با صداى بلند مبغوض الهى است ولى براى مظلوم چون تحمل ظلم و سكوت و اعراض از حق دشوار است تجويز شده است خصوص در مقام شكايت نزد كسيكه ميخواهد او احقاق حقش را بنمايد خصوص در مورديكه احقاق حق توقف بر بيان ظلم او داشته باشد بصوت بلند يا غير آن و قمى قريب‌


جلد 2 صفحه 146

به اين معنى را ذكر فرموده و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده است و در حديث ديگرى در تفسير اين آيه وارد شده است كه اگر كسى مدح و ثنا نمايد از ديگرى در حضورش باوصافيكه در او نباشد در حق او ظلم نموده و بايد قول او را قبول ننمايد و او را تكذيب نمايد و در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اين در باره مهمان است كه بر كسى وارد شود و صاحب خانه از او پذيرائى ننمايد كه جائز است ميهمان كردار بد او را آشكار كند و عياشى از آن حضرت نقل نموده كه كسى كه ميهمانى كند از كسى و ببدى پذيرائى از او نمايد آنكس اين حق را دارد و نيز از آنحضرت روايت شده است كه بايد از اوصافيكه در او است تعدى ننمايد و خداوند شنوا است آنچه را گوينده بدگوئى كرده و ميداند راست گفته يا دروغ و او را بر طبق گفتارش جزا خواهد داد و ما بين روايات اختلافى نيست زيرا همه در مقام بيان مصاديق ظلمند نهايت آنكه توسعه در مفهوم ظلم داده‌اند تا شامل شود منع حقوق برادران دينى را در اين آيه اگر چه از حقوق واجبه نباشد يا آنكه بايد حمل بر مواردى شود كه مراعات آن واجب باشد و قدر متيقّن مورد اوّل است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لا يُحِب‌ُّ اللّه‌ُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِن‌َ القَول‌ِ إِلاّ مَن‌ ظُلِم‌َ وَ كان‌َ اللّه‌ُ سَمِيعاً عَلِيماً (148)

دوست‌ نميدارد ‌خدا‌ كلام‌ بد ‌را‌ اظهار كردن‌ مگر كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ بآنها و هست‌ ‌خدا‌ شنواي‌ دانا.

لا يُحِب‌ُّ اللّه‌ُ عدم‌ دوستي‌ ‌خدا‌ اشاره‌ بمبغوضيت‌ و حرمة ‌است‌ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِن‌َ القَول‌ِ كلام‌ بد عبارت‌ ‌از‌ غيبت‌ و بدگويي‌ شخص‌ ‌است‌ چه‌ بعنوان‌ غيبت‌ ‌باشد‌

جلد 6 - صفحه 253

‌که‌ معصيت‌ بسيار بزرگ‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ دارد وَ لا يَغتَب‌ بَعضُكُم‌ بَعضاً أَ يُحِب‌ُّ أَحَدُكُم‌ أَن‌ يَأكُل‌َ لَحم‌َ أَخِيه‌ِ مَيتاً حجرات‌ ‌آيه‌ 12، و ‌در‌ خبر دارد

الغيبة اشد ‌من‌ الزنا

و مراد ‌از‌ غيبت‌ اينست‌ ‌که‌ بگويد ‌در‌ غياب‌ كسي‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ بد آيد چه‌ بتصريح‌ ‌باشد‌ ‌که‌ مورد ‌آيه‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ بكناية و اشاره‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ بتعريض‌ مثل‌ اينكه‌ بگويد الحمد للّه‌ ‌که‌ ‌من‌ دزد نيستم‌ ‌ يا ‌ دروغ‌ نميگويم‌ ‌ يا ‌ فلان‌ عمل‌ زشت‌ ‌را‌ مرتكب‌ نشده‌ام‌ ‌يعني‌ فلاني‌ ‌اينکه‌ نحو ‌است‌ ‌ يا ‌ بكتابت‌ ‌باشد‌ و چه‌ ‌در‌ حضور ‌او‌ ‌باشد‌ ‌که‌ موجب‌ ايذاء و اهانت‌ و بردن‌ آبروي‌ ‌او‌ شود.

إِلّا مَن‌ ظُلِم‌َ ‌که‌ عنوان‌ شكايت‌ ‌است‌ ‌که‌ بگويد فلاني‌ مال‌ مرا برده‌ ‌ يا ‌ بمن‌ اذيت‌ كرده‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ حق‌ ‌من‌ ظلم‌ كرده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ جائز ‌است‌ لكن‌ نزد حاكم‌ شرع‌ ‌براي‌ اظهار دعوي‌ ‌ يا ‌ نزد كسي‌ ‌که‌ بتواند دفع‌ ظلم‌ ‌او‌ ‌را‌ بكند و حق‌ مظلوم‌ ‌را‌ بگيرد و باو رد كند ‌حتي‌ بعضي‌ ‌براي‌ تشفّي‌ ‌هم‌ اجازه‌ داده‌اند بمقتضاي‌ اطلاق‌ ‌آيه‌ و ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌از‌ مستثنيات‌ غيبت‌ شمرده‌اند و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ اخبار ‌هم‌ وارد ‌شده‌، و اما ساير كلمات‌ سوء مثل‌ سب‌ّ و لعن‌ و فحش‌ و تهمت‌ و نمامي‌ و سعايت‌ و امثال‌ اينها مطلقا جايز نيست‌ و ‌لو‌ ‌آن‌ طرف‌ مرتكب‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌در‌ حق‌ ‌اينکه‌ و باصطلاح‌ جواب‌ فحش‌ فحش‌ نيست‌ ‌آن‌ معصيت‌ كرده‌ مجوز معصيت‌ ‌اينکه‌ نميشود.

وَ كان‌َ اللّه‌ُ سَمِيعاً عَلِيماً خداوند كلام‌ ‌شما‌ ‌را‌ ميشنود و ‌از‌ اعمال‌ و نيات‌ ‌شما‌ مطلع‌ ‌است‌ و بآنها عالم‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- ناخشنودى خداوند از سخنى که افشا کننده بدیها و زشتیهاى دیگران باشد. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم) در برداشت فوق، «من القول»، بیان براى «الجهر» گرفته شده است و با توجه به استثناى «الا من ظلم» معلوم مى شود مراد، افشاى بدیهاى دیگران است.

۲- ناخشنودى خداوند از بدزبانى و زشت گویى مردم نسبت به یکدیگر (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم) برداشت فوق بر این اساس است که «من القول» قید براى «السوء» باشد که با توجه به استثناى «الا من ظلم»، معلوم مى شود مراد از «سوء من القول»، سخنان ناروایى است که درباره دیگرى گفته شود.

۳- هتک حرمت و برملاساختن عیبها و نقایص مردم، حرام و موجب ناخشنودى خداوند است. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم) ناخشنودى خداوند (لایحب اللّه)، کنایه از نهى الهى و جعل حرمت است. گفتنى است که سخن و کلام در این مقام، خصوصیتى ندارد، بلکه مراد اظهار عیب دیگران است، البته این عمل غالباً با سخن و گفته صورت مى گیرد.

۴- حرمت دشنام دادن و ناسزا گفتن به مردم (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول) برخى از مفسران بر آنند که مراد از «بالسوء من القول»، خصوص دشنام دادن و ناسزا گویى است.

۵- مظلوم، مجاز به دشنام دادن ظالم و افشاگرى علیه اوست. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم)

۶- مظلوم، مجاز به هتک حرمت ظالم و آشکار ساختن خصلتهاى ظالمانه وى، براى مردم (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم) مناسبت حکم و موضوع اقتضا مى کند که گفته شود مراد از اظهار عیوب ظالم گفتارى است که مظلوم به وسیله آن ستمگرىِ ظالم را نسبت به خودش بیان کند، بنابراین مظلوم حق ندارد بدیهاى ظالم را که هیچ رابطه اى با وى ندارد، افشا کند.

۷- نظام حقوقى و اخلاقى اسلام، مدافع مظلومان و ستمدیدگان است. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم) مظلومان در آیه شریفه از حکم تحریم (بدگویى دیگران) استثنا شده و اجازه یافته اند تا براى رساندن نداى مظلومیتشان به افشاگرى علیه ظالمان بپردازند و این بیانگر دفاع نظام حقوقى اسلام از ستمدیدگان است.

۸- تبلیغ و بدگویى آشکار، از روشهاى مجاز براى مبارزه علیه ظلم و ظالم است. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم)

۹- خداوند، سمیع (بسیار شنوا) و علیم (بسیار دانا) است. (و کان اللّه سمیعاً علیماً)

۱۰- خداوند، شنواى سخنانى که بدیها و زشتیهاى مردم را آشکار مى کند و موجب هتک حرمت آنان گردد. (لایحب اللّه الجهر بالسوء ... و کان اللّه سمیعاً علیماً)

۱۱- آگاهى مطلق خداوند، پشتوانه جعل قوانین حقوقى و اخلاقى اسلام (لایحب اللّه الجهر ... و کان اللّه سمیعاً علیماً)

۱۲- هشدار و تهدید خداوند به افشا کنندگان عیوب مردم و هتک کنندگان حرمت آنان (لایحب اللّه الجهر بالسوء ... و کان اللّه سمیعاً علیماً) توصیف خداوند به شنوایى و آگاهى، پس از بیان اوامر و نواهى، غالباً براى تهدید به کیفر و عقاب آورده مى شود.

۱۳- نظام اخلاقى و حقوقى اسلام، در ارتباط با یکدیگر و پیوسته با همند. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم و کان اللّه سمیعاً علیماً)

۱۴- خداوند، آگاه به ستمگران و ستمدیدگان و آگاه به دادخواهى مظلومان است. (لایحب اللّه ... إلاّ من ظلم و کان اللّه سمیعاً علیماً) متعلق علم، مى تواند مطالبى باشد که در آیه مطرح شده است، همانند ظالم، مظلوم و مقدار ستمى که شده و ... .

۱۵- توجه به علم و آگاهى خداوند، مانع سوء استفاده انسان، از خصلتهاى الهى به مظلومان در بدگویى ظالمان (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم و کان اللّه سمیعاً علیماً) جمله «کان اللّه ...»، مى تواند هشدارى به مظلومان باشد که مبادا از حکم الهى سوء استفاده کنند و در بدگویى و غیبت ظالم از حد تجاوز نمایند و یا هشدار به کسانى باشد که مظلوم نیستند و به بهانه این که مظلومند، علیه بى گناهى افشاگرى کنند.

روایات و احادیث

۱۶- پذیرایى ناشایسته از مهمان دعوت شده، ظلم و بازگویى آن توسط مهمان، جایز است. (لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم) امام صادق (ع) در توضیح آیه فوق فرمود: من اضاف قوماً فاساء ضیافتهم فهم ممن ظلم فلاجناح علیهم فیما قالوا فیه.[۵]

موضوعات مرتبط

  • آبرو: حرمت هتک آبرو ۳ ; سرزنش هتک آبرو ۱۰
  • احکام:۳، ۴، ۵، ۶
  • اسماء و صفات: سمیع ۹ ; علیم ۹
  • افشاگران عیب: تهدید افشاگران عیب ۱۲ ; هشدار به افشاگران عیب ۱۲
  • افشاگرى: جایز ۵، ۶ ; سرزنش افشاگرى ۱
  • بدگویى: سرزنش بدگویى ۱، ۲، ۱۰
  • خدا: شنوایى خدا ۱۰ ; علم خدا ۱۱، ۱۴، ۱۵ ; موجبات ناخشنودى خدا ۳ ; ناخشنودى خدا ۱، ۲ ; هشدار خدا ۱۲
  • دشنام: احکام دشنام ۴ ; حرمت دشنام ۴ ; دشنام جایز ۵ ; سرزنش دشنام ۲
  • ذکر: آثار ذکر ۱۵
  • ظالمان:۱۴ افشاگرى از ظالمان ۱۴ ۵، ۶ ; بدگویى از ظالمان ۱۴ ۶، ۸، ۱۵ ; روش مبارزه با ظالمان ۱۴ ۸
  • ظلم: موارد ظلم ۱۶
  • عیب: افشاى عیب ۱۰ ; حرمت افشاى عیب ۳
  • غیبت: جایز ۸، ۱۶
  • فحشا: سرزنش اشاعه فحشا ۱
  • محرمات:۳، ۴
  • مظلوم: استمداد مظلوم ۱۴ ; حقوق مظلوم ۵، ۶ ; حمایت از مظلوم ۷
  • مقدسات: سوء استفاده از مقدسات ۱۵
  • مهمان: پذیرایى از مهمان ۱۶
  • نظام اخلاقى:۷، ۱۱، ۱۳
  • نظام تعالیم دین:۱۳
  • نظام حقوقى:۷، ۱۱، ۱۳

منابع

  1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۵۷.
  3. تفسير كشف الاسرار از عامه.
  4. كتاب الزّهد از هناد بن السرى.
  5. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۸۳، ح ۲۹۶; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۲۵، ح ۱.